ارگان مطبوعاتی نزدیک به قالیباف: رسایی برای دیدهشدن دست به هر کاری می زند! / او آشکارا در برابر رهبری ایستاده
ارگان مطبوعاتی نزدیک به قالیباف:حمید رسایی این روزها برای دیدهشدن هیچ خط قرمزی باقی نگذاشته است؛ او پس از آنکه برخلاف تصریح رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از رئیسجمهور پرتلاش، سناریوی قدیمی خود در «بنیصدرسازی از پزشکیان» را ادامه داد، با موجی از انتقادها روبهرو شد.

به گزارش سایت دیدهبان ایران، ارگان مطبوعاتی نزدیک به قالیباف نوشت: این چهره جنجالی سیاست اکنون در حرکتی آشکارا خلاف نظر رهبری ـ که هرگونه طرح موضوع «عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور» را بازی در زمین دشمن دانستهاند ـ در گفتوگویی با علیزاده فعال رسانهای لندن نشین به صراحت اعلام کرده است: «همچنان معتقدم پزشکیان کفایت سیاسی ندارد.»
این موضعگیری در شرایطی بیان میشود که رهبر انقلاب بهصراحت این ادبیات در قبال دولت را، بازی در زمین دشمن دانستهاند. از همین رو، اظهارات رسایی را نمیتوان صرفاً یک انتقاد سیاسی یا اختلاف نظر درونگفتمانی دانست؛ بلکه به تعبیر بسیاری از تحلیلگران، مصداق ایستادن آشکار در برابر رهبری و خط مشی اعلامی ایشان است.
خراسان مدعی شد: مرور ساده کارنامه رسایی و طیف همسو با او نشان میدهد که مخالفتشان با رهبری و بیاعتنایی به گفتمان ایشان پدیدهای تازه نیست. از همان ابتدا نیز این فاصله وجود داشت، اما در سایه شعارهای پررنگ و رجزخوانیهای انقلابی، خود را بهعنوان لیدر بخشی از جوانان حزباللهی جا زدند. اکنون همان فاصلهها به مرحلهای رسیده که آشکارا در برابر صریحترین مواضع رهبری قد علم میکنند.
از دهه ۹۰ تا امروز؛ رسایی و تناقضهای آشکار
نگاهی به گذشته نیز نشان میدهد که تناقضهای جریان نزدیک به رسایی سابقهای طولانی دارد. سال ۱۳۹۰، زمانی که برخی جریانات رادیکال اصولگرایی تازه شکل گرفته بودند، در جمعی دانشجویی مرحوم احمد توکلی صرفاً به این نکته اشاره کرد که اگر نظر کارشناسیاش با نظر رهبری متفاوت باشد، در نهایت تبعیت خواهد کرد. همین جمله کافی بود تا هواداران رسایی و همفکرانش او را با الفاظی چون «ضد ولایت» خطاب کنند. امروز اما همان جریان، نهتنها تفاوت نظر کارشناسی با رهبری را جرم نمیداند، بلکه آشکارا به مخالفت مستقیم با صریحترین بیانات رهبری افتخار میکند! تفاوتی بنیادین که نشان میدهد بسیاری از آن شعارهای تند و پرطمطراق، نه از سر اعتقاد، بلکه ابزاری برای تثبیت موقعیت سیاسی بوده است.
مسیر طیشده از عدالتخواهی منحرف تا سوپرانقلابیهای امروز، بهروشنی یک الگو را بازتاب میدهد: سوءاستفاده از ادبیات انقلابی برای کسب موقعیت سیاسی، حتی اگر به ایستادن در برابر رهبری منجر شود. اگر نیروهای مسئول و رسانههای منصف امروز نسبت به این روند خطرناک سکوت کنند، فردا باید هزینه انحراف نسل جوان حزباللهی را پرداخت کنند. از این منظر، تقابل انقلابی، عاقلانه و گفتمانی – نه جدل رسانهای – با رسایی و جریان همسو با او ضرورتی انکارناپذیر است. چرا که مسئله امروز، نه شخص پزشکیان، که حفظ سرمایه اجتماعی انقلاب و صیانت از گفتمان رهبری است