کد خبر: 57259
A

عبدالله ناصری: روحانی مقصر تمام مشکلات نیست/ قوی‌ترین مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی مجلس ششم بود

تا اصلاح‌طلبان تکلیف خود را نسبت به جریان سوم یا همان جامعه مدنی که امروز بسیار قدرتمند و تعیین کننده است روشن نکنند نمی‌توانند تصمیم درستی اتخاذ کنند.

عبدالله ناصری: روحانی مقصر تمام مشکلات نیست/ قوی‌ترین مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی مجلس ششم بود

به گزارش دیده بان ایران؛  عبد‌ا... ناصری فعال سیاسی اصلاح‌طلب و مشاور عالی رئیس دولت اصلاحات در گفت و گو با روزنامه آرمان گفت:

جریان دلواپس برای ادامه حیات خود باید خرده گفتمانی داشته باشد و بهترین رویکرد نیز در راستای کنشگری آنها حمایت از منافع ملی است، اما واقعیت این است که این جریان از سال 92 با دولت و از 94 کماکان با مجلس مخالف بوده، چرا که مجلس و دولت پیشین که مطلوب آنها بوده شکل نگرفته است. این یک واقعیت است که جامعه و همه نخبگان باید بپذیرند و کنشگران، جریانات سیاسی و اصحاب رسانه بپذیرند که آن چرا که مردم در پی آن هستند و نسبت به آن معترضند فقط از ناحیه دولت آقای روحانی یا مجلس نیست. گرچه آنها نیز به سهم خود اشتباهاتی داشته‌اند، این نارضایتی که امروز موج فراگیر گسترده‌ای شده و متاسفانه روز به روز هم تقویت می‌شود ناشی از سوء تدبیر برخی در طول سال‌های اخیر مخصوصا از سال88 بدین سو است. از این جهت بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اعتراضات هیچ قاعده و هویت حزبی و سیاسی ندارد و خود معترضین چه در قالب کارگران حقوق نگرفته و چه در قالب خانواده‌های تلفات از دست داده اتوبوس واژگون شده دانشگاه آزاد همه بر این تاکید می‌کنند که تمام مطالبات ما صنفی و اجتماعی است و به هیچ جریان سیاسی متصل نیستیم. بنابر این تکلیف جریان دلواپس رقیب دولت و مجلس همیشه معلوم است. بله باید بگویند از منافع ملی حمایت می‌کنم چرا که اگر غیر از این باشد حاکمیت و جامعه مدنی در برابر آنها قد علم می‌کنند. البته اعتراضات و نا امیدی‌هایی که در کشور شکل گرفته بسیار جدی است. لذا آقای جهانگیری، اصلاح‌طلبان، دولت و مجلسی‌ها باید بپذیرند که این یأس و نا امیدی پدیده‌ای جعلی یا جنگ روانی نیست بلکه واقعیتی بسیار ملموس است که هیچ نهاد و جریان سیاسی نیز نباید سر خود را در برف کرده و آن را نادیده بگیرد.

چه میزان به این گزاره قائل هستید که آقای روحانی در دومین حضور خود در کسوت رئیس‌جمهور بیش از پیگیری مطالبات مردم و تحقق وعده‌های داده شده به سمت و سوی تحقق مطالبات مردم حرکت نکرده و جامعه نیز تمایزی میان بخش‌ها قائل نیست؟

من معتقدم که این نکته بسیار مهم است. آقای روحانی مقصر تمام مشکلات نیست، چرا که دولت اختیارات محدود‌تری نسبت به نهادهای برون دولتی دارد، اما آقای روحانی بعد از انتخابات 96 که رفراندوم اتمام حجت شده مردم با وی بود به مرور شعارهای انتخاباتی خود را نادیده گرفت و این تلقی نیز که رئیس‌جمهور کم‌کم مطالبات مردمی را به سمت مطالبات برخی نهادها گرایش داده خیلی تلقی نابجایی نیست. البته آگراندیسمان و بزرگنمایی می‌شود، اما در شرایطی که تجارت، بازرگانی، قیمت‌ها تنظیم بازار و صنعت و معدن همه دچار آشفتگی است. مثلا در مورد جابه‌جایی برخی از وزرا ببینید جایگزین‌ها چه کسانی بوده‌اند. وقتی وزیر نسبتا موفقی مثل آقای شریعتمداری برداشته می‌شود شخصی جایگزین وی می‌شود که فاصله بسیار معناداری با وزیر قبلی دارد. این مساله را در مورد وزیر راه و شهرسازی نیز می‌توانیم به‌وضوح مشاهده کنیم. وزیر بهداشت نیز به علت نارضایتی از شرایط چند روز است که استعفا داه و هیچکس نیز از رئیس‌جمهور و سخنگوی دولتی که البته وجود ندارد هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند. آقای روحانی علاوه بر اینکه بخش قابل توجهی از مطالبات مردمی را که هماهنگ با شعارهای انتخاباتی بوده فراموش کرده که البته باید این را منصفانه گفت که بخشی از این مطالبات دست آقای روحانی نیست، اما آقای روحانی می‌توانسته با افکار عمومی سخن بگوید و نگفته، اما بخش دیگر در اختیار آقای روحانی است که وی راضی‌کننده ظاهر نشده و این تلقی خود به خود در جامعه شکل گرفته که آقای روحانی در ربع باقی مانده دوره ریاست جمهوری خویش به فکر مطالبات برخی از نهادها سوق پیدا می‌کند.

این مساله چه میزان بر رویکرد مردم برای مشارکت در فرایندهای انتخابی آینده تاثیر گذاشته و خواهد گذاشت؟

الان شرایط کشور به حدی خطیر است که هر دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرای معتدل و عاقل اگر واقع‌بینانه بخواهند نگاه کنند در برابر دو جریان سیاسی تاریخی جریان سومی شکل گرفته که من نام آن را جریان جامعه مدنی می‌گذارم. البته این جریان دارای تشکیلات سیاسی نیست بلکه یک جریان عظیم مدنی است که درست در برابر جریان اصلاحات و اصولگرا قرار گرفته و مطالبات بسیار جدی، مهم و برحقی دارد. بنابر این دو جریان سیاسی کشور اگر منافع ملی را در نظر دارند که معتقدم دارند، باید در یک تفاهم و گفت‌وگوی ملی بنشینند و برای اولین بار تصویر درستی از این جریان سوم داشته باشند. هنوز در بین جریانات سیاسی و مسئولان بخشی بر این باور هستند که این جریانات مردمی مطالبات و تظاهرات ریشه سازماندهی شده خارجی دارد که این بسیار جای تاسف دارد. لذا اگر امروز نپذیریم تمام این مطالبات، اعتراضاتی که جریان سوم کشور که روز به روز قوی می‌شود خاستگاه داخلی است. ممکن است این جریان سر بزنگاه بتواند کارهای ویژه‌ای انجام دهد. به عنوان مثال دیگر مثل 40 سال گذشته پای صندوق‌های رأی حاضر نشود که این برای کشور بسیار خطرناک است. بنابر این دو جریان سیاسی و مجموعه کشور باید بنشینند و موضوع و نوع کنش خود را در برابر این جریان عظیم سوم روشن کنند.

بسیاری از دولتی‌ها و به‌خصوص نمایندگان مجلس مثل آقای پزشکیان نسبت به رویکردهای صداوسیما در تخریب جایگاه مجلس موضع‌گیری کرده‌اند، به نظر شما باید برای نظارت بیشتر بر عملکردهای این سازمان در خصوص دولت و مجلس چه رویکردهایی اتخاذ شود؟

صداوسیما یکی از ابزارهای قدرتمندی است که در اختیار برخی است که سال‌هاست درصدد حاکم نمودن گفتمان سیاسی، فرهنگی و حتی اخلاقی خود در جامعه هستند که در بخشی از جامعه نیز موفق بوده است. آقای پزشکیان نیز باید بداند که انتقاد، ردیابی و نقد مجالس در جمهوری اسلامی همیشه برقرار بوده است. قوی‌ترین مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی مجلس ششم بود که از سوی برخی در 4 سال به طرز عجیبی بمباران می‌شد. بنا بر این اگر آقای پزشکیان یا هر نماینده‌ای انتظار داشته باشد که در این شرایط پر بحران که بزرگترین آن نیز باور به بحران کارآمدی و عملا پذیرش ناکارآمدی است. بنابر این مجلس نیز به عنوان یکی از ارکان حاکمیت چه در فضای مجازی، صداوسیما یا رسانه‌های دیگر طبیعتا مورد نقد و انتقاد قرار می‌گیرد. من به مطلب اصلی باز می‌گردم که امروز صداوسیما و تمامی بخش‌ها و نهادها باید برای جریان سومی که در حال تبدیل شدن به مساله‌ای مهم است برنامه‌ریزی کنند. البته باید توجه کنیم منظور من فرار به جلوی برخی افراد که آدرس غلط می‌دهند که سال 98 نیز ممکن است فتنه‌ای مثل 88 صورت بگیرد نیست. باید مردم را روشن کرد که این آدرس غلط دادن و فرار به جلوست. اگر برخی نگاه خود را به روند مدیریتی خود تغییر ندهند و اصلاحاتی بنیادین شکل ندهند حتما شرایط سال 98 از 97 خطرناک‌تر خواهد بود. از اکنون نیز کاملا پیش‌بینی کرده و با صراحت اعلام می‌کنم که هیچ فتنه‌ای در کار نخواهد بود، همچنان که همه پذیرفتند که تظاهرات دی ماه 96 مساله‌ای کاملا داخلی بود. از الان به بعد هر نوع حرکت، اعتراض، انتقاد و حضور اجتماعی منتقدانه از هر بخشی از جامعه صورت بگیرد باید داخلی دیده شود و مسئولان کشور پس از 40 سال باید در رویکردها بازنگری داشته باشند.

چندی است که برخی جریانات با ساختن مستندهایی مثل هاشمی زنده است به تخریب و تحریف چهره‌های انقلاب روی آورده‌اند، با توجه به اینکه این چهره‌ها همه از بزرگان نظام بوده‌اند، اساسا اینگونه رویکردها با چه اهدافی شکل می‌گیرد؟

من معتقدم کانون‌های قدرتمند که از جمله کارهایشان ساختن این مستندهاست، تمایل دارند که مرحوم آیت‌ا... هاشمی همان آقای هاشمی سال‌های 57 تا 88 باشد. هاشمی 88 به بعد بسیاری از معادلات این طبقه قدرتمند، پرنفوذ و غیر پاسخگو را بهم ریخت. از این جهت است که دیدار یک مرجع تقلید مسلم را با رئیس دولت اصلاحات بر نمی‌تابد. البته در آن مساله جامعه قم، جامعه ملی و نخبگان عکس‌العمل خود را به خوبی نشان دادند. بنابر این اینگونه کارها ادامه پیدا خواهد کرد، لذا مطلوب این جریان تصویر 57 تا 88 هاشمی است. تصویر هاشمی 88 به عنوان یک رکن انقلاب بسیاری از تئوری‌های آنها را بهم می‌ریزد لذا از این جهت است که به برخی تخریب و هجمه‌ها می‌پردازند.

آقای مرعشی در گفت‌وگویی عنوان کرده که باتوجه به ساختار فعلی رئیس‌جمهوری موفق است که جلسات هیأت دولت خود را به ریاست مقام معظم رهبری تشکیل دهد و اینگونه بهتر مسائل را پیش می‌برد، ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟

من با احترام به آقای مرعشی چندان موافق این نظر نیستم چرا که خلاف قانون اساسی است. چرا که بالاخره مردم به رئیس‌جمهور رأی می‌دهند و وی باید مطابق با وظایف و قوانینی که در قانون اساسی آمده نقش خود را ایفا کند. البته در این روند مخصوصا پس از جنگ دو اتفاق افتاده است. نخست اینکه جاهایی رئیس‌جمهور‌ها و دولت‌ها توانا نیستند. در واقع کانون‌های پرقدرت و موازی مانع تراشی کرده‌اند و در جاهایی نیز دولت‌های کوچک، ناکارآمد و کم‌تجربه مثل دولت آقای احمدی‌نژاد بودند که همه امکانات حکومت در اختیار آنها قرار گرفت، اما بخش اعظمی از سرمایه ملی و اجتماعی کشور در عرصه ملی و بین‌المللی از بین رفت. بنابر این دولتی موفق خواهد بود که همه نهادها بپذیرند و بر این مهم توافق داشته باشند که طبق همین قانون اساسی که پس از 40 سال زمان تجدید نظر در آن فرا رسیده، اجازه دهند که رئیس دولت وظایف خود را انجام دهد. اگر این مهم رخ دهد به نظر من خیلی از مشکلات حل خواهد شد و دیگر نیازی نیست که هیأت دولت به ریاست مقام معظم رهبری تشکیل شود.

در مورد کنش سیاسی اصلاح‌طلبان در آینده سیاسی برخی از جمله سعید حجاریان معتقد است به جهت محدودیت‌های بسیار نباید در فرایندها شرکت کرد، اما عده‌ای دیگر مثل بهزاد نبوی معتقدند که باید در ساختارها قدم برداشت و نقش‌آفرینی کرد، به نظر شما اصلاح‌طلبان باید چگونه کنشی در آینده ایران داشته باشند؟

من هم مثل سایر اصلاح‌طلبان معتقدم راه نجات کشور از اصلاحات می‌گذرد، حال هرکسی منادی و صاحب گفتمانش باشد شکی در آن نیست. البته من با تایید نظرات آقای حجاریان و آقای نبوی که بسیار هم مهم هستند، می‌خواهم نظر سومی به این دو نظر اضافه کنم. اینکه اگر هردو این بزرگواران خاطر جمع به مشارکت تاحدودی قابل توجه در انتخابات 1400 باشند می‌توانند نسبت به این دو نظریه خود کاملا طرفداری و استدلال کنند، اما من به شخصه که روند کشور را در این یکی دوساله دیدم اگر این روند ادامه پیدا کند و اتفاق خاصی نیفتد انتخابات 1400 را یکی از کم‌رونق‌ترین و ضعیف‌ترین انتخابات کشور می‌دانم که در آن صورت باید نگران آینده سیاسی ملی و بین‌المللی ایران بود.

انتخابات مجلس 98 چطور، نباید شاهد کنش فعالی از اصلاح‌طلبان در انتخابات آتی باشیم؟

من اصلا انتخابات 98 را خیلی مهم نمی‌بینم چون در میدان انتخابات مجلس نماینده‌ای با 2 میلیون و نماینده دیگری با 7 هزار رأی انتخاب می‌شوند و هر دو در یک مجلس حضور پیدا می‌کنند. متاسفانه پس از مجلس ششم با توجه به برخی محدودیت‌ها چون بیشتر افراد لایق با حذف شدند، بخش قابل توجهی که وارد شدند فقط به 4سال نمایندگی فکر می‌کنند نه به 4سال منافع ملی کشور. من معتقدم تا اصلاح‌طلبان تکلیف خود را نسبت به جریان سوم یا همان جامعه مدنی که امروز بسیار قدرتمند و تعیین کننده است روشن نکنند نمی‌توانند تصمیم درستی اتخاذ کنند.

اصلاح‌طلبان که همواره بر مطالبات مردم قدم برداشته‌اند، نمی‌توانند خود را با این جریان سوم هماهنگ کنند تا از سویی در خود بازنگری کرده و از سوی دیگر مطالبات مردم را پی بگیرند؟

باید بگویم با این رویکرد و نگرشی که جریان‌های قدرتمند درپیش گرفته‌اند، اصلاح‌طلبان نتیجه‌ای از این کار حاصل نمی‌کنند، چرا که مردم و جریان سوم مطالبات جدی دارد که اصلاح‌طلبان اگر بخواهند این مطالبات را محقق کنند باید در این جریان که بسیار پرقدرت است وارد یک مفاهمه و گفت‌وگو شود که همان گفت‌وگوی ملی است که البته در کانون‌های اصلی قدرت طرفدار ندارد.

با این تفاسیر جریان اصلاحات با نوعی انسداد مواجه خواهد شد؟

بله، ممکن است که این مساله پیش بیاید، چون امروز این جریان سوم نگرش و مطالباتشان بسیار به کارآمدی مدیریتی کشور فارغ از گرایش سیاسی تغییر کرده و تا آن مطالبات معنا و تفسیر پیدا نکند نه اصولگرایان می‌توانند اتفاقی رقم بزنند و نه اصلاح‌طلبان از طریق صندوق رأی، مگر اینکه تصمیمات دیگری اتخاذ شود که شرایط ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد که تصمیمی جز روند اصلاح پذیری در دستور کار قرار گیرد.

پس آینده سیاسی ایران را جریان سوم خواهد ساخت نه جریانات سیاسی فعلی؟

بله، برداشت من این است که اگر این روند ادامه پیدا کند آینده سیاسی ایران را جامعه مدنی خواهد ساخت.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر