کد خبر: 74153
A
حسین راغفر:

اعتراضات اخیر اغلب در مناطق حاشیه‌ای و فقیرنشین رخ داد/ ریشه و جنس این اعتراضات اقتصادی است/ راهبندان‌های اعتراضی در تهران، مدنی بود/ پرداخت یارانه نقدی مانند ریختن سم به حلقوم جامعه است

دولت گذشته در شرایطی این طرح را اجرا کرد که دولت بعدی به‌دلیل ملاحظات سیاسی کوتاه‌مدت خود قادر به حذف آن نبود. دولت‌ها در ایران در سه دهه گذشته همواره در چهار سال نخست خود شعارهایی را مطرح می‌کنند تا بتوانند آرای انتخاباتی را به سود خود جذب کنند.

اعتراضات اخیر اغلب در مناطق حاشیه‌ای و فقیرنشین رخ داد/ ریشه و جنس این اعتراضات اقتصادی است/ راهبندان‌های اعتراضی در تهران، مدنی بود/ پرداخت یارانه نقدی مانند ریختن سم به حلقوم جامعه است

به گزارش دیده بان ایران؛ با پایان یافتن اعتراضات خیابانی تحلیل‌های اقتصادی و جامعه شناختی نسبت به این اتفاق شدت بیشتری پیدا کرده است. شاید تاکنون تحلیلگران منتظر بودند تا حد و مرز این اعتراضات مشخص شود تا با رویکرد علمی‌تری به تحلیل این واقعه بپردازند. با این وجود پس از پایان اعتراضات فرصت برای دلایل این اعتراضات فراهم شده است. دکتر راغفر معتقد است:«اگر مردم می‌دانستند این آخرین باری است که دولت مبادرت به افزایش قیمت بنزین یا ارز می‌کند قطعا خویشتن‌داری می‌کردند و اعتراض نمی‌کردند. با این وجود هنگامی که مشاهده می‌کنند این مساله یک چرخه مستمر است و قربانیان اصلی آن نیز مردم و به‌خصوص طبقات متوسط و پایین هستند نسبت به چنین تصمیماتی اعتراض می‌کنند. البته این سیاست‌ها برندگانی نیز دارد. اغلب این افراد در مراکز تصمیم‌گیری حضور دارند و از این سیاست‌ها بهره می‌برند». در ادامه ماحصل گفت‌وگوی آرمان را با دکتر حسین راغفر می‌خوانید.

جنس اعتراضات اخیر در کشور اقتصادی بود یا اجتماعی؟ آیا تنها طبقه پایین جامعه در این اعتراضات حضور داشتند؟

اعتراضات اخیر اغلب در مناطق حاشیه‌ای و فقیرنشین شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک رخ داد. در اعتراضات اخیر طبقه ضعیف جامعه احساس می‌کرد قربانی سیاست‌های اقتصادی شده و هیچ‌گوش شنوایی نیز برای شنیدن صدای اعتراض آنها وجود ندارد. تصمیمات اخیر درباره افزایش قیمت بنزین فضای جامعه را ویروسی کرده و شرایط را برای مانور گروه‌های معاند و ضدانقلاب فراهم کرد. به همین دلیل بنده ریشه و جنس این اعتراضات را اقتصادی می‌دانم. با این وجود تاثیر اعتراضاتی که در گذشته در کشور اتفاق افتاده نیز در اعتراضات اخیر خود را بروز داده است. هر کدام از اعتراضاتی که در گذشته رخ داده یک نقطه در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران بوده است. به همین دلیل اگر به این اعتراضات پاسخ مناسبی داده نشود روی همدیگر انباشته می‌شوند و در آینده به اعتراضات گسترده‌تر و عمیق‌تری تبدیل می‌شوند. از سوی دیگر اعتراضات اخیر از نوع برخورد نظام سیاسی و تصمیم‌گیری ما با اعتراضات گذشته تغذیه شده است. اعتراضات مخرب اخیر محصول بی‌توجهی به اعتراضات گذشته است. نمی‌توان این اعتراضات را از تصمیمات اشتباه دولت‌های گذشته جدا کرد. در نتیجه اعتراضات اخیر به نوعی تجمیع اعتراضات گذشته بوده است. نوع اعتراضات در تهران مدنی‌تر از شهرهای دیگر بود. به‌عنوان مثال راهبندان‌هایی که در روزهای ابتدایی اعتراضات در تهران رخ داد از جمله این اعتراض‌های مدنی بود. این در حالی است که در شهرهای دیگر کشور وضعیت به این شکل نبود و اعتراضات شکل مخربی به خود گرفت. شکل اعتراض در مناطق مختلف کشور متفاوت بوده اما همه این اعتراضات با توجه به سابقه قبلی شکل گرفته‌اند. مسئولان باید از اعتراضات گذشته درس‌های لازم را می‌گرفتند. این در حالی است که به‌نظر می‌رسد این اتفاق رخ نداده و مسئولان از اعتراضات گذشته درس‌های لازم را نگرفته‌اند.

چرا شکل اعتراضات در مناطق مختلف کشور متفاوت بود؟ چرا اعتراضات در تهران شکل مدنی‌تری داشت؟

دلیل این مساله را باید در اتفاقات سال‌های قبل جست‌وجو کرد. قبلا بخش اصلی اعتراضات در تهران متمرکز بود و تجربه پرهزینه‌ای نیز به شمار می‌رفت. به‌همین دلیل طبقه متوسط در تهران برای حضور در اعتراضات خیابانی خوشبین نبود. در نتیجه از شیوه‌های مدنی مانند خاموش کردن اتومبیل در بزرگراه‌ها استفاده شد. با این وجود باید به این نکته توجه داشته باشیم که تهران از نظر اقتصادی و اجتماعی یک شهر نابرابر است. تهران به سه بخش فقیرنشین، مرفه‌نشین و بخش مرکزی برای طبقه متوسط تقسیم می‌شود. در اعتراضات اخیر در بخش مرفه نشین تهران اعتراضات وجود نداشت اما در مناطق فقیرنشین اعتراضات وجود داشته که در برخی مناطق شکل مخربی هم به خود گرفت. در نتیجه یکی از دلایل اصلی واکنش مدنی‌تر تهران نسبت به سایر مناطق کشور نابرابری‌های عمیقی است که در این شهر وجود دارد.

مسئولان از وضعیت زندگی مردم مطلع بودند و بارها در اظهارات خود به این مساله اشاره می‌کردند. چرا مسئولان با علم به شرایط زندگی مردم در مقطع کنونی چنین تصمیمی گرفتند؟ آیا مسئولان احتمال واکنش‌های اجتماعی نسبت به افزایش قیمت سوخت را نادیده گرفته بودند؟

این تصمیم هیچ‌توجیه منطقی ندارد. در شرایط کنونی کشورهای همسایه مانند عراق و لبنان با اعتراضات خیابانی با محوریت مسائل اقتصادی مواجه هستند. این در حالی است که سرریز هیجانات این کشورها به شکل‌های مختلف به جامعه ایران منتقل می‌شود. برخی واکنش‌های داخلی مانند آنچه در استادیوم تبریز یا اهواز رخ داد نیز به همین دلیل بود. اگر مسئولان اجرایی تصمیم‌گیر در این زمینه، حساسیت شرایط منطقه و احتمال واکنش‌های اجتماعی را تشخیص نداده‌اند، فاقد صلاحیت سیاسی لازم هستند.

دولت عنوان می‌کند مابه‌ازای افزایش قیمت بنزین به طبقات پایین جامعه تعلق خواهد گرفت و به همین منظور بسته‌های حمایتی برای اقشار ضعیف جامعه درنظر گرفته شده است. آیا در شرایطی که دولت همواره با چالش شناسایی اقشار کم‌درآمد و پردرآمد مواجه بوده این راه‌حل به نتیجه خواهد رسید؟

تصمیم‌گیری درباره افزایش قیمت بنزین کاملا شتاب زده بود. هدف اصلی افزایش قیمت بنزین تامین کسری بودجه دولت بوده است. در نتیجه توجیهات بعدی که در این زمینه مطرح می‌شود غیرعلمی است. نکته دیگر اینکه پرداخت یارانه نقدی مانند ریختن سم به حلقوم جامعه است. این اتفاقی است که در دولت آقای احمدی‌نژاد نیز رخ داد. در همان زمان کارشناسان این هشدار را به دولت دادند که اگر شما قصد دارید یارانه به مردم پرداخت کنید اولین قربانی این سیاست مردمی هستند که یارانه دریافت می‌کنند. این وضعیت به‌خصوص درباره طبقات پایین جامعه صدق می‌کند. احمدی‌نژاد با پرداخت یارانه می‌خواست کام تلخ مردم را نسبت به اتفاقات سال88 شیرین کند. در نتیجه این یک تصمیم سیاسی بود. به همین دلیل نیز به همه مردم پرداخت شد. مساله حائز اهمیت این است که دولت یازدهم و دولت‌های بعدی قادر به تصحیح این تصمیم اشتباه نبودند. تاکنون بالغ بر320 هزار ‌میلیارد تومان در قالب این طرح به مردم پرداخت شده است. بدون شک اگر این سرمایه برای ایجاد اشتغال برای جوانان در نظر گرفته می‌شد نتایج بهتری به همراه داشت و چالش‌های اجتماعی جامعه را کاهش می‌داد. اجرای این طرح از یکسو فرصت‌های سرمایه‌گذاری در کشور را از بین برد و از سوی دیگر کسری بودجه دولت را افزایش داد. نکته دیگر اینکه پرداخت یارانه انتظارات مردم از دولت و جامعه را بالا برد به شکلی که توان پاسخگویی به این انتظارات از بین رفت. در نتیجه پرداخت یارانه به جامعه از ابتدا یک خطای استراتژیک مدیریتی بود.

چرا این خطای استراتژیک مدیریتی در دولت حسن روحانی نیز ادامه پیدا کرد؟

دولت گذشته در شرایطی این طرح را اجرا کرد که دولت بعدی به‌دلیل ملاحظات سیاسی کوتاه‌مدت خود قادر به حذف آن نبود. دولت‌ها در ایران در سه دهه گذشته همواره در چهار سال نخست خود شعارهایی را مطرح می‌کنند تا بتوانند آرای انتخاباتی را به سود خود جذب کنند. با این وجود در چهار سال دوم با افزایش قیمت حامل‌های انرژی، ارز و سکه تلاش می‌کنند مطالباتی که در چهار سال اول روی هم انباشته شده را جبران کنند و این بار کج از دولتی به دولت بعدی رسیده است. دولت‌ها هنگامی که روی کار می‌آیند از دولت قبل انتقاد می‌کنند که چرا میراث کجی برای آنها به ارث گذشته‌اند. با این وجود پس از اینکه رأی انتخاباتی لازم را به دست آوردند همین روند را ادامه می‌دهند. این چرخه اقتصاد سیاسی در سه دهه گذشته وجود داشته و هیچ‌چشم‌انداز روشنی نیز برای پایان آن وجود ندارد. اگر مردم می‌دانستند این آخرین باری است که دولت مبادرت به افزایش قیمت بنزین یا ارز می‌کند قطعا خویشتن‌داری می‌کردند و اعتراض نمی‌کردند. با این وجود هنگامی که مشاهده می‌کنند این مساله یک چرخه مستمر است و قربانیان اصلی آن نیز مردم و به‌خصوص طبقات متوسط و پایین هستند نسبت به چنین تصمیماتی اعتراض می‌کنند. البته این سیاست‌ها برندگانی نیز دارد. اغلب این افراد در مراکز تصمیم‌گیری حضور دارند و از این سیاست‌ها بهره می‌برند. در نتیجه اگر به‌دنبال راه‌حل برای عبور از این چالش هستیم باید این چرخه معیوب اقتصادی که در سه دهه گذشته وجود داشته را متوقف کنیم. این چرخه معیوب دولت را خادم صاحبان سرمایه‌های تجاری و اقتصادی کرده نه خادم مردم. در چنین شرایطی نقش دولت‌ها تغییر کرده و منافع مردم در آنها لحاظ نمی‌شود. تصمیم اخیر دولت درباره افزایش نرخ بنزین و پرداخت یارانه بیشتر یک تصمیم شتابزده بود که پیامدهای مهلکی برای جامعه ایران به همراه خواهد داشت. در شرایط کنونی که دولت سالانه مبلغی در حدود40‌هزار‌میلیارد برای یارانه‌ها پرداخت می‌کند اضافه کردن بالغ بر30هزار‌میلیارد یارانه دیگر به یارانه‌های قبلی باعث می‌شود تصمیم‌گیری‌های دولت بعدی نیز مشروط به تصمیمات اشتباه امروز شود. این در حالی است که دولت بعدی منابع مالی لازم را برای این کار در اختیار نخواهد داشت. به همین دلیل یکی از اقدامات مهمی که دولت باید انجام بدهد جلوگیری از تحقق این برنامه است. مجلس نباید اجازه بدهد دولت چنین تصمیم اشتباهی را به اجرا در بیاورد. هدفمندی یارانه تنها یک اسم بوده و بلکه در واقع پرداخت یارانه به جمعیت بزرگی در کشور بوده است. هدفمندی به معنای این است که منابع مالی را به سمت گروه‌های آسیب‌پذیر اجتماعی هدف‌گیری کرد تا در وضعیت زندگی آنها بهبود حاصل شود. در نتیجه هنگامی که به80‌میلیون یعنی همه جمعیت جامعه یارانه پرداخت می‌کنید دیگر نمی‌توان نام آن را یارانه گذاشت و بلکه یک برنامه سیاسی است که با هدف سیاسی اجرا می‌شود.

آقای روحانی در مناظرات انتخاباتی با انتقاد به دولت احمدی‌نژاد طرح هدفمندی یارانه‌ها را یک رویکرد پوپولیستی می‌دانستند. آیا در شرایطی که دولت حسن روحانی در تنگنای بین‌المللی قرار گرفته به سمت پوپولیسم گرایش پیدا کرده است؟

بنده معتقدم این خصوصیت از ابتدا نیز وجود داشت. از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی به خوبی می‌شد این مساله را متوجه شد که بسیاری از شعاری انتخاباتی در حیطه اختیارات دولت قرار نداشت و این شعارها تنها برای جذب آرای مردم مطرح می‌شد. باید در تصمیمات پرهزینه برای جامعه تجدید نظر صورت بگیرد. یکی از این موارد اصل44 قانون اساسی است که در شرایط کنونی نیاز به توجه ویژه دارد. در قانون اساسی امکان انتقال صنایع بزرگ به بخش خصوصی وجود نداشت. این در حالی است که با نقض این اصل این امکان فراهم شد که صنایع بزرگ و منابع اقتصادی کلیدی کشور در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد. این رویکرد نیز نتیجه سیاست‌های نئولیبرالی پس از جنگ بود که در کشور حاکم شد. آنچه امروز در جامعه ایران وجود دارد محصول سیاست‌های نئولیبرالی در سه دهه گذشته بوده است. این مساله نیز یک پدیده جهانی است و منحصر به یک منطقه جغرافیایی خاص نیست. آنچه ما از سه دهه گذشته تاکنون شاهد آن هستیم مجموعه عوامل متصل به هم است که اقتصاد، نهادها، قوانین و ارزش‌ها را به شدت آسیب زد و در مناسبات بین گروه‌های اجتماعی و حاکمیت و مردم خدشه ایجاد کرد. یکی از نتایج ملموس این سیاست‌ها فساد گسترده‌ای است که در بین مسئولان شکل گرفته است. بدون شک این سیاست‌ها در اعتراضات و انفجار‌های اجتماعی نیز تاثیرگذار بوده‌اند. درس‌هایی که باید از اعتراضات اخیر گرفت این نیست که تنها صدای اعتراض‌کنندگان را بشنویم، بلکه باید در سیاست‌های اشتباهی که تاکنون اتخاذ کرده‌ایم تغییر ایجاد کنیم. بدون شک اگر در این سیاست‌های اشتباه تغییر صورت نگیرد در آینده شاهد اعتراضات مشابه و حتی بزرگتر و گسترده‌تر خواهیم بود. روح نئولیبرالیسم در مقابل و ضد ارزش‌هایی است که جمهوری اسلامی به‌دنبال تحقق آنها بوده است. امروز بهترین فرصت است که پس از سه دهه تجربه سیاست‌های خانمان برانداز نئولیبرال بازنگری و تجدیدنظر جدی در این سیاست‌ها صورت گیرد.

چرا اعتراضات نسبت به نابرابری‌های اقتصادی در اغلب جوامع جهان مانند عراق، هنگ کنگ، لبنان و حتی کشورهای توسعه یافته‌ای مانند فرانسه به وجود آمده است؟ آیا جامعه جهانی با بحران اقتصادی مواجه شده است؟

نابرابری‌های اقتصادی یکی از ویژگی‌های اقتصاد جهانی است که در شرایط کنونی به یک بحران جهانی تبدیل شده است. به همین دلیل امروز با سرمایه‌داران بی‌وطن مواجه هستیم. این سرمایه‌داران نگران مردم و جامعه خود نیستند و با اعمال فشار بر دولت‌های خود تلاش می‌کنند سیاست‌ها را به سود خود تغییر بدهند. این اتفاق تنها در ایران رخ نداده و بلکه در بقیه کشورهای جهان نیز وجود دارد. امروز دولت‌ها در تسخیر سرمایه‌دارانی هستند که در زمینه سرمایه‌های مالی و تجاری نفوذ دارند. در شرایط کنونی سرمایه‌دار آمریکایی دولت این کشور را تهدید می‌کند که اگر سیاست‌های دلخواه آنها را اجرا نکنید سرمایه خود را به چین منتقل می‌کنیم. یکی از مولفه‌های مهم اقتصاد جهانی جابه‌جایی سرمایه است. به همین دلیل نیز دولت‌ها برای اینکه این منابع مالی از کشورشان خارج نشود به درخواست سرمایه‌داران تن می‌دهند. این اتفاق در ایران نیز رخ داده است. به‌عنوان مثال قرار بود اتوبوس‌های تندرو در ایران ساخته شود. این در حالی است که پس از مدتی این اتوبوس‌ها در چین ساخته شد اما روی آن نوشته شده که ساخت ایران است. سیال‌بودن سرمایه و امکان انتقال آن از کشوری به کشور دیگر یکی از زمینه‌های براندازی در کشورهای آسیب‌پذیر است. آنچه که بنده می‌توانم آن را به‌عنوان یک تهدید برای کشور مطرح کنم ادامه سیاست‌های نئولیبرالی است. تا زمانی که این چرخه متوقف نشود ما باید در آینده منتظر انفجارهای بزرگ‌تر اجتماعی باشیم.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر