کد خبر: 41969
A

انواع اصلاحات و چرا همچنان اصلاح‌طلبی؟

حمیدرضا جلایی پور در مقاله‌ای با عنوان «انواع اصلاحات و چرا همچنان اصلاح طلبی؟» نوشت: در مجموع اصلاح‌طلبان کارنامه قابل دفاعی دارند و در شرایط حاضر مهم‌ترین سرمایه سیاسی این جامعه و پرچمدار دموکراسی‌خواهی، توسعه‌گرایی و عدالت‌خواهی در ایران هستند.»

انواع اصلاحات و چرا همچنان اصلاح‌طلبی؟
دیده بان ایران- حمیدرضا جلایی پور در مقاله ای با عنوان «انواع اصلاحات و چرا همچنان اصلاح طلبی؟» در روزنامه اعتماد نوشت: بیست سال از زمانی که رویکرد «اصلاح‌طلبی» در مقیاس عمومی، وارد حوزه‌های نظر و عمل شد می‌گذرد؛ در همین راستا به تدریج یک نیروی سیاسی تحت عنوان «جبهه سیاسی اصلاح‌طلبان» شکل گرفت. عمده‌ترین مشکلی که این نیروی اصلاح‌طلب در پی درمانش بود «دولت موازی» بود.(1) «دولت‌موازی» به نام اهداف جهانی انقلاب دایمی مذهبی- بر اساس تفسیری خاص و شاذ از مذهب تشیع- در برابر روند توسعه‌ همه‌جانبه، پایدار، درون‌زا و جهان‌نگر مقاومت می‌کند و مدیریتی ایدئولوژیک و غیرواقع‌نگرانه و غیر‌پاسخگویانه دارد؛ بدین‌سان مانع تقویت دولت رسمی، بروکراتیک، کارآمد و پاسخگو می‌شود. هدف اصلاح‌طلبان این بود و هست که حتی‌الامکان منابع عمومی کشور زیرنظر دولت رسمی- نه دولت موازی- بتواند با یک حکمرانی کارا، شفاف، پاسخگو و عادلانه مدیریت شود و جامعه ایران را در مسیر توسعه همه‌جانبه قرار دهد. در روزهای نخست فعالیت‌های اصلاحات به این هدف «توسعه ‌سیاسی» و در میانه دوران اصلاحات به این هدف «دموکراسی» و امروز «حکمرانی خوب» گفته می‌شود.

 

در این بیست سال نیروهای سیاسی اصلاح‌طلبان در برهه‌هایی- مانند دوران پس از برخورد کوی دانشگاه 1378؛ پس از شکست مصطفی معین و پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات 1384؛ و پس از وقوع اعتراضات مهار آن در 1388، ناامیدی‌ها پس از انتخابات 1396 با موانع و ناکامی‌هایی روبه‌رو شده‌اند. این مانع‌تراشی‌ها و عوامل دیگر منجر به ایجاد جمعیت ناراضی از دولت و از اصلاحات شده است، تا جایی‌که بخشی از مردم و منتقدین امروز وجود جریان سیاسی اصلاحات را بلا‌موضوع می‌دانند و سوال‌شان این است که از اصلاحات سیاسی چه مانده است که اصلاح‌طلبان می‌خواهند از آن دفاع کنند؟ پس از اعتراضات دی‌ماه سال 1396 انتقادات به اصلاح‌طلبان بسیار شدیدتر شده است. در این نوشتار، من پتانسیل اصلاح‌جویی جامعه را نشان می‌دهم و بعد در مجموع از حضور و اهمیت اصلاح‌طلبان به عنوان یک نیروی سیاسی دفاع می‌کنم. این نوشته مبتنی بر قبول دو پیش‌فرض است؛ اول، رویکرد کلان حل معضلات جامعه همچنان تأسی به اصلاحات- و نه تاسی به الگوی انقلاب یا انقلاب آرام یا دخالت نیروی خارجی- است. دوم، وجود نیروی سیاسی اصلاح‌طلبان (جبهه اصلاحات)، در رقابت با اصولگرایان، یکی از مقدمات تثبیت دموکراسی حداقلی در ایران است. بدین منظور ابتدا با نشان دادن گونه‌های اصلاحات در ایران پتانسیل جامعه را برای اصلاحات نشان دهم. سپس لایه‌های «جریان سیاسی اصلاح‌طلبان» را توضیح می‌دهم و به نقاط ضعف و قوت آن می‌پردازم. در زمینه و زمانه کنونی جامعه ایران، دست‌کم می‌توان چهار نوع اصلاح‌طلبی- که در درون جامعه با هم همپوشانی دارند- را از هم متمایز کرد.

 

انواع اصلاحات

1- «اصلاحات دینی» : «اصلاحات دینی» حرکتی در میان نخبگان فرهنگی و دیندار جامعه است، اصلاحگران دینی (همچون اندیشه‌ورزی‌های کلامی جمال‌الدین اسد‌آبادی و مرحوم شهید مطهری و ده‌ها روحانی صاحب کرسی درس در حوزه علمیه قم) فقط به دنبال احیای مجدد اصالت دین در صدر اسلام در دوره کنونی نیستند، بلکه به دنبال سازگاری لوازم دینداری با لوازم زندگی مدرن (مدرنیته) هستند. مطالعات و تتبعات اقبال لاهوری، مهدی بازرگان، محمد مجتهد شبستری و دیگران را می‌توان در این دسته قرار داد. بیش از صد سال است که بخشی از افراد و اقشار طبقه ‌متوسط فرهنگی ایران تحت‌تاثیر آموزه‌های «اصلاحات دینی» هستند. در واقع یکی از سرچشمه‌های روشنگری در تاریخ معاصر ایران، جریان فکری- فرهنگی «اصلاحات دینی» است. «اصلاحات دینی» در تمام رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران – همچون انقلاب مشروطه، تکوین نهضت آزادی، انقلاب‌اسلامی، تاسیس‌ جمهوری اسلامی، جنبش اصلاحات 1376 و...- مستقیم یا غیرمستقیم اثر داشته است. «اصلاحات دینی» روی سه نوع دیگر اصلاحات اثر می‌گذارد ولی وقتی من از اصلاحات به عنوان رویکردی خاص برای حل معضلات جامعه دفاع می‌کنم منظورم «اصلاحات دینی» نیست.

 

2- اصلاح و تغییر در یک «موضوع خاص» در یکی از سپهرهای اقتصادی، اجتماعی، قضایی و آموزشی. معمولا این نوع اصلاحات، با اصطلاحات «اصلاحات اداری»، «پروژه‌ای» یا «برنامه‌ای» شناخته می‌شود. مثلا در چهار دهه گذشته چند برنامه اصلاحی‌آموزشی در وزارت آموزش‌وپرورش انجام شده است، برنامه اصلاحی در صدور سریع پاسپورت در زمان ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی انجام شد، برنامه اصلاحی وزارت علوم در زمینه استقلال علمی مراکز دانشگاهی در زمان وزارت مصطفی معین تدوین شد اما شانس اجرا پیدا نکرد و برنامه اصلاح ناوگان حمل و نقل شهری هم‌اکنون در شهرداری تهران در دوره شهرداری نجفی در دستور کار است. در جوامع درحال توسعه برنامه‌های اصلاحی در زمینه نظام اداری و قضایی بسیار مهم است، متاسفانه تاکنون برنامه اصلاحی‌ چشمگیری در این زمینه در ایران انجام نشده است. البته از یک تجربه موفق در تاریخ معاصر ایران از برنامه اصلاحات قضایی، اصلاحات علی‌اکبر داور بود، نام برده می‌شود. در فضای سیاسی امروز نیز اگر نخبگان اصلاح‌جو امکان و فرصت ورود به مناصب بالای سیاسی و حکومتی را پیدا کنند طراحی و انجام پروژهای اصلاحی از نوع موضوعی رونق می‌گیرد. پیش‌شرط چنین اصلاحاتی این است که اصلاح‌جویان در جامعه شکل‌گیری دولت بروکراتیک، شایسته‌‌گزین، غیر‌فامیلی، غیر‌فرقه‌ای و کارا را در دستور کار قرار دهند.

نظریه‌های اخیر توسعه در دو دهه اخیر بر اهمیت شکل‌گیری دولت‌های بروکراتیک در مسیر توسعه جوامع تاکید کرده‌اند؛ یکی از عواملی که در بیست سال گذشته نه اصلاح‌طلبان و نه اعتدالگرایان نتوانسته‌اند یک پروژه اصلاح‌شده و کارآمد در نظام اداری کشور را به نتیجه برسانند این است که در عرصه ‌عمومی ایران در دو دهه اخیر تکیه‌ها بیشتر روی کنترل، اندازه و پاسخگویی دولت بوده است نه کارایی دولت. در همین دوره مهم‌ترین هم و غم «دولت موازی» مهندسی فرهنگی جامعه بوده است که آن هم ناکام مانده است.

 

3- «اصلاحات سیاسی»

 

منظور از «اصلاحات سیاسی» عملکرد آن نیروی سیاسی است که از موضع جامعه مدنی به افکار عمومی متعهد می‌شود که اگر به آنها رای بدهند با رفتن به مجلس، شوراهای شهر و دولت، از اجرای طرح‌های نوع دوم اصلاحات و از شکل‌گیری دولت کارا و پاسخگو حمایت می‌کنند. این نوع اصلاحات از سال 1376 در ایران شکل گرفت و در دولت محمد خاتمی توانست در عرصه دولت، مجلس و شوراهای شهر حضور پیدا کند. این نیروی سیاسی در انتخابات سال 1384 از محمود احمدی‌نژاد، کاندیدای اصولگرایان تندرو شکست خورد و در انتخابات سال 1388 از میرحسین موسوی حمایت کرد. در انتخابات 1392 و 1396 به عنوان یک نیروی سیاسی از کاندیداتوری ریاست‌جمهوری حسن روحانی اعتدالگرا حمایت کرد. با این دو انتخابات تا‌حدودی جامعه ‌سیاسی ایران از شرایط نیمه‌امنیتی دوره احمدی‌نژاد خارج شد.

 

شایسته است توجه داشته باشیم این نیروی سیاسی اصلاحگرا در برابر نیروی محافظه‌کار اصولگرا، زاده دو دهه اخیر ایران نیست و به لحاظ تاریخی در ایران عقبه دارد. ریشه‌ها و رگه‌های این نوع اصلاحات سیاسی را حتی‌ می‌توان تا زمان برنامه‌های اصلاحی در عهد ناصرالدین‌شاه قاجار در نیمه دوم قرن نوزدهم به عقب برد یا به یاران مصدق در دهه 1920 یا تشکیل نهضت آزادی ایران در دهه 1340 اشاره کرد.

 

4- «اصلاحات توسط نیروی بزرگ نجات و توسعه ایران به صورت مسالمت‌آمیز»

 

در اینجا اصلاح‌طلبان فقط شامل نیروی سیاسی و حزبی شناخته‌شده اصلاح‌طلبان نمی‌شوند بلکه شامل همه نیروهای نوگرا، نوساز و توسعه‌گرای ایران در دولت و جامعه ‌مدنی می‌شوند، به بیان دیگر نیروی وسیعی که شامل اصلاحات نوع‌ اول، دوم و سوم و بیشتر می‌شود که از موضع حراست و توسعه پایدار و همه‌جانبه جامعه ایران از تغییر امور دفاع می‌کنند.

 

همپوشانی انواع اصلاحات

وجه مشترک هر چهار نوع اصلاح‌طلبی، دفاع از تغییر و اصلاح‌ امور جامعه بدون تاسی به خشونت است. «اصلاح‌طلبان سیاسی» که این روزها به «جبهه اصلاحات» معروفند از هر سه نوع دیگر اصلاحات دفاع می‌کنند. اصلاح‌طلبان سیاسی معمولا از گفتمان‌های «اصلاحگری دینی» تغذیه می‌کنند اما تولیدکننده اصلاحگری دینی نیستند و نقش تسلط و سیادت بر این اصلاحگری ندارند. «اصلاحگری دینی» مربوط به حوزه روشنفکری و نواندیشی دینی است و لوازم و ضوابط خود را دارند. «اصلاح‌طلبی سیاسی» اگر موفق به حضور در حکومت بشود، از اصلاحات اداری و ‌پروژه‌ای یا اصلاح‌طلبی نوع دوم دفاع می‌کند و‌ از طرفی دیگر امنیت برای نواندیشی دینی در اصلاح‌طلبی نوع اول مساعدتر می‌شود. «اصلاح‌طلبی سیاسی» با اصلاح‌طلبی نوع چهارم مکمل یکدیگرند و پایگاه رای اصلاح‌طلبی سیاسی همان جریان تاریخی و وسیع اصلاح‌طلبی نوع چهارم است. محمد خاتمی شخصیت محوری و تعیین‌کننده در اصلاح‌جویی نوع سوم و چهارم است که در میان نواندیشان دینی یا اصلاح‌طلبی نوع اول نیز محبوب است. احزاب پیشروی اصلاحات مثل حزب اتحاد در اصلاح‌طلبی نوع سوم در شرایط فعلی یک حزب و نیروی نوع «اصلاحات سیاسی»اند که پایگاه خوبی در میان اصلاح‌‌جویی نوع چهار و اصلاح‌گری دینی دارند. این حزب پس از انتخابات 84 دستش از تشویق اصلاحات نوع دوم کوتاه شده است؛ لذا در شرایط فعلی حزب اتحاد و نیروهای سیاسی جبهه اصلاحات تا اطلاع ثانوی از «اصلاحات موضوعی» و پروژه‌ای دولت اعتدال و مجلس یازدهم حمایت می‌کنند. توجه داشته باشیم نیروهایی که مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند نیز دو نوعند؛ «رفراندوم‌طلبان» و «سرنگونی‌طلبان». سرنگونی‌‌طلبان در جهت رسیدن به هدف‌شان مهم‌ترین مانع را وجود اصلاح‌طلبی نوع سوم در ایران می‌دانند؛ به بیان دیگر آنها دشمن درجه یک اصلاح‌‌جویی سیاسی در ایرانند.

 

مختصات اصلاحات به عنوان یک نیروی سیاسی

به نظر می‌رسد عمل اصلاح‌طلبی سیاسی یا اصلاحات نوع سوم حالت میانجیگرانه، لولایی و کنشگرانه نسبت به سه نوع دیگر اصلاحات در ایران دارد؛ لذا شایسته است روشن کنیم نیروی اصلاحات سیاسی یا نوع سوم اصلاحات چه مختصاتی دارد؟ توجه داشته باشیم در اینجا منظور جریان تاریخی اصلاحات سیاسی و اجتماعی‌ای نیست که در جهان مدرن دویست سال و در جامعه ایران صدوپنجاه سال (از زمان امیرکبیر) سابقه دارد. در اینجا منظور صرفا جریان بیست‌ساله اصلاحات از رخداد «دوم خرداد 1376» تا زمان نوشتن این مقاله یعنی در بهار 1397 است. این نیروی سیاسی در دو دهه اخیر کوشش داشته است که ساختار سیاسی و جامعه مدنی ایران را با التزام به روش‌های مسالمت‌آمیز، قانونی، تدریجی و همراه با مذاکره، مصالحه و تکیه بر حمایت اجتماعی- به خصوص پایگاه رای- توسعه دهد و از این طریق خواسته حوزه فعالیت دولت موازی را وارد قلمرو دولت رسمی کند. این جریان و نیروی سیاسی اصلاحات پس از انقلاب و جنگ در بستر موسوم به سازندگی بالیدن گرفت و پس از انتخابات غیرمنتظره دوم خرداد و پیروزی خاتمی به تدریج لایه‌های این نیروی سیاسی در برابر نیروی سیاسی راست سنتی یا جریان اصولگرایی در جریان رخدادهای بیست‌ساله اخیر شکل گرفت. امروز این نیروی اصلاحات سیاسی در ایران شامل دو بخش «سازمان‌یافته» و «پویشی (جنبشی)» می‌شود. بخش «سازمان‌یافته» شامل 10 لایه است که به ترتیب عبارتند از:

 

1- ‌‎لایه رهبری اصلاحات: محمد خاتمی که در شرایط فعلی خاتمی از حمایت معنوی همه‌جانبه شخصیت‌های برجسته و محصور موسوی، کروبی و زهرا رهنورد نیز برخوردار است.

 

2- لایه شخصیت‌های تاثیرگذار: چهره‌هایی همچون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، محمد‌رضا خاتمی، عبدالله نوری، مصطفی تاجزاده، محسن میردامادی، محسن صفایی‌فراهانی، محسن امین‌زاده، حسین مرعشی و دیگران.

3- لایه نمایندگان شاخص اصلاح‌طلبان در مجلس و سطوح عالی مدیریت دولتی: چهره‌هایی همچون نجفی، عارف و جهانگیری.

 

4- لایه نخبگان سیاسی، دانشگاهی، بروکراتیک، تکنوکراتیک و هنرمندان: جمعیت پرتعدادی هستند و برای آشنایی با آنها می‌توان به نامه‌هایی که مثلا در حمایت از زندانی‌های سیاسی نوشته‌اند، مراجعه کرد.

 

5- لایه احزاب سیاسی اصلاح‌طلب: همچون مجمع روحانیون، حزب اتحاد، کارگزاران، مجاهدین انقلاب، نیروهای ملی مذهبی، نهضت آزادی و دیگر گروه‌های 18 گانه.

 

6- لایه تاثیرگذاران در شبکه‌های اجتماعی و فضای آنلاین و کمپینرهای سیاسی و انتخاباتی.

 

7- لایه وسیع روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب.

 

8- لایه تشکل‌های دانشجویی: مثل بخش قابل توجهی از انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های کشور.

 

9- لایه تشکل‌های مدنی یا سمن‌ها: مثل موسسه رحمان.

 

10- لایه بدنه اجتماعی و پایگاه رای: بین 10 تا 20 میلیون رای که بسط و قبض این میزان به شرایط سیاسی اجتماعی بستگی دارد.

 

بخش دوم این نیروی سیاسی اصلاحات وجه «پویشی و جنبشی» آن است که با نوع چهارم اصلاح‌طلبی نیز همپوشانی دارد. عده زیادی از مردم که در ایران به تغییر و اصلاح غیر خشونتی پایبند هستند در تشکل‌های اصلاح‌طلبی سازماندهی نشده‌اند، اما به دلیل علاقه و گرایش‌شان به تغییر مدنی، در فرصت‌های ممکن مثل دعوت اصلاح‌طلبان از آنها برای شرکت در انتخابات پاسخ می‌دهند. اینگونه است که شاهد شکل‌گیری یک پویش (و یا جنبش) اصلاحی می‌شویم که معمولا این جنبش‌ها در دوره‌های انتخاباتی مشاهده می‌شوند. مثل تجمع‌های پیشاانتخاباتی و پساانتخاباتی در سال 88 یا «حماسه اکبر» (گردهم‌آیی بزرگ مردم در تشییع آیت‌الله هاشمی) در 21 دی 1395 یا اجتماعات انتخاباتی کم نظیر در انتخابات 1396. در این حرکت‌های پویشی نوعی مردم‌گرایی دموکراتیک قابل ردگیری است. در مجموع، این نیروی سوم اصلاحات فقط «دولت‌محور» یا «جامعه‌محور» یا «فرهنگ‌محور» نیست و بسته به شرایط، تاکید بر یکی از این ابعاد پررنگ‌تر می‌شود، ولی معمولا بهار اصلاحات و این نیروی سیاسی در دوره‌های انتخاباتی است. این نیروی سیاسی اصلاحی توانسته بود در دوره هشت ساله دولت خاتمی، دولت، مجلس و شوراها را به دست آورد. اما همچنان دولت موازی با اتکا به امکانات عمومی در برابر جریان اصلاحات مقاومت می‌کند.

 

شرح چالش‌های جریان اصلاحات و دولت موازی بخش عمده تاریخ سیاسی دو دهه اخیر ایران را تشکیل می‌دهد. این نیروی سیاسی در انتخابات سال 84 با پیروزی احمدی‌نژاد شکست سختی را متحمل شد. اما با تکیه بر اصلاحات نوع چهارم یا «اصلاحات جامعه‌محور» و با ایستادگی مدنی توانست به حیات خود ادامه دهد و در ایجاد رخداد تعیین‌کننده انتخابات 1392 و 1394 و کمک به حصول برجام و کاهش بحران‌های ملی و پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراهای شهر در 1396 نقش موثر ایفا کند. نیروی سیاسی اصلاحات در پیروزی روحانی در برابر پوپولیسم اقتصادی افسارگسیخته رقبای روحانی در انتخابات 1396 هم نقش موثری داشت. در این انتخابات همچون انتخابات 1392 دعوت محمد خاتمی از مردم و انعکاس آن در فضای آنلاین و پاسخ مردم به این دعوت نقش موثری در پیروزی روحانی و پیروزی قاطع اصلاح‌طلبان در انتخابات شورای شهرهای بزرگ داشت. مهم‌ترین نیرویی که در برابر نیروی سیاسی اصلاحات قرار داشت و دارد نیروی دولت موازی است، البته پس از اعتراضات دیماه 1396 براندازان هم به یکی از مخالفان جدی «جبهه اصلاحات» تبدیل شده‌اند.

 

ویژگی‌های جریان اصلاحی

1- حرکت این جریان مسالمت‌آمیز است. هر حرکتی که در نتیجه تغییر بخواهد به خشونت منجر شود، در دستور‌کار این جریان نیست.

 

2- این حرکت در چارچوب قانون عمل می‌کند، حتی وقتی قانون کاملا منصفانه نباشد- البته برای اصلاح قانون غیرمنصفانه و ناکارآمد از مجراهای قانونی می‌کوشد.

 

3- مستمر و تدریجی و غیر‌هیجانی و حوصله‌بر و نیازمند صبوری است.

 

4- فرصت‌های انتخاباتی، بهار سیاسی این جریان اصلاحی است و البته تلاش‌های این جریان محدود به کمپین‌های انتخاباتی نیست.

 

5- حتی پس از پیروزی در انتخابات عمل به وعده‌ها کار آسانی نیست و به قدرت چانه‌زنی زیاد و حمایت و فشار و بسیج مستمر مردمی نیازمند است.

 

6- جریان اصلاحات از موضع مشروعیت با حکومت روبه‌رو نمی‌شود و برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه و بهبود زندگی مردم بدون شرمندگی با حکومت همکاری می‌کند، حتی وقتی بخش‌هایی از حکومت با اصلاح‌طلبان بر سر مِهر نباشند و به آنها آسیب‌ بزنند.

 

7- هدف نهایی جریان اصلاحات توسعه سیاسی، بسط دموکراسی و حکمرانی خوب برای تقویت توسعه پایدار و همه‌جانبه کشور است. جریان اصلاحات ویژگی‌های حکمرانی خوب را در هر سه قلمرو حکومت، جامعه مدنی و بازار پی می‌گیرد. این هفت ویژگی‌ الگوی اصلاحی از منابع و ریشه‌های مختلف، به دست آمده است مانند: از انباشت تجربه‌های دویست‌ساله جوامع در معرض نوسازی و نوگرایی در جهان؛ انباشت تجربه صد و پنجاه سال نوسازی و نوگرایی در ایران؛ حاصل تجربه شخصیت‌های سیاسی کشور.

 

تحرک اجتماعی در میان اصلاح‌طلبان

‎فعالیت در میان نیروی سیاسی اصلاحات موضوعی اجباری، بوروکراتیک و از بالا به پایین نیست. بلکه مشارکتی و داوطلبانه در میان علاقه‌مندان به دموکراسی در ایران است. سلسله مراتب در لایه‌های جریان اصلاحات مبتنی بر روابط حامی و نوچه یا رییس و مرئوس نیست. آنکه زحمت بیشتری بکشد، وقت بیشتری بگذارد، هزینه بیشتری بدهد و شایستگی و پختگی بیشتری نشان دهد رشد می‌کند و آنکه از جریان عقب بایستد و کناره‌گیری و عافیت‌جویی یا فرصت‌طلبی کند یا دم از تبار و ژن بزند به حاشیه می‌رود. به عنوان نمونه مصطفی تاجزاده‌ای که سال‌هاست هیچ سمت رسمی در دولت یا احزاب اصلاح‌طلب نداشته و هزینه‌های زیادی را هم داده، در عین حال یکی از چهره‌های مورد احترام اصلاح‌طلب است- یعنی به خاطر حسن عملکرد، مقاومت، تلاش‌ها و مهارت‌هایش در روشنگری و همگرایی‌سیاسی مورد توجه اصلاح‌طلبان است. از این رو افزایش نفوذ افراد این جریان (که نه‌تنها رانتی ندارد، وابستگی به آن هزینه هم دارد) اغلب وابسته به سرمایه‌های اخلاقی و انسانی است که در جریان چالش‌های سیاسی و اجتماعی کسب می‌‌کنند، شایستگی‌هایی که از خود نشان می‌دهند و هزینه‌هایی که در این مسیر برای منافع مردم می‌دهند. به تعبیر دیگر رشد افراد در این جریان به میزان قابل‌توجهی دموکراتیک است. البته در انتخاباتی که رد صلاحیت شایستگان اصلاح‌طلب گسترده می‌شود، شاید زمینه برای حضور چهره‌های کم‌سابقه فراهم شود، اما حتی کسب نفوذ این نمایندگان هم وابسته به حسن عملکرد داوطلبانه‌شان است (مثلا توجه کنید به اقبال جامعه به سخنان شجاعانه محمود صادقی در مجلس دهم یا سخنان شجاعانه جهانگیری در مناظره‌های انتخاباتی 1396)، به این معنا در نیروی سیاسی اصلاحات کسی را به اجبار به ایثارگری در راه اصلاحات و خیر همگانی وادار نمی‌کنند و هرکس به اندازه توانش وارد شود مأجور است. نکته‌ای که منتقدین دموکرات اصلاح‌طلبان سیاسی کمتر به آن توجه می‌کنند این است که این جبهه سیاسی ادعا نکرده است که فقط آنها هستند که در ایران دغدغه پیشبرد دموکراسی به روش‌های‌ خشونت پرهیز را دارند، بلکه هر نیرویی آزاد است که چنین کند و دست به فعالیت جمعی بزند و اصلاح‌طلبان سیاسی نه مانع آنها که حامی آنها هستند.

 

کارنامه و نقد اصلاح‌طلبان سیاسی

روشن است که جریان اصلاحات جریانی متشکل از بخشی از فعالان همین جامعه است و از آسمان به زمین نیامده و متناسب با سطح توسعه‌یافتگی این جامعه و در مقایسه با سایر نیروهای سیاسی باید آن را ارزیابی کرد- هم خطا و هم خدمات داشته است. مهم‌ترین نقدی که به اصلاح‌طلبان سیاسی می‌‌کنند این است که: پس آن شعار تقویت دموکراسی، توسعه‌سیاسی و حکمرانی خوب چه شد؟ می‌بینیم که همچنان نظارت استصوابی حتی شدیدتر از سال 1376 ادامه دارد، همچنان نظام رقابتی حزبی تعیین‌کننده انتخابات نیست و خیلی شخصیت‌محور است، همچنان مطبوعات ‌مستقل‌ و سمن‌ها در ایران مورد حمایت قرار نمی‌گیرند، همچنان اقوام، اقلیت‌های دینی در تنگنا و رنج هستند، همچنان بخش محذوف جامعه و تحول‌طلبان فاقد نمایندگی سیاسی و رسمی در حکومت ایران هستند، همچنان مردم با امید در انتخابات‌ها شرکت می‌‌کنند ولی پس از انتخابات نتیجه نمی‌گیرند و ناامید می‌شوند. نقدهای فوق به اصلاح‌طلبان ‌سیاسی وارد است. بدین معنا که اصلاح‌طلبان سیاسی هنوز نتوانسته‌اند اهداف دموکراتیک خود را در جامعه ایران نهادینه کنند. اما کارنامه منفی از نیروی اصلاح‌طلبان سیاسی ارایه دادن دو اشکال دارد؛ اشکال اول این است که این ارزیابی منفی بر اساس یک نگرش رادیکال و در خلأ صورت می‌گیرد و در یک نگاه ضد ساختار و سکولار، جمهوری اسلامی با بحران مشروعیت روبه‌رو است و چون جریان اصلاحات نتوانسته این رژیم را دموکراتیک کند پس ناکام بوده است! در صورتی‌که در یک نگاه اصلاحی، تغییرات خشونت‌پرهیزانه و تدریجی است. اصلاح‌طلبان سیاسی در بیست سال گذشته در شرایطی فعالیت کرده‌‌اند که ایران در گروی دولت موازی بوده است و بخشی از حاملان دولت موازی از اینکه با اصلاح‌طلبان از درِ خشونت‌ وارد شوند- مثل رخداد کوی دانشگاه یا در جریان 88- ابایی نداشتند. با توجه به این «شرایط گروگانگیری» نیروی اصلاح‌طلبان سیاسی به اهداف اعلام‌شده خود نرسیده‌اند ولی با ایستادگی مدنی خود در رخدادهای بیست‌ساله اخیر دستِ‌کم شش دستاورد داشته‌اند.

1- تحقق پروژه «دولت موازی» را در تبدیل «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» با ناکامی روبه‌رو کرده‌اند. توجه داشته باشید در دوره احمدی‌نژاد دولت موازی با حمایت هفتصد میلیارد درآمد نفتی این هدف ضد توسعه و استحاله جمهوری اسلامی را دنبال می‌کرد.

 

2- در زمان حمله القاعده به دو برج‌ تجاری امریکا و در زمان جورج ‌بوش پسر که ایران را محور شر اعلام کرده بود خطر جنگ علیه ایران خنثی شد.

 

3- در شرایطی که در دوره هشت‌ساله احمدی‌نژاد، ایران در شرایط نیمه‌امنیتی و بحرانی قرار داشت، در سال 1392 با حمایت از کاندیداتوری حسن روحانی و پیروزی او، ایران با هزینه کمی از وضعیت بحرانی فاصله گرفت.

 

4- تقویت جامعه مدنی ایران. با فعالیت اصلاح‌طلبان سیاسی تولید مطبوعات غیردولتی «بازار» پیدا کرد و مردمی شد. با فعالیت اصلاح‌طلبان سیاسی فرهنگ سیاسی برابری شهروندی، رواداری و تحمل سبک‌های گوناگون زندگی ‌تقویت شد. با فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان بعد مشارکتی و رقابتی انتخابات‌ها در ایران افزایش یافت و در حال حاضر مهندسی پساانتخاباتی مشکل شده است و بیشتر مهندسی پیشاانتخاباتی صورت می‌گیرد.

 

5- تقویت حوزه عمومی نقد‌وبررسی در ایران. در دوره اصلاحات این تقویت با گسترش مطبوعات غیرحکومتی صورت گرفت و در زمان دولت حسن روحانی این‌کار با تقویت زیر‌ساخت‌های فضای آن‌لاین، حوزه‌ عمومی تقویت شد.

 

6- تمایزیابی جریان‌های سیاسی کشور. امروز پس از دو دهه تلاش، دو جبهه‌ سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب شکل گرفته است. اگرچه این دو جبهه سیاسی تا تحزب‌یابی راه زیادی در پیش دارند و تحول‌طلبان هم باید نمایندگی سیاسی خود را داشته باشند. با این همه همین فعالیت جبهه‌ای مقدمه حرکت ایران به سوی نظام رقابتی حزبی است. بنابراین اگر دقت کنیم کارنامه بیست‌ساله اصلاح‌طلبان یکسره منفی نیست. شش دستاورد فوق، مقدمات تقویت سازوکار دموکراسی، توسعه سیاسی و حکمرانی خوب هست. به بیان دیگر با ارزیابی انقلابی از کارنامه اصلاح‌طلبان سیاسی آنها موفق نبودند اما با ارزیابی بر اساس نگرش اصلاح‌طلبی اتفاقا حرکت اصلاح‌طلبان در شرایط اعمال قدرت دولت موازی قابل توجه و مفید بوده است.

 

اصلاح‌طلبان سیاسی پس‌ از اعتراضات دی‌ماه

در اعتراضات دی‌ماه 1396 که در حدود هشتاد شهر اتفاق افتاد یکی از شعارهای معترضین «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بود و عده‌ای از منتقدان اصلاحات نتیجه گرفتند که پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان دیگر ضعیف شده است و این نیرو دیگر تعیین‌کننده نیست.

 

در پاسخ به این نقد ارایه چهار توضیح لازم است؛ اول، برای پاسخگویی به اعتراضات به گام‌های جدی حاکمیت، دولت و جامعه مدنی نیاز هست و اصلاح‌طلبان هم در واکنش به این اعتراضات مسوولیت دارند- که در نوشته «تفسیر و تبیین اعتراضات دیماه 1396» مورد بررسی قرار داده‌ام- ولی باید توجه داشت این رخداد تک‌علتی نبوده و اصلاح‌طلبان عامل آن نبودند. دوم، اگر سخن این منتقدان درست بود باید جمعیت و پایگاه اجتماعی و پایگاه رای اصلاح‌طلبان به جمعیت معترضین می‌پیوست که مطلقا نپیوست. سوم، همین اعتراضات نشان داد جریان سیاسی اصلاحات یک جریان تعیین‌کننده است زیرا در جریان این اعتراضات سلطنت‌طلبان و سایر سرنگونی‌طلبان از طریق رسانه‌های ماهواره‌ای خود مهم‌ترین دشمن خود را در راه سرنگونی جمهوری اسلامی اصلاح‌طلبان معرفی کردند. به بیان دیگر اگر اصلاح‌طلبان وزنی در سیاست ایران نداشتند دیگر لازم نمی‌شد مورد این هجمه سنگین قرار گیرند. چهارم، شعار عبور از اصلاحات شعار اصلی مردم معترض- که حدود 110 هزار نفر در طول 10 شب در جریان بود- نبود. در میان این اعتراضات در 80 شهر شعار «عبور از اصلاحات» بیشتر شعار چند دقیقه در یک روز و آن هم شعار عده‌ای روبه‌روی دانشگاه تهران با تعداد کمتر از 100 نفر بود. حال چرا این شعار 100‌نفره در این اعتراضات این‌همه برجسته شد؟ پاسخ این هست که این کار «تکرار و تبلیغات در شبکه‌های من‌و‌تو، بی‌بی‌سی، صدای امریکا و آمد‌نیوز» بود و ناشی از علاقه سرنگونی‌طلبان در این رسانه‌ها به این شعار بود. برای سنجش وضعیت نارضایتی‌ها در جامعه از شاخص شعارها و تعداد شعاردهندگان در دی‌ماه 96، از نتایج نظرسنجی‌های سراسری استفاده می‌کنم؛ بنابر نظرسنجی «ایسپا»، شصت ‌درصد از مردم همچنان به اصلاح امور باور دارند و 30‌درصد از مردم ناامید از اصلاح امور هستند. 30‌درصد از مردم ناامید از اصلاح هستند به این معنی نیست که لزوما مردم از «اصلاح‌طلبان» ناامید شده‌اند بلکه در اصل به معنی ناامیدی از کل رژیم سیاسی است! و این هم به معنای ظهور شرایط انقلابی در ایران نیست، بلکه نشان از «شرایط نارضایتی» عمومی است. لذا این 30‌درصد به هسته اصلی حاکمیت هشدار می‌دهند که شایسته است تن به تغییر بدهد نه اینکه اصلاح‌طلبان مشی اصلاح‌طلبی خود را ترک کنند و مثلا انقلابی و ضدساختار عمل کنند. اعتراضات دی‌ماه 1396 نشان داد که عوامل بحران‌زا در جامعه وجود دارد و برای درمان آن هم حاکمیت و هم دولت و هم جامعه مدنی مسوولیت دارند و البته در این میان مسوولیت نیروی سیاسی اصلاحات هم سنگین است. همچنان حرف اصلاح‌طلبان این است که راه درمان معضلات جامعه نه ادامه وضع موجود است، نه یک انقلاب دیگر، و نه سرنگونی حکومت و نه تقاضای دخالت خارجی است.

 

نسبت اصلاح‌طلبان سیاسی و رفراندومیست‌ها و سرنگونی‌طلبان

پس از اعتراضات دی‌ماه 1396 عده‌ای از تحول‌طلبان ناامید از اصلاحات در کشور راه نجات ایران را انجام رفراندوم نوع نظام دانستند . لذا در اینجا تعیین نسبت اصلاح‌طلبان سیاسی با رفراندومیست‌ها و سرنگونی‌طلبان لازم است. در اصلاح‌طلبی به معنای وسیع آن (نوع چهارم اصلاحات) و در ربط با اصلاح‌ نظام سیاسی فقط می‌توان سرنگونی‌طلبان را از اصلاح‌طلبان متمایز کرد، اما رفراندومیست‌ها را نمی‌توان به راحتی از اصلاحات به معنای وسیع آن متمایز کرد. با این وجود اصلاح‌طلبی در معنای نیروی واقعی سیاسی موجود (اصلاحات نوع سوم به رهبری خاتمی) را می‌توان از هر دو گروه رفراندومیست‌ها و سرنگونی‌طلبان جدا کرد. زیرا اصلاح‌طلبی به عنوان جریان واقعی سیاسی موجود در شرایط کنونی تغییرات را در چارچوب «گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی» پیگیری می‌کند نه در چارچوب رفراندوم برای تغییرات ساختاری. در شرایط کنونی ایران (جامعه مدرن بدقواره)، اول، اصلاحات به معنای نیروی سیاسی واقعا موجود همچنان ممکن و عملی است؛ اگرچه محصول کارشان شورانگیز نیست. دوم، در ایران کنونی نظام سیاسی با ترکیب جمهوری و اسلامی همچنان دارای کارکرد مثبت است و نمی‌توان به اصلاح «بدکارکردی‌های» این نظام نامید بود. سوم، شرایط مدنی برای تحقق اصلاح‌ساختاری و رفراندوم حداقل وجودِ دو عنصر است: عنصر اول، فراهم بودن شرایطی که در حوزه عمومی و به خصوص در صدا و سیما بتوان نقایص جمهوری اسلامی را به بحث گذاشت و به اجماع رسید. و عنصر دوم، پیش‌شرط انجام رفراندوم برای رفع نقایص جمهوری اسلامی وجود اجماع بین نیروهای جامعه مدنی و حکومت است و از طریق فشار در کف خیابان و در شرایط مخالف بودنِ حکومت با رفراندوم نمی‌توان برای تغییر ساختار رفراندوم انجام داد و تا تمهید مدنی چنین مقدماتی بعید است زمینه چنین رفراندومی فراهم شود.

 

اصلاح‌طلبان و تیم ضد‌ایران در دولت ترامپ

سرنگونی‌طلبان ذوق‌زده از حضور تیم ضد ایرانی ترامپ و پشتیبانی‌شده با پول عربستان و حمایت نتانیاهو، نگرانی و دغدغه‌ای بابت پیامدهای سرنگونی جمهوری اسلامی و آینده ایران ندارند. آنها قبول ندارند حرکت در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی یعنی ناامن‌کردن ایران و به مخاطره افتادن تمامیت ایران. در صورتی‌که بر خلاف نظر این گروه، اگر هر نیرویی از تیم ترامپ گرفته تا نتانیاهو و بن‌سلمان سعودی و دیگر سرنگونی‌طلبان بخواهند با توسل به زور یا تحریم اقتصادی حاکمیت و تمامیت ایران را با تهدید روبه‌رو کنند نیروی سیاسی اصلاح‌طلبان به صورت یکپارچه در کنار حاکمیت، دولت و نیروهای جامعه مدنی در مقابل متعرضین به ایران قرار خواهند گرفت. گرچه با وجود هیاهویی که با حضور افراد ضد ایران در دولت ترامپ به وجود آمده، نظر من این است که دولت ترامپ ممکن است تا حدی بر مشکلات اقتصادی ایران بیفزاید ولی به هدف‌شان که زدن ضربه کاری به رژیم است نخواهند رسید و در مقابل طرفداران ترامپ در حزب جمهوریخواه امریکا در انتخابات یک سال آینده شکست سختی خواهند خورد. به بیان دیگر ترامپیان با اتخاذ سیاست‌های افراطی خود موقعیت لرزانی در امریکا خواهند داشت. بعضی از تحلیلگران معتقدند با حضور تیم ضدایرانی در امریکا موقعیت اصولگرایان تندرو و نظامی‌گرا در ایران تقویت می‌شود. اما من احتمال دیگری نیز می‌دهم. در سال 1397 ممکن است اصلاح‌طلبان سیاسی در سیاست رسمی ایران پیشرفت نکنند اما فشار اقتصادی و فشار خارجی موجود بر ایران زمینه را برای انجام اقدامات اصلاحی از سوی حاکمیت می‌تواند بیشتر ‌کند. البته اصولگرایان تندرو همچنان برای اصلاح‌طلبان سیاسی خط نشان خواهند کشید. مثلا اصولگرایان تندرو انتظار دارند در برابر تهدیدات ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان در کنار لزوم تحقق اصل «اجماع ‌ملی» که اصلاح‌طلبان مطرح می‌کنند از «ضرورت دفاع از سپاه و از توان موشکی کشور» در برابر ترامپیان نیز دفاع کنند. در صورتی‌که جریان اصلی اصلاح‌طلبان به رهبری خاتمی حامی سپاه در انجام ماموریت‌های اصلی‌اش هستند ولی مخالف دخالت نظامی‌ها در اقتصاد، نظارت استصوابی، امور فرهنگی و سیاست خارجی هستند. اصلاح‌طلبان در برابر ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان که هر سه نه فقط دشمن جمهوری اسلامی که دشمن تمامیت ایران نیز هستند در کنار حاکمیت رسمی و نیروهای جامعه مدنی هستند.

به بیان دیگر در نظر اصلاح‌طلبان مشکل ایران و جمهوری اسلامی سپاه نیست، سپاه مدافع ایران و جمهوری اسلامی است، بلکه مشکل در نحوه استفاده حاکمیت از نظامی‌ها و عملکرد سیاسی آنها است. بنابراین محکوم کردن سیاست‌های ضد ایران «ترامپیان» از مواضع اصولی اصلاح‌طلبان است. اتفاقا در بحران‌ها اصلاح‌طلبان حامی و لنگر تعادل‌بخش ایران بوده‌اند، بلکه مشکل در نحوه استفاده از نظامی‌ها از سوی دولت موازی است. اگر این سیاست‌ها تصحیح نشود «امنیت ملی ایران» که امنیت همه ما است به مخاطره می‌افتد. به نظر من با تحقق اجماع ملی و تصحیح سیاست‌ها در دو سال آینده، گرچه در روند توسعه ‌اقتصادی ایران، به طور موقت اخلال‌هایی ایجاد می‌کند اما در نهایت این سیاست ضد ایرانی ترامپ است که شکست خواهد خورد. باز تاکید می‌کنم روشن و بدیهی است که اصلاح‌طلبان در برابر تهدیدات ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان همچون زمان جنگ تحمیلی در کنار مردم ایران از وجب به وجب تمامیت ارضی ایران دفاع می‌کنند.

 

دفاع از اصلاح‌طلبی در افق پیش‌رو

درباره اصلاحات به عنوان یک الگوی تغییر، می‌توان در تجربه جوامع مدرن بحث نظری کرد، ولی الگوی تغییر اصلاحی در ایران کنونی همچنان که در بالا اشاره شد فقط یک دغدغه نظری نیست، بلکه یک بحث «عملی» و «راهبردی» در زمینه و زمانه ایران است. مضمون مباحث راهبردی ترکیبی از سنجشگری‌های توصیفی- تبیینی از یک طرف و ترجیحات ارزشی و آرمانی برای آینده کشور از طرف دیگر است. بدین معنا که مضمون شناختی اصلاحات ترکیبی از ارزیابی وضع موجود و وضع نیروهای سیاسی از منظر موازنه قوا و ارزش‌ها و اهداف اصلاحات از جمله تقویت دموکراسی و حکمرانی خوب است. به تعبیر دیگر وقتی از الگوی اصلاحی در ایران سخن می‌گوییم موضوع نه «درستی» یا «غلطی» این الگو بلکه عملی و کم‌هزینه‌تربودن آن در برابر سایر الگوها است. از این رو اگر به این بعد شناختی یا معیار ارزیابی الگوی اصلاحی و ترجیح مقایسه‌ای آن توجه نکنیم بحث‌های انتقادی علیه جریان اصلاحات می‌تواند به طرف بحث‌ها و تحلیل‌های فضل‌فروشانه کشیده شود، بدون اینکه ما‌حصل راهگشا و عملی داشته باشد. در همین زمینه به دو نکته اشاره می‌شود.

 

نکته اول، گفت‌وگو درباره الگوی اصلاحی از جنس گفت‌وگوهای راهبردی و از جنس برنامه‌ها و شعارهای سیاسی است. ما وقتی از یک راهبرد سیاسی- مثل اصلاحات سیاسی- صحبت می‌کنیم باید طوری باشد که وقتی آن را در جامعه از طریق دولت و نیروهای جامعه مدنی مطرح می‌کنیم برای مردم پرهزینه نباشند و بخش بزرگ‌تری از جامعه بتواند با آن همراهی کند. درست مثل یک شعار خوب سیاسی که مردم وقتی آن را شنیدند اجرای آن برای‌شان مشکل بزرگی نیافریند. به عنوان مثال وقتی اصلاح‌طلبان مردم را به شرکت آگاهانه در انتخابات دعوت می‌کنند و می‌گویند به این لیست رای دهید یا وقتی از مردم می‌خواهند در فضای آنلاین ‌به عنوان اصلاح‌طلب حامل اخبار غیرمستند نباشند یا وقتی از مردم تقویت اتحادیه‌های صنفی یا سمن‌ها را تقاضا می‌کنند، اجرای این موارد به گونه‌ای نیست که آحاد مردم را به دردسر جدی بیندازد. همچنین وقتی اصلاح‌طلبان می‌گویند ما در سیاست خارجی اهل تعامل و نه تنش‌زایی هستیم، پیگیری این سیاست کم‌هزینه است. از این نظر یکی از مشکلات اصولگرایان تندرو و حتی تحول‌طلبان این است که اجرای راهبردها و شعارهای‌شان برای مردم سخت و پرهزینه است، مثل راهبرد ضدیت آنها با توسعه در چارچوب دولت- ملت ایران یا طرفداری آنها از سیاست تقابل- در برابر سیاست تعامل با سایر کشورها یا دعوت به حضور خیابانی و اعتصاب ممتد پرهزینه‌ای که سرکوب می‌شود. به بیان دیگر راهبرد و شعار سیاسی خوب چنان است که مردم بتوانند آن را به طور عملی و بدون هزینه زیاد دنبال کنند. در واقع اصلاح‌طلبی مستلزم ارزیابی واقع‌نگرانه (نه واقع‌گرایانه‌) از کنش‌های مردم است. نکته دوم، یکی از راه‌های نقد راهبرد اصلاحی پیشنهاد راهبرد‌های جایگزین است. کسانی که از الگوی اصلاحی دفاع نمی‌کنند باید بتوانند راهی جایگزین و الگوی عملی بهتری را ارایه بدهند. تا امروز برای جامعه ایران با شرایط کنونی الگوی عملی کم‌هزینه بهتری طرح نکرد‌ه‌اند. کسانی که از «سرعت کند اصلاحات» در دو دهه گذشته ناراضی هستند، خوب است به دنبال راهبردهای جایگزین بهتر باشند. امروز سه راهبرد جایگزین اصلاحی در حوزه عمومی مطرح است که در زمینه و بافتار کنونی جامعه غیرقابل‌دفاع است. اول راهبرد محافظه‌کاری یا حمایت بدون انتقاد از نظام است که معتقد است جامعه ایران با مشکلاتی روبه‌رو است ولی اگر دشمن خارجی بگذارد و اصلاح‌طلبان هم شلوغ نکنند، نظام می‌تواند معضلات جامعه را حل کند. به بیان دیگر تکیه اصلی این راهبرد دفاع از نظام بدون نیاز به اصلاح است. این راهبرد قابل دفاع نیست چون خود نظام هم نیازمند اصلاح است و... راهبرد جایگزین دوم الگوی تغییر بر اساس احیای جنبش اجتماعی از درون نیروهای جامعه مدنی (بدون دادن مشروعیت به حکومت است) تا با این نیرو بتوان به حکومت ایران تغییرات حقوقی یا ساختاری را قبولاند. به نظرم پیگیری این الگو اگر با مقاومت حکومت همراه شود، هزینه زیادی دارد، مثل تجربه شصت میلیون دات کام در دهه هشتاد که بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت پی‌گرفتند و منجر به حذف و محدودیت بیشتر برای جنبش دانشجویی ایران شد. اکنون هم این الگو توسط تحول‌طلبان دنبال می‌شود. از آنجایی‌که تحول‌طلبان در موازنه قوا جای جدی ندارند- غیر از حضور در ماهواره‌ها- چشم‌شان به نیروی هویت‌طلب قومی ایران و اعتراض اقشار دیده نشده و حمایت خارجی است. حتی اگر این الگو بتواند در برهه‌ای یا فرصتی پرقدرت ظاهر شود، ایران می‌تواند با خطر «دوره‌ای از بی‌حکومتی» روبه‌رو شود که چنین رخدادی در جهان و منطقه «لغزنده»‌ کنونی برای هر ایران‌دوستی نگران‌کننده و غیرقابل‌دفاع است. راهبرد سوم، راهبرد ترکیبی است، یعنی دفاع از اصلاحات سیاسی در بالا و پویش‌های اجتماعی از پایین. به نظر من شرط توفیق این راهبرد این است که از یک‌سو اصلاح سیاسی از طریق نمایندگان اصلاح‌جو در نهادهای حکومتی به قوت پیگیری شود و از سوی دیگر پویش‌های اجتماعی از قلمرو مرزهای قانونی خارج نشوند. بنابر این یکی از راه‌های نقد اصلاحات سیاسی طرح راهبردها و الگوهای جایگزین است و به توضیح مختصری که گفتم و قابل دفاع مبسوط است هر سه جایگزین هرکدام مشکلات مهمی دارد. بنابر این راهبرد اصلاح سیاسی/ اجتماعی در چارچوب قانون عملی‌ترین، خوش‌ثمرترین، کم‌هزینه‌ترین آنهاست.

 

جمع‌بندی

بر اساس آنچه آمد هر چهار‌ نوع اصلاح‌طلبی با قوت و ضعفی که دارند در ایران در برابر هم قرار ندارند، بلکه مکمل یکدیگر هستند و پتانسیل و سرمایه ‌اصلاح‌جویی در ایرانِ امروز را تشکیل می‌دهند. جبهه سیاسی اصلاح‌طلبان همچنان یکی از انواع جریان اصلاحی و یک نیروی اصلی سیاسی کشور و یکی از لوازم و پیش‌شرط‌های دموکراسی در ایران هست. آرایش سیاسی و دوگانه اصلاح‌طلب/اصولگرا همه نیروهای جامعه ‌مدنی ایران را در بر نمی‌گیرد و ما به یک نظام رقابتی حزبی دربرگیرنده‌تر نیاز داریم (مثل دوگانه میانه‌رو- تندرو) . با این حال، این کمبود نباید منجر به تخطئه یک نیرو و جبهه سیاسی بیست‌ساله بشود. در مجموع اصلاح‌طلبان کارنامه قابل دفاعی دارند و در شرایط حاضر مهم‌ترین سرمایه سیاسی این جامعه و پرچمدار دموکراسی‌خواهی، توسعه‌گرایی و عدالت‌خواهی در ایران هستند. اصلاح‌طلبان شرط حیات و بالیدن خود را شنیدن و پذیرش انتقاد می‌دانند و ضمن پایبندی به اصول و اهداف‌شان، برای تحققِ بخش بیشتری از آرمان‌های‌شان از همکاری فعال و ائتلافی با اعتدال‌گرایان، اصولگرایان میانه‌رو و تحول‌خواهانِ قانونگرا نیز استقبال می‌کنند و می‌دانند بدون ائتلاف توان کمتری برای بسط دموکراسی در ایران خواهند داشت. اتفاقا پس از اعتراضات دی‌ماه 1396 اصلاح‌طلبان نباید به وادی طرح ادعاهای نمایشی و غیر عملی بیفتند. چون توانش را ندارند. اصلاح‌طلبان نه ارکان حکومت را در اختیار دارند و نه از رسانه‌های پر قدرت و فراگیر برخوردارند و نه مثل دشمنان ایران به بعد خشونتی اعتراضات مردمی و خیابانی چشم دوخته‌اند بلکه اصلاح‌طلبان باید روی انجام چهار عمل زیر به ترتیب اولویت جدی باشند. اول، در جامعه سیاسی ایران، برای خنثی‌سازی تندروی‌های داخلی و خارجی، ائتلاف نانوشته میانه‌ها (اصلاح‌طلبان، اعتدالی‌ها و اصولگرایان میانه‌رو) را همچنان حفظ کنند. دوم، با زبان گزنده با حاکمیت سخن نگویند بلکه حاکمیت را دعوت به انجام «چند کار اجماعی» بکنند. کارهای فراجناحی از جمله دور کردن نظامی‌ها از فعالیت‌های اقتصادی، یا مبارزه با فساد و تبعیض و دفاع و پایبندی به اصل «شفاف‌سازی نهادی» و اتخاذ «خط مشی‌های ضد رانتی» در همه نهادها و موسسات بزرگ اقتصادی، تجدید‌نظر در نظارت استصوابی و اصلاحِ ابزاری‌شدن قوه قضایی و صدا‌و‌سیما. از این لحاظ لحن بیان محمد خاتمی خیرخواهانه و عاقلانه است. اگر خاتمی می‌خواست «شخصی» عمل کند باید رادیکال سخن می‌گفت تا در فضای آنلاین کف و هورا دریافت کند. در حالی که خاتمی نگران وضع جامعه و دنبال بهبود آن است؛ بدون اینکه در این راه لازم باشد مردم جان بدهند یا ایران ناامن شود. مساله عمده اصلاح‌طلبان در افکار عمومی جذب سی‌درصدی مردمی نیست که در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند. چرا که در سطح جوامع جهان هم معمولا بین بیست تا سی درصد از مردم در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند- سرنگونی‌طلبان، اغلب، این جمعیت را به حساب خود واریز می‌کنند- البته این جمعیت غیر‌فعال در انتخابات شهروندان کشورند و حاکمیت در برابر رعایت حقوق آنها مسوول است. مساله اول اصلاح‌طلبان جذب بیست‌درصد رای پایگاه همیشگی اصلاح‌طلبان و بعد کوشش در اثرگذاری روی پنجاه درصد رای‌دهنده‌ای است که در عرصه سیاسی و انتخابات آکاردئونی (کم‌شونده و زیاد‌شونده) عمل می‌کنند. برای جذب این پایگاه هم لازم نیست که اصلاح‌طلبان مثل سرنگونی‌طلبان حرف‌های بزرگ غیرعملی و ایران‌سوز بزنند، بلکه محکم از مشی اصلاح‌طلبی، به شرحی که آمد، دفاع کنند. ضرورت دارد پس از اعتراضات دی‌ماه 1396، اصلاح‌طلبانِ سیاسی، هرچه زودتر بسته یا فهرست پیشنهادات متحد و اجماعی خود را به حاکمیت، دولت، خودِ اصلاح‌طلبان و به نیروهای جامعه مدنی اعلام کنند و صادقانه به پیشنهادات ترمیمی مربوط به خودِ اصلاح‌طلبان عمل کنند. توجه داشته باشیم در این نوشتار با توجه به شرایط کنونی جامعه ایران از اصلاح‌طلبی در برابر سه نیروی محافظه‌کاری، انقلابی‌گری و سرنگونی‌طلبی، به عنوان یک راهبرد و یک نیروی سیاسی دفاع شد و این به معنای این نیست که سرنوشت محتوم ایران در آینده ورود به مرحله تحکیم دموکراسی و حکمرانی خوب با قبول اصلاحات از سوی حاکمیت است. چنین سرنوشتی بستگی به علل گوناگونی دارد که یکی از عوامل مهم آن پذیرش اصلاحات از سوی حاکمیت است وگرنه شبح و خطر گسترش ناامنی، انقلاب و اصقلاب از سر آسمان ایران رخت بر نخواهد بست.

 

پی‌نوشت

منظور از دولت موازی چیست؟ منظور بخشی از ارکان دولت است (خصوصا در بخش مسایل امنیتی، اطلاعاتی، سیاست خارجی، خط‌مشی‌های کلان اقتصادی و فرهنگی) که با تأسی از امکانات عمومی اقدامی را که تشخیص می‌دهد با قدرت انجام می‌دهد و عملا به کسی یا نهادی هم پاسخگو نیست. دولت موازی در عین حال از طریق صدا و سیما دولت رسمی و آشکار جمهوری اسلامی را (که از سه قوه و سازمان‌های وابسته تشکیل شده) مسوول امور کشور معرفی کند.

 

 منبع: روزنامه اعتماد

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر