کد خبر: 105067
A
دیده بان ایران؛

اسرار «هویدا» کی فاش می شود؟/ خلخالی: هویدا را من شخصاً نکشتم، اما دستورش را دادم/ هویدا لخت در سلولش می خوابید

محسن رفیق دوست هم در گفت وگویی که سال 98 با عبدالله عبدی در رادیو انجام داده بود می گوید: ما هم هنوز نفهمدیم اعدام هویدا کار چه کسی بود. هر چند بعید نیست کار آقای غفاری باشد اما قاطعانه هم نمی توانم بگویم. اما در هر صورت هویدا کُشته شد اعدام نشد.

اسرار «هویدا» کی فاش می شود؟/ خلخالی: هویدا را من شخصاً نکشتم، اما دستورش را دادم/ هویدا لخت در سلولش می خوابید

به گزارش دیده بان ایران؛ ساعت ۷ و ۲۵ دقیقه بعدازظهر روز شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر ۱۳ ساله محمدرضا شاه پهلوی پس از شش و نیم ساعت محاکمه، با کلت کمری که مشخص نشده در دست چه کسی بود کُشته و یا اعدام شد. 

از آن روز تاکنون روایت های مختلفی درباره چگونگی مرگ هویدا منتشر و یا بازگو شده است. در برخی روایت ها حجت الاسلام هادی غفاری مسئول اعدام او معرفی شده و در برخی نقل وقول های دیگر از شخص خلخالی به عنوان حاکم شرع و اجرا کننده حکم اعدام امیرعباس هویدا نام برده می شود.

اما با این حال، صادق خلخالی در مصاحبه ای که با پیام فضلی نژاد (منتشر شده در آذرماه سال 82) درباره نحوه اعدام هویدا می گوید: "یکبار که بازرگان میخواست هویدا را به بهانهای از زندان به نخست وزیری ببرد تا احتمالاً بعدا بگویند در میان راه فرار کرد، با او شدیداً برخورد کردم. این آقا باید در دادگاه برای کارهایی که کرده جواب پس بدهد و بگوید که بختیار را چگونه فراری داده است..."

خلخالی در پاسخ به این سوال خبرنگار که از او می پرسد آیا هویدا را شخصاً کُشتید می گوید: "خیر. دستورش را دادم. کوه را هم جلوی من بگذارند، نمیتوانم تیراندازی کنم."

پاسخ عجیبی که لااقل در تصاویری که با اسلحه از آیت الله خلخالی منتشر شده است خلاف واقع به نظر می رسد.

407144_555

این در حالی است که اسدالله مبشری، رئیس دادگستری وقت در روایتی که برای محمد بلوری (از اعضای تحریریه کیهان) از ماجرای اعدام هویدا تعریف کرده می گوید:

«هویدا از زندان نامه‌ای برایم فرستاد. نوشته بود «من درباره گذشته و ارتباط بعضی از چهره‌ها با رژیم شاهنشاهی حرف‌هایی دارم که حاضرم در یک دادگاه علنی فاش کنم، به شرطی که تا برگزاری چنین محکمه‌ای حافظ جانم باشید.» در آن زمان بیم آن را داشتیم که آقای خلخالی در یک تصمیم ناگهانی به زندان برود و با یک محاکمه به اصطلاح سرپایی کار هویدا را یکسره کند. با رسیدن این نامه (هنگام ظهر بود) به سرعت با قسمت حمل و نقل کاخ دادگستری تماس گرفتم و دستور دادم هرچه زودتر یک ماشین حاضر کنند تا من را به قم برساند. آن روزها امام خمینی در قم به سر می‌بردند. تصمیم داشتم تا حادثه‌ای در زندان برای هویدا پیش نیامده به دیدن امام بروم و با شرح موضوع نامه درخواست کنم هویدا تحت محافظت خاص قرار بگیرد تا محاکمه مورد نظر برگزار شود و او ناگفته‌ها را افشا کند.

ساعتی از ظهر گذشته بود که در محوطه کاخ دادگستری سوار بر استیشن آهوی بیابان متعلق به دادگستری شدم و به راننده گفتم باید هرچه زودتر من را به قم برساند، بدون آنکه یک لحظه توقف کنیم. قبل از آنکه راه بیفتیم، به زندانبانان دستور اکید داده بودم درهایی را که به سلول انفرادی هویدا منتهی می‌شد قفل کنند و تا دستور نداده‌ام هیچکس اجازه ورود به سلول او را نداشته باشد.

خسته و کوفته وارد قم شدم و به طرف خانه‌ای که امام خمینی در آن اقامت داشت رفتیم، اما به نزدیکی منزل که رسیدیم، با کوچه‌هایی پر از انبوه جمعیت روبه‌رو شدیم که برای دیدن امام راه افتاده بودند و راهی برای عبور ماشین نبود. رهبر انقلاب بر فراز بام ساختمان ایستاده بودند و برای سیل جمعیت دست تکان می‌دادند. به هر زحمتی که بود، سواره و پیاده به محل اقامت رسیدیم. از میان موج به‌هم‌فشرده مردم گذشتیم و وارد خانه شدیم. خودم را به احمد آقا رساندم و گفتم: «من همین حالا از تهران رسیده‌ام و باید چند لحظه آقا را ببینم و مطلب مهمی را به عرض ایشان برسانم.» احمد آقا گفت: «آقای دکتر، وضع را که می‌بینید؛ به هیچ ترتیبی نمی‌توانیم این ملاقات را برقرار کنیم. باید همین‌جا بنشینید تا این مراسم تمام شود.»

هرچه اصرار کردم که باید موضوع مهمی را به عرض ایشان برسانم، جوابم همان بود که باید منتظر بمانم. به ناچار در اتاقی نشستم. خدا خدا می‌کردم این مراسم هرچه زودتر تمام شود. علت اضطراب و شتابم برای دیدن رهبر انقلاب این بود که خبر داده بودند خلخالی از موضوع نامه هویدا مطلع شده و هر لحظه ممکن است برای خاموش کردن هویدا اقدام کند. ناگزیر باید منتظر می‌ماندیم.

هوا رو به تاریکی می‌رفت که یکی از مسئولان مورد اعتماد از زندان قصر با من تماس گرفت و خبر از واقعه ناگواری داد. گفت: «حدود نیم ساعت پیش، خلخالی با عجله وارد زندان شد و به طرف سلول هویدا رفت. ابتدا دستور داد همه تلفن‌های زندان را قطع کنند تا هیچکس نتواند از زندان با بیرون تماس بگیرد یا از بیرون تلفن کنند. بعد، وارد سلول هویدا شد و دستور داد از سلول بیرونش بیاورند. وقتی هویدا را از بند بیرون آوردند، خلخالی تپانچه‌اش را درآورد و در حالی که رو به صورت او نشانه رفته بود، در سکوت حاضران گفت من ایشان را محاکمه و به اعدام محکومش می‌کنم. با گفتن این جمله، گلوله‌ای به پیشانی هویدا شلیک کرد که نقش زمین شد. بعد در حالی که از آنجا دور می‌شد، به اطرافیان گفت، حالا ببریدش. و از کنار جنازه هویدا گذشت و دور شد. عکاسی که همراه من به پزشکی قانونی آمد از جنازه هویدا در سردخانه عکسی برای چاپ در روزنامه گرفت و من با نگاهی به چهره هویدا جای گلوله را در وسط پیشانی‌اش دیدم.»

پس از شنیدن این خبر دیدم دیگر ملاقات با رهبر انقلاب ثمربخش نیست. به همین خاطر از محل اقامت ایشان بیرون آمدم تا سوار ماشین دادگستری شوم و به تهران برگردم.»

اما در مقابل هستند افرادی که اعتقاد دارند اجرای انقلابی حکم اعدام امیرعباس هویدا را حجت الاسلام هادی غفاری برعهده داشته است. 

عباس میلانی یکی از همین افراد است که در کتاب «معمای هویدا» می نویسد: «به‌ محض آن که پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش می‌آمد، هفت‌تیری به ‌دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره می‌زد... . هویدا که می‌دانست زخمی مهلک برداشته، به شخصی به نام کریمی که در صف همراهان خلخالی بود، رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم ظاهرا از سر لطف، هفت‌تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمه هویدا زد... . به اعتبار عکس‌هایی که از جسد هویدا منتشر شد و همچنین به استناد گزارش رسمی پزشکی قانونی و مشاهدات دکتر فرشته انشاء می‌توان گفت که بی‌شک هویدا را نه یک جوخه اعدام، بلکه سه گلوله هفت‌تیر کشت.»

او همچنین می‌نویسد: «در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیات‌منصفه از سوی خلخالی، هنگامی که هویدا و مأموران در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا می‌توانست دردناک و کند باشد. از‌ این‌ رو هویدا از یکی از مأموران خواست تا کارش را یکسره کند و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.»

میلانی همچنین مدعی می‌شود: «برخی می‌گویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد. در حالی‌ که بقیه فردی به‌ نام غفاری را پناهکار اعلام می‌کنند.»

روایتی که کم و بیش به روایت دکتر ابراهیم یزدی شبیه است.

اما هادی غفاری این ادعاها را رد می‌کند و این روایت ها را، حاصل «داستان‌سرایی» میلانی می‌داند. او در سال۹۷ در گفت‌وگویی با خبرگزاری دولتی «ایرنا» در پاسخ به روایتی که عباس میلانی مطرح می‌کند، گفته بود: «همه‌اش داستان‌سرایی است. میلانی کسی است که از بیرون می‌خواهد انقلاب را ترسیم کند. با خواندن نوشته‌های او می‌توان پی برد که حرف‌ها و مستندات او خیال‌پردازی و اتهام‌زنی صرف است. میلانی چیزی شنیده است و دارد تحلیلش می‌کند.»

غفاری در این گفت‌وگو درباره نقش خود در دادگاه هویدا هم گفته است: «من هیچ نقشی در این پرونده نداشتم. هر کس این حرف را می‌گوید، او را به روز قیامت حواله می‌دهم. جرمم فقط این بود که در دادگاه علنی ۱۰ دقیقه به‌عنوان تماشاچی حضور داشتم. من اسمم از خودم بزرگ‌تر است. آنها منتظر هادی غفاری بودند. تا به دادگاه رسیدم، یکی از آقایان دادگاه بلند شد و من را در صف اول دادگاه جای داد و نزدیک هویدا نشاند. بعد که تقریبا دادگاه داشت تمام می‌شد و متهم را بیرون بردند، بلند شدم و رفتم. این همه ماجرا بود اما این که قاتل هویدا کیست، قاتل کسی است که حکم را می‌دهد و حکم را جناب آقای خلخالی دادند. من نه می‌خواهم دفاع و نه خدشه‌ای وارد کنم.»

او در پاسخ به این پرسش که حدس می‌زنید چه‌ کسی به هویدا شلیک کرد، می‌گوید: «هیچ‌کس جز آقای خلخالی و خدا نمی‌داند چه کسی هویدا را کشته است. هر کس حرفی بزند دروغ گفته است.»

اما در این بین روایت اصغر رخ صفت رئیس وقت زندان قصر هم در این رابطه قابل توجه است. او درباره روز اعدام هویدا می گوید: «در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آن که مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت‌و‌آمد داشت، متهم می‌برد و می‌آورد. اسلحه می‌برد و می‌آورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یک‌ وقت غیر‌ متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته ‌است!»

محسن رفیق دوست هم در گفت وگویی که سال 98 با عبدالله عبدی در رادیو انجام داده بود می گوید: ما هم هنوز نفهمدیم اعدام هویدا کار چه کسی بود. هر چند بعید نیست کار آقای غفاری باشد اما قاطعانه هم نمی توانم بگویم. اما در هر صورت هویدا کُشته شد اعدام نشد.

با این حال با گذشت بیش از چهل سال هنوز هم به درستی مشخص نیست که نخست وزیر 13 ساله محمدرضا شاه چگونه و به دست چه کسی اعدام شده است. و مهمتر از آن اینکه چرا با وجود اظهار تمایل شخص هویدا برای بازگو کردن برخی مسائل دربار پهلوی و تلاش دادگستری و نخست وزیر برای عقب انداختن حکم اعدامش، چرا برخی از افراد برای اعدام او عجله داشتند.

 

منبع: دیده بان ایران- یغما فشخامی

 

 

 

 

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر