کد خبر: 129423
A

مقام ارشد سابق موساد :در سال ۲۰۱۲، نتانیاهو دستور داد ارتش ظرف ۱۶ روز برای حمله به ایران آماده شود

هاآرتص نوشت: طی دهه‌های گذشته در هر لحظه حساس و مرتبط با امور دفاعی او در در اتاق حضور داشت. زهار پالتی که پست‌های ارشد موساد و وزارت جنگ اسرائیل را عهده دار بوده، زمانی که نتانیاهو و باراک به ارتش دستور دادند که ظرف ۱۶ روز برای حمله به ایران آماده شود را به یاد می‌آورد

مقام ارشد سابق موساد :در سال ۲۰۱۲، نتانیاهو دستور داد ارتش ظرف ۱۶ روز برای حمله به ایران آماده شود

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ هاآرتص نوشت: طی دهه‌های گذشته در هر لحظه حساس و مرتبط با امور دفاعی او در در اتاق حضور داشت. زهار پالتی که پست‌های ارشد موساد و وزارت جنگ اسرائیل را عهده دار بوده، زمانی که نتانیاهو و باراک به ارتش دستور دادند که ظرف ۱۶ روز برای حمله به ایران آماده شود را به یاد می‌آورد.

در ادامه این مطلب آمده است: ده دقیقه پس از گفتگو با زهار پالتی که این هفته دوره ریاست سیاسی-نظامی وزارت جنگ را به پایان رساند، مشخص شد که دل کندن از سیستمی که نزدیک به ۴۰ سال در آن بود نه برای او و نه برای سیستم کار ساده‌ای نیست.

او می‌گوید: «وقتی در دوره فرماندهی ارشد موساد سخنرانی کردم، از من سوال شد که اگر بتوانم به گذشته برگردم، دوست دارم با کدام رهبر صحبت کنم. من به دانشجویان افسری گفتم: اگر بتوانم با اسحاق رابین، حتی پنج دقیقه صحبت کنم، از او یک چیز می‌پرسم: چرا صبر کردی و ما را از لبنان بیرون نیاوردی؟ چرا باید بیش از ۱۵ سال منتظر ماند تا ایهود باراک به صحنه بیاید؟ هیچ کدام از ما، از درجه ستوانی به بالا، علیه سطوح سیاسی و تصمیم آن‌ها برای ماندن در جنوب لبنان مخالفت نکردبم. سکوت بره‌ها بود. البته حق با باراک بود. ما باید خیلی قبل از آن، از لبنان خارج می‌شدیم.»

پالتی یکی از معدود افرادی است که در تمام جلسات مهم امنیتی و سیاسی اسرائیل طی دهه‌های گذشته حضور داشته است. قبل از آن نیز، پالتی به عنوان یک افسر اطلاعاتی جوان، در تمام لشکرکشی‌های خونین اسرائیل چه در لبنان و چه سرزمین‌های دیگر حضور داشت. او به عنوان افسر اطلاعاتی در جنوب لبنان، افسر اطلاعاتی لشکر یهودیه و سامره در آستانه انتفاضه دوم در سپتامبر ۲۰۰۰ و به عنوان رئیس واحد تروریسم در بخش تحقیقات اطلاعات نظامی در زمان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پس از آن حضور داشت.

او در زمان جنگ دوم لبنان، در سال ۲۰۰۶، کار در موساد را آغاز کرد و در آنجا به عنوان رئیس بخش مبارزه با تروریسم، مدیر تحقیقات استراتژیک و رئیس اداره اطلاعات مشغول به کار شد.

در طول پنج سال ریاست دفتر سیاسی-نظامی وزارت جنگ، او تحت نظر چهار وزیر کار کرد: آویگدور لیبرمن (که او را به این سمت منصوب کرد)، بنیامین نتانیاهو، نفتالی بنت و بنی گانتز. پالتی طی این سال‌ها نقش بسزایی در مبارزه اسرائیل علیه پروژه هسته‌ای ایران و درگیری‌های پشت پرده بر سر تدوین سیاست این رژیم در موضوعات مختلف داشت. علاوه بر این، پالتی نقشی کلیدی در مدیریت روابط اسرائیل با کشور‌های سنی مسلمان از جمله اردن، مصر، امارات متحده عربی و چند کشور دیگر که حتی در دوران پس از توافق ابراهیم در مورد آن‌ها به طور علنی صحبت نمی‌شود، ایفا کرد.

پالتی، ۵۸ ساله که اهل رامت هاشارون است، در نوامبر ۱۹۸۲، چند ماه پس از شروع جنگ لبنان، به اطلاعات ارتش فراخوانده شد و دوره‌های طولانی مدت را در لبنان گذراند.

پالتی می‌گوید: «آویو کوخاوی، رئیس فعلی ستاد و من در یک برهه کار می‌کردیم. نسل ما در ارتش، در زمان اتفاقات لبنان بود که شکل گرفت. اگر الان تصمیم می‌گرفتم دست به روان درمانی بزنم، قطعا به آن دوره مربوط می‌شد. احساس مسئولیتی که در ما به عنوان افسران جوان ایجاد شده بود بسیار زیاد بود. منظور از این برهه، از دهه ۱۹۷۰ به بعد است، زمانی که جوخه‌های تروریستی به مرز لبنان نفوذ و به موشاو مارگالیوت، موشاو آویویم و دیگر نقاط حمله کردند.

ما کارمان را با جدیت انجام می‌دادیم. اگر قرار بود به جامعه‌ای که در آن بچه‌ها کشته می‌شدند نفوذی صورت می‌گرفت، این وظیفه ما بود که این کار را انجام دهیم. برای یک پسر ۲۱ ساله این کار‌ها یک بار روانی فوق‌العاده ایجاد می‌کند.

پالتی بلافاصله یاد دوره‌ای دیگر می‌افتد: «سال‌ها بعد، در اکتبر ۱۹۹۲، کاروان ما در نزدیکی کوکابا، در بخش شرقی منطقه امنیتی، هدف مواد منفجره قرار گرفت. سربازان در آن زمان با خودرو‌های زرهی سافاری سفر می‌کردند. حزب‌الله دستگاه‌هایی را روی تیر‌های برق آویزان کرده بود که به آن‌ها این امکان می‌داد تا به قسمت بدون زره کامیون ضربه بزنند. پنج سرباز کشته شدند. کاپلان (نام مستعار موشه کاپلینسکی که بعد‌ها ژنرال سرلشکر و معاون رئیس ستاد ارتش شد) فرمانده تیپ و افسر ارشدی بود که به محل حادثه رسید. او می‌خواست سربازان جوان را از این منظره وحشتناک نجات دهد، بنابراین بقیه نیرو‌ها را به عقب برد و خودش اجساد کسانی را که در کامیون کشته شده بودند تخلیه کرد.»

از نظر پالتی امروزه همه آن تلاش‌ها، با انبوه کشته‌ها و مجروحان، در واقع بیهوده بوده است. بنظر او اسرائیل می‌توانست در اواسط دهه ۱۹۸۰ نیروهایش را از سمت جنوب به داخل اسرائیل منتقل کنند: «تصمیم من برای عضویت در گروهی که با حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۲ مخالف بود، تا حدی ناشی از درس‌هایی است که از ماجرای ماندن در لبنان گرفتم.»

این نخستین بار است که پالتی به طور علنی به مناقشه بر سر حمله به ایران می‌پردازد. این ماجرا به سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ برمیگردد؛ زمانی که بنیامین نتانیاهو به عنوان نخست وزیر و ایهود باراک به عنوان وزیر جنگ برای حمله به ایران فشار می آوردند، اما با مخالفت گسترده چهره‌های اصلی تشکیلات دفاعی مواجه می‌شدند. پالتی در آن زمان به عنوان رئیس بخش تحقیقات در موساد کار می‌کرد. در سال ۲۰۱۱، تامیر پاردو، رئیس جدید آژانس، او را به سمت رئیس اداره اطلاعات سازمان منصوب کرد. پالتی می‌گوید در سال ۲۰۱۲ بود که بحث‌های داخلی در تشکیلات امنیتی اسرائیل به اوج خود رسید.»

 می‌گوید: «از کسانی که آنجا بودند بپرسید. من جلسات را با این جمله آغاز می‌کردم: ایرانی‌ها بمب هسته‌ای نمی‌سازند. این جمله نتانیاهو و ایهود را دیوانه می‌کرد. منظور من از بیان این جملات در آغاز جلسه این بود که اگر ایرانی‌ها بمب نمی‌سازند، هیچ ضرورتی برای حمله به آن‌ها وجود ندارد. این نظر من با نظریه باراک در مورد «منطقه مصونیت» ایران در تضاد بود. در آن زمان ایرانی‌ها ابزار تولیدی خود را به زیرزمین منتقل و از آن‌ها در برابر بمباران و تخریب محافظت می‌کردند. باراک معتقد بود قبل از رسیدن ایران به آن مرحله، حمله ضروری بنظر می‌رسد.»

پالتی می‌گوید: «ما در آکواریوم، در دفتر نخست‌وزیر [دفتری که با در‌های شیشه‌ای از بقیه دفتر نخست‌وزیر در اورشلیم جدا می‌شود] بحث می‌کردیم و پس از آن تا پارکینگ کنار دفتر می‌رفتیم. سرلشکر تال روسو که رئیس اداره عملیات ارتش اسرائیل بود، روی کاپوت جیپش مشعل گازی روشن و قهوه درست می‌کرد. بنی گانتز، تامیر، امیر اشل (رئیس اداره برنامه ریزی ارتش اسرائیل)، کوخاوی (رئیس اطلاعات نظامی) و من در حال نوشیدن قهوه، به یکدیگر نگاه می‌کردیم و از هم می‌پرسیدیم: اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ آن‌ها چه میخواهند؟ آیا آن‌ها واقعاً قصد دارند چنین حمله‌ای را انجام دهند؟

او ادامه می‌دهد: «سال ۲۰۱۲ سال مهمی بود. آن سال و سال‌های اول درگیری را به هیچ وجه نمی‌توان باهم مقایسه کرد. در طول بهار و تابستان ۲۰۱۲، آمادگی‌های عملیاتی به اوج خود رسید. از نظر من، آن‌ها [نتانیاهو و باراک]واقعاً برای حمله آماده می‌شدند. وقتی به ارتش اسرائیل دستور داده می‌شود که برای «P+۱۶» [حمله احتمالی ظرف ۱۶ روز]مستقر شود و هواپیما‌های سوخت‌رسان نیروی هوایی از کار طولانی‌مدت بازگردانده می‌شوند، این نشانه وضعیت اضطراری است. در آن دوره ریسک‌های زیادی انجام شد.»

به گفته پالتی، سه نفر روی سیم‌های خاردار دراز کشیدند تا اعتراض خود را نسبت به حمله ابراز کنند: پاردو، اشل و خود پالتی. این خط قرمز ما بود. در پاییز ۲۰۱۲، شکاف‌های اولیه بین نتانیاهو و باراک ظاهر شد.

وزیر حنگ به تدریج نظر خود را تغییر داد و نتانیاهو عملاً در برابر مخالفت آمریکا و مخالفت‌های گسترده کارشناسان در اسرائیل تنها ماند. نخست وزیر حمایت اکثریت را نداشت تا از او در گروه هشت نفره (هیئتی از وزرا که به منظور بررسی احتمال حمله دیدار می‌کردند) پشتیبانی کنند.

برخی از حامیان نتانیاهو مدعی شدند که مایر داگان، عمداً اسرار را به آمریکایی‌ها منتقل کرده است تا به اتفاق آن‌ها حمله را خنثی کند. فکر می‌کنم داگان به دلیل روابط نزدیکش با شخصیت‌های ارشد دولت، با صراحت با آمریکایی‌ها صحبت کرده است. پالتی که هم به داگان و هم به جانشین او، پاردو بسیار نزدیک بود، می‌گوید من باور نمی‌کنم که او اطلاعات محرمانه‌ای را به آن‌ها داده که خودشان نمی‌دانسته اند. «آنچه پیشرفت آمریکا به سوی توافق موقت با ایران در سال ۲۰۱۳ و سپس توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ را بسیار تسریع کرد، در واقع تا حدی رفتار ما بود. ما در آن‌ها احساسی ایجاد کردیم و این همان چیزی بود که دولت اوباما را بر آن داشت تا یک کانال مخفی مذاکرات با ایران ایجاد کند. یک سال بعد قرارداد موقت امضا شد و ایده حمله کنار گذاشته شد.»

حمله به رآکتور سوریه در سال ۲۰۰۷
بین تهدیدی که پروژه هسته‌ای ایران و تهدید تأسیسات هسته‌ای سوریه ایجاد می‌کند، تفاوت معناداری وجود دارد. در سال ۲۰۰۷ دولت [ایهود] اولمرت چاره‌ای جز حمله نداشت. این نیز توصیه ما بود؛ توصیه ارتش اسرائیل و موساد. در نظر داشته باشید که تحت چه شرایطی به این تصمیم رسیدیم. ارتش اسرائیل هنوز در دوران نقاهت پس از جنگ ۲۰۰۶ در لبنان بود، پرونده ایهود اولمرت در جریان بود و کنار همه این‌ها خطر وقوع جنگ سوم با لبنان نیز وجود داشت. اما در ایران قرار است به چه چیزی حمله کنید؟ تاسیسات غنی سازی؟ اگر نیاز فوری وجود داشته باشد، من از حمله حمایت می‌کنم.

در سال ۲۰۱۲ استدلال‌هایی علیه من مطرح شد. بیایید بررسی کنیم که بین سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ چه اتفاقی افتاد، سال‌هایی که تصمیم‌گیرندگان سیاسی می‌خواستند طی حملات هوایی به سایت‌های هسته‌ای ایران حمله کنند. آیا ایران در آن سال‌ها به بمب دست یافت؟ به گزارش رسانه‌های خارجی، برخی از تاخیر‌ها در برنامه‌های هسته‌ای آن‌ها مربوط به کار‌هایی است که ظاهرا اسرائیل و سایر کشور‌ها به صورت پنهانی انجام داده اند. از جمله بدافزار‌های مخرب، بمب‌های مرموز و خراب کاری تجهیزات. کار‌هایی غیر از حمله هوایی وجود دارد که می‌توان و باید انجام داد.»

توافق جدید که ظاهرا در وین در شرف امضاست چه تاثیری خواهد داشت؟


از دیدگاه اسرائیل، هر دو توافق قبلی و این توافق جدید، به زبان عبری ساده، مزخرف هستند. توافق جدید به نگرانی‌های اساسی ما، درباره مسائل حل‌نشده باقی‌مانده [پس از توافق ۲۰۱۵]، سوء ظن ما به کارشکنی‌های قبلی ایران و نظارت بر سانتریفیوژ‌ها پاسخ نمی‌دهد. از نظر ایالات متحده و اروپایی ها، آنچه اکنون مهم است، توقف غنی سازی اورانیوم قبل از رسیدن از ۶۰ به ۹۰ درصد است. آن‌ها همچنین می‌خواهند تهدید ایران را از دستور کار حذف کنند و بر آنچه در حال حاضر برای آن‌ها فوری است تمرکز کنند، یعنی چین و مسئله روسیه و اوکراین.

از لحظه امضای توافق، میلیارد‌ها دلار به سمت ایران سرازیر خواهد شد. آن پول به جمعیت غیرنظامی نمی‌رسد و به سمت تامین مالی تروریسم می‌رود. آمریکایی‌ها باید درک کنند که در نهایت آن‌ها نیز مجبور خواهند شد دوباره با ایران درگیر شوند، چه به دلیل تروریسم ایران و چه به دلیل اینکه بند‌های توافق منقضی می‌شوند و باید در مواجهه با پیشرفت‌های مجدد در پروژه هسته ای، سیاستی دیگر تدوین شود.»

من نمی‌خواهم این را ببینم


در سال ۲۰۰۲، من در سن ۳۸ سالگی رئیس بخش تروریسم در اطلاعات نظامی بودم. نقشه عملیاتی را کشیدیم که چهار سال بعد به عملیات تراکم در لبنان تبدیل شد ... من نزد نخست وزیر، آریل شارون فرستاده شدم تا در جلسه‌ای که در خانه بن گوریون [در تل آویو]برگزار می‌شد، شرایط را به او توضیح دهم. من همه چیز را در ۴۵ دقیقه به او گفتم. او همه چیز را در یک دفترچه یادداشت نوشت.

نخست وزیران در اسرائیل باید با چند ساعت کار کنند که این ساعت‌ها همیشه با هم هماهنگ نیستند. این افراد باید روابط با آمریکایی‌ها را مدیریت کنند و افکار عمومی جهان را نیز در نظر بگیرند. از جمله اروپایی‌ها که ۳۰ درصد تجارت ما با آن‌ها انجام می‌شود. سؤالاتی در مورد آمادگی ارتش اسرائیل وجود دارد از جمله اینکه وضعیت موجودی، مهمات و سطح آموزش واحد‌ها چگونه است. این‌ها داده‌هایی نیستند که در دسترس عموم باشد، اما نخست وزیران باید آن‌ها را هنگام تصمیم گیری‌های حیاتی در نظر بگیرند.

"دستاورد شگفت انگیز"


پالتی، که سال‌ها نقش محوری در روابط پنهانی اسرائیل با کشور‌های خلیج فارس داشت، توافق‌نامه ابراهیم را که نتانیاهو در پاییز ۲۰۲۰ امضا و روابط دیپلماتیک با امارات متحده عربی و بحرین را برقرار کرد، «دستاورد شگفت‌انگیزی» می‌داند. مردم اسرائیل اهمیت این توافق را به اندازه کافی درک نمی‌کنند. من هنوز نگرانم که آن را خراب کنیم. یک هماهنگ کننده ملی باید برای ایجاد این روابط تعیین شود، کسی که به کل ماجرا احاطه داشته باشد و فعالیت وزارتخانه‌های دولتی را هماهنگ کند. ادعا‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه وزارت جنگ ظاهراً در صدور مجوز معاملات امنیتی با امارات و بحرین کار را به تعویق می‌اندازد. فکر نمی‌کنم برای اولین بودن در حوزه امنیتی به عجله نیاز باشد. طرف مقابل هم این را نمی‌خواست. آن‌ها می‌خواستند قرارداد‌های غیرنظامی در حوزه‌های اقتصادی، فناوری پیشرفته و نمک زدایی ایجاد کنند و این همان چیزی است که آن‌ها را در این توافق نگه می‌دارد.

ما سال‌هاست که در حال ایجاد توافق هستیم و صلح از طریق روابط بین مردم برقرار می‌شود. این درس ناشی از امضای قرارداد‌های صلح با مصر و اردن است که به روابط بین مردم تبدیل نشد. صنایع امنیتی در اسرائیل شاکی هستند که ما پنج ماه [پس از امضای قراردادها]ضرر کرده‌ایم، اما به نظر من امضای این قرارداد‌ها لازم بود تا نظم در سیستم برقرار شود. اکنون همه چیز شروع به حرکت کرده است. دولت برای پیشبرد و توسعه روابط با آن‌ها و حفظ توافقات ابراهیم مسئولیت بزرگی بر عهده دارد. امیدوارم چند سال دیگر بیدار نشویم و بگوییم که این روابط را از دست داده ایم.

گفتگو‌های ما در خلیج فارس ما را با معیار‌های مختلفی می‌سنجند. آن‌ها (خاورمیانه‌ای ها) فناوری اسرائیل و دستاورد‌های صنایع امنیتی را تحسین می‌کنند. موشک‌های ختس، گنبد آهنین و ماهواره‌ها، برند‌هایی هستند که همه می‌خواهند آن‌ها را داشته باشند. تصاویر غیرنظامیان در رستوران‌ها با موشک‌هایی که به اطرافشان شلیک می‌شود و عکسی که شبیه «جنگ ستارگان» است و گنبد آهنین رگبار‌ها را در بالای اشکلون رهگیری می‌کند، آن‌ها را بسیار تحت تأثیر قرار داد. اما برخلاف گزارش ها، باتری گنبد  آهنین را به هیچ کشوری نفروخته ایم. ما یک باتری به آمریکایی‌ها دادیم، اما آن‌ها آن را به کشور‌های دیگر منتقل نکردند.

او خاطرنشان می‌کند که نزدیکی ما به ایالات متحده یک اهرم نفوذ بزرگ است، یک دارایی عظیم در مقابل کشور‌های عربی. بار‌ها در اتاق‌های دربسته با مقامات عرب می‌نشستم و پیام‌هایی از طریق من به آمریکایی‌ها منتقل می‌شد. آمریکا مهمترین پایه در امنیت ملی ماست.

احترام پالتی به آمریکایی‌ها در طول گفتگو‌های من با او مشهود است. او روابط حرفه‌ای چندین ساله با شخصیت‌های ارشد در دولت‌های متوالی، از وزارت جنگ و وزارت امور خارجه گرفته تا آژانس‌های اطلاعاتی مختلف دارد. هفته گذشته، در جریان جلسه خداحافظی خود از پنتاگون، مدال وزارت جنگ برای خدمات عمومی ممتاز، یکی از معتبرترین افتخاراتی که دولت می‌تواند به اتباع خارجی بدهد، به وی اعطا شد. کالین کاهل معاون وزیر دفاع آمریکا گفت که این مدال به دلیل "سهم مهم او در تقویت روابط استراتژیک امنیتی بین دو کشور" به پالتی داده شد.

پالتی می‌گوید: «هیچ جایگزینی برای ایالات متحده وجود ندارد. هر کسی در اسرائیل که به ایده دور شدن از نفوذ آمریکا اعتقاد دارد، مرتکب یک اشتباه اساسی شده است. در آخرین پستی که داشتم، با دو دولت جمهوری خواه و دموکرات کار کردم و هر دو به طور مساوی به تضمین برتری کیفی اسرائیل فکر می‌کردند. ما هیچ دوستی مثل آن‌ها در دنیا نداریم. از F-۳۵ تا M-۱۶، تقریباً تمام تسلیحاتی که به دست می‌آوریم توسط آن‌ها ساخته شده و با کمک‌های امنیتی آمریکا خریداری می‌شود. کاخ سفید و اکثریت کنگره در کنار ما هستند؛ افکار عمومی هم همینطور. این همبستگی مبتنی بر ارزش‌های مشترک دو کشور است: دموکراسی، کرامت انسانی و آزادی بیان. ما باید این ارزش‌ها را حفظ کنیم. ما خوشحالیم که آن‌ها را در کنار خود داریم و نباید آن را بدیهی بدانیم. ما باید همیشه در کنار آمریکایی‌ها باشیم. آن‌ها کشوری هستند که واکسن تولید می‌کنند، به دنبال دارو برای سرطان هستند، فضانوردان را به فضا می‌فرستند - در مجموع، آن‌ها به دنبال خیر و صلاح بشریت هستند.

جایی که اشتباه کردیم


پالتی می‌گوید: «فرایند اسلو مدت‌ها پیش مرده بود. این یک موضع سیاسی نیست، این نظر حرفه‌ای من است. دو دلیل اصلی برای آن وجود دارد. اولین مورد از دست دادن اعتماد متقابل ناشی از انتفاضه دوم، با حملات انتحاری است، آسیبی که ترمیم آن بسیار دشوار خواهد بود. دومین مورد، تسلط حماس بر نوار غزه در سال ۲۰۰۷ است.

او ادامه می‌دهد: «نوار غزه یک نهاد کاملاً مجزا است و اصلی‌ترین چیزی که مانع از اتحاد بین کرانه باختری و غزه می‌شود، رقابت شدید داخلی بین تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس است.

با وجود حماس نمی‌توان در مورد یک روند سیاسی واقعی صحبت کرد. آن سازمان ما را به رسمیت نمی‌شناسد و نمی‌تواند بخشی از راه حل باشد مگر اینکه در موضع اصلی خود تجدید نظر کند. استراتژی ما اکنون عمدتاً بر این نکته استوار است که در این مرحله شرایط برای حل و فصل مسائل که شامل امتیازات مشخص باشد، نه از دیدگاه فلسطین و نه اکثر شهروندان اسرائیل، مهیا نیست. در حال حاضر امکان پیشبرد راه حل دو دولتی وجود ندارد.» از زمان خروج اسرائیل از غزه [در سال ۲۰۰۵]، اسرائیل چهار عملیات نظامی را در نوار آغاز کرده است و تقریبا هیچ چیز تغییر نکرده است. کجای راه را اشتباه رفتیم؟

«معضل ما در غزه تصمیم گیری بین ادامه سیاست موجود و گشایش بیشتر در نوار غزه است. میلیارد‌ها دلار از جامعه جهانی به غزه سرازیر شده است. در حال حاضر حماس به اندازه کافی از ساکنان آنجا مراقبت نمی‌کند. برای تقویت نیروی نظامی آن بیشتر از تقویت زیرساخت‌های آب، فاضلاب و برق سرمایه گذاری می‌شود. این اسرائیل نیست که تأسیس کارخانه نمک‌زدایی در نوار غزه را به تأخیر انداخت. این حماس است که باید تصمیم بگیرد کودکان آنجا آب معمولی برای نوشیدن داشته باشند یا خیر.»

پالتی وقتی در مورد روابط با اردن و مصر صحبت می‌کند، بسیار خوش‌بین‌تر به نظر می‌رسد. او می‌گوید: «روابط با هر دو کشور از بزرگترین دارایی‌های استراتژیک ما به حساب می‌آید. تقریباً هیچ بحرانی وجود ندارد که ما با آن‌ها پشت سر نگذاشته باشیم. به قدرت رسیدن رئیس جمهور عبدالفتح السیسی پس از سال‌های سخت، روابط با مصر را ارتقا بخشید.

در سال ۲۰۱۲، در بحبوحه عملیات ستون دفاع، در غزه، نتانیاهو، پالتی و پاردو، رئیس موساد را به قاهره فرستاد تا با کمک مصر، توافق آتش بس با حماس را امضا کنند. پس از سرنگونی رژیم حسنی مبارک، دولت مصر برای مدت کوتاهی توسط اخوان المسلمین رهبری می‌شد. آمریکایی‌ها اشتباهات زیادی در مورد مصر مرتکب شدند، اما در نهایت رابطه مثلثی آن‌ها و ما و مصر همچنان حیاتی بنظر می‌رسد. این روابط باید حفظ شود. در مورد اردن باید بگویم که این کشور طولانی‌ترین مرز ما است و ارتش اسرائیل نیاز به سرمایه گذاری برای محافظت از آن دارد. اردنی‌ها به آن توجه دارند و عمق استراتژیک را برای ما فراهم می‌کنند.»

پالتی در ادامه می‌گوید: «در لبنان وضعیت «صفر یا صد» است. اگر در آنجا وارد جنگ شوید، به نقطه‌ای می‌رسید که شهر‌ها را ویران می‌کنید. بنابراین، ما به دولت لبنان پیشنهاد می‌کنیم که از این روند جلوگیری کند. ما هیچ مناقشه مرزی واقعی با لبنان نداریم، می‌توان مصالحه‌ای برای ذخایر گازی در دریای مدیترانه پیدا کرد و اختلاف بر سر محل دقیق مرز زمینی قابل حل است. از سوی دیگر، تهدید بالقوه از آنجا بسیار زیاد است. تا زمانی که آن‌ها به غیرنظامیان ما حمله نکنند، هیچ زمینه‌ای برای جنگ علیه آن‌ها وجود ندارد. این چیزی است که ما در طول سال‌ها آموختیم؛ شما فقط زمانی به جنگ می‌روید که چاره‌ای نباشد. این عنصر کلیدی و امنیتی ما است.»

در بین دو گفتگوی من با پالتی، روسیه به اوکراین حمله کرد و اروپا در جدی‌ترین بحران امنیتی از زمان فروپاشی بلوک شوروی در آغاز دهه ۱۹۹۰ قرار گرفت. پالتی از اسرائیل می‌خواهد که در این مورد احتیاط کند و از دیدگاه نخست وزیر بنت حمایت می‌کند. ما کار‌های زیادی برای کمک در حوزه بشردوستانه انجام می‌دهیم. برخی تلاش می‌کنند ما را به سمت دخالت مستقیم بکشانند، اما اسرائیل مجبور نیست در هر درگیری موضع گیری کند. نیرو‌های بسیار بزرگتر از ما در اینجا درگیر هستند: روسیه، ایالات متحده، کشور‌های اروپایی و ناتو. وقتی مناظر دلخراش جنگ را می‌بینم وحشت می‌کنم، اما فکر نمی‌کنم که جانبداری ما اوضاع را تغییر دهد. هر آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد پیامد‌های فوری برای وضعیت اینجا خواهد داشت و نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که اخیراً ما یک همسایه بزرگ [روسیه]در مرز شمالی خود داریم

 

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر