کد خبر: 85735
A

نعمت احمدی: نمایندگان مجلس فکر می کنند هرچه بیشتر هجمه به قوه مجریه کند موفق‌تر هستند/ قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد

مجلس ما در حد مطلوب در راس امور نیست و هیچ‌طرح و برنامه‌ای در عمل برای مشکلات جامعه ندارد. نماینده پشت تریبون قرار می‌گیرد و فریاد می‌زند که آقای روحانی فکری به حال مردم بکنید، چنین کاری اصلا اصولی نیست و نشان می‌دهد نماینده هنوز جایگاه خود را نشناخته است.

نعمت احمدی: نمایندگان مجلس فکر می کنند هرچه بیشتر هجمه به قوه مجریه کند موفق‌تر هستند/ قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد

به گزارش دیده بان ایران؛ بارها و به دفعات مختلف دیده‌ایم که افرادی که نیت حضور در مجلس را دارند با شعار‌های به میدان رقابت ورود می‌کنند که این شعار‌ها خارج از اختیارات یک نماینده است اما نماینده برای اخذ مجوز کرسی بهارستان با سر دادن چنین شعار‌هایی توقع غیرمنطقی در حوزه انتخاباتی خود در اذهان ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که مردم نماینده حوزه انتخاباتی خود را حلال تمام مشکلات بدانند و در صورتی که وعده‌ها محقق نشود مردم ریشه را در نماینده ندیده بلکه اصل را دارای مشکل می‌بینند و نمود آن می‌شود عدم مشارکت حداکثری در انتخابات. برای بررسی وظایف نمایندگان، پی بردن به ماهیت مجلس و لزوم بازنگری در قوانین عادی و اساسی، با نعمت احمدی حقوقدان، وکیل پایه یک دادگستری و استاد دانشگاه به گفت‌وگو پرداخته اسیک که در پی می‌خوانید.

پس از مجلس دهم؛ مجلس یازدهم نیز در باب شفافیت آرای نمایندگان ورود پیدا کرده؛ اساسا از دیدگاه شما بحث شفافیت نمایندگان را از چه مناظری می‌توان بررسی کرد؟

نمایندگی یک تفویض اختیار برای قانون‌گذاری است، چون هر کسی نمی‌تواند به مجلس برود و قانونگذاری کند. افراد برابر اصل 84 و 86 قانون اساسی عمل می‌کنند ما اگر بیاییم و بنا را بر لزوم شفاف‌سازی آرای نمایندگان بگذاریم این رویکرد نوعی محدودیت به نمایندگان می‌دهد. نمایندگان باید در چارچوب خود حرکت کنند و نباید از آن خارج شوند. مشکل اساسی ما در شرایط کنونی این است که در کشور حزب نداریم. ما در شورای شهر، مجلس و ریاست جمهوری انتخابات داریم اما حزب نداریم و تا زمانی که حزب نداشته باشیم نمی‌توانیم انتظار ویژه‌ای از نمایندگان داشته باشیم. معمولا در انتخابات اینگونه است که بدون فکر و نگاه کلان نگر به پای صندوق رای می‌‌آییم به برنامه افراد رای می‌دهیم. در حالی که شاهد هستیم افراد بیش از اینکه خط مشی کلی ترسیمی و کارشناسی داشته باشند احساسی عمل می‌کنند. از این روست که می‌بینیم نمایندگان وعده‌هایی می‌دهند که خارج از وظیفه آنهاست. نداشتن حزب باعث شده که تفاوت کارکرد نمایندگان مجلس با نمایندگان سایر کشورها هم دیده شود اما با این همه باز هم موجب شده مردم حل مشکلات و انتظار رفع مشکلات خود را در نمایندگان جست‌وجو کنند. از طرفی در کمیسیون‌ها نظم خاصی وجود ندارد و تعجب برانگیز است که برخی کمسیون‌ها تعداد افرادشان کم باشد. به‌طور نمونه تعداد افراد در کمیسیون‌های فرهنگی و اجتماعی کمتر از انگشتان یک دست است یا در کمیسیون کشاورزی چند روحانی حاضر هستند. در صورتی که میل نمایندگان به کمیسیون‌هایی همچون امنیت ملی یا اقتصاد بیشتر است. چرا همه می‌خواهند اقتصاددان باشند، یا جلوی کمیسیون امنیت ملی صف می‌بندند؟ زیرا در این کمیسیون دست نمایندگان باز است و می‌توانند برای حوزه انتخابی خود کاری انجام دهند. اما در کمیسیون فرهنگی یا اصل نود که کار اصلی مجلس است، متقاضی نداریم. علت این موضوع را می‌توان اینگونه بیان کرد که مجلس ما یک مجلس فردی است و با اتکا بر توانمندی‌های خود نماینده تلاش می‌کند تا دل کسانی را که به او رای داده‌اند به دست بیاورد. چون 4 سال به سرعت می‌گذرد و برای نمود کارهای خود نیازمند زمان بیشتری است لذا تا زمانی که ما حزب نداشته باشیم این مشکلات را خواهیم داشت پس باید نمایندگان را آزاد بگذاریم.

نگاهی به عملکرد یک ماهه نمایندگانی که قاطبه آنها برای اولین بار به مجلس راه یافتند نشان می‌دهد که آنها با سازوکارهای مجلس و نمایندگی چندان در حد انتظار آشنا نیستند این مساله را ناشی از چه عواملی می‌دانید؟

وقتی نگاه می‌کنیم که فقط 54 نفر از نمایندگان دور قبل در مجلس حضور دارند، خود قصه پر غصه‌ای است. با نگاه کردن به مجالس همسایگان خود می‌بینیم که اینگونه نیست. چون سطح توقع از نمایندگان بالاست از سویی توقع مردم و از سوی دیگر شورای نگهبان ناظر عملکرد هستند. مردم از نماینده خود توقع نظارت بر عملکرد و قانونگذاری ندارند مردم بر این باور هستند که نماینده برگزیده آنها برای این در مجلس حاضر شده که برای آنها جاده بسازد، پل احداث کند و شغل ایجاد کند. پس نماینده مجبور است خود را به آب و آتش بزند تا به توقع مردم پاسخگو باشد. با این حال عده‌ای از نمایندگان طوری در تیررس شورای نگهبان قرار می‌گیرند که می‌بینیم 90‌درصد آنها به دلایلی ریزش پیدا می‌کنند. نکته مهم اینکه مجلس ما در حد مطلوب در راس امور نیست و هیچ‌طرح و برنامه‌ای در عمل برای مشکلات جامعه ندارد. نماینده پشت تریبون قرار می‌گیرد و فریاد می‌زند که آقای روحانی فکری به حال مردم بکنید، چنین کاری اصلا اصولی نیست و نشان می‌دهد نماینده هنوز جایگاه خود را نشناخته است. رئیس‌جمهور در جایگاه قوه مجریه یعنی اجرا‌کننده نشسته است و آن چیزی را اجرا می‌کند که نمایندگان به‌عنوان قانونگذار می‌نویسند. از رئیس مجلس که برابر اصل 194 عمل می‌کند تا نمایندگان مجلس که تصور می‌کنند هرچه بیشتر هجمه به قوه مجریه کند موفق‌تر هستند. غافل از اینکه نمی‌دانند اجرای امور غالبا همان آشی است که خودشان آن را پخته‌اند. جالب است چند روز قبل وقتی وزیر آموزش و پرورش که به مجلس آمده بود فریاد می‌زدنند که آقای وزیر آیا می‌دانید حقوق معلمان چقدر است؟ آیا می‌توان زندگی کرد؟ سخنانی که اساسا خارج از اصل نمایندگی است. کاش بنده جای وزیر بودم و در پاسخ به آنها می‌گفتم همین مجلس چه چیزی را در اختیار من گذاشته است؟ آیا همین مجلس نیست که بودجه را در اختیار من وزیر گذاشته است؟ از بودجه عمرانی تا حقوق من به‌عنوان وزیر از کجا می‌توانم خارج از بودجه که نمایندگان به من داده‌اند عمل کنم؟ من معتقدم برخی از نمایندگان جایگاه خود را نمی‌شناسند حال اگر قانون شفافیت بر آرای نمایندگان گذاشته شود چه خواهد شد؟ نمایندگان باید برای همیشه در کوچه بزرگان قدرت برای انتخاب مجدد نقش داشته باشند.

بارها این مساله مطرح شده که مجلس در جایگاه اصلی خود قرار ندارد، چرا؟

چرا مجلس به حاشیه رفت؟ چرا نمایندگان نتوانستند نقش نظارتی خود را به درستی ایفا کنند؟ این مساله بدین دلیل است که مجلس یک ساز و دولت نیز ساز دیگر می‌زند. تنظیم لایحه بودجه با دولت است. به‌طور مثال اگر دولت را یک آشپز تصور کنیم خواهیم دید با مواد خود غذا درست می‌کند یعنی دولت می‌گوید برای پختن غذا برای 80‌میلیون نفر نیازمند میزان مشخصی گوشت، میزان مشخص برنج و غیره لازم دارم و این لیست را به مجلس می‌دهد. مجلس می‌آید در ادامه تهیه مواد اولیه می‌گوید که من میزان گوشت را بیشتر می‌بینم و تبصر‌ه‌اش را کم می‌کند. یا می‌گوید نمک آن زیاد است تبصره به آن اضافه می‌کند. آن موقع است که با دیدگاه‌های متفاوت دولت و مجلس غذای عجیبی پخته می‌شود زیرا دولت باید برابر با اصل 53 عمل کند یعنی هم درآمد و هم هزینه‌ها را باهم متعادل کند. اما در سوی دیگر بانک مرکزی ما مستقل نیست و چون اجازه دارد در تمام صندوق‌ها و حتی بورس اعمال نظر کند، وقتی دولت دچار کسری در بودجه می‌شود، اسکناس چاپ می‌کند یا دست به برداشت از صندوق‌ها می‌زند. در حال حاضر ببیند دولت چقدر به بانک‌های خصوصی بدهکار است؟ تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی چقدر از دولت طلب دارند؟ در کجای دنیا چنین است که دولت به جای اصلاح قیمت‌ها سیاست‌هایی اتخاذ کند که معنای آن دست انداختن به اموال عمومی باشد؟ دولت هیچ‌نگرانی در خود نمی‌بیند زیرا به اموال عمومی دسترسی دارد. لذا برای رفع نیاز دولت با اجازه خود در زمانی 10‌درصد شستا را می‌فروشد یا یک جریان ایجاد می‌کند که پول‌های سرگردان را به سمت بورس ببرد. در بورس ایران ما همه نوع مشکل را شاهدیم و از تعطیلی تا تحریم، عدم صادرات و عدم رشد تولید را داریم. اما بورس ما اوج می‌گیرد. این وضعیت را باید سوال کرد که چرا بورس با همه مشکلاتی که وجود دارد در حال رشد و اوج است؟ من معتقدم رشد بورس به این دلیل است که دولت می‌خواهد فعلا در رشد باشد. اگر واقعا مجلس ما بداند چه وظایفی دارد، و اگر جایگاه خود را دقیق‌تر می‌دانست باید بانک مرکزی را مستقل می‌کرد تا دولت به‌عنوان قلک به آن نگاه نکند و بدون اجازه به آن دست نزند. دولت باید بتواند توان مالی خود را حفظ کند و در بانک‌های خصوصی تصرف نداشته باشد. صندوق‌ها باید منابع شان چهار قفله شود تا دولت نتواند به آن دست درازی کند. باید جلوی چاپ اسکناس گرفته شود زیرا بانک مرکزی اگر مستقل نباشد اجازه چنین کاری نمی‌دهد چون عضو دولت است و اختیارش در دست اوست. خوب بنگرید رشد دولت چقدر است؟ یعنی اینگونه که مجلس با این تفاسیر وظایف خود را نمی‌داند چگونه می‌تواند در راس امور باشد؟ چه کسی باید مشکلات مردم را از مسکن تا شغل درست کند آیا این مجلس نیست که با ریل گذاری و قانونگذاری درست باید مشکلات را حل کند؟

بسیاری از حقوقدانان و تحلیلگران بر این عقیده‌اند که برخی از ناکارآمدی‌ها ناشی از عدم اصلاح قوانین است؛ از دید شما زمان آن نرسیده تا در قوانین عادی و اساسی نوعی تجدیدنظر و بازنگری صورت پذیرد؟

معتقدم در مورد قوانین عادی همه آن تغییر پیدا نمی‌کند باید تنقیح شود. سه دوره قانون حاکم داریم از دوران مشروطه، قوانین پهلوی و جمهوری اسلامی ما هر سه دوره را داریم. به‌طور نمونه در کمیسیون بهداشت در مجلس دهم دکتر علی نوبخت حضور داشت. در آن دوره چند‌هزار قانون مربوط به حوزه سلامت را تنقیح کردند و به 400 تا 500 قانون کارآمد تبدیل کرد. مجلس باید در تمام حوزه‌ها ورود کند و قوانین را تنقیح نماید. بعد از آن است که باید به بازنگری قانون اساسی دست بزنند زیرا بیش از 3 دهه از بازنگری بر قانون اساسی گذشته است. بسیاری نهاد‌ها به موازی کاری روی آورند و در حوزه‌های دیگر دخالت کردند. به‌طور مثال در زمینه مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام گویی قانونگذاری می‌کند. هیات عالی نظارت ظاهرا دست به قانونگذاری می‌زند؛ شورای انقلاب فرهنگی دست به تصویب قانون می‌زند یا مواردی داریم مثل نهادهایی که در اوایل انقلاب تشکیل شد. مثل بنیاد شهید، استان قدس یا کمیته امداد امام که در اوایل تاسیس نهادهای کوچکی بودند، اما اینک بسیار بزرگ شده‌اند. آستان قدس و دیگران اینک تبدیل به یک مجموعه اقتصادی شده‌اند که به هر طرف روی گردانند، می‌توانند اقتصاد بخش خصوصی و حتی دولتی را تحت تاثیر قرار دهند و زمانی که توان رقابت با آنها را ندارند می‌گویند که ما معاف از مالیات هستیم. این عمل به تنهایی کفایت می‌کند تا بخش خصوصی توان رقابت با آنها را نداشته باشد. به‌تازگی شنیدم که یک بنیاد یا نهادی دست به توزیع چند‌هزار جهیزیه و یا توزیع هزاران وعده غذا کرده که این‌ها همه وظیفه بخش‌های حمایتی دولت است. دولت باید درآمد خود را به خزانه واریز کند آن هم به‌صورت مستقیم و نه به روش‌های دیگر و آنگاه از آن برای کمک به محرومان استفاده کند. بنده اعتقاد دارم که قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد اما برخی وقتی صحبت از بازنگری قانون اساسی به میان می‌آید اعتقاد دارند که منظور دست بردن به ساختارهاست. ما در حال حاضر با مسائلی مواجه هستیم که می‌توانیم با تغییر و بازبینی قوانین به سلامت از برخی مشکلات عبور کنیم.

منبع: آرمان ملی

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر