کد خبر: 60074
A

چرا خاورمیانه؟!

سوال اینکه چرا خاورمیانه تا این حد ناامن است؟ کدام عوامل باعث برهم زدن نظم منطقه و آرامش مسلمانان این حوزه بزرگ و حساس ژئوپلیتیکی است؟! این پرسش هایی در خصوص کشورهایی است که در منطقه ای بنام خاورمیانه قرار گرفته اند. در حال حاضر خاورمیانه گرفتار بلاهتهای فراوانی درعرصه های مختلف است که درک آن نیاز به کالبدشکافی رفتاری حکومتهای منطقه و سیستم های غلط امنیتی حاکم در آن دارد. برای اینکه بدانیم چه عواملی باعث کشاندن این کشورها به وضعیت کنونی شده است؟ نوشتار زیر تنها با بررسی دو رویکرد درصدد پاسخ به این سوال است.‌

چرا خاورمیانه؟!
 به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ دکتر کیومرث یزدان پناه درو. استادیار جغرافیای سیاسی. دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت: 

 

سوال اینکه چرا خاورمیانه تا این حد ناامن است؟ کدام عوامل باعث برهم زدن نظم منطقه و آرامش مسلمانان این حوزه بزرگ و حساس ژئوپلیتیکی است؟! این پرسش هایی در خصوص کشورهایی است که در منطقه ای بنام خاورمیانه قرار گرفته اند.
 
در حال حاضر خاورمیانه گرفتار بلاهتهای فراوانی درعرصه های مختلف است که درک آن نیاز به کالبدشکافی رفتاری حکومتهای منطقه و سیستم های غلط امنیتی حاکم در آن دارد.
برای اینکه بدانیم چه عواملی باعث کشاندن این کشورها به وضعیت کنونی شده است؟ نوشتار زیر تنها با بررسی دو رویکرد درصدد پاسخ به این سوال است.‌
 
رویکرد اول; بیش از آنکه توجه به مسائل و عوامل داخلی داشته باشد بیشتر عوامل بیرونی را دخیل می داند.‌ مفاهیمی مانند استعمار، استثمار درمرکز تحلیل این رویکرد قرار دارد. استعماری که تئوری سلطه جهانی خود را درنظریه نفوذ دائمی در مناطق خاص می بیند و بر مبنای این رویکرد همواره به دنبال وابسته کردن هستند.
این ها معتقدند که کشورهای توسعه یافته با استعمار و استثمار کشورهای کمترتوسعه یافته منابع آنها را استخراج و این منابع باعث شده که کشورهای استعمارگر بتواند برای خیز اقتصادی و دگرگونی اجتماعی و توسعه سیاسی خود استفاده نماید. 
هدفهای اقتصادی، دگرگونی اجتماعی وتوسعه سیاسی باعث شده که شکاف میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای کمتر توسعه یافته افزایش یابد وکشورهای کمتر توسعه یافته دست شان برای کمک به سوی کشورهای سلطه گر با محوریت امریکا دراز باشد. اما درعوض، کشورهای ثروتمند منطقه خاورمیانه تا به امروز متوجه عمق فاجعه از سوی قدرتهای بزرگ نشده اند وهمچنان گرفتار استراتژی "طعمه ترسوی" آنها هستند.
 به همین خاطر، این کشورها هیچ گاه نتوانستند به دولتی قوی تبدیل شوند تا بتواند حاکمیت خود رادر سراسر قلمرو خود گسترش دهد. نتیجه اینکه امروزه کشورهای گرفتار معضلات عمیق امنیتی که کشورهای خاورمیانه جزئی ازآن هستند درگیر مسائل ومشکلات داخلی خود باشند.‌
این رویکرد درکشورهای خاورمیانه عمق بیشتری دارد. نخبگان سیاسی این نظریه را ابزاری ساختگی برای گریز از پذیرش مسئولیتها درمنطقه می دانند. امروزه نیز، اکثر نخبگان که در هرم قدرت جایی ندارند، اعتقاد دارند که حکومتهای خاورمیانه ازاین نظریه استفاده و ضعف مدیریتی و ناتوانی درمدیریت جامعه رابا این نظریه می پوشانند.‌
 
رویکرد دوم که بیشتر انتقادی  است، ریشه رخدادهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی را درداخل کشورها مورد جستجو قرار می دهد.
 
ساخت اجتماعی، توان مدیریتی نخبگان سیاسی، سطح آگاهی مردم و... از عناصر اساسی رویکرد است. اینها بیش ازآن که رویدادها را به بیرون کشور نسبت دهند بیشتر نگاهی انتقادی به جامعه دارند و ریشه اکثر رویدادهاومصائب را داخلی می پندارند. این رویکرد؛ ساختار قبیله ‌ای و حاکمیت نگرش پوپولیستی، ناتوانی نخبگان در مدیریت و هدایت کشورهای خود را ازعوامل اساسی و فلاکت منطقه می دانند.
با توجه به دو رویکرد فوق وضعیت کشورهای خاورمیانه برای آینده ای غبارآلود قابل حدس است که بانظریه دوم، فهم این حقیقت تلخ بیشتر می شود.
تنها ترکیه است که باوجود مسائل اقلیت ها ومشکلات داخلی، توانسته پوست اندازی حداقلی داشته باشد و به یک رشد اقتصادی نسبی دست یابد و مردم کشور حداقل رفاه و آسایش راحس کنند. اما عراق ولیبی فعلی قربانیان بزرگ"بی درکی ژئوپلیتیکی"رهبران خود شده اند. مطابق نظریه رویکرد اول، ایجاد بحران درکشورهای خاورمیانه اتفاقی نیست، بلکه قویا ریشه دررفتارهای غیر متعارف رهبران کشورهای منطقه دارد.‌ به طور مثال؛ کشورهای غربی مثل گرگهای درنده مترصد خطای چوپان اند تابی محابا به گله بزنند.
اینکه امروزه عربستان محور توجه غرب وامریکا واسرائیل قرار گرقته وسران این کشورها درچند سال اخیر چندین بار به عربستان آمده اند تامثلا بن بست امنیتی منطقه راحل نمایند، نشانه پختگی یا متمایز بودن ریاض نیست. این رویه را شاه ایران، صدام عراق، قذافی لیبی، حسنی مبارک و...نیز تجربه کردند. 
تمام تحولات منطقه ما که درحال حاضر عربستان درآن یکه تاز است نشان می دهد که افتادن دروضعیت کنونی ریشه بیرونی اولیه ندارد. دست کشورهای توسعه یافته دراین وضعیت درشکل ثانوی دخیل است ونشان می دهدکه قبل ازهر چیز وضعیت کنونی درخاورمیانه ریشه درداخل خود همین کشورها دارد که نمی توانند واقعیات درونی خود رابه درستی درک کنند.
بسیاری ازکشورهای منطقه خاورمیانه برای خروج ازوضع موجود  پنج سال آینده نیازبه پوست اندازی دارند. عربستان درراس این هرم قرار دارد. ایران اگرچه صاحب اصولی متفاوت نسبت به اعراب منطقه است
 واز موقعیتی مستقل به مسیرخود ادامه می دهد، اما برای پرهیز از مواجهه باگسلهای ژئوپلیتیکی نیاز به پوست اندازی درونی درابعاد مختلف دارد.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر