کد خبر: 136279
A

درک نادرست آمریکایی ها از امنیت در غرب آسیا/ هیاهو برای هیچ

رضا بهارلوئی فعال رسانه ای و کارشناس بین الملل در یادداشتی نوشت؛ سفر بایدن به منطقه ی غرب آسیا برای تشکیل ائتلاف منطقه ای علیه ایران از قبل شکست خورده بود. قابل پیش‌بینی بود که همچون طرح «سازمان دفاعی خاورمیانه» و «پیمان بغداد»، ایده ناتوی عربی (ایده آمریکایی ها برای مقابله با ایران) نیز محکوم به شکست است.

درک نادرست آمریکایی ها از امنیت در غرب آسیا/ هیاهو برای هیچ

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ رضا بهارلوئی فعال رسانه ای و کارشناس بین الملل در یادداشتی نوشت؛ سفر بایدن به منطقه ی غرب آسیا برای تشکیل ائتلاف منطقه ای علیه ایران از قبل شکست خورده بود. 

قابل پیش‌بینی بود که همچون طرح «سازمان دفاعی خاورمیانه» و «پیمان بغداد»، ایده ناتوی عربی (ایده آمریکایی ها برای مقابله با ایران) نیز محکوم به شکست است. 

دولت آمریکا درک درستی از روند معادله امنیتی در غرب آسیا ندارد و هر تلاش واشنگتن برای سازمان دهی نظم امنیتی در این منطقه تنها به پیچیدگی بیشتر معضلات در این ناحیه منجر شده است. 

دولت‌های عربی درک مشترکی از تهدیدهای امنیتی پیش رویشان ندارند، و شکاف درک دولت‌ و مردم در کشورهای عربی در این خصوص حتی عمیق‌تر است. براساس نظر سنجی های مختلف، علی رغم تلاش های صورت گرفته توسط دولت ها در کشورهای عربی در راستای بازنمایی ایران به عنوان خطر شماره یک امنیتی برای جهان عرب، اما این اسرائیل و خود ایالات متحده آمریکا است که از نظر افکار عمومی در جهان عرب خطر مهمتری محسوب می شوند. 

درست پس از پایان جنگ جهانی دوم، هم آمریکا و هم بریتانیا با هدف مقابله با شوروی و جلوگیری از نفوذ کمونیسم در منطقه‌ مهم و استراتژیک خلیج فارس و غرب آسیا تلاش کردند ائتلاف‌های امنیتی منطقه‌ای ایجاد کنند. با وجود این، منازعه اعراب با رژیم صهیونیستی و مبارزات اعراب برضد استعمارگران اروپایی، جای دادن اسرائیل در هرگونه توافق جمعی امنیتی در خاورمیانه را دشوار ساخت. درنتیجه، آمریکا تصمیم به ایجاد یک «نوار شمالی» گرفت که به ردیف کشورهایی اشاره داشت که بین شوروی و خاورمیانه مرزی ایجاد می‌‌کردند. براساس اسناد منتشر شده توسط وزارت امور خارجه آمریکا، «ایده اصلی این بود که ائتلافی ایجاد شود که جنوبی‌ترین کشور عضوِ پیمان ناتو یعنی ترکیه را به غربی‌ترین کشور عضو پیمان آسیای جنوب‌شرقی (سیتو) یعنی پاکستان پیوند دهد.»

در سال های بعد تلاش‌های دیگری برای استقرار یک «فرماندهی خاورمیانه» —که ایده‌ای بریتانیایی بود— برای محاصره اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت. این طرح به‌نفع طرح دیگری کنار گذاشته شد: «سازمان دفاعی خاورمیانه». بعدها، این اقدامات منجر به ایجاد «پیمان بغداد» شد، پیمانی که شامل ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان می‌شد. آمریکا به این پیمان ملحق نشد و ترجیح داد درعوض توافق‌نامه‌های مجزا با کشورهای عضو امضا کند. با این وجود، تمامی این ائتلاف‌های امنیتی جمعی در تحقق هدف اصلی‌شان، که همانا کنترل و مقابله با کمونیسم بود، شکست خوردند. علی‌رغم تمامی این تلاش‌ها، مسکو موفق شد به منطقه نفوذ کند و پیوندهای نزدیکی با سوریه و مصر برقرار سازد. بدتر از همه آنکه، یکی از اعضای کلیدی پیمان بغداد، یعنی عراق، پس از انقلاب ۱۹۵۸ که منجر به براندازی سلطنت در این کشور گردید، به نزدیک‌ترین متحد مسکو در منطقه بدل شد.

دلیل اصلی شکست تمامی این توافقات امنیتی درک ناقص معمار آنها، یعنی آمریکا، و ناتوانی آن از تصدیق نقش کلیدی آرمان فلسطین در آگاهی جمعی اعراب بود. در آن زمان، برای اکثر اعراب، اسرائیل تهدید به‌مراتب آشکارتری بود تا شوروی. امروز هم دلایل بیشتری برای پیش‌بینی شکست محتمل ناتوی عربی تحت‌حمایت آمریکا وجود دارد. 

چرا که همچنان آرمان فلسطین برای افکار عمومی جهان عرب از اولویت بالاتری نسبت به مسائل دیگر برخوردار است. به حدی که وزیر مشاور خارجه سعودی در بیاناتی اظهار داشت که  عادی سازی ارتباطات بین ریاض با رژیم صهیونیستی تنها در صورت تحقق ایده دوکشور فلسطینی و یهودی اجرایی خواهد شد. 

نیازی به گفتن نیست که ستون اصلی هر سازمان امنیت جمعی‌ای آن است که برمبنای آن تمام اعضا  می‌بایست درک یکسانی از تهدیدهای پیش روی‌شان داشته باشند. درغیراین صورت نمی‌توان آن را سازمان «امنیت جمعی» نامید. ناتوی عربی در دو سطح فاقد چنین درک مشترکی از تهدید است: در سطح میان دولتی و در سطح دولت-جامعه. برای برخی از دول عضو، همان‌قدر تهدید و خطر درون این ائتلاف امنیتی وجود دارد که خارج آن. 

اصل و سنگ‌بنای امنیت جمعی «یکی برای همه، همه برای یکی» است. حمله یا جنگ علیه یکی از اعضای یک سیستم امنیت جمعی به‌منزله اعلان جنگ علیه تمامی اعضاست. اما در اینجا، جنگ و تهدید جنگ از درون همان سازمانی سرچشمه می‌گیرد که قرار است از کشورهای عضو حفاظت کند و امنیت آنها را ارتقا بخشد!( به عنوان مثال تنش های شدید چندسال گذشته بین عربستان سعودی و امارات با قطر کع منجر به تحریم و مسدود نمودن راه های ارتباطی این کشور توسط سعودی و امارات شد.)

در سطح دولت و جامعه، حتی شکاف عمیق‌تری وجود دارد بین درک حاکمان و مردمان از تهدید. بخش بزرگ‌تری از اعراب معتقدند آمریکا و اسرائیل تهدید به‌مراتب خطرناک‌تری برای امنیت اعراب هستند تا ایران. دفاع آمریکا از ساختارهای سیاسی و اجتماعی پوسیده در این منطقه، حمایت از تجاوز نظامی عربستان و ائتلاف عربی به یمن، سموت در برابر سرکوب مردم بحرین توسط نیروهای سپر جزیره و کودتای مصر و دخالت ناتو در بحران لیبی که این کشور را در یک آشوب عمیق فروبرد، تنها بخشی از خاطرات نزدیک افکار عمومی جهان عرب نسبت به عملکرد آمریکا در منطقه غرب آسیا است. 

ایران تنها دولت_ملت تاریخی حاضر در این منطقه است که در برابر کلنگی سازی غرب آسیا به وسیله نیروهای فرامنطقه ای ایستادگی کرده است. 

خوی تهاجمی رژیم صهیونیستی و دست بالا داشتن نیروهای رادیکال در این رژیم که هیچ حقی را برای فلسطینی ها لحاظ نمی‌کنند از دیگر مواردی است که چشم انداز یک ائتلاف منطقه ای در برابر کشورمان را ناممکن می‌سازد. 

در چند دهه اخیر، جمهوری اسلامی ایران با برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی کشورهای همسایه در قالب دیپلماسی عمومی و فرهنگی تلاش کرده است تا امنیت در این منطقه با پیوستی اجتماعی توامان گردد، این امر دقیقا برخلاف مسیری است که آمریکایی ها از دهه ۵٠ میلادی قرن بیستم در غرب آسیا پیموده اند، راهی که در آن با اولویت حفظ سیستم های سیاسی یا تغییر آن ها بر مبنای منافع آن ها، حقوق ساکنین کشورهای عربی و غیر عربی در این منطقه نادیده گرفته شده است. 

به همین دلیل تلاش های اخیر جو بایدن برای دست یافتن به نوعی از اتحاد دولت های عربی با محوریت رژیم اشغالگر قدس بر علیه ایران به سرنوشت اتحادهای قبلی دچار خواهد شد، مرگی قبل از تولد.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر