کد خبر: 122460
A

سیداحمد عراقچی: شهریور ۹۶ در گزارشم به آقای روحانی نسبت به بحران ارزی در کشور هشدار دادم اما به مذاق ایشان خوش نیامد/ آقای روحانی اصولاً اعتقادی به نظرات کارشناسی بانک مرکزی نداشت/ آقای روحانی میگفت یک مشت داعشی در بانک مرکزی هستند

معاون ارزی وقت بانک مرکزی می گوید: آقای روحانی روحیات خاصی داشتند. ایشان اصولاً اعتقادی به بانک مرکزی و نظرات بانک مرکزی نداشت و بانک مرکزی را تا آن‌جایی برایش ارج و قرب قائل بود که در راستای سیاست‌ها حرکت کند. من درخصوص حوزه ارزی‌اش را می‌گویم و درخصوص بقیه حوزه‌ها نمی‌خواهم اظهارنظر کنم. اما به هر حال ایشان خیلی اهمیتی به نظرات کارشناسی بانک مرکزی در حوزه ارزی نمی‌داد. نه‌تنها به این شکل بود، از آن سمت قضیه هم در حوزه ارز همیشه ایشان دستوری عمل می‌کرد. مثلاً این‌که نرخ ارز این عدد باشد، نرخ ارز 3500 تومان باشد، نرخ ارز از این عدد بالاتر نرود یا نرخ ارز کاهش پیدا کند.

سیداحمد عراقچی: شهریور ۹۶ در گزارشم به آقای روحانی نسبت به بحران ارزی در کشور هشدار دادم اما به مذاق ایشان خوش نیامد/ آقای روحانی اصولاً اعتقادی به نظرات کارشناسی بانک مرکزی نداشت/ آقای روحانی میگفت یک مشت داعشی در بانک مرکزی هستند

به گزارش دیده بان ایران؛ دقیقاً اواسط تابستان سال ۹۷ بود که غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی وقت قوه قضائیه در نشست خبری هفتگی اش اعلام کرد که سید احمد عراقچی معاون ارزی سابق بانک مرکزی بازداشت و به زندان منتقل شده است. مهر ماه سه سال بعد از انتشار خبر بازداشت هم ذبیح الله خدائیان سخنگوی اژه ای در دستگاه قضاء خبر داد که ولی الله سیف رئیس سابق بانک مرکزی ایران به ۱۰ و احمد عراقچی، معاونش به ۸ سال زندان محکوم شده اند. خبری که واکنش بسیاری از فعلان عرصه بانکداری کشور را هم به دنبال داشت. 

اتهام احمد عراقچی، "بر هم زدن نظم بازار" و "فروش غیرقانونی" ارز اعلام شده اما خودش این اتهام را قبول ندارد.

 

او متولد سال ۱۳۵۷ فرزند سیدمرتضی عراقچی تاجر شناخته‌شده و برادرزاده عباس عراقچی معاون وزیر خارجه و دست راست ظریف در مذاکرات هسته‌ای بود. مرتضی عراقچی از تاجران قدیمی فرش و از اعضای اتاق بازرگانی کشور است. برادر بزرگتر او مجتبی عراقچی رییس اتحادیه فروشندگان فرش دستباف ایران است و ارتباط نزدیکی با بزرگان موتلفه داشت.

آنچه در ذیل می خوانید حاصل گفت وگوی عبدالله عبدی با احمد عراقچی است که برای نخستین بار توسط دیده بان ایران منتشر می شود.

- لطفا خودتان را معرفی کنید.

متولد سال 1357 در تهران هستم، از آقای دکتر صالح‌آبادی، رئیس کل فعلی بانک مرکزی هم بزرگ‌تر هستم، چون یک زمانی متهم شدم به جوان‌بودن و بی‌تجربه‌بودن. درسم را در تهران خواندم، لیسانسم را دانشگاه شهید بهشتی در رشته اقتصاد گرفتم، فوق لیسانسم را دانشگاه تهران و بعدش هم در رشته فایننس ادامه دادم. از نظر خانوادگی خانواده ما کاسب و در کار کسب و کار و تجارت و بازار بودند و هستند.

- پدرتان فرش‌فروش بودند؟

بله، پدرم فرش‌فروش بودند و صادرکننده فرش و همچنان هم خیلی کم در این حوزه هستند. از نظر کار دولتی و ورود به دولت شاید آقای دکتر عراقچی وزارت خارجه و من یک جورهایی مسیر متفاوتی را طی کردیم و آمدیم در مسیر کار دولتی. من تقریباً از سال 85 کارم را با وزارت اقتصاد شروع کردم، سازمان سرمایه‌گذاری خارجی در زمان آقای دکتر احمدی‌نژاد و بعد در وزارت اقتصاد بودم تا اواخر دولت آقای احمدی‌نژاد که یک مقطعی از دولت جدا شدم، بعد از انتخاب آقای دکتر روحانی به‌عنوان ریاست جمهوری، با توجه به این‌که هم آقای دکتر طیب‌نیا استاد بنده بودند و هم آقای دکتر سیف بنده را از زمان وزارت اقتصاد می‌شناختند، دعوت کردند و من دوباره برگشتم در دولت، در هر دو تا مجمع هم بودم، یعنی در یک مقطعی با آقای دکتر طیب‌نیا یا با حکم آقای دکتر طیب‌نیا هم در سرمایه‌گذاری خارجی بودم و هم سازمان بورس و بعدش هم در بانک مرکزی خدمت آقای دکتر سیف بودم.

- آقای دکتر! سِمت‌های شما که به چشم می‌آید، با سازمان بورس شروع شد و حضور جدی شما در جایگاه‌های شاید بتوانیم بگوییم حساس‌تر یا شاید جایگاه‌ها بالاتر حوزه اقتصادی با بورس شروع شد. از تجربه‌تان در بازار سرمایه و بورس بگویید، از تجربه‌تان در هیات مدیره سازمان بورس بگویید. می‌خواهید چیزی را با ما از سازمان بورس به اشتراک بگذارید؛ دوره‌ای که در بورس کار کردید؟

شاید بخش قابل توجهی از تجربیات و دوران کاری‌ام در حوزه بورس بازار سرمایه بود، چه بازار سرمایه داخلی و چه بازار سرمایه بین‌المللی و در مقطعی که وزارت اقتصاد بودم، مدیر سرمایه‌گذاری خارجی بودم. با بازارهای بین‌المللی و مسائل بین‌المللی در ارتباط بودیم و به جرات می‌توانم بگویم دوره عضویت من در هیات مدیره سازمان بورس یکی از خاطره‌انگیزترین و شیرین‌ترین دوران کاری‌ام بود. دوره خوبی را تجربه کردم و فکر می‌کنم توانستم در آن یک سالی که در سازمان بورس بودم، تاثیرات مثبتی هم بگذارم و حداقل به اذعان دوستانی که در بازار سرمایه حضور دارند، این را بیان می‌کنم که اقداماتی انجام شد و تاثیراتی که گذاشته شد، تاثیرات مثبتی بود، اما قسمت نبود که ادامه دهم؛ یک سال به‌عنوان مامور از بانک مرکزی در سازمان بورس بودم و بعد از یک سال آقای دکتر سیف دستور دادند که برگرد به بانک مرکزی و آن‌جا به خدمت خودت ادامه بده.

- همان موقع که شما از سازمان بورس که آن موقع هم عضو هیات مدیره بودید و هم معاون اجرایی بودید، رفتن شما به بانک مرکزی خودش یک جنجال‌هایی را ایجاد کرد؛ چرا این جنجال‌ها اینقدر برای شما ایجاد می‌شد؟ علت اصلی‌اش را فامیلی‌تان که دارید می‌دانید یا چیز دیگری می‌دانید؟

علت اصلی‌اش شما رسانه‌ای‌ها بودید. بالاخره رسانه دنبال سوژه می‌گردد. واقعیتش نمی‌دانم چرا این حواشی همیشه من را در این چند سال دنبال کرد. آقای دکتر عراقچی، معاون امور وزارت خارجه عموی بنده هستند، ولی مگر فقط من و ایشان بودیم که دو تا فامیل در مجموعه دولت و حاکمیت مشغول کار بودیم؟ ایشان مسیر خودش را رفته بود، من هم مسیر خودم را آمدم. مسیری که من در کار آمدم، حتی انتصابم به‌عنوان معاون ارزی، هیچ ارتباطی به ایشان نداشت، یعنی یک جورهایی خنده‌دار هم هست که معاون یک وزارتخانه فرض کنید بخواهد تحمیل کند یکی از اقوامش را به رئیس کل بانک مرکزی یا به وزیر اقتصاد در یک چنین سِمتی. چون من آدم سیاسی‌ای نبودم، در هیچ حزب و گروه و دسته‌ای نبودم، آدمی بودم که همیشه سعی کردم به صورت فنی کارم را انجام دهم و هیچ وقت در این دسته‌بندی‌ها و گرایش‌های سیاسی ورود پیدا نکردم، اما به هر حال شاید به خاطر حواشی و موضوعات مرتبط با برجام، شاید به خاطر حساسیتی که روی تیم مذاکره‌کننده و آقای دکتر عراقچی بود، این حواشی هم برای من شکل می‌گرفت. خیلی دلیلش را من خودم هنوز نفهمیدم که چه جذابتی داشته است.

- فکر می‌کنم زمان خدمت شما در بانک مرکزی هم عمرش خیلی طولانی نبود؛ یک سال و چند ماه بود؟

من دقیقا یک سال بانک مرکزی بودم به‌عنوان معاون ارزی، از نیمه مرداد 96 تا نیمه مرداد 97 که آن اتفاق افتاد و بازداشتی رخ داد.

- بیاییم به زمانی که شما شروع به کار کردید؛ به هر حال یک تلاقی داشت با آن ارز 4200 تومانی که مطرح شد. ماجرای ارز 4200 تومانی چه بود؟

البته من یک اصلاحی کنم؛ متاسفانه در این حدود سه سال گذشته خیلی تقدم و تأخر اتفاقات و روندهای تاریخی جابجا شد و خیلی موضوعات مطرح شد که آن دقت لازم را نداشت و زمان‌بندی در آن رعایت نشده بود. نه، شروع کار من با دلار 4200 تومانی نبود. من همانطور که عرض کردم، نیمه مرداد سال 96 کارم را شروع کردم و دلار 4200 تومانی مربوط به اواخر فروردین 97 بود و من سه ماه از دوره مدیریتی‌ام در زمانی بود که دلار 4200 تومانی متولد شده بود و در اقتصاد ایران شکل گرفته بود. بحث دلار 4200 تومانی یک بحث مفصلی است، اینکه چه شد که دولت به آن تصمیم رسید و آن شب 20 فروردین چه اتفاقاتی افتاد در جلسه‌ای که آقای روحانی گذاشته بود و خاطرات جذابی از آن جلسات و آن دوران هست.

- آن زمان آقای سیف صحبت شده بود که مخالف این ارز 4200 تومانی است و آقای جهانگیری یکدفعه سورپرایز کردند و این را اعلام کردند. یک مقدار راجع به آن رمزگشایی کنید؛ واقعا آن زمان چه اتفاقی افتاد؟ شما ماه‌های آخر کاری خودتان بود.

اصلاً باید کلی صحبت کنید که اصلاً چه شد که رسیدیم به 20 فروردین و چه شد که دولت تصمیم گرفت رأسا ورود کند و نرخ ارز را مشخص کند. یک سابقه طولانی را من باید بگویم، ولی به آن می‌رسیم. در شبی که دلار 4200 تومانی تصمیم‌گیری شد و بانک مرکزی به صراحت مخالفتش را اعلام کرد با این روش و با این شیوه‌ای که می‌خواست انجام شود؛ تا الان از جنبه‌های سیاسی به قضیه نگاه شده و کسی از نظر فنی به این موضوع نگاه نکرده است. به هر حال بانک مرکزی مخالف بود و در آن جلسه دو نفر دیگر هم مخالفت کردند، ولی در مجموع جمع‌بندی جلسه و جمع‌بندی آقای روحانی این بود که سیستم تک‌نرخی به این شکلی که ابلاغ شد، اعمال شود. البته باید به یک نکته‌ای توجه کنیم. این مدفون مانده. به نوعی ما دو تا دلار 4200 تومانی داریم؛ یک دلار جهانگیری داریم که شب 20 فروردین 97 اعلام شد و یک دلار 4200 تومانی که من اسمش را می‌گذاریم 4200 تومان روحانی که 15 یا 16 مرداد 97 اعلام شد، در واقع بسته جدید ارزی که آقای همتی رونمایی کرد. دلار 4200 تومانی که آقای جهانگیری اعلام کرد که البته هر دو تصمیم آقای رئیس جمهور بود و فقط قرعه به‌نام آقای جهانگیری افتاد برای اعلامش، در واقع ارز ثابت نبود. اگر در مصوبه هیات وزیره ببینید، قرار بود بر اساس سیستم شناور مدیریت‌شده، قیمت ارز تعدیل شود به مرور زمان که این اتفاق هم افتاده بود، یعنی تا روزی که من در بانک مرکزی بودم، دلار 4200 تومانی تبدیل شده بود به 4412 تومان، یعنی داشت با یک شیب ملایمی رشد می‌کرد که اگر همان روند ادامه پیدا کرده بود، شاید خیلی از اتفاقات بعدی نمی‌افتاد، اما با تغییر مدیریت بانک مرکزی که یک جورهایی حذف معاونت ارزی بود، چون من 13 مرداد 97 بازداشت شدم، دولت و بانک مرکزی یک سیاست جدیدی را رونمایی کرد که گفت نرخ 4200 تومان ثابت برای یکسری از کالاها و یک بخشی از کالاها هم برود در بازار ثانویه یا بازار دوم، تامین ارز شود که آن‌جا قیمتش متفاوت است. به جرات به شما می‌گویم که همین تصمیم و نحوه اجرایش باعث شد که در مهر و آبان 97 دلار به مرز 20 هزار تومان هم برسد که البته یکی از مواردی که اشاره کردم، اینجاست که من روزی که از بانک مرکزی برده شدم یک جورهایی، دلار 9 هزار تومان بود و بعد از من همه نوساناتی که می‌بینید و رشدی که وجود داشت، اتفاق افتاد، اما یک جورهایی افکار عمومی و بعضی‌ها هم عمدا این‌ها را منتصب به دوره مدیریت من و بازداشت من را مرتبط با این نوسانات می‌دانند.

- آن جلسه 20 فروردین، جلسه شبانه را توضیح دهید. در آن جلسه و آن تصمیمات باعث تلاطم در نرخ ارز شد. چرا جلسه شبانه برگزار شد و چرا تصمیم اینطوری گرفته شد؟ اصلا جلسه کجا تشکیل شد، چه کسانی در جلسه بودند و چه اتفاقی افتاد؟

من فکر می‌کنم اگر از مرداد 96 شروع کنیم و بیاییم جلو، خیلی بهتر است.

- بنابراین برمی‌گردیم از زمانی که شما وارد بانک مرکزی شدید. شما دلار را با چه نرخی تحویل گرفتید؟ چه چالش‌هایی را آن زمان می‌دیدید که وجود داشت و آن زمان چیکار کردید؟ شروع کارتان با چی بود؟ با چه چالشی مواجه شدید؟

من مرداد 96 که وارد معاونت ارزی شدم که بعد از استعفای آقای کامیاب بود، اولین چیزی که با آن مواجه شدم، وضعیت منابع در دسترس بود که معلوم بود اصلاً وضعیت خوبی را نداریم و یک تنگنای شدیدی را در بحث منابع در دسترس بانک مرکزی داشتیم.

- منظورتان خزانه است؟

بله، خزانه ارزی؛ منابعی که در اختیار بانک مرکزی قرار می‌گیرد. آن مقطع بازار و اقتصاد دونرخی بود، یک نرخ مبادله و یک نرخ آزاد داشتیم. بعضی از کالاها، کالاهای اساسی و یکسری از اقلام با ارز مبادله‌ای تامین می‌شد و یکسری هم به صورت آزاد ارزش تامین می‌شد، با قیمت آزاد و بازار. یک نکته را الان همه فراموش کرده‌اند که ما تا قبل از فروردین 97 اصلا شرایط بازارمان چه بود؛ ما شرایط بازارمان یک شرایط دونرخی بود با یک وضعیت کاملا باز ارزی، یعنی شما مراجعه می‌کردید به صرافی و هر چقدر می‌خواستید ارز می‌فروختید، هر طور که می‌خواستید ارز حواله می‌کردید، بدون این‌که نیازی به ارائه اسناد باشد، نیازی به ارائه مدرک باشد که شما این ارز را برای چه می‌خرید. این نکته مهم است و تاکید دارم که بگویم، به خاطر این‌که یک بخشی از پرونده هم مربوط به همین موضوع است.

- این بخش پرونده شما چه می‌گوید؟

وقتی شما می‌خواهید پرونده و حکم را مرور کنید، اگر فضای آن روز را جلوی چشم نداشته باشید، نمی‌توانید به یک تشخیص درست و به یک درک درست از حکم و اتفاقات آن مقطع برسید. وضعیت به این شکل بود، من از روزی که وارد بانک مرکزی شدم که همه اسناد و مدارکش موجود است. این را لازم است در پرانتز عرض کنم که من هر آن‌چه را می‌گویم، برایش دلیل، سند، مدرک و بَینه دارم و هیچ چیزی را تحلیلی نمی‌گویم. اگر جایی تحلیلم را ارائه دهم، حتما خدمت شما می‌گویم که این بخش، تحلیل من بود. ولی به‌جز آن هرچه هست، مدارکش موجود است، قابل ارائه است و بعضا هم ارائه شده به مراکز مختلف.

اولین گزارشی که من از بخش ارزی دادم خدمت آقای رئیس جمهور که برمی‌گردد به اوایل شهریور 96، این‌ها نکاتی است که تا به حال شاید بیان نشده است. در اوایل شهریور 96 اولین گزارش ما که تقریبا یک گزارش 18 صفحه‌ای بود، خدمت آقای رئیس جمهور ارائه شد و در آن گزارش به صراحت اعلام شد که با منطق، با استدلال، با فرمول و با تحلیل اقتصادی و مالی که بحران ارزی قطعی است، یعنی من اولین گزارشم در بانک مرکزی مبنی بر این بود که بحران ارزی قطعی است و حتی اگر بتوانیم مدیریت کنیم و سال 96 را بدون بحران به انتها برسانیم، اوایل سال 97 بحران قطعی است و باید برایش از الان راه پیدا کنیم. این گزارش اصلاً به مزاق آقایان در ستاد اقتصادی و دولت و به‌خصوص آقای رئیس جمهور خوش نیامد و واکنش‌های خیلی تندی داشت.

- آقای روحانی چه واکنشی داشت به این گزارش؟

روحیات آقای روحانی را احتمالا شاید شما شنیده باشید و بدانید. ایشان روحیات خاصی داشتند. ایشان اصولاً اعتقادی به بانک مرکزی و نظرات بانک مرکزی نداشت و بانک مرکزی را تا آن‌جایی برایش ارج و قرب قائل بود که در راستای سیاست‌ها حرکت کند. من درخصوص حوزه ارزی‌اش را می‌گویم و درخصوص بقیه حوزه‌ها نمی‌خواهم اظهارنظر کنم. اما به هر حال ایشان خیلی اهمیتی به نظرات کارشناسی بانک مرکزی در حوزه ارزی نمی‌داد. نه‌تنها به این شکل بود، از آن سمت قضیه هم در حوزه ارز همیشه ایشان دستوری عمل می‌کرد. مثلاً این‌که نرخ ارز این عدد باشد، نرخ ارز 3500 تومان باشد، نرخ ارز از این عدد بالاتر نرود یا نرخ ارز کاهش پیدا کند.

- آقای روحانی این عددها را از کجا می‌آورد؟

از خودشان باید بپرسید.

- به شما ادله‌ای می‌دادند که چرا باید این عدد باشد؟

ایشان که شأنشان اجل بر این که ما را توجیه کند یا هر کسی را؛ ایشان نظرات خودش را دیکته می‌کرد به بانک مرکزی.

- به شما نامه می‌دادند یا تلفن می‌زدند؟

بله، تلفن هم که مرتب با آقای سیف در ارتباط بودند. من هیچ وقت با ایشان صحبت نکردم. اصولاً ایشان با معاونین، با وزرا یا رئیس کل هم به راحتی صحبت یا جلسه‌ای برگزار نمی‌کرد، معاونین که جای خودش داشتند. اما به‌عنوان مثال این را می‌خواهم عرض کنم و از روی یادداشت هم برایتان می‌خواهم. گزارشی که در اوایل شهریورماه برای ایشان ارسال شد و با جدیت اعلام شد که بحران، این سیل خلاصه راه افتاده و ما داریم می‌بینیم که سیل شروع کرده و دارد می‌آید، به اضافه این‌که همزمان بود با ترامپ و تهدیدهای ترامپ مبنی بر خروج از برجام و سایر شرایطی که در کشور بود، اما ایشان حاضر نبود بپذیرد. ایشان نرخ ارز را یک مطلبی می‌دانست خیلی حیثیتی و اصلاً حاضر نبود گوش دهد که شما بخواهی یک پیشنهاد دهی که نرخ ارز یک مقداری بالا رود و بالاخره بخواهد یک اتفاقی در حوزه ارز بیفتد. ایشان یادداشتی که در گزارشی من نوشتند، نوشته‌اند که درآمد ارزی و نیز ذخایر ارزی کشور بهتر از همیشه است؛ قیمت ارز از سال جاری نباید از محدوده 3800 تومان فراتر رود. تا این‌جایش بالاخره آقای رئیس جمهور نظراتش را گفته، اما این‌که عرض کردم، این جمله آخر یادداشت ایشان است که هم حاکی از عصبانیت است و هم حاکی از عدم قبول داشتن شأنیت کارشناسی برای بانک مرکزی. ایشان نوشته استدلال‌های مندرج در این گزارش با واقعیت درآمد کشور منطبق نیست، یعنی از نظر ایشان بانک مرکزی گزارش خلاف واقع داده، خلاصه بی‌سواد است، یا به قول ایشان همیشه می‌گفتند داعشی‌های بانک مرکزی، یک مشت داعشی در بانک مرکزی هستند. وقتی این نظرات ایشان به دستم رسید، اولین واکنشم این بود که اصلاً ایشان بانک مرکزی برای چه می‌خواهد؟

- کلیات آن نامه را حضور ذهن دارید که بگویید؟

بحث‌های اقتصادی بود، بحث‌های پیش‌بینی بود، بحث‌های فنی بود و همه‌اش در بانک مرکزی موجود است.

- حضور ذهن دارید که اهم ادله شما برای بحران ارزی که پیش‌بینی کرده بودید، چه بود؟

خیلی ساده اگر بخواهم بگویم، قیمت ارز مثل قیمت هر کالای دیگری از محل تقاطع عرضه و تقاضا ایجاد می‌شود. وقتی که شما دارید می‌بینید تقاضایتان فزاینده است، عرضه هم کاهنده است و دارد مدام با محدودیت‌های بیشتر مواجه می‌شود و در عین حال اجازه تعدیل این نرخ را نمی‌دهید، یعنی دولت ایستاده و می‌گوید من اجازه نمی‌دهم این نرخ را تعدیلش کنید، تقاضا را هم حاضر نیستم محدودش کنم، حاضر نیستم واردات کالا را محدود کنم، طبیعتاً پیش‌بینی‌تان بر این می‌شود که بالاخره این قابل ادامه نیست، منابع ارزی کشور که بی‌نهایت نیست، بالاخره یک جایی به محدودیت برخورد می‌کنید و آن‌جاست که جهش نرخ ارز پیش بیاید.

- شما مسائل سیاسی و برجام را چقدر آن موقع پیش‌بینی می‌کردید که تاثیر بگذارد در نوسانات ارز؟

یک بحثی در اقتصاد داریم که بحث خیلی مهم است به اسم انتظارات. به هر حال بحث‌های سیاسی، برجام، خروج از برجام و تحریم، انتظارات اقتصاد و انتظارات جامعه را شکل می‌دهد. اگر شما انتظار یک تورم فزاینده داشته باشید، طبیعتا امروز منابعتان را تبدیل به دارایی‌هایی می‌کنید که بتوانید در مقابل تورم خودتان را حفظ کنید. حتما تحریم موثر بوده، حتما تهدید به خروج از برجام و تبعات ناشی از آن موثر بوده، اما همه این‌ها به نظر من می‌شد تا حدی پیشگیری کرد. قطعاً ما با بحران مواجه می‌شدیم، چون اصلاً وضعیت کشور در حال تغییر بود؛ وضعیت سیاسی، وضعیت اقتصادی کشوری که در سال 96 در حدود 60 میلیارد دلار درآمد ارزی ناشی از صادرات نفت و گاز و میعانات داشت، سال 98 فکر کنم رسید به حدود 5 تا 10 میلیارد دلار. بالاخره این که نمی‌تواند بی‌اثر باشد، ولی در آن مقطع اگر تصمیمات درست گرفته می‌شد و یک تدبیر درستی اندیشیده می‌شد، می‌شد این بحران را با یک شیب ملایم‌تر و شیب مناسب‌تری مدیریت کرد که این وضعیت امروز ایجاد شود. با این حال آقای رئیس جمهور و حلقه نزدیک به ایشان با گزارشاتی که حداقل در زمان من از بانک مرکزی رفت بیرون، واکنش‌های اینچنین داشتیم. حالا این یک نمونه بود.

- چطور رئیس جمهور فشار نیاورد که معاون ارزی را برکنار کند با این‌که مخالف بود؟ گزارش ایشان خوشایند ایشان نبود؟

شاید اگر آن اتفاق نیفتاده بود و به صورت خودکار من از بانک مرکزی و از معاون ارزی حذف نشده بودم، به احتمال زیاد این اتفاق می‌افتاد، یعنی یک شرایطی بین بخش ارزی و دولت پیش آمده بود که به نظرم قابل ادامه نبود. چون من بعد از این نامه تا انتهای سال حدود 30 تا نامه و گزارش دیگر فرستادم، یعنی نه‌تنه کوتاه نیامدیم از مواضعمان، بلکه هر دفعه سعی کردیم از زوایای مختلف و از جنبه‌های مختلف و با نگاه‌های مختلف، تحلیل‌ها و راهکارهایمان را ارائه دهیم. هیچ نامه و گزارش ما را نمی‌توانید پیدا کنید که فقط هشدار بوده باشد؛ همه همراه با راهکار و این‌که چه اتفاقاتی باید بیفتد. اما تا زمانی که این سیل یا بهمن نریخت روی سر همه و آوار نیامد روی سر دولت، کسی باورش نمی‌شد که این اتفاق بیفتد، یعنی من دو، سه بار شنیده بودم این نقل قول را از آقای رئیس جمهور که نه، اینطوری هم که شما فکر می‌کنید یا بانک مرکزی فکر می‌کند، اینطوری نیست. خیلی ساده به قضایای مرتبط با ارز نگاه می‌کردند.

- فکر می‌کنید آقای روحانی یک جورهایی آن اتفاقی که در حوزه بازداشت شما افتاد، یعنی بعد از بازداشت شما شاید کنار رفتن شما از بانک مرکزی، چه به تعبیر استعفا و چه به تعبیر بازداشت، یک جورهایی مطلب آقای روحانی بود؟ اینطور حدس می‌زنید؟

من این را می‌دانم که با رویکردی که من داشتم و مَنشی که من داشتم در بانک مرکزی پیش می‌رفتم، طبیعتاً در ادامه مسیر به مشکل می‌خوردیم. البته یک نکته‌ای هم هست که باید به آن توجه کرد. آقای دکتر سیف با وجود همه انتقاداتی که به ایشان هست یا مطرح می‌شود، در این مورد انصافاً همراهی خیلی خوبی داشت، یعنی حتی یک مورد هم نبود که ایشان بگوید نه، حالا این گزارش را نفرست، یک مقدار آرام‌تر، یک مقدار ملایم‌تر؛ نه. چون ما یکسری از گزارش‌ها را تهیه می‌کردیم و ایشان امضاء می‌کرد. ایشان هم همراه بود، حالا من نمی‌دانم، چون من تجربه کار با آقای همتی را پیدا نکردم که آیا ایشان هم همین همراهی را می‌داشت یا نه، به هر حال موضوعی که هیچ وقت نشد امتحان و تجربه کنیم، ولی در حال حاضر حتی این رویکرد به مذاق دوستان خوش نمی‌آمد. یک خاطره هم برایتان بگویم. فکر کنم همان جلسه 20 فروردین بود که خیلی جلسه چالشی‌ای بود و خیلی بحث شد، چون بالای پنج تا شش ساعت آن جلسه طول کشید. یک جایی آقای رئیس جمهور عصبانی شد و گفت این آقای سیف یکی را پیدا کرده و آورده بانک مرکزی، بیکار است، فقط گزارش به رئیس جمهور تهیه می‌کند و حالا انتقادش را نسبت به گزارش‌های من اینطوری بیان کرد.

- بعد از آن گزارشی که شما به آقای روحانی دادید، آقای روحانی پاراف کرد و گفت قیمت دلار از 3800 تومان بالاتر نرود. روند و رویه‌ای که شما طی کردید برای این 3800 تومان، اصلاً توانستید آن چیزی که رئیس جمهور خواسته بود را انجام دهید؟

اولاً قیمت ارز که دستوری نمی‌شود، یعنی ما باز نامه‌ها و گزارشاتمان و جلسات همیشه این را داشتیم که قیمت ارز معلول بقیه پارامترهای اقتصادی است، یعنی آقای نوبخت نمی‌تواند هر طوری که بخواهد، بودجه را با کسری ببندد، کسری بودجه داشته باشیم، ناترازی بانک‌ها را داشته باشیم، آن پارامترهای کل اقتصادمان همه در حال رشد باشد، تحریم هم داشته باشیم، صادرات نفتمان هم در محدودیت باشد و در عین حال بخواهیم نرخ ارزمان هم ثابت باشد، آن هم در عددی که با واقعیت فاصله دارد. ما یک نرخ ارز واقعی داریم که در اقتصاد بالاخره تعیین می‌شود یا محاسبه‌اش می‌کنیم و یک نرخ ارز اسمی و خیلی سر این بانک مرکزی جنگید و سعی کرد آن اقداماتی که منطقی است و بر مبنای کارشناسی است را نظراتش را خلاصه بقبولاند به آقای رئیس جمهور و بقیه دستگاه‌ها، چون به هر حال حلقه نزدیک به ایشان و بعضی از وزرا کلا مخالف یا مقابل بانک مرکزی بودند. ما یکی از مشکلاتی که داریم در کشور، عدم استقلال بانک مرکزی است. در قانون گفته بانک مرکزی مستقل است، ولی عملا مستقل نیست. و یک تضاد منافع جدی وجود دارد بین بعضی از وزارتخانه‌ها و بانک مرکزی، یعنی وزارتخانه‌های مصرف‌کننده. وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صمت و وزارت بهداشت وزارتخانه‌های مصرف‌کننده ارز هستند و طبیعی است که با هرگونه محدودیت مخالف باشند، با هرگونه نظارت و اعمال محدودیت و کنترل مخالف باشند و به هر حال آن‌ها وزیر هستند، رئیس کل بانک مرکزی فقط دعوت می‌شود در جلسات هیات دولت و معمولا آن‌ها نظراتشان را یک جورهایی تحمیل می‌کنند. اگر تاریخ آن را هم ببینید در این 40 ساله، همیشه این بحث و جدل بین دستگاه‌های مصرف‌کننده ارز و بانک مرکزی بوده است. بعد از این ما کارهایی که انجام دادیم در بانک مرکزی، می‌دانید که مداخله ارزی در بانک مرکزی همیشه بوده؛ از قبل انقلاب مداخله ارزی بوده تا به امروز و هنوز هم هست؛ حالا هر زمانی به یک اسمی و به یک روشی انجام می‌شده است. دلیلش هم این است که بانک مرکزی مجبور است ارز را بفروشد. ساختار اقتصادی که ما داریم در کشور و این چیدمانی که داریم، مجبور و الزام می‌کند خواسته یا ناخواسته که ما درآمدهای ارزی ناشی از صادرات نفت و گازمان را تبدیل به ریال کنیم که اگر این اتفاق نیفتد، باعث رشد پایه پولی و بحث‌های تورم و نقدینگی و این‌ها می‌شود.

- منظورتان همان تزریق ارز توسط بانک مرکزی به بازار است برای کنترل بازار از فروش ارز؟

ارز را بانک مرکزی باید بفروشد. این‌که چطوری بفروشد که چند تا هدف را با هم محقق کند، مهم است. به هر حال بانک مرکزی ارز را باید بفروشد که ریالش را بدهد به دولت و دولت با آن بودجه‌اش را تامین کند. حالا این‌که این ارز به چه صورتی فروخته شود، در چه مقاطع زمانی و با چه روشی و با چه مکانیزمی، این‌ها نکات مهمی است. باز برگردیم به آن تاریخ، به سال 96-95 و ببینیم واردات کشور چه ساختاری را داشت. در آن مقطع علاوه بر واردات از طریق سیستم بانکی، واردات بدون انتقال ارز هم آزاد بود اگر خاطرتان باشد. واردات بدون انتقال ارز یعنی چی؟ یعنی این‌که شما با سیستم بانکی و ارز بانک مرکزی به ظاهر هیچ کاری ندارید؛ واردکننده ارز خودش را می‌رود از صرافی می‌خرد، حواله می‌کند، بدون این‌که اصلا سمت سیستم بانکی بیاید و بدون این‌که جایی ثبت و ضبط شود که اصلاً ارز خودش را از کجا خرید، چند خرید، به کجا حواله کرد و... وقتی که سیستم واردات بدون انتقال ارز در کشور داریم، باید بانک مرکزی در آن بازار هم حضور داشته باشد. واردات بدون انتقال ارز یعنی بازبودن دست صرافی‌ها، یعنی آزادی عمل صرافی‌ها، بدون این‌که کسی بتواند متعرضشان شود، یعنی وقتی واردکننده می‌رفت و یک ثبت سفارشی را می‌گذاشت روی میز صرافی، اصلاً ثبت سفارش را نمی‌کرد، می‌گفت این پول را برای من حواله کن و بعد هم می‌رفت در گمرک و سیستم تجاری کشور و می‌گفت اصلاً این واردات، بدون انتقال ارز است و فرایندش را طی می‌کرد. بالاخره کشور ارز داده بابت این کالایی که حتی تحت عنوان بدون انتقال ارز وارد کشور شده است. این ارز از کجا تامین می‌شود؟ یک بخشی از این ارز صادرکننده غیرنفتی است که می‌آید و می‌فروشد، یک بخشی هم ارز بانک مرکزی است. بانک مرکزی مجبور است تامین کند. اگر کسری ارز آن بازار را تامین نکند، قیمت افزایش پیدا می‌کند. بنابراین بانک مرکزی مجبور است یک بخشی از ارزی که در اختیارش است را در فضا و شرایط آن سال و در بازار آزاد بفروشد. حالا این فروش در بازار آزاد که معروف شده به مداخله ارزی، به نوعی انجام شده که قیمت را هم بتواند کنترل کند. در واقع با کم و زیادکردن حجمش، قیمت را هم تحت تاثیر قرار دهد. مداخله ارزی که زمان آقای سیف انجام شد، فکر کنم از سال 93 شروع شده بود. چون ما مداخله را داشتیم در زمان آقای احمدی‌نژاد و آقای بهمنی، بعد دو سال متوقف شده بود و از سال 93 دوباره مداخله شروع شده بود و بانک مرکزی مداخله می‌کرد؛ مداخله در واقع صورت می‌گرفت. همزمان با این دستوراتی که می‌آمد (من باز تاکید می‌کنم من راجع به بازه زمانی که خودم بودم، دارم صحبت می‌کنم) ما تلاشمان به این سمت می‌رفت که این ارزی که داریم در بازار می‌فروشیم تحت عنوان مداخله، این را هدفمندتر و موثرتر، با میزان ارز کمتر بتوانیم نتیجه بهتر و مطلوب‌تری داشته باشیم و تا اسفندماه 96 با همه اقداماتی که انجام شد و مفصل هم هست، سعی کردیم با یک شیب ملایمی قیمت ارز را برسانیم به یک نقطه یک مقداری تعادلی‌تر و از آن عدم تعادل خارجش کنیم. یک نکته‌ای هم هست که شاید بیانش به مذاق بعضی از دوستان و آقایان خوش نیاید، ولی یکی از دلایل به وجود آمدن بحران، حالا چون شما پرسیدید که چرا این بحران اتفاق افتاد و ما چه چیزهایی را می‌دیدیم و هشدار می‌دادیم، این بود که به هر حال بانک مرکزی در انتهای سال 95 و اوایل سال 96 حجم زیادی ارز را در بازار تزریق کرد به دستور آقای روحانی.

- این قبل از آمدن شما به این سمت بود یا قبلش؟

قبل از من بود؛ من مرداد 96 آمدم. قیمت ارز در دی‌ماه 95 رسید به محدوده 4200 تومان،‌ اما در اردیبهشت 96 رسید به حدود 3720 تومان، یعنی در حدود 500 تومان کاهش قیمت اتفاق افتاد در مدت حدود پنج ماه. این یک هزینه سنگینی را تحمیل کرد به بانک مرکزی از حیث استفاده از منابع. به هر حال در آن مقطع نرخ به واسطه تزریق ارز افت شدید را پیدا کرد. وقتی که این کاهش رخ داد، در واقع مثل فنری می‌ماند که شما فنر را به زور فشرده می‌کنید و وقتی که توان و زورش است و این فنر را می‌شود نگه داشت، مشکلی پیش نمی‌آید و به محض این‌که خستگی می‌آید و توانتان کم می‌شود و دستتان از روی فنر برود کنار، جهش‌اش بیش از آن حد اولی است. یک بخشی از پیش‌بینی ما مبتنی بر همین آمار و ارقام و اطلاعات بود که ما یک زمانی آمدیم در زمان انتخابات ریاست جمهوری فنر را فشرده کردیم و یک جورهایی بهره‌برداری سیاسی از موضوع ارز شده و در عین حال با تشدید تحریم‌ها و سخت‌شدن کار به خاطر تهدید آمریکا به خروج از برجام، توانمان برای نگه‌داشتن این سطح از قیمت ارز هم کم شده و ما پیش‌بینی می‌کردیم که به زودی توان مدیریت به این شکل را نداشته باشیم. اما همانطور که گفتم، کسی خیلی گوش به این حرف‌ها نداد، گزارش‌هایی که ما کمابیش می‌دادیم، واکنش‌هایی که داشت، به همین شکلی بود که عرض کردم.

- منابعی که وجود داشت و تزریق می‌شد در دوره شما، ‌آن منابع حذف شده بود؟

منابع خیلی کم شده بود. منابع در دسترس بانک مرکزی به شدت کاهش پیدا کرده بود.

- این منابع حاصل از فروش نفت بود، حاصل از واردات بود، چه منابعی بود؟

منابع ارزی در اختیار بانک مرکزی است. منابع ارزی کشور از محل صادرات به دست می‌آید، حالا یا صادرات نفت و گاز و میعانات است و یا صادرات غیرنفتی است که صادرکنندگان نهایتا به بانک مرکزی می‌فروشند یا بانک مرکزی از بازار جمع می‌کند.

- آن پول‌هایی که بعد از برجام یا پول‌هایی که پس از یکسری تبادلات ایران می‌گرفت به صورت نقدی، این‌ها هم وارد بانک مرکزی می‌شد؟

بله.

- شما از آن‌ها اطلاع داشتید؟

من که در آن مقطع نبودم.

- این‌ها وارد بانک مرکزی می‌شد؟

کلاً هر ارزی از هر جایی بیاید، در اختیار بانک مرکزی قرار می‌گیرد.

- برویم روی نحوه تزریق این ارزها و دلار به بازار. این چه سیاستی بود، چطور شما این ارز را و به چه روش و وسیله‌هایی توزیع می‌کردید؟

وقتی که بانک مرکزی تصمیم گرفت مداخله کند در سال 93، با تجربیاتی که وجود داشته، تجربیات در زمان آقای بهمنی. چون می‌دانید حجم مداخله ارزی آقای بهمنی چند برابر کل مداخله‌ای که زمان آقای دکتر سیف انجام شد که فکر می‌کنم حدود 160 تا 170 میلیارد دلار زمان آقای بهمنی به این شکل فروخته شده در بازار به واسطه یکسری دلال و واسطه و اینطور افراد که بعضا هم پرونده شد. پرونده‌های متعددی ایجاد شد در زمان آقای بهمنی. سال 93 آقای کامیاب که قبل از من معاون ارزی بودند و خود آقای سیف، یک دستورالعملی را برای مداخله در بازار تهیه می‌کنند، یعنی کار از بدو شروعش در سال 93 خیلی شفاف و منطبق بر چارچوب می‌رود جلو که آن‌جا مکانیزم و نحوه قیمت‌گذاری و فروشش مشخص می‌شود. کاملا فروش ارز و مداخله از طریق صرافی‌ها بوده، به صورت شفاف و تا آخرین لحظه هم مداخله به همین شکل صورت گرفت، بدون این‌که ریالی رانت در آن باشد یا ارزان‌فروشی باشد یا کمتر از نرخ بازار باشد. به قیمت بازار بود، بدون هیچ خدای ناکرده سوءاستفاده و رانتی.

- این‌ها را چطوری توزیع می‌کردید، یعنی ارز از خزانه بانک مرکزی تحویل صرافی‌ها می‌شد؟

بله، همه آن‌ها هم اسکناس نبود که بخواهد تحویل شود. یک بخشی از فروش ارز به صورت حواله است که از طریق بین‌الملل بانک‌ها انجام می‌شد، ولی آن بخش که اسکناس بود، تحویل بانک‌ها می‌شد و بانک‌ها به صرافی‌شان می‌دادند، چون مداخله از طریق صرافی بانک‌ها صورت می‌گرفت. این هم باز یکی از نکاتی بود که در این کیفرخواست ما هم به آن اشاره شده که ارز از طریق 15 تا صرافی فقط فروخته می‌شد، دلیلش این بود که فروش صرفاً از طریق صرافی‌های بانکی بود، چون بقیه صرافی‌های ما صرافی‌های خصوصی هستند و این تصمیم بود که در سال 93 گرفته شده بود.

- شما هیچ فروشی به صرافی‌های غیربانکی نداشتید؟

نه، به صورت مستقیم هیچ فروشی به صرافی‌های خصوصی نبود. ارز تحویلشان می‌شد و مکانیزم قیمت‌گذاری‌اش توسط بانک مرکزی صورت می‌گرفت، اداره صادرات هم مسئول این حوزه بود و مداخله صورت می‌گرفت. این مداخله رسمی بانک مرکزی بود که انجام هم شد. در مجموع در زمان آقای سیف در پنج سال مدیریت آقای سیف حدود 30 میلیارد دلار فروش ارز از این طریق انجام گرفت. باز برگردم به شرایط بازار ارز. یک آثار تلاطمی در بازار ارز از اواخر شهریور 96 و اوایل مهرماه 96 یواش یواش ایجاد شد و یک حسی به سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران ارشد کشور دست داد که ممکن است این‌جا یک اتفاقاتی بیفتد، به هر حال یک نوساناتی دارد رخ می‌دهد. جلسات متعددی برگزار می‌شد درخصوص ارز. دو، سه تا گزارش دیگری که ما در شهریور 96 دادیم، منجر به این شد که آقای رئیس جمهور یک دستور دادند به آقای جهانگیری که شما موضوع ارز را جلسه بگذار و جمعش کنم، تصمیم بگیر و جمعش کن. در کنارش در جاهای مختلف، شورای عالی امنیت ملی، دبیرخانه شورا، بخش‌های نظارتی دیگر و دستگاه‌های امنیتی هم همه دنبال این بودند که مراقبت کنند از بازار ارز که بازار به هم نریزد. باز تاکید می‌کنم ما در نیمه دوم سال 96 یکی از سخت‌ترین شرایط اقتصادی و جنگ اقتصادی را داشتیم. چرا؟ شاید ظاهر این جنگ اقتصادی و تحریم و تهدیدهای ترامپ در سال 98-97 شکلش متفاوت شد، شدیدتر شد، اما مشکل منی که در وسط این میدان قرار داشتم در سال 96 این بود که به مقامات بالا دستم بفهمانم که دشمن دارد می‌آید جلو و این شرایط جنگی، جدی و حاد است و زمین جنگ هم اتفاقا ارز است؛ این‌که بفهمیم ما داریم وارد یک شرایط سخت‌تر می‌شویم، از الان باید مدیریت تقاضای ارز کنیم، وارداتمان باید مدیریت شود، باید یک مقداری محتاطانه‌تر عمل کنیم. این شاید قابل باور نبود برای دولت.

- آن موقع دستگاه‌های امنیتی با شما ارتباط برقرار می‌کردند؟ اصلاً شما جلسه‌ای داشتید با وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، شورای عالی امنیت ملی، در تایم قبل از فروردین‌ماه 97 یا قبل از دوران بازداشت شما؟

ارتباط منظم و مداومی حداقل آن مقطع وجود داشت بین بانک مرکزی، بخش ارزی و دستگاه‌های امنیتی و حتی سازمان بازرسی و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که ما هم مشخصا هفتگی جلسه داشتیم.

- جلسه‌تان با آقای شمخانی بود؟ جلسه‌های شورای عالی ملی خودشان حضور داشتند یا نماینده‌ای داشتند؟

من راجع به جلسات دبیرخانه صحبت می‌کنم، نه جلسات شورای عالی. در دبیرخانه بعضاً در جلساتی آقای شمخانی هم حضور داشتند، ولی عمدتاً با معاون ایشان برگزار می‌شد.

- جلساتی که شما داشتید با دستگاه‌های امنیتی و به‌طور مشخص چه وزارت اطلاعات، چه اطلاعات سپاه که شاید جلسات مشورتی را در زمان تصدی فعالیت با شما داشتند، آیا به شما آلارم‌هایی می‌دادند که این اتفاق دارد می‌افتد؟

من جواب این سوال را با استناد به یک نامه بدهم. 19 مهرماه 96 آقای شمخانی یک نامه می‌زند به آقای رئیس جمهور و شرایط بازار ارز را تحلیل می‌کند. در توضیح اولیه آن نامه می‌گوید پیرو جلساتی که در دبیرخانه با دستگاه‌های امنیتی و اقتصادی و بانک مرکزی برگزار شد، ما به این جمع‌بندی رسیدیم. بنابراین یک هماهنگی یا تبادل آراء و تبادل نظری همیشه بوده؛ حداقل در لایه‌های میانی، یعنی در آن لایه‌ای که من بودم و حضور داشتم، یک تعامل خوبی بین دستگاه‌های مختلف است و بود در آن مقطع، یعنی واقعاً هم در دستگاه‌های امنیتی، هم دستگاه‌های نظارتی همه در تلاش بودند که کمک کنند که یک تحلیل درستی از وضعیت بازار داشته باشند، یک پیش‌بینی دقیقی از آینده داشته باشند و شاید چون می‌دیدند که بانک مرکزی هم در آن مقطع خیلی محکم و با صراحت دارد نظراتش را بیان می‌کند بدون هیچ سانسوری، فکر می‌کنم شاید این بزرگ‌ترین دلیلی بود که آن‌ها هم کمک می‌کردند؛ اطلاعات می‌دادند، نتایج رصدی که از بازار داشتند را ارائه می‌دادند و در مجموع سعی می‌کردند کمک کنند.

- توصیه‌ای داشتند برای این‌که شما به بازار ارز تزریق کنید یا نکنید یا در روند کار شما توصیه‌ای برای این‌که کاری را انجام دهید یا کاری را متوقف کنید، به‌صورت مشخص داشتند؟

به هر حال نظرات مختلفی بود، اما سیاست‌های کلان به این شکل که این کار را انجام دهید و این کار را انجام ندهید، من حضور ذهن ندارم.

- شاید به‌عنوان مشورت دوستانه بگویند این مقطع شما ارز تزریق نکنید، ما رصدی که کردیم، مثلا برای امنیت ملی مشکل دارد؛ یا تزریق کنید، برای امنیت ملی مناسب است.

نیمه دوم سال 96 شرایط سختی بود، چون دو سه تا اتفاق دیگر هم افتاد که بد نیست با همدیگر باز یک مروری کنیم که همه این‌ها منجر به این شد که یک هماهنگی و یک همکاری نزدیکی در لایه‌ای که من بودم. من لایه‌های بالاتر را نمی‌دانم چطوری است بین روسا و وزرا و اتفاقاتی که آن‌جا می‌افتد را کاری ندارم، اما در لایه‌های میانی واقعا همکاری خوبی بود. ما در نیمه دوم 96 چند تا اتفاق داشتیم که متاسفانه امروز همه یادشان رفته و کسی شرایط آن روز کشور را به خاطر نمی‌آورد. در کنار بحث ترامپ و تهدیدهایی که داشت و تبعات ناشی از آن، ما یک اتفاق خیلی مهمی را در دی‌ماه 96 شاهدش بودیم که اگر خاطرتان باشد، اغتشاشاتی  بود که در کشور به راه افتاد، یک اغتشاشات سراسری بود که من یادم است وزیر کشور در جلسه شورای امنیت کشور گزارش می‌داد، بیان می‌کرد که بیش از 200 شهر ما درگیر اغتشاش است. سال 96 از آذر شروع شد و اگر اشتباه نکنم از مشهد شروع شد و به خیلی از شهرها کشیده شد. یک شرایط واقعا سختی بود برای اقتصاد کشور.

- ما همچنان می‌گوییم اعتراض.

من اصلاً بحثی ندارم. حالا چون نهادهای رسمی اسمش را گذاشتند اغتشاش، ولی اعتراض یا هر چیزی که بود. به هر حال وضع عمومی کشور از حالت عادی خودش کاملا خارج شده بود. این نکته درست و نکته واقعی‌ای است که اتفاق افتاد و شرایط سختی را ایجاد کرده بود. در کنارش ما باز در نیمه دوم 96 اعلام استقلال کردستان عراق را داشتیم که آن یک تاثیر خیلی را روی بازار ما داشت، علتش هم این است که بخش عمده تبادلات ارزی خارج از سیستم بانکی ما و سیستم صرافی در آن مقطع از طریق سلمانیه و اربیل و در مجموع، کردستان عراق انجام می‌شد. و اعلام استقلال کردستان یک تبعات خاص خودش را داشت که باعث یکسری آشفتگی در بازار شد. باز به این اضافه می‌کنم؛ اگر خاطرتان باشد، در سال یک بحثی با امارات پیش آمد و یک مشکلاتی در رابطه با امارات بود که ما موظف شدیم با دستور خیلی شفاف از مقامات بالا و دستور موکد که همه منابع را باید از امارات خارج کنید و شما می‌دانید که امارات در آن مقطع یکی از نقاط کلیدی نقل و انتقالات ارزی بود.

- شما در امارات پایگاهی داشتید برای تبادل ارز یا مبادلاتمان یا پایگاهی داشتید برای نگهداری ارز؟

ما که در هر کشوری، چه امارات یا هر کشور دیگر، بالاخره در سیستم بانکی آن کشور داریم فعالیت می‌کنیم. امارات هم به هر حال بانک‌هایی هستند که با ایران کار می‌کنند. در آن مقطع واقعا این یک شوک بود برای وضعیت ارزی و بازار ارزی کشور و البته بعد از یک مدتی دوباره این شرایط برگشت سر جای خودش و الان دوباره می‌بینیم که امارات نقش جدی‌ای را در تبادلات ارزی کشور و در تجارت کشور دارد. این فضایی بود که ما در نیمه دوم سال 96 داشتیم. این فضای کلی، در واقع این فضای ملتهب را در نظر بگیرید در سال 96. تا این‌جا را داشته باشید. حالا ما سال 96 با یک پدیده‌ای مواجه هستیم به اسم بازار فردایی. بازار فردایی بازاری است که ارز فیزیکی خیلی کم در آن معامله می‌شود و عمدتا یک طور ابزار هجینگ است، یک طور ابزار پوشش ریسک است. بازار فردا یک بازار قدیمی است در کشور. در بازار طلا از قدیم وجود داشته، در بازار ارز هم وجود داشته، اما اتفاقی که افتاد، از سال 95 این بازار کارکرد سنتی‌ای را که داشت را یواش یواش از آن فاصله گرفت و تبدیل شد به یک بازار سفته‌بازی و یک بازاری که یکسری افراد بیایند و در آن سفته‌بازی انجام دهند. خرید و فروش‌های سوری انجام دهند، صرفاً با نیت کسب سود بیایند و این‌که امروز بخرند به این امید که فردا نرخ بالاتر می‌رود و چون امروز ارزان‌تر خریده‌اند، یک کسب سودی کنند و یک چنین شرایطی. بنابراین ما سال 96 مواجه بودیم با یک بازاری که شده یک بازار فردایی و به شدت هم رشد کرده است. من یک مقدار برگردم عقب؛ سال 95 هم بازار فردایی یک مقطعی اوج گرفته بود و معاونت ارزی وقت یعنی آقای کامیاب یک دستورالعملی را دادند با امضای خودشان که بازار فردایی ممنوع است، معاملات فردایی ممنوع است و کسی اجازه ندارد معاملات فردایی را انجام دهد. این گذشت، ولی در سال 96 به خاطر فضای ملتهبی که وجود داشت و  کم‌کاری در دستگاه‌های امنیتی وجود داشت و رصدی که آن‌ها می‌کردند و گزارشاتی که دستگاه‌های امنیتی می‌دادند به بانک مرکزی، حاکی از این بود که ؟؟؟ شاید در حد چند صد میلیون دلار دارد معامله می‌شود در بازار فردایی که منطقی هم به نظر می‌آمد و چیز عجیبی نبود، چون دلار واقعی خیلی جابجا نمی‌شد. ما سال 96 مواجه بودیم با یک پدیده‌ای به اسم بازار فردایی که خیلی توسعه پیدا کرده بود، هشدار دستگاه‌های امنیتی هم وجود داشت که حجم معاملات فردایی که در سال 96 در نیمه دوم به شدت افزایش پیدا کرده، روزانه بالغ بر چند صد میلیون دلار دارد در بازار فردایی معامله می‌شود و هیچ قابل رصد و قابل ردگیری و قابل معامله هم نیست. باز تکرار می‌کنم؛ سال 96 خرید و فروش ارز آزاد بود و مثل شرایط امروز کشور نبود، یعنی هر کسی می‌توانست مراجعه کند و در صرافی ارز بخرد و بفروشد. مثلا ما جلساتی که در دبیرخانه شورا داشتیم یا جاهای مختلف، یک لیستی آماده کرده بودیم از عوامل و پارامترهایی که تاثیر می‌گذارد روی نرخ ارز.

- یک جایی خوانده بودم که شما راجع به نقش آقای شمخانی هم درخصوص دلار فردایی صحبت کرده بودید. آیا آقای شمخانی در دلار فردایی نقش‌آفرینی کردند؟ اگر نقشی داشتند، چه نقشی داشتند؟ یا آقای روحانی به‌صورت مشخص.

ما به هر حال در جلساتی که می‌رفتیم و صحبت‌هایی که می‌کردیم و گزارشاتی که ارائه می‌دادیم، چون ما هیچ وقت صرفاً هشدار ندادیم، راهکار هم همیشه سعی کردیم بدهیم در حد توانی که داشتیم. یک لیستی داشتیم از عوامل تاثیرگذار و عواملی که باید کنترل شود؛ کدام‌ها را ما می‌توانیم کنترل کنیم و کدام‌ها را سایر دستگاه‌ها باید کنترل کنند. یکی از عوامل تاثیرگذار در جلسات مختلف، یعنی از عوامل تاثیرگذاری که ما بیان می‌کردیم و در جلسات مختلف روی آن تاکید می‌کردیم، بحث معاملات فردایی بود. وقتی شما یک بازار فیلچر داشته باشی در یک بازار مالی، قیمت آن دارایی پایه از بازار آتی قیمت می‌پذیرد. وقتی که حجم بازار فردایی بزرگ شود، آن تعیین‌کننده قیمت اصلی در امروز است. به هر حال ما بحثمان این بود که همه عواملی که ما لیست کردیم، این‌ها تاثیرگذار است و معاملات فردایی یک پارامتر تاثیرگذار و مهمی است که اگر می‌خواهید ثبات بازار حفظ شود، باید این بازار هم کنترل شود. این بحث‌هایی که ما داشتیم، منجر شد به نامه‌ای که در 19 مهرماه 96 آقای شمخانی می‌نویسند برای آقای رئیس جمهور؛ در واقع به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده مقام معظم رهبری در شورا، نامه را می‌نویسند خدمت رئیس جمهور که در عین حال رئیس شورا هم هست. در این نامه ایشان تحلیل می‌کند وضعیت بازار ارز و در ابتدای نامه هم می‌نویسد که این جلسه با حضور دستگاه های اقتصادی و امنیتی در دبیرخانه داشتیم و این جمع‌بندی آن جلسات است. تحلیل می‌کنند و در نهایت این نامه هفت صفحه است و مفصل توضیح داده است. در انتها یکسری پیشنهاد می‌دهد آقای شمخانی، یعنی اقدامات اجرایی پیشنهادی را ایشان لیست می‌کند که دستگاه‌های مختلف چه کارهایی باید انجام دهند، چه اتفاقاتی باید بیفتد که بازار دچار بحران نشود، من‌جمله در بند 5 اقدامات اجرایی پیشنهادی آقای شمخانی، من از روی آن می‌خوانم که کم و زیاد نشود. ایشان به آقای رئیس جمهور می‌نویسند دادن مجوز به بانک مرکزی درخصوص تنوع‌بخشی و ابزارهای مداخله‌ای از جمله انجام فعالیت‌ها و مداخله در بازار فردایی به صورت پوششی. این عین متنی است که آقای شمخانی نوشته است. یعنی ایشان به صراحت مداخله بازار فردایی و پوششی‌بودن را تاکید کرده و به آقای رئیس جمهور گفته که اگر می‌خواهی بازار ارز ثبات خودش را حفظ کند، در کنار بقیه کارهایی که من پیشنهاد دادم، این اتفاق هم باید بیفتد و جالبش این است که در نامه‌ای که ایشان نوشته و پیشنهاداتی که داده، فقط این بند است که بانک مرکزی مربوط است و بقیه بندها به بانک مرکزی مربوط نیست، یعنی بقیه کارها را بقیه دستگاه‌ها باید انجام می‌دادند و فقط این کار بود که ایشان احساس کرده بود که الان یک خلأیی وجود دارد و فقط بانک مرکزی می‌تواند... این نامه برای رئیس جمهور ارسال می‌شود و آقای رئیس جمهور هم این نامه را با یک‌هامشی برای بانک مرکزی هم ارسال می‌کند. حالا من نمی‌دانم برای سایر دستگاه‌ها هم ارسال کردند یا نه، ولی به هر حال به بانک مرکزی هم واصل می‌شود و یک دستوری هم روی آن می‌نویسند که اقدامات لازم برای کنترل قیمت ارز برای مقابله با دشمنی آمریکا و اینطور مسائل انجام شود. در واقع ایشان دستور اقدام را روی این نامه به بانک مرکزی ابلاغ می‌کند و روی این نامه هم آقای سیف به صراحت می‌گویند اقدام کنید و برنامه‌ریزی کنید.

- شما چه اقدامی کردید؟

بنابراین شروع موضوع ورود بانک مرکزی به بازار فردا این‌جاست، یعنی با پیشنهاد آقای شمخانی، دستور آقای رئیس جمهور و دستور آقای سیف. این دستور که آمد، کاری که بانک مرکزی و کاری که بنده انجام دادم با همکاران، این بود که بیاییم این را برنامه‌ریزی کنیم. اگر ما بخواهیم این دستور را انجام دهیم، چه الزاماتی دارد؟ یک کارهایی باید انجام شود و به چه صورتی باید انجام شود. طبیعتا وقتی که می‌گوید شما در یک بازاری حضور پیدا کنید به صورت پوششی. به صورت پوششی یعنی چی؟ یعنی این‌که نمی‌خواهم این بازار رسمیت پیدا کند، یعنی حاکمیت یا دولت یا بانک مرکزی از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم؛ قصدی برای به رسمیت شناختن بازار فردایی نداشته؛ برای همین می‌گوید بانک مرکزی تو برو در این بازار و بازار را مدیریت کن، ولی به صورت پوششی،‌ با یک کلاه دیگری برو، با کلاه بانک مرکزی‌ات نرو در این بازار که اگر می‌رفتی، نمی‌توانستی اثر بگذاری. یعنی اگر رسما بانک مرکزی می‌خواست برود در بازار فردایی، باید اول بازار فردایی را رسمی اعلام می‌کرد، ضوابطش را می‌نوشت، ‌ابلاغ می‌کرد، چارچوبش را درست می‌کرد. طولانی داشت و به هر دلیلی آن مقطع مصلحت نبود که انجام شود یا نمی‌خواستند که انجام شود. ما از آن تاریخ شروع کردیم به این‌که ابزارهایمان را برای بازار فردایی آماده کنیم و خودمان را مهیا کنیم. برای این کار مهمترین پارامتر این اقدام، پیداکردن فردی بود که بتواند این نقش را برای بانک مرکزی انجام دهد، امین بانک مرکزی باشد، ‌مورد اعتماد دستگاه‌های امنیتی باشد، صلاحیتش مورد تایید باشد و اصلاً بتواند این کار را انجام دهد، در بازار هم این فرد را بپذیرند. اگر یک آدم تازه‌واردی بیاید و بخواهد یک چنین کاری کند، او را نمی‌پذیرند در بازار. شاید بیش از یک ماه طول کشید تا ما بتوانیم برسیم به دو، سه تا گزینه و نهایتا برسیم به گزینه نهایی‌مان که هم او حاضر باشد این کار را انجام دهد.

- فرایند انتخاب سالار آقاخانی چه بود و چه کارهایی کردید؟ چه کسانی انتخاب شدند؟ گزینه آخرتان چه کسی بود و چطوری شد که آقای سالار آقاخانی تایید شد؟

ما گزینه‌های مختلفی را مدنظر قرار دادیم.

 

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر