کد خبر: 134262
A

انتقاد کیهان از یک سریال تلویزیونی حکم رشد: اینکه فیلمفارسی قبل از انقلاب بود

روزنامه تحت مدیریت حسین شریعتمداری نوشت: مجموعه تلویزیونی «حکم رشد» که در شب‌های بهار امسال از شبکه سه سیمای رسانه ملی پخش می‌شد، علی رغم نمایش یک روایت و قصه خانوادگی و اجتماعی، مروری به حوادث و اتفاقاتی تلخ و شیرین در درون لایه‌های قشر متوسط جامعه هم بود.

انتقاد کیهان از یک سریال تلویزیونی حکم رشد: اینکه فیلمفارسی قبل از انقلاب بود

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ روزنامه کیهان تحت مدیریت حسین شریعتمداری نوشت: مجموعه تلویزیونی «حکم رشد» که در شب‌های بهار امسال از شبکه سه سیمای رسانه ملی پخش می‌شد، علی رغم نمایش یک روایت و قصه خانوادگی و اجتماعی، مروری به حوادث و اتفاقاتی تلخ و شیرین در درون لایه‌های قشر متوسط جامعه هم بود.

بنابر گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه نزدیک به حاکمیت در ادامه نوشت؛ حسین حکم رشد در بخش پایانی خود اگرچه صحنه‌های غم‌انگیز و قابل تاملی را به همراه داشت اما نمایشگر واقعیت‌هایی هم بود. اگر چه در برخی از سکانس‌ها با تصاویر اغراق‌آمیز و اکشن با کپی‌برداری ضعیف از فیلم‌های‌هالیوودی روبه‌رو بودیم اما به هرحال این سریال تلاش داشته تا جدال بین حق و باطل را با نگاهی نو و عبرت‌آموز به مخاطب انتقال دهد.

مجموعه «حکم رشد» درپی تعریف قصه‌ای بود که بتواند فضایی از یک جریان اوباشیگری و آدم‌هایی که قانون‌گریزی را در زندگی پیش گرفته‌اند به نمایش بگذارد. باید اذعان کرد که رد این راه تا ‌اندازه‌ای موفق بود اما نه به آن معنی که مخاطب تلویزیون را به‌طور کامل همراه کند. این سریال همچنین در مسیر خود اشکالات و نقص‌هایی هم دارد، ازجمله سعید نعمت‌الله، فیلم‌نامه این سریال را طوری نوشته که فضای فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب را زنده کند!

قصه سریال «حکم رشد» از نقطه‌ای آغاز می‌شود که قرار است یک سرهنگ نیروی انتظامی به‌نام «ذبیح پاشا» که «مجتبی فلاحی» ایفاگر نقش اوست ریاست کلانتری محل زندگی پسرخاله و برادر شیری‌اش که از اراذل و اوباش محل است قبول کند. این حرکت او با مخالفت‌هایی روبه‌رو می‌شود و همین امر خود دستمایه متن اصلی فیلمنامه است.

به هرحال ماجرای قصه غلام شرور و اوباش محل زندگی سرهنگ پاشا که به نوعی برادر شیری سرهنگ محسوب می‌شود از همین جا آغاز می‌شود، «غلام» که در فضای قصه و در بین اوباش محل به «غلام پوست خرکن» معروف است در جریان ماجراهایی که در طول زندگی برایش رخ می‌دهد از یک فرد تربیت شده و پهلوان‌منش به فردی تبهکار و خلافکار تبدیل شده و گرفتار باند اراذل و اوباش همچون «افشین کافر» که نقش آن را «حمید ابراهیمی» بازی کرده می‌شود و تمام تلاش افشین کافر هم این است که این دو برادر را در مقابل هم قرار دهد و انتقام سختی از «ذبیح‌پاشا» که به‌دنبال نابودی او و باند فساد هست بگیرد که در صحنه پایانی «حکم رشد» هم همین موضوع انتقام باعث می‌شود که «افشین کافر» به خواسته خود برسد و در واقع «غلام» قربانی ماجرا می‌شود و سکانسی که سرهنگ ذبیح پاشا در مرگ غلام در صحنه پایانی شیون و ناله سر می‌دهد و کلام آخر، غلام و حلالیت از مامان توران و... در همین جهت، قصه سریال به دو نقطه مهم گره می‌خورد که هرچقدر به جلو می‌رویم ماجرا حول محور «ذبیح پاشا» و «غلام» دو برادر شیری می‌چرخد.

البته در این بین از نقش بسیار خوب «مامان توران» با بازی «ثریا قاسمی» هم نباید غافل شد چراکه اگرچه محوریت داستان سریال «حکم رشد» بین حق و باطل است که تصاویر قاب تلویزیون مخاطب را به‌سوی دو چهره شاخص این مجموعه یعنی غلام و ذبیح می‌برد اما بازی خوب «‌ثریا قاسمی» در نقش یک مادر متدین و دلسوز که برای تربیت فرزندان خود از همه هستی خود گذشته و اجازه نداده که لقمه حرامی را بر سر سفره بیاورند و به‌دنبال کار خلاف بروند، فضای سریال تلطیف ساخت.

هرچند که در مسیر تلاش‌های مامان توران، از «مادر غلام» که شیره وجودش را برای پسرش گذاشت نباید غافل شد و توجه خاصی می‌طلبد به‌گونه‌ای که مخاطب را با خود همراه می‌کند، اما با همه این اوصاف، غلام قصه به مسیر خلاف و انحراف می‌افتد. از طرفی پیام احمدی‌نیا در نقش غلام قصه‌، نقشی متفاوت‌تر از همه آن کاراکترهایی است که تاکنون در این نوع سریال‌ها دیده‌ایم‌، چراکه به نظر می‌آید که کلیشه‌ای نیست و کارگردان سعی کرده به نوعی نقش غلام را گرچه در این سریال‌ به مثابه یک اوباش محل ظاهر شده آدم خوب جلوه دهد و در قسمت‌هایی از این سریال فرصتی به او می‌دهد تا به گذشته‌اش برگردد.

غلام قصه سریال «حکم رشد» هم حتی پس از گرفتار شدن در دام فساد و قاچاقچیان و اوباشان محل هرازگاهی قصد می‌کند که از آن منجلاب و فساد بیرون آید. حتی در سکانس‌هایی هم شاهدیم که غلام برای پاک شدن و گرفتن رخصت و فرصت دوباره و بازگشت به زندگی پاک‌،‌ به نزد مادر شیری خود یعنی مامان توران مراجعه می‌کند اما هربار به صخره سختی برخورد می‌کند. مادر قصه که به‌سختی از زندگی فسادآلود و انحراف غلام آگاه است از پذیرش او ممانعت می‌کند و از وی می‌خواهد که توبه کند و تا زمان مرگش با آن شخصیت،‌ غلام آشتی نمی‌کند و قصه خاکستری‌وار به پیش می‌رود.

در واقع در بخش‌هایی از سریال «حکم رشد» می‌بینیم که غلام تا مرز پشیمانی و بازگشت به خویشتن هم پیش می‌رود اما روند قصه سریال «حکم رشد» طوری پیش رفت که سرنوشت غلام در بخش پایانی رقم بخورد و به رستگاری برسد. علی رغم اینکه مخاطب در انتظار بازگشت دوباره غلام به بستر زندگی بود به ناگاه مسیر تغییر کرد و غلام با کشته شدن از همه آن بدی‌ها و فساد و خلاف‌کاری‌ها پاک شد! نویسنده و کارگردان سریال قصد داشتند با این تمهید مخاطب را تا پایان قصه به دنبال بکشند و کلام آخر را در قالب یک روایت عبرت‌آموز به بیننده تلویزیون القا

کنند.

شاید به این مقوله هم بتوان پرداخت که سریال «حکم رشد» در مراحل تولید خود با فضایی همراه شد که به اعتقاد خیلی‌ها تداعی‌گر فضای فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب بود؛ شباهت و نزدیکی برخی از بازیگران اصلی این سریال به برخی از کاراکترهای فیلمفارسی و فضای اکشن سطحی و تصنعی سریال باعث شد که آن فضا یادآوری شود!

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر