کد خبر: 116150
A

تهیه‌کننده نماهنگ «دهه هشتادیا»: می خواستیم در این کلیپ از فوتبالیست ها هم استفاده کنیم که اعداد عجیبی گفتند/ اگر مهدی ترابی و... می‌آمدند فضای کار هم تغییر می‌کرد

علی شمس: من می‌خواستم بازیگران و فوتبالیست‌ها هم در کلیپ باشند، فوتبالیست‌ها نبودند چون در دوره المپیک بود و ورزشکاران و سلبریتی‌های ورزشی غالبا ایران نبودند و فوتبالیست‌ها هم اعداد عجیبی گفتند که نتوانستیم پای کار بیاوریم. مساله این بود که اینها توسط یک عده آدمی که معروف هستند و جایگاه دارند و اصطلاحا سلبریتی هستند، دیده شوند. رسول خادم اینها را ببیند، محمدحسین پویانفر و... اینها را ببیند. اگر رسول خادم، مهدی ترابی، مهدی رحمتی و... می‌آمدند فضای کار هم تغییر می‌کرد.

تهیه‌کننده نماهنگ «دهه هشتادیا»: می خواستیم در این کلیپ از فوتبالیست ها هم استفاده کنیم که اعداد عجیبی گفتند/ اگر مهدی ترابی و... می‌آمدند فضای کار هم تغییر می‌کرد

به گزارش دیده بان ایران؛ علی شمس، تهیه‌کننده نماهنگ دهه هشتادی‌ها است و در تجربه کاری‌اش، ساخت آثار مختلفی برای نوجوانان دارد و همه دغدغه‌اش این است که این قشر توسط مسئولان فراموش شده‌اند و باید بیش از پیش به آنها توجه کرد گفت‌وگویی با او داشتیم و در مورد تولید این اثر با هم صحبت کردیم.

کمی در مورد روند تولید این اثر بگویید.

از ایده تا طراحی و اجرای کار حدود 10 ماه طول کشیده است. این کار هم در مرکز ماوا شروع می‌شود و به‌خاطر حساسیت‌هایی که کار داشته، پروژه 3-2 بار به‌طور کامل استحاله شد و اصلا تبدیل به چیز دیگری شد. حوالی 20-15 روز قبل از عید غدیر بچه‌ها با من به‌عنوان تهیه‌کننده تماس گرفتند و گفتند پروژه‌ای هست که می‌خواهیم تولید کنید و باید برایش جلسه بگذاریم. جلسه تشکیل دادیم و رفقا صحبت‌هایشان را کردند، یک شعری آماده شد که اصلاح نشده شعری است که الان در کار می‌شنوید. آن شعر را شنیدیم و بچه‌ها خواندند و ایرادات را گرفتم. قرار شد شعر اصلاح شود و بعد دوباره آمدند و دوباره با ایرادات جدیدی مواجه شدیم و دوباره اصلاح کردیم و فکر می‌کنم 3-2 باری شعر اصلاح شد. برای آهنگسازی رفت و 4-3 نفر اتود کار را زدند، بهترین مدل اتودی که شنیدم اتود نیما علامه بود. اتود آن را شنیدیم و دیدیم قابل توجه است و می‌شود کار کرد. اصلاحات را نیما علامه انجام داد، دوباره برای من فرستاد. یک‌سری گیر داشت که برطرف شد و دوباره خوانده شد، گروه سرود اجرا کرد، اما باز هم مورد پسند نبود و دوباره تک‌خوان شد. تک‌خوان اضافه کردیم. بعد از 6-5 بار اتود به نقطه‌ای رسیدیم که کار قابلیت تولید در این لحظه را داشت. آنجا با چند کارگردان صحبت کردم، یک‌سری سر ضبط بودند، یک‌سری می‌توانستند و من نظر مساعدی نداشتم. درمجموع برای حضور و کارگردانی آقای مهران علوی توافق کردیم و ایشان به پروژه اضافه شدند. بازنویسی فیلمنامه را شروع کردیم و بازیگر انتخاب کردیم و لوکیشن دیدیم و کار برای اجرا رفت.

مطمئنا کاری که برای نوجوانان امروز ساخته می‌شود، باید جذابیت‌ها و ریزه‌کاری‌های بصری خاصی داشته باشد. شما به‌عنوان کسی که این کار را برای نوجوانان ساخته‌اید، به چه چیزهایی توجه کردید، که فکر می‌کنید مخاطب نوجوان را با آن درگیر می‌کند؟

اکثر کارهایی که انجام دادم، همگی در حوزه نوجوان بوده است و به نظرم طیف وسیعی از آنها را دربرمی‌گیرد. وقتی از نوجوان صحبت می‌کنید، منظور دختر است یا پسر؟ منظور مذهبی یا غیرمذهبی است؟ منظور جریان انقلابی است یا منعطف؟ این بازه وسیعی است. ماوا دو کار در محرم برای نوجوان تولید کرد که یکی کار «گره» بود که ویژه بچه‌های هیاتی، مذهبی، جلسه برو و با مداح در ارتباط، بود. یک قشری هم هستند در این کشور زندگی می‌کنند و ارادت ویژه‌ای به سیدالشهدا دارند، اما در ظاهر اهل منبر رفتن و جلسه روضه رفتن، نیستند اما ارادت به ساحت امام حسین دارند. این موضوع بدین معنا نیست که این آدم به سیدالشهدا ارادت ندارد یا مخالف جریان سیدالشهدا است. اتفاقا اینها به امام حسین علاقه دارند اما زبان گفت‌وگوی‌شان متفاوت است. با زبان دیگری با امام حسین ارتباط می‌گیرند. بیشتر تمرکز ما برای ساخت کلیپ «دهه هشتادی‌ها» برای نوجوان‌های پسری بود که شاید به اندازه مخاطب «گره» مذهبی نیستند یا حداقل بروز مذهبی ندارند، اما به سیدالشهدا ارادت دارند.

نکته دیگری که حائز اهمیت است اینکه گفت‌وگوهایی بعد از ساخت این اثر برایمان مهم بود. اینکه بحث‌ها و نظراتی درباره تولید محتوا برای نوجوان و تربیت نوجوان مطرح می‌شود. من برکت این گفت‌وگوهایی که الان بین بزرگان فرهنگی این کشور اتفاق می‌افتد را از نماهنگ بیشتر می‌دانم. یعنی آن اتفاق بزرگ‌تری است. نماهنگ «دهه هشتادی‌ها» بهانه بود تا آن بحث‌ها شکل گیرد و این الان شکل می‌گیرد یعنی عده‌ای مبانی تربیتی خود را ارائه می‌دهند و عده‌ای مخالفت می‌کنند و عده‌ای می‌گویند این مدل تربیت درست است و برخی می‌گویند نادرست است. اینها با هم گفت‌وگو می‌کنند. هیچ‌گاه این گروه‌ها با هم گفت‌وگو نکرده بودند. برکت نماهنگ دهه هشتادی‌ها علاوه بر مخاطبش در گفت‌وگوهای خوبی است که با مبنا شکل گرفته است.

پیچیدگی‌های دوران نوجوانی تولید اثری مختص آنها را هم سخت می‌کند. برای سازندگان یک نماهنگ نوجوانانه، کدام بخش از وجوه شخصیتی یک نوجوان مهم‌تر است و چگونه می‌توان در ساخت کلیپ بر پیچیدگی‌ها ارتباط با آنها فائق آمد؟

تاکنون کار برای غیرنوجوان تولید نکردم و طی 11-10 سالی که کار می‌کنم بالغ بر 80-70 اثر تولید کردم و بدون استثنا همه کار نوجوان بودند. برای فعالیت در این حوزه، با نوجوان‌ها سروکله زدن، ارتباط گرفتن و مطالعه مسائل نوجوان‌ها یک امر غیرقابل انکاری است و حتما باید این اتفاق بیفتد. باید این قشر را بشناسد، فضای این قشر را بشناسد، آرزوهایی را بفهمد. نوجوان نه کودک است که در تخیلات خود پرواز کند و نه بزرگ شده که واقعیت‌سنجی کند. نوجوان به قول روانشناسان یک پا بر زمین دارد و یک پا روی آسمان. هنوز کمی خیال‌پردازی دارد ولی خیال‌پرداز و کودک نیست و همچنان بزرگ نشده که فقط رئال ببیند و فقط واقعیت‌ها را درک کند. وقتی بچه وسط گیم‌نت شروع می‌کند خواندن و حس گرفتن واقعا تصور می‌کند روی استیج اجرا می‌کند و سلبریتی‌ها و آدم‌های زیادی حضور دارند. منتها ارادت به سیدالشهدا دارد، یعنی یک عالم این مدلی است. به‌نظرم دلیل دیده شدن کار و وایرال شدنش، همین است که نوجوان خود را در کار و نماهنگ می‌بیند. کمی با این نماهنگ ارتباط برقرار می‌کند.

بازخوردهایی که از نماهنگ گرفتید، چطور بود؟

کار یک کار معمولی نیست و این مسلم است. کار معمولی را همه می‌بینند و از کنار آن رد می‌شوند، گفت‌وگو درباره این کار زیاد است. معلوم است عده‌ای مخالف جدی کار هستند و عده‌ای موافق جدی هستند. برکت دهه هشتادی‌ها را علاوه‌بر مخاطب، به گفت‌وگوهایی می‌دانم که بین آدم‌ها درباره نوجوان شکل می‌گیرد. در کشور ما چند میلیون نوجوان داریم که عملا برنامه دقیق و حساب‌شده‌ای برای آنها تدارک نمی‌بینند. به نظرم این گفت‌وگوها زمانی شکل می‌گیرد که چوبی در لانه زنبور کرده باشید. این اتفاقات رقم می‌خورد و گفت‌وگوها شکل می‌گیرد. صاحب‌نظران در میدان می‌آیند و درباره این حرف می‌زنند. اتفاقی که الان افتاده است، یعنی عده‌ای معتقدند این مدل تربیت دینی نیست و برخی معتقدند این هست. این گروه‌ها با هم حرف می‌زنند. من کار خود را ساختم و کنار رفتم و این بحث‌ها به من مربوط نمی‌شود و تخصص این بحث‌ها را ندارم و نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها شوم. منتها الان اتفاق خوبی می‌افتد که آدم‌ها با هم گفت‌وگو می‌کنند و این نسل حامی پیدا می‌کند، یعنی این بخش از جامعه که میلیونی است حامی پیدا می‌کنند و آدم‌ها آنها را می‌شنوند. فکر کنیم ما بهترین کار نوجوان این کشور را ساختیم یا حتی بدترین کار نوجوان کشور را ساختیم. به نظرم این مساله خیلی مهم نیست. آن چیزی که اهمیت دارد باید به این قشر توجه شود. در مورد بازخوردها اگر بخواهم مثال عینی بیاورم باید بگویم، بازخوردهای مثبت در بین مخاطبان است یعنی کار در 12 ساعت نزدیک 400 هزار بار دیده شده است، یعنی بین آدم‌ها می‌چرخد و بازدید می‌شود، علت این است که مخاطب خود را پیدا کرده و دست‌به‌دست می‌شود. آدم‌ها این نماهنگ را می‌بینند و درباره آن حرف می‌زنند و موضع می‌گیرند و کارمعمولی نیست. همچنین در بازخوردهای منفی که گرفتیم می‌گویند این مدل ادبیات، ادبیات گفت‌وگو با امام نیست، ادبیات گفت‌وگو با سیدالهشدا و جریان کربلا نیست. نوجوان دهه هشتادی باید یاد بگیرد با امام خود درست صحبت کند. من هر دو را قبول دارم منتها چه کنم که این نسل این گونه صحبت می‌کند؟ بی‌احترامی‌ای که دهه 60 در ذهن خود دارد دهه 80 ندارد، یعنی وقتی می‌گوید سوتی‌های خود را بشمارم، سخیف حرف نمی‌زند، بلکه ادبیات این نسل اینچنین است. کمی دقیق‌تر به واقعیات اجتماعی نگاه کنیم متوجه می‌شویم که ادبیات این نسل این مدلی است، یعنی وقتی می‌خواهد بگوید اشتباه کردم می‌گوید سوتی دادم. این در ادبیات دهه هشتادی کاملا طبیعی است. مگر ادبیات دهه شصتی‌ها همان ادبیات دهه 50 است؟ اصلا اینچنین نیست. مگر موسیقی که دهه شصت گوش می‌دادند همان موسیقی دهه 50 است؟ این تغییر را باید جامعه مدیران فرسوده و پیر این کشور بپذیرند؛ این نسل تغییر کرده و تغییر آنها بد نیست. این مدیری که دهه شصتی یا پنجاهی  است و الان بر فرهنگ کشور مدیریت  می‌کند، یک زمانی کارهایی می‌کرد که نسل قبل از او قبول نداشتند و منتقد او بودند. مگر مداحی دهه هفتاد همان مداحی دهه پنجاه است؟ کلا تغییر کرده ولی الان پذیرفته شده و این پذیرفتن درست است و جریان هم درست پیش می‌رود.

یک انتقادی که می‌شود در مورد حضور مداحان در این کلیپ است که با کلیت کار همخوانی ندارد. این نقد را قبول دارید؟

این به‌لحاظ فرم است. چون در موسیقی به این جمع‌بندی رسیدیم که حتما صدای مداحان را می‌خواهیم و دلمان می‌خواهد مداح دهه شصتی که کارهای زیادی اجرا کرده و شنیده شده، این بچه‌ها را ببیند. اگر از من بپرسید در یک جمله دغدغه تولید این اثر چه بود، می‌گویم دیده شدن نوجوانان بود. مساله من این است که نوجوانان دیده نمی‌شوند. این قشر میلیونی به چشم کسی نمی‌آید. هیچ کسی اینها را نمی‌بیند، به‌خاطر همین دیالوگ‌های ابتدایی کار را گذاشتم که بچه‌ها با هم حرف می‌زنند و یکی از بچه‌ها می‌گوید چه کسی ما را می‌بیند! می‌گوید به ما فحش ندهند، تشویق کردن پیشکش! من معتقدم این دهه هشتادی‌ها دیده نمی‌شوند. غیر از مواردی که قرار است سرنوشتی را تغییر دهند مثلا در انتخابات خیلی به آنها توجه می‌شود، مثلا در راهپیمایی‌ها خیلی به آنها توجه می‌شود. انتخابات تمام شود اینها فراموش می‌شوند تا انتخابات بعدی که قرار است دوباره شرکت کنند.

 این مدل غلط است. مساله دهه هشتادی‌ها این است که دیده نمی‌شوند. در فیلمنامه چند فوتبالیست و بازیگر بودند و بازیگر هم گرفتیم منتها به‌خاطر اینکه تصویر خوب نشد در تدوین حذف کردم. ولی من می‌خواستم بازیگران و فوتبالیست‌ها باشند، فوتبالیست‌ها نبودند چون در دوره المپیک بود و ورزشکاران و سلبریتی‌های ورزشی غالبا ایران نبودند و فوتبالیست‌ها هم اعداد عجیبی گفتند که نتوانستیم پای کار بیاوریم. مساله این بود که اینها توسط یک عده آدمی که معروف هستند و جایگاه دارند و اصطلاحا سلبریتی هستند، دیده شوند. رسول خادم اینها را ببیند، محمدحسین پویانفر و... اینها را ببیند. اگر رسول خادم، مهدی ترابی، مهدی رحمتی و... می‌آمدند فضای کار هم تغییر می‌کرد.

نکته پایانی و تکمیلی دارید، بفرمایید؟

باید از مجموعه ماوا تشکر کنم که با جرات و رشادت پای این مجموعه ایستاده است و هیچ کسی در این کشور اینچنین اهتمام به حوزه نوجوان ندارد. قطعا برای ماوا هزینه‌بر است که هم مالی است و هم معنوی! کار سیاسی انجام دهید صدبرابر دیده و شنیده می‌شوید، ولی کار نوجوان مشتری چندانی ندارد و درباره آن حرف نمی‌زنند و همه منتظر هستند کار بعدی اتفاق افتد. مجموعه ماوا واقعا دلیرانه در این حوزه وارد شده است، هم به‌لحاظ مادی و هم به‌لحاظ هزینه اعتباری، هزینه می‌کند و بی‌نهایت این جرات را ستایش می‌کنم. عضو مجموعه ماوا نیستم و تهیه‌کننده بیرونی‌ام و به‌طور طبیعی برای ایده‌های خود دنبال سرمایه‌گذار می‌گردم و هرکسی بیاید و حمایت کند خوشحال می‌شوم، منتها برخی از مجراها هستند رسالت اینچنینی دارند، اما جرات ورود به این حوزه را ندارند. تفاوت ماوا با مجموعه‌های دیگر این است که رشادت و شهامت ورود به این عرصه را دارد و پای هزینه‌های آن هم می‌ایستد.

منبع: فرهیختگان

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر