کد خبر: 83960
A

اسماعیل گرامی‌مقدم: حزب کارگزاران سازندگی به دنبال رهبری جریان اصلاحات نیست

سخنگوی حزب اعتماد ملی: خروج اصلاح‌طلبان از قدرت یا کنار گذاشتن آنها سبب فرسایش اجتماعی خواهد بود.

اسماعیل گرامی‌مقدم: حزب کارگزاران سازندگی به دنبال رهبری جریان اصلاحات نیست

به گزارش دیده بان ایران؛ اسماعیل گرامی‌مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی و نماینده سابق مجلس گفت‌وگو کرده معتقد است: «چشم‌انداز پیش‌رو یک فرصت و تهدید برای اصلاح‌طلبان و یک تهدید برای ساختار تصمیم‌گیری در کشور خواهد بود. تهدیدی که متوجه اصلاح‌طلبان خواهد بود عدم‌حضور در قدرت است. تهدید بزرگ‌تر متوجه ساختار سیاسی است که با آن عقبه بزرگی که داشته با بحران فرسایش اجتماعی مواجه خواهد شد. مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی در آینده نیز نباید تکرار شود. درنتیجه خروج اصلاح‌طلبان از قدرت یا کنارگذاشتن آنها سبب فرسایش اجتماعی خواهد بود. از سوی دیگر اصلاح‌طلبان در یک سال آینده می‌توانند به بازنگری و بازپروری برخی رویکردها و آرمان‌های خود بپردازند». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

ساختار رهبری در جریان اصلاحات به چه صورت بوده است؟ آیا جریان اصلاحات از ابتدا تاکنون فاقد رهبر بوده است؟

دیدگاه برخی افراد که عنوان می‌کنند اصلاحات از ابتدا تاکنون فاقد رهبر بوده دقیق نیست. اگر جریان اصلاحات رهبر نداشته پس چگونه در طول سال‌های گذشته حرکت کرده و در مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه تأثیرگذار بوده است؟ بدون شک جریان اصلاحات دارای رهبری بوده است. با این وجود این موضوع که آیا رهبر جریان اصلاحات یک نفر بوده، دائمی بوده و چه میزان در تحقق اهداف جریان اصلاحات نقش داشته را می‌توان مورد بحث و بررسی قرار داد. جریان اصلاحات دارای رهبرانی بوده است. اگر جریان اصلاحات را ادامه جریان خط امام و مجمع روحانیون مبارز بدانیم تا قبل از سال 76 با محوریت آقای کروبی فعالیت می‌کرده است. در مقاطعی مانند سال 88 بخش‌هایی از جریان اصلاحات آن روند را پذیرفتند و در این راستا حرکت کردند. این در حالی است که از سال 76 به بعد نیز محوریت تصمیم‌گیری جریان اصلاحات با رئیس دولت اصلاحات بوده است. در نتیجه جریان اصلاحات دارای بزرگانی بوده که در مقاطع مختلف به صورت نانوشته رهبری جریان اصلاحات را برعهده داشته‌اند. بدون‌شک شخصیت محوری جریان اصلاحات در دهه‌های گذشته رئیس دولت اصلاحات بوده و کسانی که عنوان می‌کنند جریان اصلاحات رهبر نداشته به جریان اصلاحات ظلم می‌کنند. رئیس دولت اصلاحات در انتخابات اخیر یعنی انتخابات 92، 94 و 96 نقش بسیار مهمی در انسجام‌بخشی به جریان اصلاحات داشته است. ایشان با حمایت از تصمیمات شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات در عمل انسجام جریان اصلاحات را بالا برده و سبب پیروزی این جریان در انتخابات شده است. به همین دلیل کسانی که عنوان می‌کنند ایشان تنها مورد احترام طیف‌های مختلف سیاسی بوده‌اند فرافکنی می‌کنند و این فرافکنی جفا به کلیت جریان اصلاحات است. بنده معتقدم به جای اینکه این سوال را مطرح کنیم که آیا جریان اصلاحات رهبر داشته یا نداشته، باید به دنبال این سوال باشیم که جریان اصلاحات در دهه‌های گذشته چه عملکردی از خود برجای گذاشته و چه دستاوردهایی برای کشور و مردم داشته است.

با توجه به رفتارشناسی حزب کارگزاران در انتخابات مجلس یازدهم و دیدگاه‌هایی که این حزب درباره رهبری جریان اصلاحات مطرح می‌کند چه برداشتی از رفتار این حزب دارید؟ به نظر شما این حزب چه اهدافی را در آینده دنبال می‌کند؟

حزب کارگزاران سازندگی از جمله احزاب موثر جریان اصلاحات است و در مقاطعی به اصلاح‌طلبان کمک کرده است. به همین دلیل این حزب از جمله احزاب قابل‌احترام اصلاح‌طلب است. بنده معتقدم این حزب برخلاف اینکه برخی عنوان می‌کنند، به دنبال رهبری جریان اصلاحات یا چنین مسائلی نیست. برنامه‌ها و جهت‌گیری این حزب همواره در راستای رویکرد اصلاح‌طلبی بوده است. به همین دلیل اگر نقدی از سوی این حزب یا دبیرکل این حزب مطرح می‌شود از سر دلسوزی و راهگشایی برای موانع پیش‌روی جریان اصلاحات است. حزب کارگزاران سازندگی در آینده نیز در جریان اصلاحات باقی خواهد ماند. این حزب همچنان تکیه‌گاه خوبی برای طیف‌های مختلف جریان اصلاحات به شمار خواهد رفت. با این وجود اصلاح‌طلبان باید ظرفیت خود را برای شنیدن نقد و بررسی این نقدها بالا ببرند.

آیا اصلاح‌طلبان به دنبال سازوکاری جدید برای رهبری این جریان و گشودن افق‌های جدیدی هستند؟

در شرایط کنونی بیشترین نقدهایی که به سازوکار جریان اصلاحات وارد می‌شود در شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات متمرکز شده است. این انتقادها نیز بیشتر به افرد حقیقی شورای عالی سیاستگذاری وارد است. این نقدها مبتنی بر این است که تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی جریان اصلاحات باید مبتنی بر احزاب قانونمند باشند که هزینه کارحزبی را پذیرفته‌اند. در نتیجه حق آنهاست که در این شورا نقش اصلی را داشته باشند. نقد دیگر این است که وزن احزاب در شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات یکی نیست و برخی احزاب از وزن بیشتری برخوردار هستند. به همین دلیل کسانی که چنین انتقاداتی را مطرح می‌کنند به دنبال این هستند که برای این مشکلات باید راهکارهای عملی پیدا شود.

آیا ظرفیت انتقادپذیری بین احزاب و افراد حقیقی شورای عالی سیاستگذاری یکسان است و ظرفیت پذیرش این انتقادها وجود دارد؟

به نظر می‌رسد قبل از اینکه وارد شهریورماه شویم و انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 پیش‌روی اصلاح‌طلبان قرار داشته باشد بین طیف‌ها و احزاب مختلف اصلاح‌طلب تفاهم‌های جدی صورت خواهد گرفت. در این تفاهم راهکارهایی برای حفظ وحدت اصلاح‌طلبان و برطرف کردن برخی از نقدها به وجود خواهد آمد. در نتیجه جریان اصلاحات در آینده رویکرد همگرایانه در پیش خواهد گرفت و با برطرف کردن چالش‌ها سازوکار جدید و منسجمی در پیش خواهد گرفت.

تصمیم اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم سبب دور شدن این جریان از قدرت و از دست رفتن پتانسیل سیاسی مجلس برای این جریان بود. این تصمیم در آینده به چه میزان برای جریان اصلاحات چالش‌آفرین خواهد بود؟

ما در شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات به یک تصمیم جمعی رسیدیم. در حقیقت این تصمیم اجتناب‌ناپذیر بود و شرایط نظارتی به ما تحمیل کرد که در انتخابات کاندیدا نداشته باشیم. به همین دلیل با این تحمیل که طیف بزرگی از نیروهای این جریان رد‌صلاحیت شد، چاره‌ای جز همین تصمیم وجود نداشت. اصلاح‌طلبان نیرویی نداشتند که بتوانند در انتخابات لیست انتخاباتی ارائه کنند. اصلاح‌طلبان نمی‌توانستند لیستی ارائه کنند که در آن اصولگرایان حضور داشته باشند. در نتیجه تصمیم اصلاح‌طلبان در این زمینه یک تصمیم منطقی، تاریخی، در کنار ملت قرار داشتن و در کنار حق قرار داشتن بود. این تصمیم نیز جمعی بود و به صورت دموکراتیک درباره آن رأی‌گیری شده بود. شرایط به شکلی بود که اگر اصلاح‌طلبان در هر حوزه‌ای حداقل یک کاندیدای انتخاباتی داشتند قطعأ لیست انتخاباتی از سوی اصلاح‌طلبان ارائه می‌شد. بدون‌شک اگر چنین وضعیتی وجود داشت و اصلاح‌طلبان لیست انتخاباتی ارائه نمی‌کردند جای سوال و انتقاد پیش می‌آمد. در انتخابات مجلس یازدهم در بیش از دو‌سوم حوزه‌های انتخاباتی فاقد کاندیدای اصلاح‌طلب بودیم و رقابت بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان وجود نداشت. در چنین شرایطی نمی‌توان از آرمان‌ها و اندیشه‌های اصلاح‌طلبی فاصله گرفت و از کاندیدای اصولگرا حمایت کرد. در چنین شرایطی بین اصلاح‌طلبان و پایگاه اجتماعی خود و مردمی که مطالبات اصلاح‌طلبی دارند فاصله ایجاد می‌شود. در نتیجه رویکردی که اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم در پیش گرفتند یک تصمیم جمعی و دموکراتیک بود. با این وجود چهره‌های مختلف اصلاح‌طلب به هر شکلی که تمایل داشتند از گزینه‌های مختلف در حوزه‌های انتخاباتی حمایت کردند. بنده معتقدم مسئولیت مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس و عدم حضور برخی از طیف‌های سیاسی در این انتخابات برعهده دیگران است. طیف گسترده‌ای از نخبگان و اقشار مختلف مردم از مبارزات انتخاباتی کنار گذاشته شدند. رد‌صلاحیت چهره‌های اصلاح‌طلب سبب ناامیدی شد و این مساله خود را در میزان مشارکت در انتخابات مجلس نشان داد. از سوی دیگر بخشی از ناامیدی به این دلیل بود که برخی نمایندگان ردصلاحیت شده مجلس را فاسد قلمداد کردند. هنگامی که چنین مسائلی مطرح شد، تردید نسبت به کارآمدی مجلس در بین مردم بیشتر شد. این مسائل تنها سبب ناامیدی اصلاح‌طلبان نشد؛ بلکه بقیه طیف‌های سیاسی را نیز دربر‌گرفت و بخش‌هایی از اصولگرایان به دلیل ناامیدی نسبت به کارآمدی مجلس آینده پای صندوق‌های رأی مثل سابق حاضر نشدند. اصلاح‌طلبان در عمل مدعی بودند که امکان حضور در انتخابات و رقابت برابر ندارند و به همین دلیل مسئولیت کاهش مشارکت مردم در انتخابات متوجه کسانی است که بستر رقابت صد‌درصدی را فراهم نکردند. زمانی می‌توان اصلاح‌طلبان را مسئول کاهش مشارکت قلمداد کرد که شرایط ایده‌آل برای حضور رقابتی همه آنها در انتخابات وجود داشته باشد.

با توجه به رویکرد جدیدی که اصلاح‌طلبان نسبت به حضور در قدرت گرفته‌اند چه چشم‌اندازی را پیش‌روی اصلاح‌طلبان می‌بینید؟

اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر به بلوغ قابل‌قبولی رسیده‌اند. این روند ادامه خواهد داشت و هنگامی که در قدرت حضور ندارند در روش‌ها و رویکردها بازنگری خواهند کرد. جریان اصلاحات علاوه بر این می‌تواند مناسبات بین خود و حاکمیت را نیز تنظیم کند. این اتفاقات تا قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 قطعا رخ خواهد داد. در این زمینه تجربه تاریخی می‌تواند به کمک اصلاح‌طلبان بیاید. هنگامی که اصلاح‌طلبان در مجلس چهارم با ردصلاحیت مواجه شدند در انتخابات مجلس پنجم با صندوق‌های رأی قهر نکردند و با پختگی عمل کردند. در آن مقطع زمانی حزب کارگزاران سازندگی در محوریت قرار داشت و اقلیت قدرتمندی از اصلاح‌طلبان در مجلس پنجم شکل گرفت. این روند در مجلس ششم تکمیل شد و اصلاح‌طلبان موفق شدند اکثریت مجلس ششم را در اختیار بگیرند. این در حالی بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 نیز به پیروزی رسیده بودند. با این وجود در سال‌های بعد به دلیل نگاه نظارتی و مسائل مربوط به بررسی صلاحیت‌ها از صحنه رقابت حذف شدند. در چنین شرایطی و پس از اتفاقات سال 88 و در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری، اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند با محوریت شورای عالی سیاستگذاری برنامه‌های خود را پیش ببرند که نتیجه‌بخش بود و به موفقیت‌های قابل‌توجهی دست پیدا کردند. در نتیجه چشم‌انداز پیش‌رو یک فرصت و تهدید برای اصلاح‌طلبان و یک تهدید برای ساختار تصمیم‌گیری است. تهدید متوجه اصلاح‌طلبان عدم‌حضور در قدرت است، اما تهدید بزرگ‌تر متوجه ساختار سیاسی است که با وجود عقبه بزرگی که داشته، با بحران فرسایش مواجه می‌شود. بدون‌شک نباید مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی در آینده نیز تکرار شود. البته خروج اصلاح‌طلبان از قدرت یا کنار گذاشتن آنها سبب فرسایش اجتماعی خواهد بود. از سوی دیگر اصلاح‌طلبان در یک سال آینده می‌توانند به بازنگری و بازپروری برخی رویکردها و آرمان‌های خود بپردازند. به هر حال مردم از اصلاح‌طلبان انتظار دارند مطالبات بحق آنها را به صورت جدی پیگیری کنند و برای مشکلات آنها راه حل پیدا کنند.

منبع: آرمان ملی

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر