کد خبر: 16180
A
مدیر دفتر مخاطرات زمین‌شناسی کشور از خطرات در کمین دشت‌های کشور می‌گوید

دشت‌های ممنوعه؛ فلات ایران را فراگرفته است

امیر شمشکی، ‌مدیر دفتر مخاطرات زمین‌شناسی به فرونشست‌ها و بحران آبی که در استان تهران به واسطه افت آب زیرزمینی ایجاد شده می‌پردازد. او نقطه اوج بحران را در دشت ورامین می‌داند، ‌جایی نزدیک لبه جنوبی آن

دشت‌های ممنوعه؛ فلات ایران را فراگرفته است

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران؛ پدیده فرونشست یکی از چند بحرانی است که در اثر خشکسالی و مصرف بی‌رویه آب در کشاورزی به وجود می‌آید. زمین دهان باز می‌کند، وسط بذرهایی که تازه می‌خواهند جوانه بزنند، ‌وسط زمین شخم‌زده، ‌وسط رد چرخ‌های تراکتور. یکهو زمین پایین می‌رود و از دو طرف باز می‌شود. افت آب در اعماق زمین، ‌جایی که مصرف آب زیرزمینی بیش از توان زمین بوده، باعث می‌شود خاک متراکم شود و زمین که آبش را از دست داده، ‌به خاطر ایجاد حفره‌های متعدد به جای آب، ‌خالی شود و پایین و پایین‌تر برود. این بحران، در استان‌های همدان، ‌فارس، ‌کرمان و خراسان به وفور دیده شده، ‌چاله‌هایی عمیق و طویل که بخش‌های دردناک مستند مادرکشی را به خود اختصاص داده‌بود.

امیر شمشکی، ‌مدیر دفتر مخاطرات زمین‌شناسی در گفت‌وگو با «اعتماد» به فرونشست‌ها و بحران آبی که در استان تهران به واسطه افت آب زیرزمینی ایجاد شده می‌پردازد. او نقطه اوج بحران را در دشت ورامین می‌داند، ‌جایی نزدیک لبه جنوبی آن. در ادامه، مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

پدیده فرونشست در کدام دشت‌های کشور بیشتر دیده می‌شوند؟

پدیده فرونشست که سابقه‌اش به امریکا و چند کشور دیگر برمی‌گردد، متاثر از برداشت غیرمجاز آب‌های زیرزمینی است، اینکه به شکل مخاطره مشکل‌آفرین برای کشور درنظر بگیریم، باید بگویم گزارش‌های پراکنده‌ای از آب منطقه‌ای وجود داشت، به خصوص در دشت رفسنجان چون در دهه‌های گذشته بیشترین برداشت از دشت‌های رفسنجان و مشهد صورت می‌گرفت. از آنجایی که این پدیده، خیلی بطئی و کند صورت می‌گیرد، عوارضش ناگهانی و کوتاه‌مدت نیست. البته فرونشست‌ها انواع و اقسام دارد. فروچاله‌ها را داریم که پدیده طبیعی هستند و با برداشت بی‌رویه سرعت هم می‌گیرند. اواسط دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ بود که در دشت‌های «فامنین» و «همه‌کسی» همدان و «اختیارآباد» کرمان این فروچاله‌ها شناسایی شدند.

عامل آن را در چه می‌بینید؟

فرونشست انواع مختلفی دارد، خطرات بالقوه‌ای هستند که البته باید گفت بودند و الان بالفعل‌اند و کشور را تهدید می‌کنند. در مورد فروچاله‌ها باید بگویم تشکیلاتی در سطح کشور وجود دارد؛ سازندهایی که انحلال پذیرند مثل سنگ آهک که هرچه خالص‌تر باشد بیشتر انحلال‌پذیری دارند. سازندهای تبخیری از آن گستردگی و ضخامت برخوردار نیستند و در مقایسه با سنگ آهک درصد ناچیزی از انحلال‌پذیری را به خود اختصاص می‌دهند. در بخش عمده‌ای از زاگرس و حتی البرز و ایران مرکزی با این پدیده مواجهیم، اما در زاگرس به خاطر گستردگی سازه‌های کربنات، بیشتر با آن مواجهیم. شکل تیپیک این فروچاله‌ها را در استان همدان دشت فامنین و همه کسی می‌بینیم که شهرت جهانی هم دارد.

علت این پدیده را در پایین رفتن سفره‌های زیرزمینی باید دید؟

در سرزمین‌هایی که آهک خالص دارند، با ضخامت زیاد، در جاهایی که شکستگی و گسل‌خوردگی زیاد دارد، آبی که در مسیر فرو می‌رود و توسعه و خوردگی و حفره دیده می‌شود. در جاهایی که فعالیت‌های صنعتی و باران‌های اسیدی داریم که میزان خورندگی آب در سنگ آهک بیشتر می‌شود، هم بیشتر دیده می‌شود. چاه‌هایی که در سازندهای کارستیک (کارس به حفره‌هایی که داخل سنگ آهک وجود دارند، می‌گویند) وجود دارند، ‌معبرهای مناسب‌تری‌اند برای عبور آب. عوامل مختلفی در انحلال‌پذیری نقش دارند. می‌توان گفت اتفاقی که می‌توانست در صدها یا هزاران سال بیفتد، با سرعت بالای برداشتی که در چاه‌های بهره‌برداری داریم، ‌به سرعت این منابع را ازدست می‌دهیم. بارندگی و برف که بیشتر باشد، خروجی‌شان هم بیشتر می‌شود. در زمان کم‌آبی، آبدهی چشمه‌ها هم کمتر می‌شود. یکی از نشانه‌های پیشرفته بودن سیستم کارستیک این است که نوساناتش هم شدیدتر است.

این اتفاقات را در استان تهران هم می‌بینیم؟

بخش عمده‌ای از استان تهران این پدیده را ندارد. استان فارس به چشمه‌های کارستیکش که جنبه باستانی هم دارد، معروف است. برخلاف استان‌هایی چون کرمان، خراسان و همدان که سابقه چند ده‌ساله در فرونشست دارند و مشکل‌آفرین بودند، در تهران کمتر با این پدیده مواجهیم. در سال‌های اخیر همزمان با اینکه بحث خشک شدن چشمه‌ها را داریم، علاوه بر اینکه این اتفاق می‌تواند موجب آسیب‌رسانی به آثار باستانی شود، می‌تواند به زیرساخت‌های اقتصادی هم آسیب وارد کند. اوضاع در استان‌های فارس و همدان طوری شده که برای ساخت سازه مهمی چون نیروگاه، پالایشگاه و پتروشیمی، ساخت راه‌آهن، بزرگراه و دیگر پروژه‌های راه‌سازی باید هشدار بدهیم که مراقب فروچاله‌ها باشید. ما انتظار داریم همانطور که این مناطق آبادتر از مناطق دیگرند، بیشتر از دیگر مناطق هم در معرض آسیب قرار گیرند. به طور خاص در مورد تهران، با توجه به جنس زمین و سازندها انتظار نداریم و متصور نیستیم که به آن شکل فروچاله و فروریزش گسترده داشته‌باشیم. اما به شکل محلی در برخی مناطق داریم، بخشی از فروریزش‌ها به خصوص در نیمه شمالی تهران به خاطر عملیات عمرانی تونل‌های زیرزمینی ممکن است باشد. بعضی موارد نشت لوله‌های آب هم عاملش است. ولی این مباحث نباید خلط شود. منکر این نمی‌شویم که نوسازی خطوط انتقال آب باید صورت گیرد اما ریزش در منطقه شهری اجتناب‌ناپذیر است و نباید با عوامل طبیعی خلط شود. یکی از مسائلی که در سطح خیلی از دشت‌های آبرفتی چون تهران داریم، وجود قنوات است که در گذشته‌های دور و نزدیک در ایران حفر می‌شد و در کشاورزی هم استفاده می‌شد. این یک فرصت رشد برای کشور بود که الان با توجه به توسعه چاه‌ها و روش‌های بهره‌برداری از آب تبدیل به تهدید شدند. وقتی از آن نگه‌داری نمی‌کنیم، لایروبی نمی‌کنیم، مخصوصا اگر خاک هم از خاصیت ریزشی برخوردار باشد، یکسری ریزش‌ها و ناپایداری‌ها در سطح شهر می‌توانیم داشته‌باشیم. خیلی از اتفاقاتی که در شهر و اطراف آن می‌افتد، تاثیر قنات است؛ سازه‌ای دست‌ساز و ایده جالب مهندسی که از آن ما بود و الان مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفته و به شکل تهدید درآمده. این هم مزید بر علت است.

خیلی از اتفاقاتی که در تهران و اطرافش می‌افتد مربوط به قنات است، همان سازه‌ای که شهرت جهانی دارد و همه آن را از آن ایرانیان می‌دانند. چگونه می‌شود این قنات‌ها را بازسازی کرد یا از عاملیت تخریب درشان آورد؟

قنات‌ها تبدیل به یکی از خطراتی شده‌اند که اطراف تهران را چه برای توسعه پایتخت، چه برای ایجاد شهرهای جدید تهدید می‌کنند. شبکه گسترده قنواتی که رها شده‌اند، مثل ساختمانی می‌ماند که چند سال رهایش کنید، آثار کهنگی را درش می‌توان دید. وقتی سازه‌ای به شکل مداوم استفاده و مرمت شود، پایدارتر می‌ماند.

وقتی از قنات‌ها استفاده‌ای نمی‌شود، باید تخریب شوند یا بی‌استفاده بمانند؟ راه دیگری ندارد؟

کار پیچیده و سختی است. چون شبکه قنوات خیلی گسترده‌اند. اگر بخواهیم مسدود کنند، نمی‌دانیم از کجا باید مسدود کنند. خیلی از آبها دارد این قنات‌ها را تغذیه می‌کند. اگر مسدود کنیم، آب تجمع پیدا می‌کند و می‌تواند سازه‌های بالادستش را مورد تهدید قرار دهد. اگر بخواهیم نگهداری کنیم، آب قناتی که استفاده نمی‌شود یا از شهرهای بزرگ عبور می‌کند، مملو از آلودگی می‌شود. سابقا حریمش رعایت می‌شد، خیلی از اینها الان دارند از میان شهر رد می‌شوند با انواع آلودگی‌ها. آبی که نهایتا می‌خواهد از اینها مورد استفاده قرار گیرد، کیفیت مناسبی ندارد. قبلا خاک قسمت‌های ریزشی را تخلیه می‌کردند، پوشش می‌دادند، قنات‌ها نگهداری می‌شد. الان مترو می‌سازند، راه را قطع می‌کنند، بدون اینکه فکر کنند آب باید کجا برود و راهی را درنظر بگیرند. وقتی شبکه قنوات گسترده است راهکار فوری عملی برای‌شان نیست. نیاز به کار دقیق مطالعاتی، تحقیقاتی، اجرایی می‌خواهد که چه کاری باید با این قنوات بلااستفاده بکنیم. در رباط کریم، اسلامشهر و شهریار خیلی از زمین‌های کشاورزی که از آب قنوات برخوردار می‌شدند، تبدیل به شهر شدند و کاربری‌شان تغییر کرده است. اما اگر بخواهیم سود حاصل از قنات در درازمدت را ببینیم، می‌توانیم قنات‌ها را احیا کنیم. خیلی از هزینه‌ها را ما در سود و زیان لحاظ نمی‌کنیم، به همین دلیل دچار اشکال می‌شویم. در چاه، آب معینی در اختیار بهره‌بردار قرار می‌گیرد، اما قنات اینطور نیست. وقتی آب باشد، باران بیشتر باشد، منبع خوبی است اما وقتی بارش کم باشد، منبع قابل اتکایی برای کشاورز نیست. کشاورز می‌تواند با چاه طبق برنامه‌ریزی‌اش جلو برود. اما این نگاه در بازه کوتاه‌مدت است که سود آنی کشاورز دیده می‌شود. اما در درازمدت اگر ببینیم، چاه، منبع محدودی است، شاید ١٠ سال یا٢٠ سال کار کند، برای نسل بعدی چیزی باقی نمی‌ماند. اما قنات به شکل تعادلی با طبیعت برخورد می‌کند، شاید یک سال کمتر آب بدهد، اما در بازه درازمدت، صدها و هزاران سال برای کشاورزی در ایران استفاده می‌شد. شاید زمانی تحت فشار بودند، اما در آن زمان حتما خودشان را جمع و جور می‌کردند، کمی سختی می‌کشیدند اما می‌دانستند که این منبع آب به صفر نمی‌رسد، چون با طبیعت خودش را وفق می‌دهد، چون سودی که در درازمدت دارد قابل مقایسه نیست. اگر ما همچنان این قنوات را احیا کنیم و برنامه‌های‌مان را بر مبنای آب سطحی بگذاریم، آبی که پشت سدها ذخیره می‌شود و می‌تواند در شبکه آبیاری مورد استفاده قرار گیرد یا آبی که به شکل دیم در اختیار ما قرار می‌گیرد و آبی که می‌توانیم به شکل تعادلی از زیر زمین‌برداریم، آن وقت می‌توانیم کمی هم از آب چاه استفاده کنیم تا حدی که به منابع‌مان فشار وارد نشود و افت قابل پذیرش داشته باشد، نه با افت دو متری در سال. در خیلی از دشتهای‌مان با این حجم افت، ١٠ تا ١٥ سال دیگر عملا آب قابل استحصالی باقی نمی‌ماند.

در حال حاضر افت آب سالانه‌مان چقدر است؟

آمار و اطلاعات را وزارت نیرو باید بدهد، اما در خیلی از دشت‌هایی که ممنوعه، بحرانی یا فوق بحرانی‌اند، براساس اعلام وزارت نیرو، بیلان منفی شدید دارند، محدودیت حفر چاه، کف‌شکنی و ممنوعیت جابه‌جایی اعلام می‌شود. اگر شرایط ممنوعه باشد، مجوزهای جدید قدغن می‌شود مگر در مواقع خاص برای مسائل استراتژیک. برای نقاط بحرانی، کف‌شکنی (بیشتر کردن عمق چاه) یا جابه‌جایی (جابه‌جایی چاه به چند متر آن‌سوتر) هم ممنوع می‌شود.

چند دشت ممنوعه داریم؟

از مجموع ٦٠٩ دشت وزارت نیرو، ٣٠٩ دشت ممنوعه، بحرانی یا فوق بحرانی‌اند. اوضاع بحرانی‌ها از ممنوعه‌ها بدتر است. سخت‌گیری در ممنوعه‌ها کمتر است، بیشتر ممنوعیت‌ها برای بهره‌برداران جدید است، در بحرانی اگر نتوانند بهره‌برداران آب از دست رفته را تامین کنند، آب‌شان را کم می‌کنند.

این عددها در مورد دشت‌های تهران چگونه است؟

سال ٨٤ که روی تهران کار کردیم، البرز هم جزو تهران بود. دشت‌های پراکنده کوچکی در کوهستان داریم به نام دشت‌های میان‌کوهی که بزرگ‌ترین‌شان آبسرد دماوند است که حایز اهمیت است. با روش‌های اینسار و رادار که روش‌های ماهواره‌ای‌اند، افت آبی در آن سال نشان نداد. فرونشست چون نسبت به سایر حرکات زمین سریع‌تر است، به شکل عمودی رو به پایین خودش را نشان می‌دهد. بررسی ما در سال‌های گذشته که از اواخر ٨٣ به اتمام رسید، اطلاعات کاملی درباره دشت‌های تهران به دست آوردیم. دشت‌هایی مثل مشهد، استان البرز و ورامین، یکسری دشت‌های استان فارس، همدان در سال‌های اخیر چند بار دیگر مورد پایش قرار گرفتند. بررسی‌های ما نشان می‌دهد با الگویی که فعلا وجود دارد، بعید است دشت بزرگی با کاربری کشاورزی دچار مشکل نباشد.

جایی در کشور هست که دچار مشکل نباشد؟

حتی در استان گلستان هم با وجود بارندگی زیاد، فرونشست را مشاهده کردیم. شاید تا الان فقط در استان گیلان و مازندران این مساله دیده نشده که البته دلیل هم بر این نیست که در سال‌های آینده هم دیده نشود. در بخشی از استان‌های کوچک غربی مثل ایلام و کردستان هم کمتر دیده شده. بعضی استان‌ها هم از قدیم کم آب بودند و گستردگی زیادی در سطح زیر کشت ندارند، آنها را هم انتظار نداریم زیاد باشد؛ مثل سیستان بلوچستان. اما برخلاف گمان ما که در حاشیه دریاها و خلیج فارس هم این پدیده نباید بغرنج باشد، ‌اینطور نبود. بخشی از هرمزگان هم متاثر از این پدیده است.

دلیل اصلی‌اش را می‌توان در نگاه اول به روش‌های غلط آبیاری که برداشت آب بی‌رویه با خود به همراه دارد، ‌ربط داد؟

دقیقا همین است. هر کشوری یک پتانسیلی دارد، هنر ما باید این باشد که از آن پتانسیل به بهترین نحو استفاده کنیم. کشوری که پتانسیل دامپروری دارد، اگر بخواهد وارد کشاورزی شود، ممکن است دچار آسیب شود. اینکه در کجا، به چه میزانی، چه کار کنیم، مهم است. ما نمی‌توانیم مانند برزیل دامپروری کنیم. در بعضی موارد شاید تنها باید به این اکتفا کرد که موارد ضروری را تولید و بقیه را از خارج وارد کنیم. یکسری محصولات لوکس کشاورزی را می‌بینیم که در کشور تولید می‌شود که اصلا ضرورتی برای تولید آنها در سطح کلان نیست. وقتی می‌گوییم کشاورزی محدود شود، بعضی افراد جبهه می‌گیرند یا متوجه نمی‌شوند یا خودشان را به متوجه نشدن می‌زنند. کسی خواستار تعطیلی کشاورزی در ایران نیست. محصولات استراتژیکی هستند که بقای یک کشور به آنها وابسته است. ما باید ببینیم داریم چه می‌کنیم، با چه بهره‌وری. اینکه ما روش‌های آبیاری‌مان و نوع کشاورزی‌مان به روز نیست، یک واقعیت است. این اصراری که دوستان دارند، اینکه این روش‌های کشاورزی را خیانت به کشور می‌دانند و فکر می‌کنند منتقدان این روش‌ها، می‌خواهند کشاورزی را از بین ببرند، حتما به این باور نرسیدند که ما در این زمینه مشکل داریم. الگوهایی که ما برای آبیاری داریم نباید الگویی باشد که کشورهای اروپایی پرآب دارند. باید بپذیریم در کشوری خشک و نیمه‌خشک داریم زندگی می‌کنیم. اگر بخواهیم خودمان را مانند کشوری چون هلند ببینیم، اشتباه است. ما پتانسیل‌هایی داریم که می‌توانیم نیازهای اصلی کشور را تامین کنیم. این واقعیت است که کشاروزی دارد بین ٨٥ تا ٩٠ درصد منابع آب زیرزمینی‌مان را مصرف می‌کند. این آمار خیلی زیادی است که به کشورهای خشک توسعه‌نیافته مربوط است. در کشورهای دیگر این اعداد خیلی پایین‌تر است.

تعداد چاه‌های مجاز و غیرمجاز استان تهران چقدر است؟ آیا اراده‌ای برای جلوگیری از حفر این چاه‌ها وجود دارد؟

اعداد خیلی بالاست. همان مجوز و اعداد و ارقامی که برای مجازها درنظر گرفته شده، خودش جای سوال دارد، ‌چه رسد به غیرمجازها. اینکه خود این چاه‌های مجاز چه هستند، مجوزهای‌شان بر اساس کدام اصول علمی صادر شده همه اینها جای سوال دارد. در مورد مکان حفر چاه، مشخصات و میزان برداشتش جای سوال دارد. به میزانی چاه غیرمجاز وجود دارد که اجازه بهره‌برداری به آنها داده نشده که مشکلات مجازها در حاشیه تعداد زیاد چاه‌های غیرمجاز قرار می‌گیرد. روش‌های نوین آبیاری وجود دارد که شاید نیاز به سرمایه‌گذاری در سطح کلان داشته باشد. هزینه‌ای که می‌خواهد صرف روش‌های نوین آبیاری کشاورزی شود، در کوتاه‌مدت ممکن است این فکر شود که زیان‌آورند اما در سطح کلان کشور سود دارد. شاید سود سالانه کشاورز را پایین بیاورد، اما سود کلان کشور می‌تواند با کمک‌های بلاعوض یا سود پایین یا یارانه‌هایی از سوی دولت به کشاورز جبران شود. شاید گذار ما از این مرحله سخت باشد، اما کاری است که خیلی از کشورها کردند و به سمت جلو رفتند. خیلی از زمین‌های کشاورزی ما خرد می‌شوند، کاربری‌شان تغییر می‌کند و محل ساخت ویلا و خانه می‌شوند.

برای حل معضل مصرف بالای آب کشاورزی باید چه کنیم؟

در گام نخست برای حفظ آب زیرزمینی و فرونشست زمین باید نخستین مصرف‌مان را که کشاورزی است کنترل کنیم. فرهنگ‌سازی یا اصول علمی در مورد این بخش می‌تواند حجم قابل توجهی را ذخیره کند. اینکه می‌گویند موقع مسواک زدن آب را ببندید، خیلی خوب است داریم حقوق شهروندی را رعایت می‌کنیم، اما در واقع به شبکه آب و فاضلاب کمک می‌کنیم و در حجم کلانی که میلیارد متر مکعب است در مصرف کشاورزی تاثیری ندارد. این راهکارها، راهکار مقابله نیست. مگر آب مسواک چقدر است که جلوی فرونشست را بگیرد. وقتی ابعاد را متناسب با آن مشکل نبینیم، راهکار هم واقعی نخواهد بود. کنترل اساسی در سطح کلان باید روی کشاورزی صورت بگیرد، هم بر مبنای الگوی کشت که تنها محصولات استراتژیک که نیاز کشورند تولید شود، هم باید درست برنامه‌ریزی کرد که محصولات متناسب با چه سرزمین‌هایی است.

در استانی چون تهران چقدر نشت آب و کهنگی سیستم لوله‌کشی می‌تواند تاثیر داشته باشد؟ اگر بخواهید درصد‌بندی کنید کشاورزی چقدر سهم دارد، ‌حفر تونل چقدر، آب زیرزمینی چقدر؟

نشت آب در مورد فروریزش ناحیه‌ای در مناطقی چون ورامین یا همدان حتی تاثیر مثبت هم دارد. تزریق فاضلاب که به شکل چاه جذبی قدیم وجود داشته به قدیمی بودن شبکه توزیع و خطوط انتقال و نشت آب از طریق آنها به اینکه فرونشست نداشته باشیم کمک می‌کند. چون این آب دارد مخزن را پر می‌کند، مخصوصا در ناحیه جنوبی تهران مثل مناطق ١٧، ١٨، ١٩، ٢٠ تا نزدیک شهریار. در مورد بحث فروریزش‌هایی که ناشی از نشت آب در مناطق شهری به شکل لوکال صورت می‌گیرد مخرب است. خیلی از ریزش‌هایی که در تهران داشتیم حفر تونل بوده، عامل محرک یا اصلی هم می‌تواند نشت آب باشد. اینها ریزش‌های خیلی جزیی‌اند که با راهکار سازه‌ای پر کردن بتن و آرماتور‌بندی قابل حل است. معضلی که در مورد فرونشست ناحیه‌ای داریم این است که لایه‌ای از خاک دارد متراکم می‌شود که نگران‌کننده است. تفاوتی که این دو با هم دارند این است که داشتن و نداشتن آب، زهکشی و بالا بودن آب مشکلی برای ساختمان‌ها مخصوصا بلندمرتبه‌ها ایجاد می‌کند. با راهکار سازه‌ای یا زهکش کردن آب یا عوض کردن جنس خاک می‌شود به هدف رسید، ‌اما فکر کنید لایه‌ای با ضخامت ٢٠ متر در عمق ٨٠ متری زمین دارد سالی چند سانت متراکم می‌شود، عاملش هم برداشت آب زیرزمینی در سطح وسیع است. چه راهکاری برایش داریم جز شناسایی و پرهیز از آن و تغییر مسیر؟ برای فرونشست در سطح کلان راهکار اساسی نداریم. وقتی از فرونشست حرف می‌زنیم در مورد یک بخشی از زمین حرف می‌زنیم که در دسترس ما نیست و از تاثیرات آن بر سطح زمین متاثر می‌شویم. با فرونشست زمین بخش عمده‌ای از زمین حتی فضاهای خالی بین دانه‌های رسوبی را پر می‌کنیم. خاک متشکل از دانه‌هایی با فضاهای خالی بین‌شان. هزاران سال طول کشیده تا آبی که زیر زمین داریم ذخیره شود. وقتی ما داریم چندین برابر از تغذیه‌ای که این سفره می‌شود، برداشت می‌کنیم به سمتی می‌رویم که این مقصد را رو به زوال می‌بریم، عواقبش می‌شود افت آب و فرونشست زمین. آب خودش یک وزنی دارد، می‌توانست جلوی تراکم لایه‌ها را بگیرد. اگر این برداشت در ٨٠ متری زمین صورت بگیرد، ‌٨٠ متر ستون خاک بالای این آب وجود دارد. این دانه‌های خاک سالی ده سانتی‌متر دارند به هم نزدیک می‌شوند.

این تراکم‌ها با بارش هم قابل برگشت نیست؟

خیر قابل برگشت نیست. شاید این غیرقابل برگشت بودن صددرصد نباشد، بخشی‌اش برگردد اما در شرایطی که غیرقابل تصور است. فرض محال اگر بگیریم که فردا وضعیت اقلیم ما عوض شود، بارش‌ها چندین برابر شود و خیلی اوقات نیاز نباشد از چاه استفاده کنیم و آب ذخیره شود، کشاورزان هم به جای آب زیرزمینی از آب سطحی استفاده کنند، اگر این بشود که نمی‌شود در اثر این فرونشست‌ها بخش اندکی از این برداشت پس از پر شدن آب می‌تواند جبران شود و برگردد. بخش عمده از بین رفته، باران و برف اگر نفوذ هم بخواهد کند آن میزان ذخیره‌ای نیست که قبلا بوده.

اگر بشر دست به سفره نزند و این متراکم شدن طبیعی باشد، در اثر خشکسالی، کمبود بارش این طبقه متراکم شود باز هم قابل برگشت نیست؟

تراکم کلا درصد کمی‌اش قابل برگشت است. به خاطر روی هم قرار گرفتن دانه‌ها، آب این قدرت را ندارد که این فضا را برای خودش ایجاد کند. با اطمینان می‌گویم به شکل طبیعی نمی‌توانسته آب اینقدر پایین برود. دوره خشکسالی هم اگر داشته باشیم، اگر نفوذ آب هم نداشته باشیم، در سطوح بالا تبخیر هم داشته باشیم باز هم به این نقطه نمی‌رسیم چون در سطوح پایین تبخیر نداریم، بین ورودی و خروجی تعادل برقرار می‌شود. اگر بشر نقشی در آبخوان نداشته باشد، امکان نداشت سطح آب تا این حد افت داشته باشد. افت تا یک حد معقول و متوسطی ممکن بود، داشته باشیم اما قطعا افت ٧٠ متر و ٩٠ متر را نمی‌داشتیم.

اطلاعاتی از جمعیت نقاط بحرانی در استان داریم؟

در گام نخست نرخ فرونشست، در گام دوم عوامل ایجاد‌کننده و در گام سوم راهکارها برای حل آن باید تعیین شود.

استان تهران چند دشت دارد؟

دشت آبسرد، ورامین، تهران، اشتهارد، کرج، هشتگرد و ساوجبلاغ دشت‌های استان تهران محسوب می‌شوند. هشتگرد، کرج و اشتهارد به استان البرز رفتند الان دشت تهران، شهریار و ورامین و آبسرد را داریم. دشت ورامین شمال و جنوبش دو ویژگی آب‌شناسی و خاک جداگانه دارد که آنها را جدا کرده‌ایم. دشت ری را هم گاهی جداگانه به حساب می‌آ‌ورند. ری، تهران و کرج را جزو یک دشت می‌شناسیم. دشت آبسرد دماوند و ایوانکی هم به دلیل اینکه در مرز تهران- سمنان است گاهی جدا حساب می‌کنند، اما به لحاظ بحث‌های آمار اطلاعات در استان سمنان است. خاک دشت آبسرد دانه درشت است به همین دلیل فرونشست در آن ندیدیم. جنس خاک شمال تهران هم همین است، به خاطر همین با افت شدید آب هم انتظار فرونشست ناحیه‌ای نداریم. هرچه ذرات ریز‌تر باشد مثل رس و سیلت، درصد فرونشست بیشتر است. نیمه جنوبی تهران به سمت جنوب غربی بیشتر دانه درشت‌اند به سمت قرچک و ورامین که جنوب شرقی تهران است، دانه‌ریزترند. سال‌ها پساب تهران به زیرزمین نفوذ می‌کرد، باعث می‌شد فرونشست عمده‌ای در آن ناحیه نداشته باشیم. اما با توجه به توسعه شبکه فاضلاب ممکن است در محدوده شهرری هم فرونشست داشته باشیم. دو پهنه بزرگی که در لبه شمال ورامین از پیشوا تا نزدیک قرچک هست، در واقع نوار باریکی است که فرونشست با شدت بالا داریم. جنوب دشت ورامین به سمت جوادآباد و اطراف که می‌شود کل کاسه دشت جنوبی ورامین که از شرق به تپه پیشوا محدود می‌شود و از غرب به رودخانه شوری که بین دشت تهران و ورامین است در واقع همان منطقه فرونشست‌هاست. غیر از شمال دشت ورامین بقیه دشت، منطقه وسی عی از فرونشست‌هاست با نرخ بالا. سطح وسیعی دارد و عمق نه زیاد وسیع. در دشت تهران هم منطقه‌ای داریم که در سال ٨٤ حدود حدود ٧٠٠ کیلومتر مربع بود و الان به ٩٠٠ کیلومتر مربع رسیده، حاشیه‌اش گسترده‌تر شده و به منطقه درون‌شهری نزدیک‌تر. قبلا تا اواسط قلعه‌مرغی بود اما اخیرا مشخص شده از شرق شهریار کمی به سمت شمال می‌آید و به شکل باریکه‌ای که در امتداد دشت است، زمین‌های کشاروزی را دربرمی‌گیرد تا جنوب شرقی تهران. اینها بیشتر در اواسط و پایین دست دشت‌ها رخ می‌دهد. در کرج منطقه کوچکی را حدود حسین‌آباد مهرشهر دیدیم که آنجا هم فرونشست داشت. البته دشت کرج هم دانه‌درشت است اما در تصاویر اخیری که تهیه شده در محدوده کرج هم یک شکافی از مهرشهر به جنوب شرقی کرج داریم. دشت اشتهارد سال ٨٤ فرونشست نداشت اما الان در گزارش‌های غیررسمی فرونشست داریم.

اوج بحران دشت‌های تهران به چه شکل است؟

اگر فرونشست دشت ورامین را بکشیم U شکل می‌شود. در دشت ورامین حدودا ٥/١ تا ٢ سانتی‌متر شروع فرونشست است تا ١٢ سانت. این نرخ تا انتهای دشت کم می‌شود و شکلی شبیه U درست می‌شود. این U را در سطح زمین نمی‌توانیم ببینیم، چون وسعت زیاد است. نقاطی که برداشت می‌شود تغییر می‌کنند. نقطه‌ای که ٢٠ سانتی‌متر بوده، سال بعد می‌شود ١٧ و بعد از آن نقطه دیگری ٢٠ سانت می‌شود. دشت ورامین نقاطی را داشتیم که ١٢ سانت نشست کردند. البته به طور متوسط ٥/٥ یا ٦ سانت نرخ فرونشست است اما نقطه ١٧ سانتی هم داشتیم که این یک نقطه بوده و ربطی به متوسط ندارد. البته این را هم بگویم که این نقاط با تاخیر در برداشت آب پایین می‌روند. آب را که برمی‌داریم بلافاصله این پدیده رخ نمی‌دهد، لایه‌ها به هم متصل‌اند، کمی طول می‌کشد که پایین برود. دشت تهران اما دشت ناهمگنی است، هتروژن است و به شکل سینوسی است تا یو شکل. خطوط نامشخصی داریم. در این دشت به عدد ٢٤ سانت هم رسیدیم. جایی هم یکی از اساتید گفتند به ٣٦ سانت هم رسیدند، اما احتمالا این عدد در بازه‌های زمانی طولانی گرفته نشده، عددی که ما اعلام کرده بودیم ١٦ یا ١٧ سانت بیشینه نقطه دشت تهران در سال ٨٤ بوده که اعداد ٢٣ و ٢٤ سانت هم مورد تایید ما است.

اعتماد

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر