برهنگی فرهنگی در ورزش ایران/ "مرثیه ای بر پیکر نحیف ورزش"
مهدی مرادی، دکترای مدیریت و برنامه ریزی در ورزش در یادداشتی نوشت: فرهنگ به مجموعه پیچیده ای از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا می گیرد، تعریف می شود.از سوی دیگر، یکی از پدیده هایی که بیشترین مخاطب را در سرتاسر جهان دارد مقوله ورزش است و به تبع آن نیز در کشور ما همین گونه بوده و مؤید این گفته زمان برگزاری جامهای جهانی، بازیهای المپیک تابستانی و بازیهای آسیایی و میزان تماشای این بازیها و مسابقات توسط آحاد مختلف کشور و میزان بازتاب و انعکاس اخبار این رویدادها در سطح فضای حقیقی و مجازی جامعه است به نحوی که پرمخاطبترین برنامههای رسانه ملی در طی چند دهه اخیر ورزشی بوده است که نمونه بارز آن برنامه نود است. ورزش، با توجه به تأثیرگذاری بالایی که دارد، می تواند در هر کشوری محملی شگرف برای پیوند زدن خرده فرهنگها، قومیتها و نژادهای مختلف باشد و وفاق، نشاط، عزت، اقتدار و فرهنگ ملی کشورها را افزایش دهد. ورزش به عنوان جذابترین مقوله قرن بیست و یکم، علاوه بر روابط داخلی هر کشور بر روابط بین دولتها و ملتها نیز چتر انداخته و اغلب اوقات روابط حسنهای را رقم زده است.

دیده بان ایران: مهدی مرادی، دکترای مدیریت و برنامه ریزی در ورزش در یادداشتی نوشت: فرهنگ به مجموعه پیچیده ای از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا می گیرد، تعریف می شود.از سوی دیگر، یکی از پدیده هایی که بیشترین مخاطب را در سرتاسر جهان دارد مقوله ورزش است و به تبع آن نیز در کشور ما همین گونه بوده و مؤید این گفته زمان برگزاری جامهای جهانی، بازیهای المپیک تابستانی و بازیهای آسیایی و میزان تماشای این بازیها و مسابقات توسط آحاد مختلف کشور و میزان بازتاب و انعکاس اخبار این رویدادها در سطح فضای حقیقی و مجازی جامعه است به نحوی که پرمخاطبترین برنامه های رسانه ملی در طی چند دهه اخیر ورزشی بوده است که نمونه بارز آن برنامه نود است.
ورزش، با توجه به تأثیرگذاری بالایی که دارد، می تواند در هر کشوری محملی شگرف برای پیوند زدن خرده فرهنگها، قومیتها و نژادهای مختلف باشد و وفاق، نشاط، عزت، اقتدار و فرهنگ ملی کشورها را افزایش دهد. ورزش به عنوان جذابترین مقوله قرن بیست و یکم، علاوه بر روابط داخلی هر کشور بر روابط بین دولتها و ملتها نیز چتر انداخته و اغلب اوقات روابط حسنهای را رقم زده است.
قطع به یقین، پدیده هایی از این دست که مخاطبان بیشتری را دارا میباشند، بالاترین ضریب نفوذ را در امر فرهنگ سازی دارند. اینک در این مجال اندک، به وضعیت ورزش کشورمان از دیدگاه فرهنگی می پردازیم. هرگاه سطوح مختلف مدیریت ورزشی و حلقه های آن را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که ابتدایی ترین و مهم ترین نهاد و کانون سازنده ورزش در هر کشوری، باشگاه است چرا که باشگاه، کانون و بستر اولیه و مهد سازندگی تلقی می شود. تعاریف متعددی در خصوص باشگاه وجود دارد که به تعریفی بومی شده بسنده می کنیم: باشگاه نهادی است که به منظور همکاری در اجرای نیات و اهداف وزارت ورزش و جوانان (سازمان تربیت بدنی سابق) ایران از لحاظ تندرستی و فعالیت های صحیح جسمانی و روانی و استحکام منابع دینی، اخلاقی، تربیتی و تقویت استعدادهای افراد جهت نیل به مدارج قهرمانی و نیز گذراندن اوقات فراغت از طریق فعالیت های ورزشی و ایجاد روح یگانگی و حس همکاری و وحدت ملی بر اساس تقویت روح ایمان و جوانمردی استوار می گردد. اینک با توجه به تعاریف فرهنگ و باشگاه؛ نگاهی گذرا بر اوضاع و احوال ورزش و تیم های ورزشی (بخوانید باشگاه های فرهنگی ورزشی) کشورمان خواهیم داشت. به واقع اکثر باشگاههای فعال در لیگ های رشتههای ورزشی مختلف کشورمان که نام باشگاه فرهنگی - ورزشی را یدک می کشند، متشکل از تیم هایی هستند که به فراخور قدرت مالی دولت (تیم های صنعتی)، توان مالی شراکتی (تیم های خصوصی) و یا استفاده از رانت (تیم های شخصی) پا به عرصه وجود می گذارند. با نگاهی عمیق به تعاریف فوق و بررسی وضعیت پیدا و پنهان این تیم ها و به طور کل، فضای عمومی ورزش کشور در می یابیم که واژه های دین، اخلاق، تربیت، روح جوانمردی، تقویت روح ایمان و کلاً مقوله های فرهنگی، اخلاقی و دینی کمترین جایگاه را در این بین دارد. به نظر می رسد که چنین فضای غیرفرهنگی حاکم در ورزش کشورمان یک باره به وجود نیامده و قطعاً به مرور ایجاد شده و عوامل متعددی در این زوال فرهنگی تأثیر داشته اند.
در این مجال از دریچهای دیگر به این زوال فرهنگی و اخلاقی ورزش پرداخته میشود. در نظام آموزش و پرورش، فرایند آموزش را به مثلثی تشبیه میکنند که سه ضلع آن شامل "استاد"، "دانشپژوه (اعم از دانشآموز و دانشجو)" و "زیرساختها و فناوری آموزشی" میشود و هریک از اضلاع در جای خود از اهمیت وافر برخوردارند و نحوه تعامل این سه میتواند نوع آموزش را مشخص کند. از سویی، مقوله پرورش همعرض آموزش و در راستای رشد و توسعه جنبههای دیگر دانشآموز اعم از فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و ... تعریف میشود و مکمل آموزش است. اینک اگر باشگاه را به مثابه یک مدرسه و حتی کلاس درس در نظر بگیریم؛ مربیان تا چه اندازه از دانش فنی لازم جهت آموزش برخوردارند آیا به امور پرورشی و جنبههای غیرفنی (فرهنگی، اجتماعی و ...) نیز آشنایی و یا تسلط دارند؟، آیا ورزشکاران در درون خانواده و جامعه به نحوی ظرفیتسنجی و ظرفیتسازی شدهاند که در زمان حضور در باشگاه ورزشی به طور همزمان مباحث فنی و غیرفنی را از مربیان مربوطه کسب نمایند؟ آیا باشگاه های فرهنگی – ورزشی کشورمان زیرساختها و فناوری لازم را جهت آموزش و پرورش مباحث فنی و غیرفنی به ورزشکاران را داراست؟
قطع به یقین هرگاه نظام آموزش و پرورش کشور معیوب باشد نمیتوان به سایر زیرنظامهای آموزشی کشور که جوهره اصلی آن برآمده از آموزش و پرورش است از جمله باشگاه های ورزشی و به زبان دقیقتر تیم های ورزشی امید چندانی داشت.
در پایان با توجه به فاجعه دوومیدانی در عرصه بینالملل ورزشی که منجر به سرشکستگی و آبروریزی ملی شد میتوان اظهار داشت مجموع اتفاقات تلخ رخ داده رشته دوومیدانی در کشور کره جنوبی، نه اولین و نه آخرین اتفاق رخ داده از این دست در این رشته ورزشی و مهمتر از آن در ورزش کشور است زیرا که مثلث مربوطه در امر آموزش مباحث فنی رشته ورزشی مورد نظر معیوب است چه برسد به پرورش این ورزشکاران در جنبههای مختلف شخصیتی و به نظر میرسد که "آب از سرچشمه گلآلود است" و با توجه به مدیریت سنتی و رواج رو به رشد لمپنیسم و ورود افراد اشتباهی در سطح کلان مدیریت ورزش کشور و عدم توجه به اصول اولیه مدیریت و رهبری و همچنین مباحث فرهنگی و اجتماعی در کنار مقوله فنی موجب شده که علاقه و عرق به پرچم در طی یک دهه گذشته در بین ورزشکاران و مربیان کمرنگتر از گذشته شود و از سویی ضعف معنویت در ورزش باعث رواج رفتارهای مغایر با ارزشهای ملی و دینی شود و با این فرمان مدیریتی در سطوح مختلف ورزش کشور، قطع به یقین اوضاع بهتر از وضع موجود نخواهد شد و کماکان "سرچشمه گل آلود" خواهد ماند.
کاوهای پیدا نخواهد شد امید کاشکی اسکندری پیدا شود...