کد خبر: 110786
A

تودیع و معارفه بزرگ در اصلاحات

بابک آذرباد فعال سیاسی و دبیرکل حزب ترقی در یادداشتی به تشریح وضعیت اصلاحات در کشور پرداخت و نوشت: نخست آن که خود جریان اصلاحات به شکل ساختاری و به صورت نهاده ای در ناخودآگاه جمعی اش به ویژگی «فصلی» بودن و «حمایت» گر بودن خود عادت کرده اند. دوم گره زدن سرنوشت اصلاحات با جریان اعتدال گرا بود. تبارشناسی جریان اعتدال برآمدن آن ها از سنت محافظه کاری و راست سنتی را نشان می دهد. پیوند میان اصلاح طلبان و جریان اعتدالگرا به دست مرحوم هاشمی رفسنجانی انجام پذیرفت. روحانی به معنای واقعی فاقد اوصاف یک اصلاح طلب بود. البته این نوع داوری علیه روحانی نیست بلکه توصیف ویژگیهای او در طبقه بندی حزبی و جریانی سیاسی اوست. او مجبور شد نقش رئیس دولت اصلاحات را ایفاد کند اما قادر به اجرای این نقش نبود. همین اشتباه در برداشت، امواج بزرگی از سرخوردگی و یاس را در بستر تحولات ایران گسیل داشت.

تودیع و معارفه بزرگ در اصلاحات

دیده بان ایران: بابک آذرباد فعال سیاسی و دبیرکل حزب ترقی در یادداشتی به تشریح وضعیت اصلاحات در کشور پرداخت و نوشت:  

دشواری سخن گوئی از اصلاحات، امروز به اوج خود رسیده است مانند تبلیغ محصولی از یک شرکت ورشکسته که طلبکاران و سهامداران خشمگین آن پشت در صف کشیده اند و یا حتی دشوارتر از این موفقیت مانند دفاع کردن از فوتبالیستی که در دیداری سرنوشت ساز به شکل پیاپی گل به خودی زده است.

با این حال این تمامی مشکلی نیست که اصلاح طلبان و جریان اصلاحات با آن مواجه اند.  عملکرد ضعیف  لیست امید در مجلس شورای اسلامی ، شورای شهر تهران و حمایت از به قدرت رسیدن دولت تدبیر و امید و عدم حمایت و قول قرار های این دولت با مردم و عافیت طلبی اصلاح طلبان و حضور آنها در مناصب دولتی و فاصله گرفتن از آرمانهای اصلاح طلبی زمینه و  موج ریزش نیروهای حامی اصلاحات آغاز گردید. و در انتخابات 1400 به اوج خود رسید.

چنین انتخابی به رغم فوایدی که داشت حاوی چند آسیب بود. نخست آن که خود جریان اصلاحات به شکل ساختاری و به صورت نهاده ای در ناخودآگاه جمعی اش به ویژگی «فصلی» بودن و «حمایت» گر بودن خود عادت کرده اند.

دوم گره زدن سرنوشت اصلاحات با جریان اعتدال گرا بود. تبارشناسی جریان اعتدال برآمدن آن ها از سنت محافظه کاری و راست سنتی را نشان می دهد. پیوند میان اصلاح طلبان و جریان اعتدالگرا به دست مرحوم هاشمی رفسنجانی انجام پذیرفت. روحانی به معنای واقعی فاقد اوصاف یک اصلاح طلب بود. البته این نوع داوری علیه روحانی نیست بلکه توصیف ویژگیهای او در طبقه بندی حزبی و جریانی سیاسی اوست. او مجبور شد نقش رئیس دولت اصلاحات را ایفاد کند اما قادر به اجرای این نقش نبود. همین اشتباه در برداشت، امواج بزرگی از سرخوردگی و یاس را در بستر تحولات ایران گسیل داشت. اما در واقع، روحانی پیش از آنکه مجبور باشد برای تندروها نقش یک اصولگرا را ایفاء کند مجبور بود برای اصلاح طلبان نقش یک اصلاح طلب را ایفاء نماید. نمی توان روحانی را به این دلیل ملامت کرد زیرا این اصلاح طلبان بودند که راستای تن دادن به نقش کارگزاران فصلی قدرت ، روحانی را برای استمرار موقعیت نهادی خود برگزیدند از این رو مسئولیت این پیوند ناگرایی عضو با بدن اصلاحات است نه اهداء کنندگان عضو.

سومین دلیل ناکامیهای اصلاح طلبان و در بیان کلی، جریان اصلاحات با گست میان کارگزار و ایدئولوژی اصلاحات است. ایدئولوژی اصلاحات حاصل تحولات فکری دهه هفتاد با رشد اقتصادی، رشد طبقه متوسط شهری، گسترش روشنفکری دینی و رشد آموزش عمومی بر مدد سیاستهای تعدیل اقتصادی دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی در دوران حاکمیت اصلاحات بود . مردمسالاری، جامعه مدنی، آزادیهای اقتصادی و فضای بازسیاسی، انسان مداری، در یک کلام ارزش های عصر روشنگری به همراه چاشنی اقتصاد لیبرالی موتور محرکه یک جنبش اجتماعی با کارگزاران اصیل داشت. اما درست مانند سایر جنبش های اجتماعی، به تدریج با کارگزاران اصیل خود دچار فاصله شد.

اکنون روشن است که آیا می توان برای اصلاحات و بخصوص اصلاح طلبان در حال احتضار نوشدارویی پیش از مرگ سهراب بر بالین حاضر کرد:

نخست آن که جریان اصلاحات نباید اصرار داشته باشند که کارگزاران فصلی تحول باشند. نگرانی برای از دست دادن مناصب رسمی که تمام مخیله اصلاح طلبان را پر کرده است

دوم: اصلاحات باید در ائتلاف های بعدی خود از درآمیختگی های ناهمگن سیاسی به بهانه دسترسی به قدرت اجتناب ورزد.

و سوم آنکه باید در اسرع وقت به شکاف  میان ایدئولوژی اصلاحات و کارگزاران آن پر شود. به ویژه افرادی که در سالهای اخیر در مناصب رسمی دولتی و حاکمیتی بوده اند بهتر است به تعطیلات بازنشستگی بروند! متاسفانه تکرار حضور برخی از نام ها  و مهره ها در همه عرصه های جریان اصلاحات به ملال انجامیده و این ملال خود زمینه یاس بزرگی را برای حامیان بدنه اصلاح طلبی و بخصوص نسل جوان به ارمغان آورده است. نیروهای جوان، به دور از آلودگی های قدرت و اقتصاد، انگیزمند، خلاق و به دور از حواشی جنجال آفرین سیاست و اقتصاد برای این کارگزاری مناسب ترند. بهتر است این کارگزاران جدید حتی اگر از نسل های جوان  و تازه نفس هستند، رابطه نسبی و خانوادگی با پیشینیان نداشته باشند.

کارگزاران جوان اصلاحات می توانند متعلق به هر جریانی باشند. فصل مشترک لازم برای آن که بتوانند ارمان های ایدئولوژی اصلاحات را محقق کنند، باور به قانون اساسی، منافع ملی، باور به  مردمسالاری، ازادی و سلامت و پاکدستی است. ایدئولوژی اصلاحات آزمون عقیدتی، سیاسی برگذار نمی کند اما به نظر سازمان اصلاحات نیاز مبرم و قوی به بازنشستگی اجباری و جمعی دارد!  در این مورد تذکر مهم را هم باید به جریان مقابل اصلاحات یعنی جریان اصول گرایی هم اعلام کرد تا آنها نیز دنبال تغییر در راه و روش خود باشند.که این به معنای آن است هر دوجریان سیاسی نیاز مبرم به تحول از درون و اندیشه دارند حال میتوان گفت این روند آغاز شده است پس تا دیر نشده باید جسارت واگذاری آن را داشته باشند.

روزگاری سعید حجاریان گفت: اصلاحات مرد! زنده باد اصلاحات ، حال با توجه به انتخابات 1400 باید گفت # اصلاح طلبان مرده اند درود  بر اصلاحات  و نیز اصلاحات مادام که در اندیشه آرمان و ایدئولوژی اصلاحات تجلی داشته باشد، زوال پذیر نیست، اما به نظر می رسد سازمان رسمی و نهادین اصلاح طلبی و ماشین آن نیاز به تعمیرات اساسی دارد. بهترین اتفاق برای اصلاحات در روزگار کنونی برگزاری یک مراسم مجلل و بزرگ تودیع و معارفه است!

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر