کد خبر: 149677
A

فعال سیاسی اصلاح طلب: نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها، نه تنها در دوره پس از انقلاب از بین نرفت که ای‌بسا بیشتر هم شد

نماینده ادوار مجلس: متاسفانه بعضی‌ها، کاری کرده‌اند که، نسل جدید بر این تصور شده که واقعا مردم در سال ۵۷ از روی سرخوشی دست به انقلاب زدند. اما اولا اینکه، ممکن است که مثلا هزار نفر، دوهزار نفر یا فرضا یک میلیون نفر انسان گول و فریب خورده و دست به اقداماتی بزنند ولی، توده ملت وقتی بسیج شده و آن همه کشته و مجروح می‌دهد، بعید است که بتوان همه این اقدامات را از روی سرخوشی دانست.

فعال سیاسی اصلاح طلب:  نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها، نه تنها در دوره پس از انقلاب از بین نرفت که ای‌بسا بیشتر هم شد

به گزارش سایت دیده‌بان ایران، محمدرضا علی حسینی، زندانی و مبارز سیاسی و دبیرکل کانون زندانیان سیاسی پیش از انقلاب، جانباز جنگ تحمیلی و نماینده ادوار پنجم و ششم مجلس ضمن اشاره به زمینه‌های بروز انقلاب ۵۷ در ایران، اظهار داشت: در زمان رژیم گذشته، تبعیض و فقر در میان مردم از حکمرانی در کشور معروف بوده و این اصطلاح به وجود آمده بود که تنها خانواده هزارفامیل وضع خوبی داشته و اموال مملکت را در اختیار دارند. منظور از هزار فامیل، همان منتسبین به خانواده شاه بود. 

به عنوان نمونه، در منطقه‌ای که حوزه انتخابیه من در دوره نمایندگی بود، ۱۸۰ روستا داشتیم که کلا سه دبیرستان وجود داشت. برای هر سه روستا، یک دبستان داشتیم و اساسا امکان تحصیل برای دختران، بسیار پائین بود. به همین دلیل، بسیاری از جوانان-اکثریت دختران- از تحصیل بازمی‌ماندند. شهر نهاوند، تنها یک خیابان آسفالت داشت و وضعیت بهداشت و فقر و تبعیض در آن منطقه بیداد می‌کرد. 

مردم از فقر و تبعیض به سطوح آمده بودند و اساسا سوال این خواهد بود که منظور آقایان کدام سرخوشی بوده که منجر به انقلاب مردم شده است؟ به عنوان نمونه، اعضای یک خانواده هم از ترس ساواک و نفوذ آن، واهمه داشتند در کنار هم علیه شاه جمله‌ای به زبان بیاورند. خفقان بیداد می‌کرد. به عنوان نمونه، تنها نسخه‌ای از اسامی شهدایی که فقط در بهمن ماه سالیان منتهی به انقلاب به جوخه اعدام سپرده شدند را به عنوان ضمیمه می‌آورم که ببینیم چقدر آزادی بیان و تحمل عقیده مخالف حکومت وجود داشت. 

شاه در دهه پنجاه، کم کم احساس خداوندی می‌کرد و خفقان حول محور عدم نقد او در کشور بیداد می‌کرد. ما در زندان‌های قصر، قزل‌قلعه، قرلحصار و شهرهای مختلف، جوانان روشنفکر و تحصیلکرده‌ای داشتیم که بسیاری از آن‌ها به دلایل سیاسی در حبس به سر می‌بردند. 

احزاب سیاسی در دهه بیست، پس از رفتن رضاخان و آمدن پسرش به دلیل اینکه کشور به وسیله انگلیس‌ها اداره می‌شد و بریتانیایی‌ها به تحزب اعتقاد داشتند، وضعیت خوبی را در دهه بیست تجربه کردند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد به همان میزان که شاه قدرت می‌گرفت، رفته رفته کنترل بر آزادی‌های سیاسی بیشتر می‌شد و احزاب هم کمتر محلی از اعراب می‌گرفتند. 

مگر شاه نگفت که هرکس حزب رستاخیز را نمی‌خواهد از ایران برود؟

تا اینکه در دهه پنجاه، احزاب به حدی تحت کنترل و نظارت ساواک قرار گرفتند که جوانان کم کم و ناچارا به مبارزات مخفی روی آوردند. از سوی دیگر در دهه پنجا می‌بینیم که همان چند حزب تشریفاتی هم که وجود داشتند و گردانندگان از منتسبین به شاه و حکومت بودند نیز، جمع شدند. در سال‌ها آخر شاه اعلام کرد که همه احزاب جمع شده و حزب رستاخیز راه‌اندازی شود. حتی او اعلام کرد که هرکس نمی‌خواهد عضو این حزب شود، جمع کند و از ایران برود. ما در زندان افرادی داشتیم که برای گرفتن پاسپورت و به دلیل اینکه گفته بودند حاضر به عضویت در حزب رستاخیز نیستند بازداشت شده بودند. 

در دوره کنونی اما، موارد مهمی وجود دارد که اصلا نمی‌توان از کنار آن به سادگی گذشت. نابرابری‌ها در زمان جمهوری اسلامی هم به وفور وجود دارد و طبقاتی که ما خودمان در اوایل انقلاب آن‌ها را به عنوان خانواده‌های معمولی می‌شناختیم، الان با استفاده از رانت‌های بسیار کلان به ثروت‌های کلانی رسیدند. 

نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها، نه تنها در دوره پس از انقلاب از بین نرفت که ای‌بسا بیشتر هم شد

تبعیض در زمان شاه، همانطور که گفتم وجود داشت اما به نظر می‌رسد که فاصله طبقاتی امروزه در مواردی بیشتر هم شده است. به عبارت دیگر، نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها، نه تنها در دوره پس از انقلاب از بین نرفت که ای بسا در پاره‌ای از موارد بیشتر هم شد. 

در حال حاضر درباره حوزه‌های اجتماعی شاهد برخوردهای شدیدی هستیم. در همان زمان از من، دو کلت کمری، یک اسلحه برنو بلند و یک گونی فشنگ در یک خانه تیمی گرفتند و در فضای آن روزها با اینکه خودم انتظار اعدام داشتم، اما به من حکم حبس ابد داده شد. اما الان می‌بینیم که فردی به خاطر مسائل جزئی، محکومیت‌های بسیار بالایی در پرونده خود می‌گیرد. 

به نظر میرسد بعضی از تصمیم گیران تا این لحظه از سقوط شاه درسی نگرفته، الا اینکه نحوه برخورد با تظاهرات بسیار پیشرفته شده و نسبت به آن زمان، سازمان‌یافته‌تر و قوی‌تر است.

اما درس مثبت را سلطان قابوس از عملکرد شاه و انقلاب ایران گرفت! دیدیم که پس از سقوط شاه با مخالفین کشور، چریک‌های ظفار گفتگو کرده و جنگ‌های داخلی را از میان برداشت. فشارها و خفقان سیاسی را برداشت و پنجاه و پنج سال پس از آن حکومت کرد. 

مگر زندانیان سیاسی و معترضین در زمان سلطان قابوس چه می‌خواستند، الا اینکه جان خود را برای مردم فدا کنند. او هم از این مسئله استقبال کرد و آن‌ها را در اداره حکومت و آوردن رفاه برای ملت سهیم کرد. مدیران هم اگر به جای حصر و حبس با افراد صحبت کرده و به سخنان آن‌ها گوش می‌داد، طبعا شاهد درس گرفتن نظام از وضعیت شاه بودیم. طبعا در چنین وضعی، کشور هم هر از چندگاهی شاهد این اعتراضات گسترده نبود. شاید علت اصلی هم این است که فقط به حرف یک گروه، افراد و طبقه خاصی از سوی حاکمیت گوش داده شده و تنها گروه خاصی در کشور تصمیم‌گیر هستند. 

اگر شاه هم در سال ۵۶ به زندان‌ها آمده و با امثال ما صحبت می‌کرد، چه بسا مطالب مفیدی عائد او می‌شد که دیگر شاهد وقوع انقلاب نمی‌بودیم. 

به عبارت دیگر، مقصر اوضاع کنونی ما، شاه هم هست. دیکتاتوری، خودخواهی و غرور شاه زمینه انقلاب در کشور را پدید آورد. امروز هم آقایان با هیچکسی صحبت نکرده به حرف کسی گوش نمی‌دهند. شباهت اصلی در گوش نکردن به حرف نخبگان و مردم است. به نظر می‌رسد به رغم اینکه حکومت در کنترل اجتماعات بسیار توانمند بوده اما، میزان نارضایتی در کشور الان به حدی رسیده که نسل جدید با عدم اطلاع از زمان گذشته و بررسی وضعیت عینی فعلی به این نارضایتی صحه می‌گذارد.

الان در وضعیت بحرانی هستیم که حاکمان باید به هشدارهای کنونی توجه کنند. توصیه ما به جوانان این است که اگر ما در پنج دهه قبل سادگی کردیم از این پس باید بسیار سنجیده عمل کنیم. اگر چیزی را نمی‌خواهیم باید به جایگزین آن هم فکر کنیم تا دوباره از چاله در نیامده و به چاه بیفتیم.

 

منبع: امتداد

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر