کد خبر: 58436
A
عبدالله ناصری:

به سکوت فراکسیون امید و شخص عارف درباره قضیه نماینده سلماس انتقاد داریم / شجاعتی که در هاشمی سراغ داشتیم را در روحانی نمی‌بینیم

امیدوارم تحولی در فکر و رفتار آقای روحانی صورت بگیرد. اما اگر برگردیم به 5 سال و نیم گذشته، خواهیم دید که تقریبا اکثر کارشناسان و متخصصان حوزه برنامه‌ریزی و اقتصاد، نسبت به انتصاب آقای نوبخت به ریاست سازمان برنامه و بودجه به روحانی انتقاد داشتند؛ از مسعود نیلی تا دیگران. اما این جمله آقای روحانی معروف شد و واقعیت هم چنین است که ایشان گفتند «نوبخت یعنی من و هر چه بگوید عمل خواهم کرد»، همین نکته در حلقه اول دور روحانی؛ آقایان واعظی، آشنا، نهاوندیان و احتمالا حسین فریدون خوب می‌دانند که آقای روحانی چه چارچوب‌های مشاوره‌ای را می‌پذیرد و عمل می‌کند و روحانی هم مایل استبا این حلقه کار کند زیرا آنطور که او می‌خواهد مشاوره می‌دهند

به سکوت فراکسیون امید و شخص عارف درباره قضیه نماینده سلماس انتقاد داریم / شجاعتی که در هاشمی سراغ داشتیم را در روحانی نمی‌بینیم

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ برای بررسی مواضع اخیر آقای روحانی و آینده سیاسی او و جریان اصلاحات و همچنین انتظارات و مطالبات جامعه مدنی، «آرمان» با عبدا... ناصری فعال سیاسی اصلاح‌طلب به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

رئیس‌جمهوری در جمع وزیر و مدیران وزارت ارتباطات سخنانی را مطرح کرد که بیشتر آنها دغدغه جامعه مدنی است. بحث فیلترینگ، آزادی بیان و رسانه، لزوم احترام به حریم خصوصی و... آیا می‌توان گفت که آقای روحانی در حال بازگشت به جامعه مدنی و پایگاه اجتماعی خود است؟

واقعا نمی‌دانم که نیت آقای روحانی از این سخنان چیست. این مواضع برای من هم تعجب آور بود. رئیس‌جمهوری در مقام عالی‌ترین فرد اجرایی کشور و رئیس شورای عالی امنیت ملی، باید از ابتدا که مباحثی مانند فیلترینگ مطرح می‌شد جلوی این مسیر را می‌گرفت. واقعیت این است که اکنون جامعه مدنی نمی‌تواند به راحتی این سخنان را صد درصد باور کند. امیدوارم آقای روحانی تصمیم گرفته باشد تا رفتارها و مواضع مرحوم آیت‌ا...هاشمی پس از حوادث 88 را داشته باشد و به متن جامعه مدنی بازگردد. اما نمی‌توان قبول کرد که ایشان با توجه به موقعیت و مسئولیت‌هایشان، نتوانسته است از فیلتر فضای مجازی جلوگیری کند. الان مردم می‌بینند که مدتی است ائمه جمعه جلوتر از آقای روحانی به بحث فیلترینگ می‌پردازند و خواهان رفع این مسئله هستند.

آیا آقای روحانی قصد دارند به مطالبات جامعه مدنی و نیروهای الیت در حوزه‌های مختلف توجه و نگاه مجددی داشته باشند؟

به نظرم برخلاف تصور برخی مسئولان، قاطبه جامعه عوام نیستند که بخواهند تحت تاثیر سخنان جذاب مسئولان مختلف از مطالبات اصلی خود و پیگیری آنها عقب بنشینند، مخصوصا اکنون که 70 درصد جامعه از نسل پس از انقلاب هستند، همخوانی بین نظام مدیریتی، دولت، عملکرد رئیس‌جمهوری و سخنان و مواضع اینها، باید باشد. رئیس‌جمهوری که منشور حقوق شهروندی را امضا و ابلاغ کرده است، جامعه از او نمی‌پذیرد که وزارت اطلاعات که مهم‌ترین نهاد امنیتی کشور و زیر نظر دولت است، برخی کارها را انجام دهد که زیر سوال برود. مانند آن چه که اخیرا مطرح شد. البته سخنان روحانی در وزارت ارتباطات خوب بود و کاملا با مواضع، شعارها و وعده‌های انتخاباتی او همخوانی داشت، اما نمی‌دانم چند درصد جامعه می‌تواند این سخنان را با رویدادهای انجام شده مطابقت دهند. به صراحت بگویم که از دولت اول آقای روحانی این باور و مطالبه را داشتم که ایشان به جامعه مدنی توجه خاصی داشته باشد و به خواسته‌های عمده این طیف گسترده به شکل ویژه‌ای بپردازند.

جامعه مدنی تا چه اندازه توان دارد که دولت و سایر قوا و نهادها را همراه خود کند تا پاسخگوی مطالباتشان باشند؟

امروز این جریان اجتماعی که بنده از آن به‌عنوان «جبهه سوم» در کشور نام می‌برم (در کنار دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا) امروز جبهه سومی بسیار قدرتمند به نام جامعه مدنی که مطالبات ترکیبی متعددی دارد که آقای روحانی باید به آن توجه کند. نکته دیگر این است می‌تواند این «جریان سوم» را سرآغاز شکل‌گیری جامعه مدنی مقتدر و بانفوذ تلقی کرد که صرفا دغدغه‌هایش سیاسی نیست. از دی ماه 96 این جریان آغاز شد که شعارهایی هم سر داد اما شاهد بودیم که آقای روحانی در جلسه سؤال از ایشان در صحن علنی مجلس، اعتراضات دی ماه گذشته را صرفا ساخته دشمن دانست در حالی که همان موقع دو وزیر کشور و اطلاعات ایشان، اعتراضات را داخلی و برخاسته از یک اعتراض عنوان کردند. بنابراین آقای روحانی توجه داشته باشد که تغییر مداوم مواضع و افت و خیزها در رفتار و گفتار و مواضع ضد و نقیض، گاهی پذیرش آن برای جامعه مدنی سخت می‌کند. اما مواضع منطبق بر مطالبات جامعه مدنی، در آینده حتما به‌نفع روحانی خواهد بود تا بتواند الگوی مرحوم هاشمی را پس از 88 پیش بگیرد.

آقای روحانی در ادامه دولت خود که حدود 3 سال تا پایان آن زمان باقی است، آیا به جامعه مدنی باز خواهد گشت و واقعا پیگیر و دغدغه مطالبات این طیف یا به گفته شما «جریان سوم» را خواهد داشت یا به دنبال اهداف سیاسی دیگر خود خواهد رفت؟

آقای روحانی تا 1400 مورد حمایت جریان اصلاح‌طلب خواهد بود. بنده هم همچنان حامی او هستم اما وجه انتقادی خود را حفظ خواهم کرد و انتقادات خود را نیز مطرح می‌کنم اما با شناختی که از ایشان دارم، به نظر می‌رسد که روندی را که تاکنون در پیش گرفته را ادامه خواهد داد زیرا با روحیات آقای روحانی بیشتر انطباق دارد. آن شجاعتی که در آقای هاشمی رفسنجانی سراغ داشتیم را به هیچ وجه در روحانی نمی‌بینیم؛ باید حتما به این نکته توجه داشت. آقای هاشمی با اینکه تا لحظه آخر عمرشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، اما به جامعه مدنی رجوع خوبی داشت و به فکر دغدغه آنها بود که در نهایت مردم هم قدرشناس او بودند.

در واقع آقای روحانی قصد دارد تا پایان ریاست جمهوری خود همه را راضی نگه دارد.

ایشان تمایل ندارد مانند آقای هاشمی، مرتبط و یا نیروی شناسنامه‌دار دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا باشد. خود را فراتر از این دو جریان می‌داند اما به نظرم به خاطر سابقه کار امنیتی صرف و مسئولیت‌های سیاسی خاص و نداشتن مشاوران قدرتمند در اطرافش که این افراد و مشاوران نمی‌توانند تصویر واقعی از جامعه به او نشان دهند تا بر مبنای آن واقعیات تصمیم بگیرد، 2 مشکل دارد اول اینکه آن شاکله شخصیتی و وجهه خاص آقای هاشمی را ندارد و دوم تصویر مطلوبی از واقعیت‌های جامعه ندارد. اما هاشمی تصویر درست و صحیحی از جامعه مدنی و کلیت مسائل کشور و مردم را به دست آورده بود اما حسن روحانی فعلا فاقد چنین برداشت و تحلیلی است.

آقای روحانی باید چه شرایطی را برای خود فراهم آورد؟

امیدوارم تحولی در فکر و رفتار آقای روحانی صورت بگیرد. اما اگر برگردیم به 5 سال و نیم گذشته، خواهیم دید که تقریبا اکثر کارشناسان و متخصصان حوزه برنامه‌ریزی و اقتصاد، نسبت به انتصاب آقای نوبخت به ریاست سازمان برنامه و بودجه به روحانی انتقاد داشتند؛ از مسعود نیلی تا دیگران. اما این جمله آقای روحانی معروف شد و واقعیت هم چنین است که ایشان گفتند «نوبخت یعنی من و هر چه بگوید عمل خواهم کرد»، همین نکته در حلقه اول دور روحانی؛ آقایان واعظی، آشنا، نهاوندیان و احتمالا حسین فریدون خوب می‌دانند که آقای روحانی چه چارچوب‌های مشاوره‌ای را می‌پذیرد و عمل می‌کند و روحانی هم مایل است با این حلقه کار کند زیرا آنطور که او می‌خواهد مشاوره می‌دهند. بنابراین خیلی امیدوار نیستم کسی که طی این 5 سال و اندی توصیه‌های زیادی از سوی افراد مختلفی به او شد که در انتصاب‌ها و چنین نیروهای اصلی دولت دقت کند، اما فکر نمی‌کنم در 3 سال آینده اتفاق خاصی در این زمینه روی دهد. فکر می‌کنم روحانی با توجه به فضا و شرایط عمل کند. در ارتباط با همین بحث فیلترینگ که ایشان روز یکشنبه مطرح کردند، مروری که در فضای مجازی داشتم و دیدگاه‌ها را خواندم، متأسفانه فضا بر نپذیرفتن این موضوع موج می‌زد. بالاخره جامعه مدنی وعده‌های انتخاباتی ایشان را به یاد دارند و او توانسته بود پیروز شود. اما بسیاری از وعده‌های انتخاباتی خود را پیگیری نکرد و جامعه مدنی و فعالان سیاسی و رسانه‌ای را به انتقاد واداشت. اگر ما مبنا را بگذاریم به پذیرش عرف اجتماعی و اجماع جامعه مدنی، بسیار بیش از آنکه سخنان روحانی درباره فیلترینگ را جدی بگیرند و احسنت بگویند، بیشتر شوخی تلقی کردند! یعنی باید در تار و پود جامعه مدنی، تلقی جدی بودن و دغدغه‌مندی را متصور بود. این جدی گرفتن یک اراده سنگینی برای تحقق یافتن می‌خواهد. آقای روحانی چنین انگیزه و خواستی را ندارد. آقای روحانی سخنی را مطرح کرده که خودش به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی می‌توانست جلوی آن (فیلترینگ) بایستد و با نهادهای بالا دستی در این باره رایزنی کند و حل و فصل نماید تا به لحاظ سیاسی و اجتماعی هم دولت و هم به حاکمیت هزینه کمتری وارد شود.

این نکته که نیروهای الیت جامعه و هواداران رئیس‌جمهوری که برای روی کار آمدن او تلاش‌های شبانه روزی داشتند اگر سخنان و مواضع و رویکردهای اجتماعی و سیاسی او را جدی نگیرند، خبر خوبی برای آقای روحانی و دولت او نیست. در این شرایط باید چکار کند تا حرف‌هایش جدی تلقی شود؟

آقای روحانی از ابتدا نتوانست برنامه مشخصی را برای کار در دولت ترسیم کند، به نظرم در ادامه هم نتواند و شاید این انتظار از ایشان بی‌مورد باشد. همیشه گفته‌ایم و بر این باوریم که بی‌اعتمادی که وجود دارد، بخشی از آن مربوط به دولت می‌شود، زیرا صددرصد قدرت اجرایی و اقتصادی کشور در اختیار دولت نیست. اما در بین کسانی که هواداران دولت هستند و به آقای روحانی رأی داده‌اند، چه فعالان عرصه سیاسی و یا اجتماعی و جامعه مدنی و کنشگران، بخش عمده‌ای از این افراد چنین مواضعی را جدی نمی‌گیرد. بحث آقای روحانی درباره فیلترینگ و مشکلات آن را به نظر باید از سوی اپوزیسیون شنیده شود تا رئیس‌جمهوری. این حرف‌ها مانند تمجید آقای احمدی‌نژاد از اندیشه‌های مرحوم بازرگان است! زیرا واقعا کسی این مواضع را جدی نمی‌گیرد.

روحانی باید چه تدبیری بیندیشد؟

اگر آقای روحانی می‌خواهد وجهه و موقعیت قبلی خود را بازگرداند، باید یک تحول اساسی در نظام مدیریتی و دولت ایجاد کند اما به نظر اراده‌ای در ایجاد چنین تغییر و تحولاتی در دولت مشاهده نمی‌شود.

جریان اصلاحات تا چه اندازه در به وجود آمدن شرایط امروز و مواضع آقای روحانی، مقصر است؟ خوب یا بد، مردم به درخواست بزرگان جریان اصلاحات به آقای روحانی اقبال نشان دادند.

در مواجهه با آقای روحانی، اصلاح‌طلبان را می‌تواند به دو بخش تقسیم کرد. یک بخش در اکثریت هستند، انتظارات چندان بالایی‌تر ایشان با توجه به سابقه او و سیستم فکری و نظرات فرهنگی‌اش، نداشتند. اصلاح‌طلبانی که ذیل رئیس دولت اصلاحات تعریف می‌شوند، به ناچار از روحانی حمایت کرده و خواهند کرد. بخشی از اصلاح‌طلبان که در اقلیت قرار دارند، دغدغه دیوانی و موقعیت اجرایی داشتند، متأسفانه برایشان مهم‌تر است تااینکه بخواهند به روحانی مشاوره بدهند. این طیف تنزه طلب یا جاه طلب در اقلیت هستند و نمی‌توان این ویژگی آنها را انکار کرد. اما اطرافیان آقای روحانی و برخی نیروهای اصلاح‌طلب حاضر در دولت که پست و مقام دارند، برخی از اینها می‌دانند که آقای روحانی راه را اشتباه می‌رود، اما مشخص نیست به چه دلیلی در بیان نقاط ضعف و تصمیم‌گیری‌های غلط، سکوت کرده‌اند و به او تذکر یا هشدار نمی‌دهند.

اتفاقا یکی از گروه‌هایی که نسبت به عملکردها و مواضع روحانی نقد دارند، جوانان اصلاح‌طلب، فعالان سیاسی و فضای مجازی و نیروهای همواره پای کار جریان اصلاحات هستند که خیلی حرف‌های روحانی را جدی نمی‌گیرند. آیا وقت آن نرسیده است که بزرگان جریان اصلاحات بیش از پیش این طیف گسترده را جدی بگیرند؟

بله حتما دغدغه جدی بزرگان جریان اصلاحات و رئیس این جریان همچنین است. بزرگان باور دارند که به هر حال بخشی از سرمایه اجتماعی از بین رفته است. روحانی در سال 92 زمانی به ریاست جمهوری رسید که جمهوری اسلامی در آستانه 40 سالگی بود و او می‌توانست در این برهه، یک انقلاب مدیریتی در کشور ایجاد کند. برای مثال انتخاب یک وزیر جوان مانند آقای آذری جهرمی (فارغ از گرایش سیاسی او)، کار مثبتی بود. حتی بهتر بود آقای روحانی نیروهای جوان اصولگرا را به خدمت بگیرد تا پیرمردهای اصلاح‌طلب. این امر می‌توانست یک انقلاب مدیریتی ایجاد کند و موقعیت روحانی را در جامعه مدنی، مستحکم نماید. اما متاسفانه میانگین سنی این دولت از دولت‌های گذشته هم بیشتر است.

در درون جریان اصلاحات آیا جوانان و شایستگی آنها، جدی گرفته می‌شود؟

بله. هنگامی که به دیدار رئیس دولت اصلاحات، آقای نبوی آقای تاجزاده و سایرین که می‌روید و از انتصاب یک جوان شایسته در یک سازمان و اداره‌ای می‌گوید، واقعا خوشحال می‌شوند. انتصاب جوانان در دولت هم بسیار مطلوب نظر بزرگان اصلاح‌طلب است. آقای زنگنه گفته بود «با انتصاب یک جوان 35 ساله، ریسک بزرگی انجام دادم». اما به هر حال وزارت نفت بزرگ است و پست‌های مختلفی در آن وجود دارد که آقای‌زنگنه بیش از اینها می‌توانست از جوانان استفاده کند یا آقای شریعتمداری در وزارت کار که یک جوان را معاون تعاون خود منصوب کرد، باعث خرسندی شد. یعنی به‌کارگیری و توجه به شایستگی جوانان باعث خوشحالی است اما تاکنون این انتصابات اندک بوده است و باید دولت اهتمام بیشتری در این باره بورزد.

آیا شما به این امر معتقدید که جوانان و نیروهای رسانه‌ای اصلاح‌طلب، پیشروتر و جلوتر از بزرگان جریان اصلاحات هستند؟

بله حتما بر این باور هستم.

درحوادث اخیر، جوانان اصلاح‌طلب، فعالان رسانه‌ای و فضای مجازی موضع‌گیری کردند اما از فراکسیون امید هیچ واکنشی ندیدیم. از سویی وقتی آقای کرباسچی را به دادسرا احضار و به زندان معرفی می‌کنند، همه صدایشان در می‌آید و موضع می‌گیرند. جامعه مدنی این مسائل را رصد می‌کند و فراموش نخواهد کرد. آیا جریان اصلاحات، چهره‌های برجسته این جریان، فراکسیون امید و غیره در واکنش به مسائل اجتماعی و مطالبات جامعه مدنی، خنثی نگاه نمی‌کند؟

در این مورد با شما همصدا هستم. موضوع نماینده سلماس که مطرح شده است و مجلس در حال بررسی است، به فراکسیون امید، هیأت رئیسه فراکسیون و شخص آقای عارف انتقاد وارد است. فراکسیون امید بلافاصله پس از رسانه‌ای شدن این موضوع باید جرأت می‌کرد و با نماینده مربوطه جلسه می‌گذاشت و به بررسی صحت و سقم ماجرا می‌پرداخت و بیانیه‌ای صادر می‌کرد و در جهت تنویر افکار عمومی گام بر می‌داشت. متاسفانه چه در مساله نماینده سلماس، چه مساله اسماعیل بخشی و کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و... فراکسیون امید بد عمل کرد. بر این باورم که اگر شورای نگهبان برای انتخابات مجلس یازدهم تمام نمایندگان فراکسیون امید را تایید صلاحیت هم کند، بخش قابل توجهی از این نمایندگان حتما رأی نخواهند آورد؛ غیر از چند چهره مانند آقایان حیدری و صادقی و خانم سلحشوری که آن هم با تشخیص خودشان و نه فراکسیون، مواضعی مدنی و در جهت مطالبات مردم داشتند و هزینه هم پرداخت کردند. خوب شما مثال آقای کرباسچی را بیان کردید که هم بنده و هم فعالان جامعه مدنی از زندان رفتن ایشان خوشحال نمی‌شویم، اما انتظار جامعه از جریان اصلاح‌طلب این است که همچنانی که به افراد و مسائل مهم و صاحب نام توجه می‌شود، به همان اندازه به افراد گمنام هم توجه شده و پیگیر مشکلاتشان باشند. اتفاقا یکی از انتظاراتی که ما از رهبری جریان اصلاحات و شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان وجود دارد این است که شورای عالی فقط موقع انتخابات لیست معرفی نکند، بلکه در شرایط اینچنینی و در مباحث مدنی و اجتماعی و کارگری و دانشجویی و غیره، به موقع ورود کند و بیانیه صادر نماید و عکس‌العمل نشان دهد که متاسفانه تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. اما فارغ از رهبری جریان اصلاحات که به هر حال محدودیت‌هایی دارد، اما احزاب، شخصیت‌ها، تشکیلات سیاسی جریان اصلاحات به نظرم در بزنگاه‌های مورد نظر و مهم جامعه مدنی، کم آوردند و درست عمل نکردند که باید این نقیصه رفع شود.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر