کد خبر: 45866
A

خاطرات آیت الله هاشمی از سفر به مسکو

تابستان سال ٦٨ هاشمی برای انجام توافقی تسلیحاتی که به خواسته روس‌ها رسانه‌ای نشد به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. او در خاطرات تیرماه خود به مواجهه‌اش با مردم عادی و پیاده‌روی‌اش در مرکز روشنفکران و هنرمندان مسکو اشاره می‌کند و اینکه برای خریدن کتابی که زیرنظر دولت منتشر نشده حاضر است سه برابر بیشتر پول بدهد.

خاطرات آیت الله هاشمی از سفر به مسکو

به گزارش دیده بان ایران؛ بعد از استحمام و صبحانه، به سالن مخصوص مصاحبه‌ها رفتیم و با خبرنگاران خارجی و داخلی، مصاحبه انجام شد. روس‌ها از من خواسته بودند در مورد توافق در تسلیحات چیزی نگویم؛ گویا از سوی غربی‌ها در این جهت تحت فشارند.

از آنجا برای امضای توافق‌ها به کرملین رفتیم. با مراسم خاصی من و آقای گورباچف [صدر هیات‌رییسه اتحاد جماهیر شوروی] دو سند را و آقایان [محمد‌جواد] ایروانی [وزیر امور اقتصادی و دارایی] و آقای لئوف کاتاشف [وزیر روابط اقتصاد خارجی شوروی] [و آقای ان اس کناریف وزیر راه اتحاد شوروی] دوسند دیگر را امضا کردیم و امضای سند تسلیحات، به عهده آقای [بهزاد] نبوی و آقای کاتاشف بود که به خاطر اختلاف نظرشان، آماده نبود؛ با تاکید من و گورباچف رفتند، آماده کردند و در فرودگاه امضا نمودند.

مراسم خداحافظی با گورباچف را در [سالن سنت جرج] کاخ کرملین انجام دادیم. به سوی اقامتگاه حرکت کردیم. در بین راه، در خیابان آربات که مرکز روشنفکران و هنرمندان مسکو است، پیاده شدیم و سراسر خیابان را پیاده رفتیم. مردم مسکو خونسردند و احساسات نشان نمی‌دهند. از یک نویسنده که کتابش را خود چاپ کرده بود و کنار خیابان می‌فروخت، یک کتاب خریدم. ده روبل به او دادم. قیمت کتابش سه روبل بود. این تنها کتاب فروشی خصوصی مسکو بود.

از یک فروشگاه کوچک مواد غذایی هم بازدید کردیم. میوه‌ها و کمپوت‌ها را می‌فروختند؛ چیز کمی بود، با کیفیت غیر مرغوب و نسبتا گران.

همراه آقای لیاکوف، از اقامتگاه به سوی فرودگاه حرکت کردیم. با سان و رژه، مراسم خداحافظی و بدرقه انجام شد و با هواپیمای تشریفات روسی به سوی لنینگراد [= سن‌پترز‌بورگ] پرواز کردیم. رییس‌جمهور مولداوی که معاون گورباچف است، مهماندار بود. ساعت دوازده ظهر به فرودگاه لنینگراد رسیدیم. مسوولان شهر به ریاست [آقای خودریف] شهردار از ما استقبال کردند. با تشریفات به سوی شهر حرکت کردیم. در اتومبیل، شهردار برای‌مان توضیح می‌داد.

در مدخل شهر، کنار موزه [آرمیتاژ] و ساختمان یادبود مدافعان [قهرمان] شهر که در جنگ جهانی دوم کشته شده‌اند، پیاده شدیم و تاج گل نثار کردیم و توضیحات شنیدیم. مدعی‌اند یک میلیون نفر، در مدت ٩٠٠ روز محاصره ارتش هیتلر کشته داده‌اند و یک‌سوم شهر خراب شده است و در همان نقطه، محاصره را شکسته‌اند. همان‌جا از یک فروشگاه بازدید کردیم. به ساختمان شهرداری رفتیم [و در جلسه کمیته اجرایی شهر لنینگراد شرکت کردیم. ] توضیحات دادند. خوب بر آمار و ارقام مسلط نبودند. گاهی سوالات را غلط جواب می‌دادند و بعدا عذر‌خواهی می‌کردند. به اقامتگاه رفتیم؛ ساختمانی قدیمی در کنار رودخانه، در باغی مشجّر به اشجار زینتی. هوا آفتابی و مطبوع است. چنین روزهایی در اینجا کم است. به همین جهت بعضی‌ مردم در خیابان‌ها نیمه برهنه‌اند. بعد از ناهار و استراحت، باز به شهر رفتیم و از موزه آرمیتاژ بازدید کردیم و آثار ارزشمندی از ایران دیدیم؛ موزه مهمی است. قبلا کاخ تزار روس بوده است.

در خیابان‌های شهر گشتیم. مردم زیادی در اطراف خیابان صف کشیده بودند. باز برای استراحت به اقامتگاه آمدیم. کمی خوابیدم. شام را در مهمانخانه شهرداری صرف کردیم. از مسجد مسلمانان بازدید کردیم. گفتند پنجاه هزار مسلمان در آن شهر است. امام مسجد به ایران آمده است.

سر میز شام من و [آقای خودریف] شهردار [لنینگراد] صحبت کوتاهی کردیم. بعد از شام باز شهر را گشتیم. از ناو جنگی ابرار (اورورا) بازدید کردیم. لنین از رادیوی ناو، پیروزی انقلاب [اکتبر روسیه] را اعلان کرده است. از توپ این ناو به کاخ تزار شلیک شده است. آن توپ و آن رادیو اکنون حفظ شده است. از ساحل خلیج فنلاند بازدید کردیم. شهر پر از پل و رودخانه و شبه جزیره است؛ اینجا را ونیز شمال می‌گویند. ساعت یازده به اقامتگاه برگشتیم. هنوز آفتاب غروب نکرده بود. صبر کردیم تا غروب شد و نماز مغرب و عشاء را خواندیم. بالاخره هوا تاریک شد. در این فصل فقط دو سه ساعت غروب آفتاب دارند ساعت یک بامداد خوابیدیم.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر