گفتاری در باب گسترش بی اعتمادی
در تعریف بیماریهای مرضی یا روانشناسی نابهنجاری، علائمی وجود دارد که نشان میدهد اعتماد یا بیاعتمادی در رابطه با دیگران طبیعی یا غیرعادی است. وقتی فرد خود را در حالتی ببیند که اعتماد به دیگران منجر به خیانت میشود و احساس ناایمنی در او وجود داشته باشد، میتواند حالت مرضی به خود بگیرد.
در تعریف بیماریهای مرضی یا روانشناسی نابهنجاری، علائمی وجود دارد که نشان میدهد اعتماد یا بیاعتمادی در رابطه با دیگران طبیعی یا غیرعادی است. وقتی فرد خود را در حالتی ببیند که اعتماد به دیگران منجر به خیانت میشود و احساس ناایمنی در او وجود داشته باشد، میتواند حالت مرضی به خود بگیرد. نکته دوم این است که وضعیت بیاعتمادی به دیگران، تا چه حد باعث میشود که فرد کارایی و کارکرد خود را در نقشش از دست بدهد و اختلال در کارایی او به وجود آید. بیاعتمادی بسته به تاثیری که روی کارکرد فرد میگذارد، میتواند حالت مرضی یا عادی داشته باشد. بیاعتمادی در ارتباطات بین فردی امکان بروز پیدا میکند؛ یعنی وقتی ما در ارتباط با دیگری یا دیگران باشیم. بنابراین کارکردها در ارتباطات انسانی و روابط بین فردی تحت تاثیر قرار میگیرد. وقتی فرد به سایر افراد بیاعتمادی مرضی داشته باشد، از ارتباط با دیگران سر باز میزند و این امر باعث گوشهگیری او خواهد شد. بیاعتمادی بیش از حد به دیگران باعث میشود فرد در ارتباط با سایر افراد بیش از اندازه محتاط شود و نتیجه احتیاط بیش از حد، سوءظن به دیگران را در پی دارد. از این جهت فرد کارکردهای خود را در ارتباط با دیگران از دست میدهد. اعتماد در روانشناسی اجتماعی، رکن اصلی سرمایه اجتماعی است و وقتی روابط ما تحت تاثیر بیاعتمادی باشد، سرمایه اجتماعی اجازه افزایش پیدا نمیکند. بنابراین وقتی فرد نتواند سرمایه اجتماعی خود را بالا ببرد، مسائل دیگری مثل پایگاه اجتماعی، شغل و... تحت تاثیر منفی این امر قرار میگیرد.
بدبینی مرضی فقط شامل پارانویا نیست
بیاعتمادی بیش از حد در طیفی از اختلالات قرار میگیرد و فقط شامل بیماری پارانویا نمیشود. پارانویا جدیترین نوع بدبینی افراد به دیگران است اما در افسردگی نیز وجود دارد. افراد افسرده به راحتی اعتماد نمیکنند و همین امر در منزوی و تنها شدن آنها نقش دارد. این افراد در بسیاری از موارد حتی به درمانگر خودشان هم اعتماد ندارند. همچنین در بیماریهای اضطرابی حدی از بیاعتمادی وجود دارد و در اختلالات شخصیت بیاعتمادی موج میزند. شدید ترین نوع بدبینی در پارانویا دیده میشود اما نباید بیاعتمادی را فقط به این بیماری نسبت داد.
کدهای رفتاری بدبینی مرضی
به طور معمول افرادی که بدبینی مرضی دارند، هم در رفتار کلامی و هم در رفتار غیرکلامی خود، آن را بروز میدهند. برای مثال افرادی که در یک رابطه تجاری، دائم در پی گرفتن تضمینهای سفت و سخت هستند یا فردی را در نظر بگیرید که در یک رابطه عاطفی به طور دائم سوال و جوابهای غیر عادی را مطرح میکند. عبارتهایی مثل «الان کجایی؟»، «چی کار میکنی؟»، «کی کنارته؟» و کدهای این چنینی مخصوص افراد بیاعتماد و بدبین است. مثال دیگری که میتوان در این زمینه مطرح کرد، فردی است که تعداد زیادی دوربین را در یک مکان قرار میدهد. این افراد بنا را بر بیاعتمادی به همه میگذارند. همانطور که گفته شد، بیاعتمادی و بدبینی بیش از اندازه در رفتارهای غیرکلامی نیز بروز پیدا میکند. برای مثال فردی را در نظر بگیرید که در خیابان راه میرود و دائم به پشت سرش نگاه میکند یا برای عبور از خیابان به طور غیرعای محتاط است و دلیل این رفتار را این میداند که همه میخواهند به او آسیب برسانند. البته مثالهایی که گفته شد به این معنا نیست که انسان باید بی محابا باشد اما چنین رفتارهایی زمانی که از حد معمول فراتر میرود، نشان از نوعی بدبینی و بیاعتمادی مرضی در فرد دارد. افراد بیاعتماد به طور کلی چهرههای مضطرب و ناآرامی دارند و این مساله یکی از علائمی است که میتوان از این راه افراد بیاعتماد را شناسایی کرد.
جنبههای اجتماعی بیاعتمادی
بیاعتمادی فقط جنبه فردی ندارد و قدر مسلم جنبههای اجتماعی بالاتر و مهمتری دارد. اعتماد اساس سرمایه اجتماعی و همچنین تعاون و مشارکت اجتماعی است. وقتی افراد از استانداردهای اعتماد در جامعه دور میشوند، خودخواهی افزایش مییابد. مبنای مشارکت و همدلی در جامعه اعتماد است. تا وقتی اعتماد در جامعه نباشد دستگیری از مستمندان نیز وجود ندارد. نبود اعتماد در جامعه باعث کاهش سرمایه اجتماعی میشود که این امر شکل گیری نوعی از فردیت و خودخواهی در جامعه را به دنبال دارد. خود فرد به دلیل بدبینی بیش از اندازهاش آسیب دیده و تا زمانیکه از بیاعتمادی دست نشوید، آسیب خواهد دید. چون زندگی او محدود میشود و عدم تعامل با دیگران باعث منزوی شدن فرد میشود. نکته مهم در مورد آسیبهای این مساله، متضرر شدن جامعه از این مساله است. جامعه در چنین حالتی از تعادل خارج میشود و تعاملات افراد با یکدیگر، مثبت نیست. نتیجه چنین حالتی این میشود که افراد یا دائم در حال گرفتن تضمینهای بیش از حد از هم هستند که خود اختلالآفرین است یا جامعه به سمت فردیتی میرود که برای مردم تولید نگرانی میکند.
حدی از تردید لازم است
انسان در ذات طوری است که اگر نگوییم بدبینی، حدی از تردید را در آغاز هر عمل اجتماعی دارد که لازم هم هست. البته این امر تا زمانی طبیعی است که پس از بررسیهای لازم، تردید به اعتماد تبدیل شود. داشتن حدی از تردید و احتیاط در آغاز هر ارتباط اجتماعی لازم است و هیچ کس چنین امری را نکوهش نمیکند. در برخی از مواقع این تردید در افراد حل نمیشود و اینطور به آنها القا میشود که به هیچ کس اعتماد ندارند و از حد مورد نیاز تردید بالاتر میروند. بی محابا عمل کردن در شروع روابط اجتماعی اشتباه است و میتوان گفت که مرز اعتماد و بیاعتمادی در رابطه با دیگران همینجاست. در روانشناسی رشد این نکته مطرح میشود که اعتماد و بیاعتمادی از زمینههای تربیتی افراد ناشی میشود. وقتی فرد در کودکی تربیت درست و دلبستگی ایمنی با مراقبان خود داشته باشد، بیاعتمادی بیش از حد در او شکل نمیگیرد که باعث آزار خود و دیگران شود. آموزش بچهها به لحاظ اینکه اجازه ندهند هرکسی به آنها نزدیک شود، کار درستی است، اما باید توجه داشت تاکید بیش از اندازه روی این مساله میتواند باعث بیاعتمادی کودک در بزرگسالی میشود. ارائه نیازهای اولیه عاطفی و جسمی برای کودک نیز میتواند در اعتماد یا بیاعتمادی او نقش داشته باشد. والدین باید مراقبت باشند که روابط عاطفی دوگانه و پیامهای متناقض را به فرزند خود القا نکنند.
* روانشناس
منبع: روزنامه آرمان امروز