کد خبر: 45620
A

دلایل استعفای نماینده تهران از زبان خودش / در مجلس؛ مسائل فرعی جای مسائل اصلی کشور را گرفته است

محمد جواد فتحی: وقتی امکانی برای تغییر وجود ندارد به نظرم استعفا درست است و بهتر است آدم راه نیمه پیموده را از همان وسط برگردد. الان احساس می‌کنم در مجلس مؤثر نیستم و وقتی تأثیر ندارم، چرا باید بمانم؟ در این شرایط هیچ فرقی بین مجلس 200 نفره و 250نفره و 290نفره نیست. مهم این است که نماینده بتواند تأثیرگذار باشد که عملاً این گونه نیست. با این آیین‌نامه فعلی مجلس حتی نماینده براحتی اجازه نطق هم پیدا نمی‌کند. الان گرفتن وقت نطق در مجلس خودش تبدیل به یک تخصص شده که برخی دارند و برخی ندارند.

دلایل استعفای نماینده تهران از زبان خودش  / در مجلس؛  مسائل فرعی جای مسائل اصلی کشور را گرفته است

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ روزنامه ایران نوشت ، مردی که کمتر در مجلس دهم خبرساز شده بود، آیا می‌تواند یکباره به چهره اول بهارستان تبدیل شود؟ این بستگی به آن دارد که آیا هیأت رئیسه تقاضای استعفای محمدجواد فتحی نماینده تهران در مجلس را اعلام وصول کند یا خیر؟ استعفایی که البته شاید بیشتر از نتیجه آن بیان دلایلش توسط نماینده متقاضی در صحن مجلس مهم و تعیین کننده باشد. پیش‌تر دلیل استعفای محمدجواد فتحی از نمایندگی مجلس اجرای دائمی قانون آیین دادرسی کیفری عنوان شده بود. 

متن گفت و گو در ذیل آمده است: 

 

استعفای شما تا این لحظه در چه وضعیتی هست؟

فعلاً که اعلام وصول نشده و همچنان در هیأت رئیسه است. من خودم اصرار به اعلام وصول دارم اما هیأت رئیسه فعلاً مقاومت می‌کند.

دلیل‌شان برای مقاومت چیست؟

جواب قطعی نداده‌اند و امروز و فردا می‌کنند. اما ناچار هستند اعلام وصول کنند چون آیین‌نامه داخلی به نماینده اجازه می‌دهد که استعفا دهد و هیأت رئیسه هم موظف است یک هفته پس از تاریخ استعفا جلسه‌ای بگذارد و آن را بررسی کند.

تلاشی نکردند که شما را منصرف کنند؟

به هر حال برخی از نمایندگان که به ما لطف دارند اصرار می‌کنند که این کار را نکنیم. بحث جریان سیاسی خاصی هم نیست، اما واقع امر این است که عزم من جزم است و استعفا داده‌ام و می‌خواهم روی آن بمانم و پافشاری کنم. دلایلم را هم اعلام خواهم کرد. نهایتاً نمایندگان هم حق رأی دارند و می‌توانند بپذیرند یا نپذیرند.

این دلایل چیستند؟ به هر حال بحث قانون دادرسی کیفری مطرح شده بود. موضوع محدود به همین قضیه است یا نه؟

مسأله خیلی فراتر است. من حول دومحور استعفای خودم را نوشتم. یکی اینکه در این مجلس آنچه که ما طی دو سال مشاهده کردیم، مقدم شمردن فروع بر اصول بود. منظورم از این مجلس، دوره دهم نیست بلکه مجلس را با ساختاری که دارد در تمام دوره‌های آن می‌گویم. یعنی ما موارد جزئی و غیرقابل اعتنا که مشکلی از کشور را برطرف نمی‌کنند بر مسائل کلی و کلان ارجحیت داده‌ایم و درگیر آن هستیم. دوم هم این موضوع است که نظام قانونگذاری ما دارای ایراداتی ساختاری است که نمی‌تواند انتظارات عمومی را برآورده کند.

مهم‌ترین این اشکالات چیست؟

به نظر من مهم‌ترین آن مصادره بخش قابل توجهی از صلاحیت مجلس توسط نهادهای موازی است. مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا بخش حقوقی شورای نگهبان. مسأله دیگر هم نبود قانونگذار دوم یا مجلس متخصصان که در دنیا با نام‌هایی چون مجلس سنا، مجلس اعیان و هر چیز دیگری وجود دارد.

آیا مجمع تشخیص مصلحت یا شورای نگهبان وجهی از همین قانونگذار دوم نمی‌تواند باشد؟

نه، این دو نهاد مصداق چنین مجلسی نیستند چون خیلی از شروط را ندارند. از جمله شرط انتخابی بودن. هر دوی این نهادها انتصابی هستند.

در صحن مجلس مشخص بود افراد زیادی مشغول گفت‌وگو با شما بودند. در آن بین چه اتفاقی می‌افتاد؟

خب به هر حال نمایندگان از روی لطف خودشان سعی داشتند بنده را منصرف کنند که من هم همین توضیحات را به آنها می‌دادم که در یک نظام قانونگذاری ناکارآمد، بودن یا نبودن فردی مثل من تأثیری ندارد. وقتی امکانی برای تغییر وجود ندارد به نظرم استعفا درست است و بهتر است آدم راه نیمه پیموده را از همان وسط برگردد. الان احساس می‌کنم در مجلس مؤثر نیستم و وقتی تأثیر ندارم، چرا باید بمانم؟ در این شرایط هیچ فرقی بین مجلس 200 نفره و 250نفره و 290نفره نیست. مهم این است که نماینده بتواند تأثیرگذار باشد که عملاً این گونه نیست. با این آیین‌نامه فعلی مجلس حتی نماینده براحتی اجازه نطق هم پیدا نمی‌کند. الان گرفتن وقت نطق در مجلس خودش تبدیل به یک تخصص شده که برخی دارند و برخی ندارند.

نمایندگان دیگر در قبال سخنان شما و توجیهاتی که برای این استعفا داشتید، چه واکنشی نشان می‌دادند؟ یعنی آیا تأییدی هم بود؟

برخی سکوت می‌کردند و برخی هم آن را درست می‌دانستند و تأیید می‌کردند. کسانی هم که تأیید می‌کردند از جناح‌های مختلف بودند. به نظر من این ایراداتی که بنده به روند و ساختار قانونگذاری کشور وارد می‌دانم را خیلی‌ها قبول دارند و به آن معترف هستند. من از خیلی از نمایندگان جریان‌های مختلف در همین مجلس شنیده‌ام که با این ساختار نمی‌شود کار کرد و حداکثر امکان رتق و فتق یک سری مسائل حوزه انتخابیه وجود دارد. این مجلس با این قوانین و ساختار نمی‌تواند رفتار و اقدام ملی انجام دهد. اینقدر نهادهای موازی و دخالت‌های بیجا و همین طور ترس‌هایی نظیر نگرانی از رد صلاحیت توسط شورای نگهبان، دست و بال نمایندگان را بسته که ناچار هستند مسائل ملی را رها کنند، مسائل اصلی را رها کنند و رو بیاورند به مسائل محلی و موضوعات فرعی و جزئی. این مجلس نمی‌تواند تأثیرگذار باشد؛ یعنی نه می‌تواند نظارت خوبی داشته باشد و نه قوانین خوبی تصویب کند. هر دوی این آسیب‌ها هم عیان هستند. در بحث نظارت می‌بینیم که توجه به نظارت مجلس و فعالیت‌های آن در این حوزه به کمترین سطح خود رسیده، چون تأثیر ندارد. بنابراین دستگاه‌هایی هم که مجلس می‌تواند روی آنها نظارت کند بیمی از این نظارت ندارند و هر کار بخواهند می‌کنند. در بحث قانونگذاری هم مثلاً در حوزه‌های اقتصادی ما اینقدر قوانین ریز و درشت تصویب کردیم، اما نتیجه‌اش چه شد؟ هیچ. چون ما سراغ مسائل ملی در همین بحث قانونگذاری مثل قانون تجارت و امثال آن نرفته و یا حتی نمی‌توانیم برویم. من شخصاً احساس می‌کنم با وضعیتی که وجود دارد نمی‌توانم به سوگند نمایندگی خود پایبند باشم و عمل کنم و عهد خودم را با مردمی که به من رأی داده‌اند ادا کنم. برای همین هم از نظر شرعی، هم اخلاقی و هم قانونی ترجیح می‌دهم که نباشم تا فردا بدهکار خدا و مردم و وجدان خودم نباشم.

شما می‌فرمایید که خیلی‌ها با نظری که درباره اشکالات ساختاری و غیر ساختاری مجلس دارید موافق هستند، سؤال این است که چرا کسی کاری نمی‌کند؟ یعنی ما اهتمامی برای رفع این مسائل نمی‌بینیم.

خب باید به هر حال کاری کنند. یک قسمت مهم این موضوع اصلاح ساختار است که باید از مسیر اصلاح قانون اساسی انجام شود. باید این عزم ایجاد شود اما هنوز چنین عزمی وجود ندارد. در 40 سال گذشته قانون اساسی ما تنها یک بار اصلاح شده در حالی که مثلاً برای کشوری مثل فرانسه که قانون اساسی آن در سال 1958 یعنی 60 سال پیش تصویب شده تا الان هجده بار آن را اصلاح کرده است. اصلاح قانون اساسی شاید در کشور ما قدری تابو شده.

چرا؟ یعنی در جاهایی از حاکمیت مقاومت وجود دارد برای اصلاح این قانون؟

نه به این شکل. خیلی‌ها در سطح حاکمیت معتقدند قانون اساسی ما باید اصلاح شود اما نگرانی اصلی از خروجی آن است، یعنی این نگرانی وجود دارد که کار اصلاح قانون اساسی کلید بخورد اما به جاهایی برسد که مدنظر نبوده است. ضمن اینکه یک تفاوت نظر بسیار زیادی هم درباره اینکه چه اصلاحاتی باید در قانون اساسی صورت بگیرد وجود دارد. مثلاً یک عده می‌گویند باید برویم سراغ نظام پارلمانی و یک عده دیگر سخت با این نظر مخالف هستند. این دو مشکل نمی‌گذارد ما عملاً برای اصلاح قانون اساسی خودمان گامی برداریم. در واقع حتی در سطح نظام اهتمامی وجود دارد، برای این کار اما شرایط زمانی و برخی حواشی اجازه آن را نمی‌دهند. به هر حال هیچ آدمی نمی‌تواند منکر این باشد که قوانین نشأت گرفته از ذهن بشر، یک تاریخ مصرف دارد که بعد از آن کارآیی خود را از دست می‌دهند یا اساساً دچار ایراداتی هستند که باید اصلاح شوند.

چرا خود شما در مجلس اقدامی عملی و جدی برای اصلاح قانون اساسی که مد نظرتان است، انجام نمی‌دهید؟

به هر حال راهکار اصلاح قانون اساسی در خود قانون اساسی آمده است. منِ نماینده مجلس یا حتی کلیت مجلس نمی‌تواند این کار را بکند.

مسأله کلید زدن این موضوع در چارچوب قانون نیست، بلکه طرح بحث است. وقتی طرح بحث در سطحی مانند مجلس صورت بگیرد این اقدام حداقل ضرورت‌های خود را در سطح عمومی نشان خواهد داد.

این موضوع بارها طرح بحث شده. من خودم در این دو سال حداقل ده بار این مسأله را پیش کشیده‌ام و درباره آن حرف زده‌ام اما کلیت مجلس به شکل جدی دنبال این موضوع نمی‌آید چون نگرانی‌هایی هم به موازات آن دارد. وقتی نماینده مردد است که برای هر حرکت یا حرفی امکان رد صلاحیتش برای دور بعد وجود دارد در این گونه موضوعات بسیار محافظه‌کار می‌شود و این یعنی حرف نزدن درباره موضوعات اصلی و واگذار کردن موضع‌گیری درباره آنها به مراجع دیگر. این خودش یکی از آسیب‌های قانون ماست که باید فکری برای آن کنیم.

طرح بحث‌های شما در خارج از مجلس هم بازخوردی نداشته؟

نه، به نظر هیچ اقدامی صورت نگرفته. فقط مباحثی ما مطرح می‌کنیم. موضوع اصلاح قانون اساسی در خیلی از جلساتی که خبری نمی‌شوند و مقامات نظام حضور دارند بعضی وقت‌ها جسته و گریخته و برخی مواقع جدی‌تر مطرح شده اما منجر به اقدامی نشده.

شما چه کاری خواسته‌اید در این مجلس انجام دهید که نشده است؟ از همان دست کارهایی که می‌گویید اصلی است نه فرعی و جزئی.

من طرح‌هایی داشتم که امضای زیادی هم داشتند اما مسکوت ماندند. فکر می‌کنم هشتم آبان سال قبل بود که طرح شفافیت رأی نمایندگان را دادم که طبق آن می‌بایست آرا شفاف و علنی باشد و مجلس هم سامانه‌ای طراحی کند که در آن رأی نمایندگان برای موکلان و شهروندان در دسترس باشد تا آنها هر وقت خواستند از رأی هر نمایند‌ه‌ای در هر موضوعی مطلع شوند، این امکان را داشته باشند. خب آن طرح زمین گذاشته شد و امضاهای زیادی هم داشت و بعد از هفت ماه هنوز در نوبت است. یا طرحی داشتم که کمیسیون ویژه اصلاح ساختار نظام اداری کشور تشکیل شود که 60-70 تا امضا هم داشت که باز مسکوت مانده است. اینها قدم‌های اصولی است که باید برداشته شود. ما باید در این مجلس صریحاً به‌دنبال شفافیت بیشتر، قدرت دادن بیشتر به رأی مردم در امور کشور و برداشتن بیشتر موانع بروکراتیک پیش پای جامعه  باشیم، اما کار مجلس عموماً شده اینکه مثلاً بیاییم یک تبصره به یک ماده از قانونی که 40-50 سال پیش تصویب شده الحاق کنیم. خب معلوم است این قانونگذاری راه به جایی نمی‌برد.

یعنی از نظر شما فرآیند فعالیت مجلس الان گره‌ای از کار کشور باز نمی‌کند؟

قطعاً گرهی باز نمی‌کند و البته خیلی از کارها هم گره زدن بر گره‌های قبلی است که کار را سخت‌تر می‌کند و مشکلات را بیشتر. مسأله اصلی الان موضوعاتی مثل گره ساختار اداری کشور است. مثل نبودن شفافیت. اینها را باید حل کنیم و البته نه با یک حرکت هیجانی بلکه با اقداماتی حساب شده.

این بحث تشکیل کمیسیون ویژه اصلاح ساختار اداری برای چه زمانی است؟

برای حدوداً 10 ماه پیش است که کلاً فراموش شده. در حالی که نزدیک 60امضا داشت اما اصلاً در دستور قرار نگرفت و تا امروز مسکوت نگه داشته شد. من هم بلدم بیایم اخطار قانون اساسی بدهم که فلان اصل درباره تبعیض فلان چیز را می‌گوید و این را ربط بدهم به طرح‌های خودم که چرا اعلام وصول نمی‌شوند؟ اما بالاخره ما حقوق خوانده‌ایم و باید در چارچوب عمل کنیم. شما الان جنس تذکرها و اخطارهایی که در مجلس داده می‌شود و وقت جلسات را می‌گیرد ببینید. خیلی از اینها در چارچوب همین آیین‌نامه پر ایراد مجلس هم نیستند.

شما مثل خیلی از همکارانتان در همین مجلس آنچنان از ظرفیت‌های رسانه‌ای و جایگاهی که دارید برای انتقال پیامتان استفاده نکرده‌اید و این بحث‌ها را در جامعه منتشر نمی‌کنید.

به‌نظر من کانال‌ها و مسیرهای قانونی باید مقدم باشد بر ایجاد سر و صدا و کار تبلیغاتی برای جلو بردن مسائل. اینکه کاری در روند قانونی خود قفل شود و جلو نرود و برای جلو بردن آن مجبور شویم رو به تبلیغات رسانه‌ای بیاوریم یعنی سیستم دچار یک ضعف و ایراد بنیادین است که مسیر اجرای قانون را مسدود کرده. آنوقت من نماینده یا استاد دانشگاه شاید امکانی برای استفاده از فضای رسانه و به راه انداختن سر و صدا داشته باشم و کارم را نهایتاً با فشار اینها راه بیندازم، اما آن شهروند عادی چه؟ او باید چه کند که این امکان را ندارد؟ سیستمی که یک شهروند عادی نتواند بدون استفاده از ابزارهای دیگر غیر از قانون، حق خود را بگیرد قطعاً ایراد بنیادین و اساسی دارد. من معتقدم این‌طور فضاسازی‌ها می‌تواند اجرای صحیح عدالت را مختل کند.

با این توصیف‌ها همچنان بر استعفای خود هستید؟

بله. من این کار را نه برای نمایش دادن و این‌طور کارها بلکه با فکر قبلی و ایمان انجام داده‌ام و اعتقاد جدی دارم که فعالیت با این وضع در چارچوبی که برای من به‌عنوان نماینده فراهم است نمی‌تواند من را به سوگند نمایندگی و عهدی که با مردم بسته‌ام، متعهد نگه دارد.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر