کد خبر: 128297
A

کارشناس روابط بین الملل: آمریکا سیاست تغییر رژیم و حقوق بشر در خاورمیانه را کنار می گذارد/ کارشناسان غربی هشدار داده اند که نباید پوتین، احساس شکست کامل کند/ آمریکا و ناتو تلاش می کنند اوکراین را به باتلاق روسیه تبدیل کنند

رحمان قهرمان پور پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه مدعی است: پوتین امروز تهدید می کند و به دنبال این است که تهدیداتش جدی گرفته شود. هشداری که بسیاری از کارشناسان می دهند این است که باید راه بازگشت پوتین را باز بگذارند نباید باعث شد روسیه احساس شکست کامل کند. باید اجازه داد روسیه آبرومندانه از اوکراین خارج شود.

کارشناس روابط بین الملل: آمریکا سیاست تغییر رژیم  و حقوق بشر در خاورمیانه را کنار می گذارد/ کارشناسان غربی هشدار داده اند که نباید پوتین، احساس شکست کامل کند/ آمریکا و ناتو تلاش می کنند اوکراین را به باتلاق روسیه تبدیل کنند

به گزارش دیده بان ایران؛ رحمان قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه درباره چشم انداز تحولات اوکراین و چگونگی تقابل قدرت های بین المللی در نظم جدید بین الملل اظهار می دارد: نظم بین الملل لیبرالی که قبل از حمله روسیه با اوکراین رو به افول بود با این جنگ به صراحت و آشکارا تضعیف می شود و به نظر من جای خود را به نظم لیبرال دموکراسی های ثروتمند می دهد یعنی نظمی که به کشورهایی چون ژاپن و نیوزلند و استرالیا و آمریکا و کانادا و چند کشور دیگر محدود است و حداقل سی تا چهل کشور جزو لیبرال دموکراسی های ثروتمند هستند و دور هم جمع می شوند و برای دفاع از ارزش ها و اقتصاد و آزادی خود قدرت نظامیشان را افزایش می دهند.

متن گفت وگو با قهرمانپور را می خوانید:

_ با توجه به جنگ اوکراین و رویارویی روسیه با جهان غرب آیا تقابل بین روسیه و غرب نقطه عطفی در تاریخ خواهد بود؟ سرانجام نظم جدید بین الملل چه خواهد شد؟

چهار سناریو درباره جنگ اوکراین 

چند سناریو وجود دارد؛ ابتدا اینکه روسیه بتواند به اهداف سیاسی و نظامی خود برسد و کی‌یف را بگیرد و دولتی دست نشانده بر سر کار بیاورد و بتوانند سناریو بلاروس را در اوکراین پیاده کند و حکومتی تابع مسکو و در خدمت منافع مسکو شکل بگیرد.

سناریو دوم؛ شکست روسیه در اوکراین است و اینکه نیروهای نظامی روسیه نتوانند کی‌یف را تصرف کنند و تعداد کشته ها و آسیب های روسیه بیشتر و جنگ طولانی تر شود و افکار عمومی روسیه متوجه شوند که روسیه به اهداف خود نرسیده است و اوکراین تسلیم نشود.

سناریو دیگر به نتیجه رسیدن مذاکرات روسیه و اوکراین را پیش بینی می کند که روسیه بتواند بدون پیشروی نظامی شرایط خود را بر اوکراین تحمیل کند و چند شرطی که روسیه خواستار آنهاست محقق شود از جمله؛ تغییر قانون اساسی اوکراین و جدایی دونست و لوهانس و کریمه از اوکراین و بعد از این توافق، روسیه نیروهای خود را از اوکراین بیرون بکشد و اعلام کند عملیات نظامی موفق بود. اما این سناریو با سناریوی اول متفاوت است و روسیه دیگر نمی تواند حکومت دست نشانده خود را بر سر کار بیاورد.

سناریو چهارم این است که مقاومت اوکراین موفق شود و با سلاح هایی که غربی ها به ارتش و مردم اوکراین می دهند این کشور مقاومت کند و پیشروی روسیه کندتر شود و روس ها در تصرف کی‌یف دچار مشکل شوند و چیزی شبیه به جنگ پارتیزانی در اوکراین شروع شود و روسیه صرفا در مناطقی از شرق و شمال شرق اوکراین و در دریای سیاه حضور داشته باشد ولی نتواند پیشروی نظامی بیشتری داشته باشد. باید منتظر  بود و دید کدامیک از این سناریو ها امکان تحقق خواهند داشت. در وضعیتی هستیم که پیش بینی وقوع این سناریو ها سخت است.

نظم بین الملل تضعیف می شود 

اما در این مورد که این جنگ منجر به تغییر نظم بین الملل خواهد شد به نظر می رسد که جواب مثبت خواهد بود. نظم بین الملل لیبرالی که قبل از حمله روسیه با اوکراین رو به افول بود با این جنگ به صراحت و آشکارا تضعیف می شود و به نظر من جای خود را به نظم لیبرال دموکراسی های ثروتمند می دهد یعنی نظمی که به کشورهایی چون ژاپن و نیوزلند و استرالیا و آمریکا و کانادا و چند کشور دیگر محدود است و حداقل سی تا چهل کشور جزو لیبرال دموکراسی های ثروتمند هستند و دور هم جمع می شوند و برای دفاع از ارزش ها و اقتصاد و آزادی خود قدرت نظامیشان را افزایش می دهند. این کاری بود که آلمان کرد. یکی از ویژگی های نظم قبلی این بود که آلمان و سوئد و سوئیس همه تلاش خود را کردند تا بی طرف بمانند و بی طرفی خود را حفظ کنند اما در این نظم در حال ظهور دیدیم که آلمان ظرف یک هفته سیاست خویشتن داری خود را کنار گذاشتند و اعلام کردند ۱۰۰میلیارد یورو برای تقویت بنیه دفاعی خود خرج خواهند کرد. معنای این حرف این است که سایر کشور ها نیز ناچارند تا بودجه های نظامی خود را افزایش بدهند. نقش بسیار مهمی که آلمان می تواند در امنیت اروپا داشته باشد حتی روسیه را وادار می کند هزینه نظامی خود را افزایش دهد بنابراین ما شاهد نظم لیبرال دموکراسی های ثروتمند خواهیم بود به این معنا که اهمیت مناطقی مثل خاورمیانه و آمریکای لاتین و آفریقا برای این لیبرال دموکراسی های ثروتمند در مقایسه با گذشته کم رنگ تر می شود و آنها سعی می کنند بر مناطق خاص و محدودی از جهان تمرکز داشته باشند تا بر حفظ قدرت و ارزش های اقتصادی آنها کمک کند.

_ آیا در این شرایط برخی ائتلاف ها که نمی خواهند زیر پرچم آمریکا باشند ممکن است به روسیه یا چین پیوند بخورند؟

بحث ائتلاف ها جدا از بحث نظم است. اساسا روسیه و چین کشور هایی هستند که به عنوان یک اصل بنیادین در سیاست خارجی وارد ائتلاف به معنایی که در سیاست بین الملل بحث شده نمی شوند. وقتی از ائتلاف صحبت می کنیم که ویژگی آن پایداری و بلند مدت بودن آن است مثل ناتو. اساسا روسیه و چین برای اینکه سیاست های خود را پیش ببرند وارد ائتلاف هایی از این دست نشده اند و در آینده هم بعید است چون ارزش های مشترکی ندارند. رکن ائتلاف های سیاسی و نظامی داشتن ارزش های مشترک است. لیبرال دموکراسی های ثروتمند ارزش های مشترک دارند یعنی آمریکا و اروپا دارای ارزش های مشترک هستند ولی وقتی به چین و روسیه توجه کنید نظام ارزشی آنها تفاوت های برجسته ای دارد. یعنی روسیه تابع فرهنگی خاص است و نیمی اروپایی و نیمی آسیایی است. چین هم تابع فرهنگ کهن چینی و آیین کنفسیوس است و این دو قدرت نتوانسته اند نظامی ارزشی و قدرتی نرم فراتر از کشور خود را بست بدهند.

در سرزمین هایی مثل اوکراین و قزاقستان و… مردمی که روزی جزو شوروی بودند امروز ارزش های روسیه را قبول ندارندتا جاییکه امروز می بینیم در سرزمین هایی مثل اوکراین و قزاقستان و… مردمی که روزی جزو شوروی بودند امروز ارزش های روسیه را قبول ندارند. بیشترین مقاومت اوکراینی ها در برابر روس ها در شهر خارکیف و توسط روس زبان های اوکراینی ثبت شده است. این نشان می دهد روسیه و چین علی رغم توفیقاتی که بدست آورده اند در جهانی کردن مجموعه ای از ارزش ها و هنجارها و قواعد موفق نشده اند. همانطور که روسیه در اقناع مردم کشورهای خارج نزدیک مشکل دارد همانطور که وقتی به چین نگاه می کنیم تضاد میان چین و تایوان و چین و هند نشان می دهد نظام ارزشی آن ها نمی تواند تقویت کننده این ائتلاف ها باشد. از این رو ما می گوییم این کشور ها به سمت همکاری های محدود و موقت و موردی حرکت می کنند. مثلا در یک مورد خاص مثل دور زدن سوئیفت می بینیم که چین و روسیه با هم همکاری می کنند. ولی موردی و موقت است و موجب ائتلاف و اتحاد مثل آنچه در ناتو و یا در روابط فراآتلانتیکی می بینید نمی شود. مثلا هند متحد آمریکا و متحد لیبرال دموکراسی ها است. ولی در شورای امنیت رای ممتنع می دهد و از غرب حمایت نمی کند. وقتی از آن سو نگاه می کنید ۷۰٪ سلاح های هند روسی است در حالیکه این کشور از بیست سال پیش برای قرار گرفتن در مدار غرب حرکت کرده است. می خواهم بگویم نظام ارزشی مسئله مهمی است و چون این کشور ها نظام ارزشی ندارند به سمت همکاری های موردی و موقت روی می آورند نه اتحاد.

_ تلاش ناتو برای نزدیک شدن به روسیه و در محاصره قرار دادن روسیه چه دلیلی دارد؟چرا آمریکا در حال انزاوای بیش از پیش روسیه و سپس چین است؟

تمام تلاش آمریکا این بود که نظم بین المللی لیبرال را با محوریت آمریکا حفظ کند. چین از منظر اقتصادی و روسیه از نظر نظامی دو تهدید عمده برای این نظم بودند ولی پیش بینی ها و محاسبات آمریکایی ها در مورد چینی ها درست در نیامد. آمریکا محاسبه کرده بود که اقتصاد چین در سال ۲۰۵۰ با اقتصاد آمریکا برابر می شود ولی مجموعه ای از اتفاقات و به طور مشخص بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و تحولات بعد از آن و کرونا باعث شد سرعت رشد اقتصاد چین بیشتر شود و امروز ارزیابی آمریکایی ها این است که تا ۵ سال آینده اقتصاد دو کشور برابر می شود و این واقعیت بسیاری از محاسبات آمریکایی ها را بهم زد.

آمریکایی ها در سال ۲۰۱۲ و در زمان اوباما در استراتژی امنیت ملی خود گفتند چرخش به سمت آسیا ولی ما دیدیم که حرکتشان کند بود ولی در سال های اخیر وقتی معلوم شد چین در بسیاری از حوزه ها از آمریکا سبقت گرفته است نوع رفتار آمریکایی ها نیز تغییر کرد. آمریکایی ها تلاش کردند با قدرت و شدت بیشتری چین و روسیه را مهار کنند عمده تمرکز آمریکایی ها بر چین بود و تصور آمریکایی ها این بود که روسیه به دلیل مشکلات عدیده ای که از نظر اقتصادی دارد در حال ضعیف شدن است و قدرت در روسیه فردی شده است و چندان به مساله روسیه اهمیت نمی دادند. در دوران ترامپ مساله روسیه به دعوای داخلی جمهوری خواهان و دموکرات ها تبدیل شد که هنوز هم ادامه دارد ولی در کل نگرش حاکم در واشنگتن نسبت به روسیه این بود که روسیه آن قدرت اصلی نیست که می تواند برای آمریکا تهدیدی ایجاد کند. شما دیدید که ترامپ از پیمان نیروهای هسته ای میان برد خارج شد و حتی اعلام کرد پیمان استارت را تمدید نمی کند ولی اروپا خواهان آن بود که پیمان کنترل تسلیحاتی که در زمان جنگ سرد و بعد از آن رکن اصلی معماری امنیتی اروپا بود تمدید شود. عدم تمدید آنها نشان می داد براساس محاسبات واشنگتن روسیه قدرتی رو به قوت نیست و در حال تضعیف است و بیشتر توجه آمریکایی ها به چین بود. مساله این است و اختلاف اینجا بوجود می آید آیا آمریکا به سمت محاصره روسیه پیش می رفت؟ ولی از ۲۰۱۲ به این سو شاهد تشدید اختلافات در داخل ناتو هستیم. آقای پوتین از این وضعیت استفاده می کند و کریمه را می گیرد و در آن زمان می بینیم آمریکا کار خاصی انجام نمی دهد. بنابراین این تلقی در کاخ کرملین ایجاد شد که اگر روسیه وارد جنگ اوکراین شود آمریکا منفعل خواهد بود و اروپا حمایت نخواهد کرد ولی عکس آن اتفاق افتاد پوتین قدرت این لیبرال دموکراسی ها را دست کم گرفته بود ضمن اینکه لیبرال دموکراسی ها قبل از جنگ اوکراین فاقد دشمنی مشخص بودند. نظرسنجی ها در آمریکا و اروپا نشان می داد بخش مشخصی از افکار عمومی، چین و روسیه را خطر نمی داند ولی حالا که روسیه به اوکراین حمله کرده است تهدیدسازی از روسیه به مراتب کار آسان‌تری شده است.

_ نظم خاورمیانه در قطب بندی جدید چگونه خواهد بود؟به هر حال برخی کشورها در خاورمیانه وابسته به غرب و برخی وابسته به شرق هستند.

به نظر من تمرکز لیبرال دموکراسی ها بر خاورمیانه و خلیج فارس خواهد بود. سیاست گسترش ارزش های لیبرال و سیاست تغییر رژیم و سیاست توسعه کنار گذاشته خواهد شد و اولویت آمریکا این خواهد بود که در منطقه ثباتی بوجود بیاید. آمریکا وارد تعامل با دولت های منطقه خواهد شد و مسائل حقوق بشری کنار خواهد رفت. اما آمریکا این کار ها را به طور مستقیم انجام نخواهد داد و از طریق متحدین منطقه ای خود و جمع کردن متحدان در کنار هم به این کار صورت می دهد، کاری که در جریان توافق ابراهیم شاهد آن هستیم. امارات و اسرائیل و بحرین در کنار هم جمع می شوند و به توافقی شکل می دهند آن توافق می شود مبنای تامین امنیت متحدان آمریکا در منطقه.

_ اگر در انتخابات بعدی آمریکا کسی مثل ترامپ مجددا انتخاب شود آیا ممکن است سیاست های آمریکا مجددا تغییر کند؟

چه آقای بایدن بیاید و چه ترامپ آمریکا دیگر به دوران مداخلات نظامی اش در گذشته باز نخواهد گشت

پارادایم شیفت و تغییری اساسی در آمریکا اتفاق افتاده است. بین الملل‌گرایی به سبک بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا دیگر طرفدار آنچنانی ندارد یعنی آنچه که بعد از جنگ جهانی دوم به نام نظم بین المللی لیبرال نام گذاری شده بود که بر اساس آن این اصل از سوی هر دو حزب پذیرفته شده بود که مداخله آمریکا در خارج لازمه تامین امنیت آمریکا و لازمه توسعه اقتصادی آمریکا است. این اصل بنیادینی که لازمه اجماع حزب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا در رابطه با سیاست خارجی این کشور بود امروز به چالش کشیده شده است. چه آقای بایدن بیاید و چه ترامپ برنده شود آمریکا دیگر به دوران مداخلات نظامی اش در گذشته باز نخواهد گشت. آقای بایدن علی رغم شعار هایی که درباره بازگشت آمریکا به صحنه بین المللی می داد عملا در بحران اوکراین یا در مورد حوثی ها مثل دولت گذشته وارد بحران ها نشد و در مورد اوکراین با صراحت گفت که آمریکا در اوکراین مداخله نظامی نخواهد کرد.

-یعنی در آینده نیز شاهد لشگرکشی نظامی آمریکا به کشورها نخواهیم بود؟

به جای جنگ کشور ها را تحریم می کننداز ابزار های لیبرال دموکراسی استفاده خواهند کرد مثلا روسیه را تحریم کردند. وقتی فهمیدند نقطه ضعف این کشور ها اقتصادی و مالی است روی نقطه ضعف این کشور ها دست گذاشته اند و به جای جنگ کشور ها را تحریم می کنند و دسترسی آن ها را به بازار های آمریکا محدود می کنند و شرکت ها را تحریم می‌کنند.

_ در مورد تجاوز روس ها به اوکراین این جنگ قابل پیش بینی نبود و امروز گفته می شود در صورت فشار بیشتر بر روس ها بعید نیست روسیه از سلاح های اتمی استفاده کند و در پی آن ممکن است کشورهای دیگر نیز وارد این درگیری اتمی شوند هر چند بعید به نظر می رسد اما احتمال دارد همانطور که آمریکا نیز ژاپن را با بمب اتم متوقف کرد روزی روسیه را نیز چنین کند یا بالعکس روسیه از سلاح اتمی استفاده کند؟

شبیه سازی تاریخی خطرناک است و ممکن است ما را به تحلیل های اشتباهی برساند. داستان «پرل هاربر» داستان متفاوتی بود و داستان روسیه امروز و پوتین نیز داستانی متفاوت است. من نمی خواهم بگویم روسیه حتما از سلاح هسته ای استفاده نخواهد کرد، منظور من این است که پوتین امروز تهدید می کند و به دنبال این است که تهدیداتش جدی گرفته شود. هشداری که بسیاری از کارشناسان می دهند این است که باید راه بازگشت پوتین را باز بگذارند نباید باعث شد روسیه احساس شکست کامل کند. باید اجازه داد روسیه آبرومندانه از اوکراین خارج شود. دیدیم که بوریس جانسون در مقابل خبرنگار اوکراینی که گریه می کرد گفت من می فهمم که شما چه می گویید ولی ما نمی توانیم کاری بکنیم. ناتو و آمریکا چنین محاسباتی دارند و به همین دلیل دخالت نمی کنند همانطور که روسیه گفته است مداخله طرف سوم یعنی ناتو و غرب خط قرمز من محسوب می شود. آمریکا و ناتو امروز تلاش می کنند بدون اینکه خط قرمز آمریکا و ناتو را زیر پا بگذارند اوکراین را به باتلاقی برای روسیه تبدیل کنند.

مثل سناریوی افغانستان که آمریکا در زمان اشغال افغانستان توسط روس ها با بن لادن بستند و مجاهدین عرب را وارد آن منطقه کردند تا همراه با بن لادن با روس ها بجنگند. امروز هم از سوریه و چچن و برخی نقاط اروپا نیرو می آورند و ممکن است وضعیت مثل سوریه شود. امروز خطر بزرگ اروپا روسیه است و اگر نتوانند در این مرحله روسیه را مهار کنند شاید فاز بعدی روس ها حرکت به سمت مولداوی و لتونی باشد بنابراین درست است تهدید وجود دارد ولی تهدید بزرگ روسیه است.

پوتین تزی به نام تز زیردریایی دارد و می گوید ما و مردم روسبه در یک زیر دریایی هستیم و مردم تا زمانی که دولت نخواهد نمی توانند از این زیردریایی خارج شوند! درست است که مردم اعتراضاتی دارند ولی این اعتراضات در حاکمیت روسیه مهم نیست. الیگارشی روسیه به نوعی با پوتین کنار آمده است. پوتین سرمایه گذاران عمده روس را با تهدید یا به هر وسیله ای با خود همراه کرده است. پوتین تمام نیروهای مخالف خود را به نحوی مهار کرده است. نیروی قدرتمندی در داخل روسیه وجود ندارد که در مقابل پوتین بایستد. پوتین وقتی جلسه ای در کرملین تشکیل می دهد با فاصله از مهمان می نشیند و می توان گفت فعلا در روسیه نیروی قدرتمندی وجود ندارد که در مقابل پوتین بایستد.

منبع: شفقنا

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر