حضور چهرههای مشهور در نمایشگاه کتاب؛ خوب یا بد؟
در سالهای گذشته، حضور برخی از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی بیشتر باعث شلوغی بیثمر نمایشگاه کتاب توسط طرفداران شان شده بود طرفدارانی که برای گرفتن عکس سلفی صف کشیده بودند، فضایی ایجاد کردند که بیشتر به یک گردهمایی مجازی شباهت داشت تا جشن فرهنگ و اندیشه. این نوع حضور، نه تنها به ناشران کمکی نمیکرد، بلکه گاه چهره جدی نمایشگاه را نیز خدشهدار میکرد.

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران امسال نیز شاهد حضور پررنگ چهرههای فرهنگی و هنری بود؛ از عادل فردوسیپور، روزبه بمانی و رستاک حلاج گرفته تا سجاد افشاریان و گلاره عباسی.
تفاوت این چهرهها با برخی مهمانان سال گذشته در یک نکته اساسی است: آنان نه صرفاً به عنوان چهرههای شناختهشده، بلکه بهعنوان فعالان واقعی حوزه فرهنگ و نوشتار در نمایشگاه حاضر شدند.
در سالهای گذشته، حضور برخی از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که نه تخصصی در حوزه کتاب داشتند و نه ارتباط واقعی با کتابخوانی و همینطور بدون داشتن تخصص دست به قلم برده بودند، بیشتر باعث شلوغی بیثمر نمایشگاه کتاب توسط طرفداران یا به اصطلاح فن پیجهایشان شده بود؛ طرفدارانی که برای گرفتن عکس سلفی صف کشیده بودند، فضایی ایجاد کردند که بیشتر به یک گردهمایی مجازی شباهت داشت تا جشن فرهنگ و اندیشه. این نوع حضور، نه تنها به ناشران کمکی نمیکرد، بلکه گاه چهره جدی نمایشگاه را نیز خدشهدار میکرد.
اما در نقطه مقابل، حضور چهرههایی همچون روزبه بمانی که با کتابی جدی در حوزه ترانه به نمایشگاه آمد، یا عادل فردوسیپور که سالها است که در حوزه ترجمه و نگارش کتابهای تخصصی فوتبال فعالیت میکند، نشاندهنده آن است که سلبریتی بودن اگر با تخصص و دغدغه همراه باشد، میتواند به رونق نمایشگاه کتاب هم کمک کند. این نوع سلبریتیها هم به گسترش فرهنگ کتابخوانی کمک میکنند و هم به ناشران از نظر اقتصادی یاری میرسانند.
وقتی مخاطب کتابی را از چهرهای میخرد که در حوزهاش کارشناس و صاحبنظر است، حس نمیکند صرفاً بهواسطه شهرت نویسنده فریب خورده است. صفی که در جشن امضای کتاب ترانههای «دنیای این روزای من» روزبه بمانی در انتشارات نگاه جلوی این انتشارات تشکیل شده بود شاهد این مطلب است. مردم زیادی صف بسته بودند تا روزبه بمانی کتابشان را امضا کند و هیچکدام احساس نمیکردند چیزی را از دست دادهاند بلکه با رغبت در انتظار نوبتشان بودند. در این میان باید برای امضای کتابی که از دل تجربه و تخصص برخاسته باشد و ارزش خواندن دارد؛ نه اثری که تنها به اتکای نام نویسنده پرفروش شده باشد ارزش قائل شد.
ناشرانی که به سراغ افرادی چون ایوب آقاخانی، مسعود فروتن یا هنرمندانی میروند که علاوه بر شهرت، اعتبار فرهنگی و قلم قابل دفاعی دارند، در واقع در خدمت فرهنگ عمل میکنند. چنین انتخابهایی نه تنها به فروش بیشتر کمک میکند، بلکه به رشد سلیقه مخاطب نیز منجر میشود.
از طرفی دیگر باید به این مطلب هم واقف باشیم که نمایشگاه کتاب باید ویترین فرهنگ و خردورزی باشد، نه محلی برای نمایش شهرتهای زودگذر و بیریشه. در چنین فضایی، هر چهرهای که پا به میدان میگذارد، باید چیزی برای گفتن و ارائهداشتن داشته باشد—نه فقط هزاران فالوئر.
با همه مزایایی که از ورود چهرهها و سلبریتیهای تلویزیون، رادیو و تأتر به صنعت نشر گفتیم اما ورود چهرهها به عنوان نویسنده به این صنعت این خطر را هم فراهم میکند که ناشران برای فروش بیشتر دیگر اهمیتی به محتوا و مضمنون آثارشان نداشته باشند و بیشتر به دنبال انتشار کتاب چهرهها باشند تا نویسندگان متخصص و باتجربهای که به قول قدیمیها دود چراغ خوردهاند.
در همه دنیا کتابهایی توسط چهرههای شناخته شده حوزه ورزش، سینما، سیاست و… نوشته شده و چاپ میشود و توسط مخاطبان مورد استقبال و توجه قرار میگیرد اما ناشران باید توجه داشته باشند که بعد از خوابیدن اقبال عمومی به این آثار بازهم این خوره کتابها و کتاب خوانهای همیشگی هستند که مشتریهای واقعی و ماندنی کتاباند پس باز هم در صنعت نشر این محتوا، تفکر و اندیشه است که حرف اول را میزند.