کد خبر: 129459
A
در گفت و گو با دیده بان ایران مطرح شد؛

امان‌الله قرایی‌مقدم: فساد گسترده امروز دولتمردان، زمینه ساز گسترش بی اعتمادی تاریخی مردم ایران شده است/ جامعه‌ ایدئولوژی‌زده رشد نمی‌کند

امان الله قرایی مقدم جامعه شناس درباره دلایل گسترش بی اعتمادی مردم به تصمیمات دولتمردان به سایت دیده بان ایران گفت: حال در بین سرمایه اجتماعی که همدلی، همزبانی، انسجام و اتحاد است، اعتماد اصل قرار گرفته است. الان نیروی انسانی متخصص موجود است، کارخانه هم وجود دارد، منابع طبیعی هم که موجود است، تکنولوژی هم که وارد کردید، پس چرا توسعه (develop) پیدا نمی‌کنید؟ چون اعتماد نیست! آقایان کار خود را انجام می‌دهند. نماینده مجلس دزد می‌شود؟! این چه اعتمادی است؟ صندوق توسعه ملی دزد می‌شود؟ حقوق‌های نجومی آقایان و آقازاده‌ها در خارج از کشور! مردم به چه چیزی اعتماد کنند؟

 امان‌الله قرایی‌مقدم: فساد گسترده امروز دولتمردان، زمینه ساز گسترش بی اعتمادی تاریخی مردم ایران شده است/ جامعه‌ ایدئولوژی‌زده رشد نمی‌کند

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ چرا ایرانیان به تصمیمات «حاکمان» در طول تاریخ  بی اعتماد هستند.  امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس، در گفت‌وگو با سایت دیده‌بان ایران به علل بی‌اعتمادی مردم ایران نسبت به حکومت‌ها در طول تاریخ پرداخت و تبعات آن را بررسی کرد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

× در حال‌ حاضر به خاطر شرایط حاکم بر کشور یک نوع بی‌اعتمادی و نارضایتی بین مردم پدید آمده است. این حالت  را چطور می‌توان تحلیل کرد؟

کاملاً درست است. البته این مربوط به زمان حاضر نیست. در طول تاریخ مردم ما به حکومت‌ها اعتماد نداشتند. مردم ما از حکومت‌های پادشاهی و متنفذان هیچ‌گاه دل خوشی نداشتند، چراکه آنها را در هیچ کاری شریک نمی‌کردند و نظر و تفکرشان مورد توجه نبود و به‌ کار گرفته نمی‌شد. در واقع مردم را «امت» یا «رعیت» خطاب می‌کردند؛ رعیت یعنی مردمی که نمی‌دانند و امت یعنی مردمی که جاهل هستند.

بنابراین هیچ‌گاه مردم به حکومت‌ها اعتماد نداشتند و به همین دلیل‌ وقتی حکومت‌ها از حال مردم بی‌خبر بودند هر کسی به کشور حمله کرد ما را شکست داد؛ از اسکندر گرفته تا اعراب و مغولان. چون تا وقتی که مردم در امور مشارکت نداشته باشند به ‌عبارتی مشارکت اجتماعی مثل انگلیس و آمریکا تقویت نمی‌شود. مردم خود را با حکومت بیگانه می‌دانند و سرزمین را متعلق به خودشان نمی‌دانند پس دلسوزی هم نمی‌کنند. چنین موضوعی ریشه در فرهنگ و سیاست دارد. همان‌طور که عرض کردم، مردم مهم شمرده نمی‌شدند و هنوز هم همان‌طور است. این حرف من نیست.

بعد از دهه 1920 افرادی مثل هنیفن، کولمت و در سال 2000 فرانسیس فوکویاما 2 نوع اعتماد را مطرح می‌کنند: یک اعتماد افقی، بین مردم با مردم و یک اعتماد عمودی، بین مردم و مسئولان و برعکس. نه مسئولان به مردم اعتماد دارند نه مردم به مسئولان. در نتیجه به هزار دلیل می‌شود گفت بی‌اعتمادی وجود دارد. وقتی رشوه، دزدی، اختلاس، چک‌های بلامحل، سفته و... خودنمایی‌ می‌کند و حتی برادر به برادر اعتماد ندارد چه انتظاری دارید؟ مردم اعتماد داشته باشند و کارفرمایان را باور کنند؟

به قول فرانسیس فوکویاما و بعد هم در دیدگاه اقتصادی به قول بنیامین هیگینز و ژوزف شومپیتر: «وقتی اعتماد نیست، اعتماد عنصر اصلی و اساسی سرمایه اجتماعی است.» از دهه 1920 که هنیفن و دیگران از سرمایه اجتماعی صحبت می‌کنند، می‌گویند اگر کشوری سرمایه طبیعی تکنولوژی و کارخانه و حتی نیروی انسانی داشته باشد ولی سرمایه اجتماعی نداشته باشد، به رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نمی‌رسد. ابتدا می‌گفتند هر کشوری که منابع طبیعی دارد پیشرفت می‌کند. بعد دیدند این غلط است. گفتند نوع دوم سرمایه تکنولوژی است، پس اگر این سرمایه اجتماعی را وارد کارخانه کنیم پیشرفت می‌کنیم. دیدند این هم امکان‌پذیر نیست.

بعد افرادی مثل بنیامین‌ هیگینز، هاربیسون، مایر، لتانکوی و دیگران حتی آلفرد مارشال- برنده جایزه نوبل در اقتصاد- صحبت از سرمایه انسانی کردند؛ یعنی شما، دیگران، دیگران و ... گفتند اگر آموزش‌وپرورش کشوری تنها در طول صد سال یک مخترع بپروراند، هزینه را جبران کرده است. هیگینز هم گفت: «هیچ سازمان و مقرراتی نمی‌تواند در زمینه رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی توسعه داشته باشد مگر اینکه مردانی که آن را اداره می‌کنند بدانند چه کاری انجام می‌دهند.» و باز گفت: «اگر کشورهای واپس‌مانده با درآمد و سرمایه‌ای مثل عربستان، بحرین، کویت و... بتوانند پیشرفته‌ترین تکنولوژی را وارد کنند اما نتوانند نیروی انسانی ماهر و متخصص را در درون خود پرورش دهند، به رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی نمی‌رسند.» اما از دهه 20 دیدند اینها هم جواب نمی‌دهد. آنچه عامل چسبندگی اینها به هم می‌شود و کارایی را بالا می‌برد سرمایه اجتماعی است.

حال در بین سرمایه اجتماعی که همدلی، همزبانی، انسجام و اتحاد است، اعتماد اصل قرار گرفته است. الان نیروی انسانی متخصص موجود است، کارخانه هم وجود دارد، منابع طبیعی هم که موجود است، تکنولوژی هم که وارد کردید، پس چرا توسعه (develop) پیدا نمی‌کنید؟ چون اعتماد نیست! آقایان کار خود را انجام می‌دهند. نماینده مجلس دزد می‌شود؟! این چه اعتمادی است؟ صندوق توسعه ملی دزد می‌شود؟ حقوق‌های نجومی آقایان و آقازاده‌ها در خارج از کشور! مردم به چه چیزی اعتماد کنند؟

×حکومت هایی که بر پایه ایدئولوژی شناخته می‌شود، برای اینکه بخواهد اعتماد مردم را جلب کند چه فرقی با سایر حکومت‌ها دارد؟

عیب حکومت همین‌جاست. هر جامعه‌ای که ایدئولوژی‌زده باشد رشد نمی‌کند. چون یک ایدئولوژی حاکم است و پلورالیستی نیست. جامعه‌ای پیشرفت و توسعه پیدا می‌کند که افکار متعددی با هم التقاط و برخورد کنند؛ آرا و نظرات مختلف از پایین به بالا بیاید.

به ‌قول رنسیس ‌لیکرت، سیستم 3 و سیستم 4، که بهترینش سیستم 4 است. در سیستم 3 نظرات از پایین به بالا می‌آید و در بالا تصمیم می‌گیرند. اما در سیستم 4 نظرات از پایین می‌آید و در بالا هم به‌ طور ‌جمعی تصمیم گرفته می‌شود. در حال ‌حاضر در ایران سیستم 2 کار می‌کند؛ یعنی آن‌قدر به ارباب و خدمتکار اطمینان داری که دستش را برای خرید باز می‌گذاری. در نتیجه در این سیستم که همه ‌چیز از بالا گفته می‌شود، دستور داده می‌شود و هنوز در مرحله سنتی و کاریزمایی به ‌سر می‌برد، جامعه پیش نمی‌رود. جامعه‌ای پیش می‌رود که طرح افکار نظرات و انتقادات در آن آزاد باشد. جامعه‌ای که خبرنگارش را به زندان بیندازد فاتحه‌اش خوانده است، خبرنگار چشم و گوش مردم است، پس دیگر به آن جامعه امیدی نیست.

کوتاهی در یک طرز تفکر است. وقتی تئوری سنت‌گرایی را از وبر می‌خوانید، آنچه حکومت می‌کند سنت‌هاست و غیر از آن قابل ‌قبول نیست. هر کسی خلاف آن رفتار کند بیرون از ماست. سنتی یعنی چه؟ سنتی یعنی آنچه بوده اصل است. «آسته می‌آید، آسته می‌رود که گربه شاخش نزند.» حالا در جامعه ما کاریزمایی هم وجود دارد؛ یعنی ژن برتر و... نخبه‌ها کجا هستند؟ نخبه‌هایی که آزاد باشند. البته این شرایط به نظر من قابل ‌قبول است. تئوری سنتی را مطالعه کنید. در اقتدار مشروع سنتی وبر هر چیزی که رهبر سنتی می‌گوید اصل است؟! سنتی یعنی چه؟ یعنی پدر شما هرچه بگوید اصل است؟ حالا کسی از پدر شما بزرگ‌تر است، کسی دیگر بزرگ‌تر از او... تا بالاتر. در واقع الان جوان سنت‌شکنی می‌کند- البته شما هم چنین نمی‌کنید- به قول جان ‌دیویدسون که می‌گوید: شعار جوان این است که دیگر در هیچ رسمی، هیچ عملی و هیچ سنتی حرمتش واجب نیست. اینک می‌توان از آن تخطی کرد و همه ‌چیز باید از نو در بوته آزمایش قرار گیرد. وقتی فریاد می‌زنند سنت، یعنی حرف من درست است و جوان غلط کرده است.

׫سنت یعنی حرف من درست است.» آیا می‌توان گفت اصلاً درست نیست امور دست سنت‌گرایان بیفتد؟

کاملاً درست است. آن اقتداری خوب است که اقتدار مشروع عقلانی باشد. وبر نیز آن را در هرمش مطرح می‌کند؛ یعنی انتخاب اصلح، بر اساس عقل و منطق، مردمی که عاقلانه و آگاهانه تصمیم می‌گیرند، نمایندگانی که بر اساس رأی واقعی مردم انتخاب شده‌اند. قوانین و مقرراتی که در مجلس وضع می‌شود عقلانی و منطقی است؟ شورای مصلحت چیست؟ استصوابی چیست؟ شما از یک طرف بگویید مطالعه کردیم، از طرف دیگر بگویید نه! عقلانی مثل انگلیس، آمریکا، ژاپن، کره و هند و فرانسه... ترکیه هم این‌طور نیست و مشکلات خاص خود را دارد. اگر در کشور اقتدار مشروع عقلانی انتخاب می‌شد، می‌گفتیم کشور توسعه‌یافته‌ایم؛ اقتدار مشروع عقلانی یعنی رئیس‌جمهوری، وزیر، نماینده، وکیل و... همه بر اساس عقل و منطق انتخاب شوند. اما انتخاب‌هایی که در ایران صورت می‌گیرد انتخاب‌های شخصی است نه غیرشخصی. در نتیجه انتظاری نداریم.

×این وضعیت چطور اصلاح می‌شود؟ حاکمیتی که نخواهد اصلاح کند پاسخگوی چه کسی باید باشد؟

کار مردم باید به دست مردم سپرده شود. افراد قدرتمند، الیگارشی‌ها، صاحب‌نفوذان و بزرگان باید بیرون بروند، همه باید از نو درو شوند. فردی را که از درون انتخاب می‌کنند می‌گویند شایستگی دارد، اگر شایستگی ندارد، بیرون برود. اینجا پول مجانی نداریم به شما بدهیم! شما را باید شورایی انتخاب کنند نه اینکه چون دوست سردبیر هستید انتخاب شوید! نمایندگان مجلس باید از دل مردم بربیایند نه از نظارت استصوابی! نه اینکه با رابطه‌مداری، پسر آقای عارف بگوید من ژن برترم! نه آقای رفیق‌دوست و نه شهرام جزایری و... واقعاً چرا یک فرد بی‌سواد 800 میلیارد تومان از بیت‌المال را به تاراج می‌برد؟ این نشان می‌دهد جامعه فرو ریخته و از هم پاشیده است.

×تشخیص این هزینه‌سازی‌ها خیلی سخت است؟

مگر پادشاهان قبلی دیدند؟ مگر شاه‌عباس یا شاه‌اسماعیل یا نادرشاه یا قاجار فساد را دیدند؟ چرا خون امیرکبیر را ریختند؟ چرا بزرگمهر را بر دار آویختند؟ چون نمی‌خواهند بپذیرند! اصلاً در این داستان که «پیرزنی را ستمی درگرفت، دست زد و دامن سنجر گرفت/ کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام، وز تو همه‌ساله ستم دیده‌ام/ شحنه مست آمده در کوی من، زد لگدی چند فرا روی من...» سلطان سنجر چرا چنین چیزی را خوانده است؟ اگر پادشاهان به مردم فکر می‌کردند که این‌طور نمی‌شد. ما به مغولان نامه نوشتیم. دلیل این است که حکومت‌ها به قول نظامی هیچ‌گاه به حال مردم نرسند: «نخستین‌ بار گفتش کز کجایی/ بگفت از دار ملک آشنایی/ بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند/ بگفت انده خرند و جان فروشند...» اکنون مردم اندوه می‌خرند و جان می‌فروشند.

×اگر این وضعیتی که در حال‌ حاضر حاکم است تداوم پیدا کند، جامعه و مردم چه دشواری‌هایی پیدا خواهند کرد؟

با انواع مشکلات مواجه خواهیم شد. به نظر من از لحاظ سیاسی با خطر جدی روبه‌رو خواهیم شد که بسیار خطرناک است. من اگر جای حاکمان باشم، شرایط را تغییر می‌دهم. چون اگر این رویه ادامه پیدا کند، نظام سیاسی، حکومتی و همه ‌چیز از بین می‌رود. اقتصاد هم که مهم نیست، شکم است. اما فکر تبلور پیدا می‌کند و این خطرناک است. از لحاظ فرهنگی، روحی‌روانی، سیاسی، اجتماعی و... جامعه پیشرفتی نخواهد کرد. البته رشد می‌کنید و می‌توانید مثلاً کمپانی، ماشین یا... خریداری کنید، اما از توسعه خبری نخواهد بود. کلمات develop و progress با کلمه growth فرق می‌کند. کلمه growth یعنی مثلاً دختر 14ساله‌ای از نظر قد و وزن رشد می‌کند، اما توسعه پیدا نمی‌کند؛ در واقع توسعه کمی و کیفی است، growth رشد کمی است. شما می‌توانید کارخانه وارد کنید اما فکر مردم تغییر می‌کند و این خطرناک است. سوال این است: چرا آقازاده‌ها در خارج از کشور هستند؟ آنها چه کسانی هستند؟ پس چرا من و شما و دیگران نان نداریم که بخوریم؟

 اگر اروپا تغییر کرد، ذهن مردم اروپا به خاطر پروتستانتیسم تغییر کرد نه کارخانه! من امیدوارم آقایان صحبت‌های من و بزرگان را بشنوند و راه دیگری در پیش گیرند. در پایان تاکید می‌کنم٬ بی‌اعتمادی مردم به دولت ها سمی مهلک برای کشور است، فساد گسترده امروز ، زمینه ساز گسترش بی اعتمادی  تاریخی شده است. 

منبع: سایت دیده بان ایران

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر