کد خبر: 114549
A

واکنش زهرا نژاد بهرام به برنامه مدیریت شهری جدید: به جای نوسازی بافت فرسوده به «درجاسازی» می‌رسیم!/ «کف‌بری» در جهان منسوخ شده است

زهرا نژاد بهرام عضو پیشین شورای شهر تهران در واکنش به برنامه های علیرضا زاکانی و مدیریت شهری جدید درباره بافت فرسوده نوشت:باید بدانیم که شیوه «کف‌بری» یا همان «خراب کنیم و از اول بسازیم» امروزه یک شیوه منسوخ شده است و به از بین رفتن فرهنگ و هویت یک محله می‌انجامد، ضمن آنکه تجربه هم ثابت کرده بعد از کوچ، افراد به محله قبلی خود بازنمی‌گردند. پیشنهاد می‌کنم «علیرضا زاکانی» مستندسازی‌های نوسازی بافت‌های فرسوده مطالعه کنند

واکنش زهرا نژاد بهرام به برنامه مدیریت شهری جدید: به جای نوسازی بافت فرسوده به «درجاسازی» می‌رسیم!/ «کف‌بری» در جهان منسوخ شده است

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ زهرا نژادبهرام عضو کمیسیون شهرسازی و معماری شورای پنجم شهر تهران در واکنش به برنامه های علیرضا زاکانی و مدیریت شهری جدید درباره بافت فرسوده  نوشت:

نوسازی بافت فرسوده، مساله‌ای پیچیده است و حل این چالش اساسی شهر، نیاز به مهارت‌های ویژه و نگاه همه‌جانبه دارد. موضوعی که به دلیل شرایط خاص شهر تهران و واقع شدن این شهر در سه گسل، از اولویت‌های شهری به شمار می‌رود؛ آن هم در شرایطی که 15 هزار هکتار بافت ناپایدار و حدود 4 هزار و 200 هکتار بافت فرسوده داریم و 15 درصد جمعیت پایتخت در بافت فرسوده و 25 درصد در بافت ناپایدار زندگی می‌کنند.

نوسازی بافت‌های فرسوده در تهران پر از تجربیات موفق و ناموفق است. در دوره‌ای تجربه نوسازی بافت فرسوده در محله خوب‌بخت را داشتیم؛ شهرداری زمین‌های مردم را در این محله خرید و آنها را اصطلاحا به سایر نقاط تهران کوچ داد و واحدهای مسکونی نوساز را آماده‌سازی کرد، اما آنها دیگر به آن محله بازنگشتند و این منجر به ایجاد نارضایتی‌های عمومی شد. این محله یک دهه با مشکلات زیادی روبه‌رو بود تا اینکه در شورای پنجم توانستیم بر اساس الگوهای محله‌ای، اقداماتی در این بخش از شهر اجرا کنیم تا ترمیم و التیامی بر مشکلات این حوزه باشد.  باید بدانیم که پیش‌بینی تسهیلات و ارایه بسته‌های تشویقی که باعث ترغیب ساکنان حوزه بافت فرسوده به نوسازی شود، بهترین راهکار در این حوزه است و هر محله ویژگی‌‌های خاص خود را برای نوسازی دارد. یکی از پروژه‌های نوسازی، پروژه بزرگ مقیاس 90 واحدی بود که حدود ده پلاک 30 تا 40 متری در آن تجمیع شده بود. حتی این پروژه نیز نارضایتی ساکنان را در پی داشت، زیرا افرادی که قرار بود در این واحدها ساکن شوند، آمادگی زندگی دسته‌جمعی و آپارتمانی را نداشتند.

بنابراین ما به این تشخیص رسیدیم که تجمیع نباید بیش از دو تا سه پلاک باشد.  واقعیت این است که پس از پشت سر گذاشتن این تجربه‌های متفاوت، دیگر نباید شیوه‌هایی که قبلا تجربه شده و شکست خورده است را تکرار کرد و باید به این اصل معتقد بود که «آزموده را آزمودن خطاست».  باید به این نکته دقت کنیم که ما در بافت فرسوده تنها با سازه روبه‌رو نیستیم، بلکه با آدم‌ها، هویت محله و سبک زندگی ساکنان آن محله روبه‌رو هستیم. کسانی که به محله زندگی‌ خود تعلق خاطر و نسبت به محله و همسایگان‌شان حساسیت و تعصب دارند، پس کوچاندن اجباری آنها به بهانه توسعه، راهکاری ناپخته است. باید بدانیم که شیوه «کف‌بری» یا همان «خراب کنیم و از اول بسازیم» امروزه یک شیوه منسوخ شده است و به از بین رفتن فرهنگ و هویت یک محله می‌انجامد، ضمن آنکه تجربه هم ثابت کرده بعد از کوچ، افراد به محله قبلی خود بازنمی‌گردند.  پیشنهاد می‌کنم «علیرضا زاکانی» مستندسازی‌های نوسازی بافت‌های فرسوده در دوره «محمدباقر قالیباف» را مطالعه کند و از تجارب متفاوت این دوره بهره ببرد؛ بافت فرسوده تنها نفوذناپذیری، ناپایداری و کوچک مقیاسی نیست. اینها سه ویژگی کالبدی است و باید در حوزه نوسازی بافت‌های فرسوده، ساکنان محله دیده شوند. همچنین باید این واقعیت در نظر گرفته شود که بخش‌هایی از بافت‌های فرسوده، محله‌های قدیمی ما - مانند محله ایران، لاله‌زار، دروازه شمیران و... - هستند که در نوسازی آنها، باید از تاریخ و میراث برجامانده برای شهر تهران مراقبت شود و نمی‌شود این بخش‌ها را بکوبیم و دوباره بسازیم. همچنین پیشنهاد می‌کنم از تجربیات دفاتر خدمات نوسازی فعال در محلات استفاده شود؛ ظرفیتی که در درون بسیاری از محلات تهران، ایجاد شده و می‌توان به این رسید که نوسازی با همکاری و نظر ساکنان به چه شکل انجام شود، از چه مصالحی استفاده شود و ... در واقع این یک اصل مهم است که نوسازی باید توسط خود ساکنان انجام شود و مدیریت شهری خدمات لازم را - مانند آسفالت، برق، گاز، روشنایی و ... - برای محله ارایه دهد. به عنوان مثال؛ در محله خوب‌بخت، خانه‌های خریداری شده، به نقاط بی‌دفاع شهری تبدیل شده بود که ما با ساخت و ساز و متناسب‌سازی، رونق را به محله بازگرداندیم و کمک کردیم تا خود مردم محله، محله‌شان را بسازند.  باید پذیرفت که استفاده از واژه «کوچ دادن»، کم لطفی به شهروندان تهرانی است

. شهرداری حتی در محلاتی که به دلیل سست بودن خاک امکان ساخت و ساز نبود (مانند محله باغ آذری) سرمایه‌گذاری کرد؛ پروژه‌ای که همچنان در حال انجام و قرار است پس از به سرانجام رسیدن آن مردم به چند کوچه آن سو‌تر، ساکن شوند. یا در منطقه 9 در محله امامزاده عبدالله به دلیل سستی خاک، با نظارت‌های نظام مهندسی، قرار است ساخت و سازها با شیوه متفاوت‌تری انجام شود تا دوباره بناهای نوساز به دلیل جنس خاک، فرسوده‌ نشوند.

در اینجا باید توجه داشت که هر محله روش خاص خود را برای نوسازی دارد و نباید تنها با یک الگو به نوسازی بافت فرسوده اقدام شود؛ در غیر این صورت همان می‌شود که در این سال‌ها اتفاق افتاده یعنی به جای نوسازی بافت به «درجاسازی» می‌رسیم!  تا سال 96 حدود 40 درصد بافت فرسوده نوسازی شده بود که در این دوره با الگوهای متفاوت 7 درصد به این رقم افزوده شد. یکی از نمونه‌های موفق، محله مینابی است که با ارایه خدمات اعم از مرکز محله خدمات 7گانه، ایجاد بوستان‌ها و مرکز بهداشتی، محله رونق خودش را به دست آورد، در پی آن مردم هم شروع به نوسازی کردند و تسهیلات هم برای آنها در نظر گرفته شد. بنابراین نباید از روش‌های منسوخ شده در حوزه بافت فرسوده استفاده کرد. بهتر است چرخ را از اول نسازیم و از تجربیات تمام مدیران گذشته سازمان نوسازی بافت‌های فرسوده از زمان آقای عندلیب تا آقای اکبری استفاده شود تا تلاش‌هایی که در این حوزه قرار است بشود، به رضایت شهروندان ختم شود نه نارضایتی آنها.

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر