کد خبر: 182717
A

گزارشی از روند پرونده آسیب دیدگان چشم اعتراضات سال قبل در گفتگو با وکلای آنها: زخم اعتراض

هر کدام به شکلی بینایی چشمانش را از دست داده، سهم یکی تنها 10 درصد از روشنای روز است و دیگری جز سیاهی سهمی برایش نمانده. یکی در اوج جوانی و دیگری در شروع میانسالی، به اجبار شکل دیگری از زندگی را پیش گرفته. این آسیب حتی برای بسیاری منتهی به ترک تحصیل یا کنار گذاشتن کارهای شده که روزی علاقه‌مندانه انجام می‌دادند. هر قشری بین آنها حضور دارد، ازدانشجوهای ممتاز تا افرادی که ماهرانه در کارگاهی کار می‌کردند.

گزارشی از روند پرونده آسیب دیدگان چشم اعتراضات سال قبل در گفتگو با وکلای آنها: زخم اعتراض

به گزارش سایت دیده بان ایران؛  هر کدام به شکلی بینایی چشمانش را از دست داده، سهم یکی تنها 10 درصد از روشنای روز است و دیگری جز سیاهی سهمی برایش نمانده. یکی در اوج جوانی و دیگری در شروع میانسالی، به اجبار شکل دیگری از زندگی را پیش گرفته. این آسیب حتی برای بسیاری منتهی به ترک تحصیل یا کنار گذاشتن کارهای شده که روزی علاقه‌مندانه انجام می‌دادند. هر قشری بین آنها حضور دارد، ازدانشجوهای ممتاز تا افرادی که ماهرانه در کارگاهی کار می‌کردند.

آسیب‌دیدگان چشم اعتراضات سال قبل، حالا با اندک روزنه‌های امید، چاره‌ای جز پیگیری روند درمان‌های پرهزینه خود را ندارند. برخی‌شان از همان سال قبل در مراجع قضائی، برای طرح شکایت از مسببین این موضوع، پرونده تشکل دادند. البته طبق گفته وکلای این افراد، بسیاری به دلیل نگرانی از برخوردهای قهری مراجع قضائی، مثل بازداشت یا تشکیل پرونده، برای دادخواهی خود تا الان اقدامی نکردند و یا با نگرانی این پروسه را شروع کردند. در این گزارش تعدادی از وکلای آسیب دیدگان اعتراضات سال قبل، با ارائه مدارک و مستندات، در مورد جزئیات روند رسیدگی پرونده توضیحاتی دادند که در ادامه میخوانید.

حسین نادربیگی: نابینایی در اوج جوانی

هر کدام به شکلی آسیب دیدند، یکی برای همیشه نابینا شده و دیگری جراحتی بزرگ بر صورتش جا خوش کرده. حسین نادربیگی یکی از همان‌ها است، جوانی که در اوج 23 سالگی دیگر توان دیدن ندارد و از شدت افسردگی اشتیاقش برای زندگی را از دست داد. با وجود شرایط اقتصادی ضعیفی که داشته، حالا امکان کارکردن را هم از دست داده و مادربزرگش به تنهایی پرستار او شده است. حسین در چهلم حدیث نجفی بینایی هر دو چشمم را از دست می‌دهد. محمدرضا مقدم وکیل این جوان، ماجرا را این طور روایت می‌کند: «حسین به شغل شریف کارگری اشتغال داشته و به همراه مادر و برادرش که ایشان هم سرباز بودند روزگار می‌گذراند، در بحبوحه ناآرامی‌های پاییز سال گذشته و همزمان با مراسم چهلم حدیث نجفی، حسین در منطقه کمال شهر کرج جهت خرید از منزل خارج می‌شود، حسب گفته ایشان علیرغم اینکه آن روز، آزادراه تهران-کرج به دلیل ناآرامی‌ها مسدود بود، اما منطقه کمال‌شهر از آرامش نسبی برخوردار بود، ایشان در مقابل مدرسه شهید جعفر بیگلری با یک موتور تریل به همراه دو راکب که لباس سبز نظامی داشتند روبه‌رو می‌شوند، که بدون اینکه اقدام هنجارشکنانه‌ای از سوی وی صورت بگیرد، این افراد اقدام به شلیک با اسلحه ساچمه‌زنی به سوی ناحیه حیاتی سر و صورت می‌نمایند. پس از آن، چند نفر از رهگذران حسین را سوار خودرو کرده و به نزدیک‌ترین درمانگاه می‌رسانند، بدلیل شدت جراحت و تخصصی بودن درمان، حسین نادربیگی به بیمارستان‌های تخصصی چشم که در شهر کرج بودند مراجعه می‌کند، اما در کمال تأسف، به دلیل آنچه که «همراهی با اغتشاشگران» و احیانا ایجاد دردسر برای مسئولین بیمارستان، خوانده می‌شد، این بیمارستان‌ها با بهانه‌های مختلف ایشان را بستری نمی‌کنند و در نهایت حسین نادربیگی عزیز، مجبور به طی مسافت طولانی تا شهر تهران و مراجعه به بیمارستان فارابی می‌شود، و اقدامات درمانی در اینجا برای وی اغاز می‌گردد، شدت جراحت و تعداد ساچمه‌های وارد شده به چشم بسیار زیاد بوده است. پس از گذشت یک سال از وقوع ماجرا، حسین به دلیل باور غلط ترس از بازداشت و انگ اغتشاشگر خوردن و نداشتن توان مالی جهت اخذ وکیل، اقدام به طرح شکایت و پیگیری موضوع نمی‌کند که بعد از مدتی ما با ایشان آشنا شدیم. در ابتدا برای این پرونده‌ها، دادسرای عمومی و و دادسرای نظامی هر کدام به صلاحیت دیگری نظر داشتند که موضوع جهت حل اختلاف به دیوانعالی کشور ارجاع شد و در نهایت دادگاه نظامی صالح تشخیص می‌دهد، علیرغم وجود دادنامه‌های مشابه دیوان که دادسرای نظامی را صالح می‌دانست دادسرای نظامی البرز از پذیرش شکایت خودداری کرده که پس از ملاقات با دادستان نظامی استان البرز این مشکل حل شد. پرونده هم اکنون در شعبه دوم دادیاری، دادسرای نظامی استان البرز قرار دارد، پزشکی قانونی با اخذ نظر متخصصان چشم، نابینایی هردو چشم اقای نادربیگی را با جسم پرتابه‌ای پرشتاب(ساچمه) تأیید و حتی اثار شلیک به پشت و سایر قسمت‌های بدن نامبرده را تأیید می‌نماید. حسین که هنوز از وجود برخی ساچمه‌ها در چشم و بدن خود رنج می‌برد، از نظر روحی به شدت تحت فشار، و عملا غیر از خانه نشینی به مدت طولانی، کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد، گفتنی است یک برادر حسین سرباز و مادر وی نیز شاغل بودند که به علت نگهداری از فرزندشان مجبور به ترک کار شده و عملا مادر اقای نادربیگی به تنهایی و با دست خالی بار سنگین زندگی را به دوش می‌کشند. با شرایطی که گفته شد و نبودن اعضای خانواده در خانه، مادربزرگ حسین، مسئولیت پرستاری از وی را بر عهده دارد.»

خیلی از آسیب دیدگان می‌ترسیدند اگر برای پیگیری اقدام کنند بازداشت می‌شوند

بسیاری از آسیب دیدگان با نگرانی از تشکیل پرونده، روند شکایت خود را مطرح کردند و حتی برخی از این پروسه دادخواهی منصرف شدند. طبق مدارک پزشکی آسیب دیدگان، شدت جراحت آنها باعث شده تا متحمل هزینه‌های درمان قابل توجه شوند. پیام درفشان وکیل تعدادی از آسیب دیدگان چشم اعتراضات به اولین پرونده که در اسفند 1401 مطرح شده اشاره می‌کند که؛ من این را در رسانه‌های مختلف مطرح کردم که افراد آسیب دیده در کنار وکیل دادگستری پیش روند تا از بعضی چالش‌ها دور شوند. درفشان که حالا وکیل مجید خادمی، میر حسام ملکی،محمد صفیاری، رضا عزتی، محمد صفیاری و پوریا علیپور است، بر نگاه علمی و حقوقی به آسیب برخی افراد در تلاطم‌های اجتماعی اشاره دارد و می‌گوید:« باید سعی کنیم نگاه علمی فرامکانی و فرازمانی به آسیب برخی افراد در تلاطم‌های اجتماعی داشته باشیم. اگر این افراد احساس کنند که این اتفاق کاملا نابحق بوده، می‌تواند منجر به انباشت کینه خواهد شود. در این شرایط دچار خود زنی یا دیگر زنی خواهد شد. اما وقتی به یک شهروند صندلی و جایگاه می‌دهند تا با در نظر گرفتن کرامتش، ماجرا را تعریف کند و مورد پیگیری قرار گیرد خالی از خشونت خواهد شد. حتی خیلی از موکلین آسیب دیده از رفتارهای حین پیگیری تعجب می‌کردند. البته این موضوع باعث تأسف از عدم‌توانمندی ما در شناخت ظرفیت‌های دستگاه قضا است که باعث چنین رویکردهای شده است. به طور مثال؛ ما از یک مرجعی خارج می‌شدیم، موکل به من می‌گفت چرا انقدر محترمانه با من برخورد می‌کردند؟ یعنی تصور موکلین کاملا چیز دیگری بود. برای همین من همراه موکلینم در تک تک ارگان‌ها می‌رفتم، کنارشان می‌نشستم و با آنها صحبت می‌کردم و هر جا که می‌خواست اصطکاک صورت گیرد، آن را حل‌وفصل می‌کردم. این را هم در نظر بگیرید که همان زمان نهادهای مختلف اعلام کرده بودند، تعدادی از این آسیب دیدگان اصلا جزو شهروندان عبوری بودند که فارغ از حضور در اعتراضات به آنها آسیب وارد شده است و باید به آنها دیه تعلق گیرد.»

دادخواهی حق هر شهروند است

طبق گفته‌های بسیاری از وکلا، بخشی از افراد آسیب دیده از ترس ایجاد پرونده جدید، اقدامی برای طرح شکایت در دستگاه قضا نمی‌کنند، این در حالی است که درفشان دادخواهی را حق هر فردی می‌داند تا بابت آن به دستگاه قضا مراجعه کندو این وکلیل باور دارد که:« اصلا هر کسی می‌تواند بابت دادخواهی به دستگاه قضائی مراجعه کند، فقط افراد در یک صورتی مستحق گرفتن خسارت شناخته نمی‌شوند که اثبات بشود طبق قانون به‌کارگیری سلاح، آن مأمور با رویت تمام قوانین به سمت این فردی که یورش‌گر بوده و در حال انجام عمل خشنی بوده که شلیک صورت گرفته و منجر به این نقص عضو شده است. باید همه آن موارد رعایت شود. این نکته را هم در نظر بگیرید که سلاح منحوس ساچمه زن مدام به شخص ثالث خسارت وارد میکند. وقتی شما یک سلاحی دارید که پس از شلیک دارای شعاع گسترده‌ای است و تعداد زیادی گلوله از آن خارج می‌شود، اصلا قابل کنترل نیست که شما بخواهید به فرد ثالث هم آسیب بزنید یا نزنید. به طور کل این سلاح نحس باید اصلا کنار گذاشته شود. درست است که هر کشوری هم از ابزارهای خاص خود در این شرایط استفاده می‌کند، اما چرا باید از سلاحی استفاده کنیم که با آن امکان کنترل تیرها را هم نداریم.»

پرونده پوریا علیپور:جای تیری که همیشه بر صورتش خواهد ماند

طبق گفته‌های وکیل پوریا علیپور و برخی از کلیپ‌های منتشر شده، این جوان در چند مرحله با ضرب و شتم مأموران در محله نازی آباد تهران دچار آسیب‌های جسمی جدی شده، از خورد شدن استخوان‌های دست تا جراحت‌های عمیق بر صورت و فک که بر همین اساس، در ماه‌های گذشته چهار مأمور مربوط به این پرونده هم بازداشت شدند. طبق اسناد پزشکی پوریا که به دست روزنامه شرق رسیده، روند درمان این جوان همچنان در جریان است و ادامه هم خواهد داشت. درفشان وکیل در مورد روز حادثه توضیح می‌دهد که این جوان به چه صورت مصدوم شده:« روز حادثه سه گروه مختلف به سراغ پوریا می‌روند و او را کتک می‌زنند. گروه اول به شکل شدید ضرب و شتم می‌کند، آنها که می‌روند، یک گروه دیگر می‌آیند و کار پوریا به شکستگی استخوان و اینها می‌رسد. آنها که می‌روند، یک فردی می‌آید که از فاصله دو متری به او شلیک می‌کند. در واقع این دیگر هیچ گونه توجیهی ندارد. این در حالی است که بازپرس در مورد همین پرونده گفت؛ ایشان اصلا رهبر اغتشاشگر ایران است، شما اجازه این کار را نداشتید. باید او را دستبند می‌زدید و به مرجع قضائی می‌آوردید. نکته قابل توجه این است که با وجود شرایط روحی و وضعیت مصدومیت جسمی که پرویا در آن روزها داشت خودش شخصا برای شکایت اقدام کرده بود. در شرایطی بود که زنده ماندن و نابینا نشدنش یک معجزه بود. چون از فاصله دو متری به او شلیک شده بود آسیب زیادی دیده بود و چون صدا و سیما تصاویری از این صحنه‌ها را پوشش داده بود و مسئولیت آن را هم فراجا پذیرفته بود، توسط سیستم قضائی مورد توجه قرار گرفت.

بنابراین بازپرس استدلال ما را پذیرفت و با گفت‌وگویی که با مسئول محترم فراجا داشتیم تا سه برابر میزان مبلغ اولیه خسارت افزایش پیدا کرد. یکی دیگر از استدلال‌هایمان این بود که اگر دادسرای عمومی بخواهد، در این پرونده ورود کند، نه دسترسی به آیین دادرسی سازمان قضائی نیروهای مسلح دارد و نه دسترسی به ضابطین ویژه دارد.

در هر حال پرونده پوریا علیپور بنا بر دستور دیوانعالی به بازپرسی برگشت. توافق بین کارگر و کارفرما نمی‌تواند حقوق قانونی کارگر را ساقط کند زیرا همانطور که زور یک کارفرما از یک کارگرد بیشتر است چه برسد به اینکه یک نهاد نظامی روبه‌روی شهروند باشد. در رابطه با پرونده پوریا، حیثیت ملی خیلی مهم است که مشخص شود حتی یک سال بعد از واقعه پیگیری‌ها موفق و در جریان است.

الان هم بعد از بازداشت چهار متهم پرونده وارد محرمانگی شده که در خیلی از پرونده‌ها در مرحله دادسرا و انجام تحقیقات مقدماتی امر طبیعی است و منتظر ادامه روند این پرونده هستیم.»

رضا عزتی: ساچمه‌هایی که در جمجمه جا مانده

یکی دیگر از آسیب دیدگان اعتراضات سال قبل، رضا عزتی است که بر اساس اسناد موجود به دلیل اصابت ساچمه، یک چشمش به طور کامل نابینا شده و طبق پرونده پزشکی این پدر، تعداد قابل توجه‌ای ساچمه در جمجمه و بدنش باقی مانده که غیر قابل خروج است. موضوعی که به شدت سلامت او را مورد تهدید قرار می‌دهد. درفشان در مورد وضعیت این موکل و ماجرای روز حادثه این طور می‌گوید که:« ایشان در دوازدهم آبان‌ماه که مصادف با چهلم حدیث نجفی، با فرزندانش داخل ماشیم بوده، پیاده می‌شود دست تکان دهد و فریاد میزده سمت خودرو شلیک نشود چون کودکانش در آن هستند که مأموران به سمت خودش تیر می‌زنند و چشم ایشان آسیب می‌بیند. بعد از طرح شکایت ایشان را نزد معاونت پلیس امنیت استان البرز فرستادند و در این مدت هم پیگیر بودند نقش رضا در اعتراضات چه بوده و دیدشان به شکلی بود که او را دستگیر کنند. در آخر پرونده‌ را به بازپرس دادسرای انقلاب دادند. آنجا هم رفتیم و اعلام کردیم شهروند در جایگاه شاکی مراجعه کرده و در جایگاه متهم نیست. بازپرس هم در همان جلسه پذیرفت و پرونده را به دادسرای نظامی ارسال کرد. خلاصه بازپرس نظامی دستور ارجاع به کارشناسی داد. پرونده در مرحله محرمانگی انجام تحقیقات مقدماتی است و ما الان استدلال کردیم که بازپرس اگر صلاح می‌داند که پرونده به هیئت کارشناسی برود پس کارشناس معاضدت بنا بر قوانین موجود باید انتخاب شود، زیرا دلیلی ندارد شهروندی که آسیب دیده هزینه‌های سنگین دادرسی را بخواهد بپردازد و پرونده همچنان در روند رسیدگی است. همچنین با وجود تعداد بالای ساچمه‌ها در بدن این پدر جوان، طبیعتا اینقدر سرب در بدن هر انسانی سود و ویتأمین که نیست. این بنده خدا 22 گلوله سربی در بدنش است و گفته‌اند باید صبر کنند که در بدن حل شود تا جذب بدن شود. از طرفی ایشان در کارگاهش که مجبور است برای امرار معاش کار کند، یکی از دست‌هایش که در آن چندین گلوله است درد شدیدی دارد ولی چاره‌ای ندارد و با این شرایط روزی چند ساعت کار می‌کند.»

مجید خادمی: مکتشف دارویی که دیگر بینایی ندارد

جوان دیگری که در اعتراضات سال گذشته بینایی یک چشمش را از دست داد، مجید خادمی بود. دانشجوی دکترای شیمی که کشف دارو هم در رزومه علمی خود دارد. طبق آنچه خودش برای وکیل تعریف کرده، در اخبار، خبری از فوت یک دختر در یک تشنج اجتماعی دیده و بسیار هم ناراحت شده. برای همین همراه مادر و خواهر 16 ساله‌اش تصمیم می‌گیرند سر مزار آن دختر بروند و به خانواده‌اش تسلیت بگویند. این خانواده در چهلم حدیث نجفی با جمعیت بسیار زیادی معترض و مأمور روبه‌رو می‎شوند که برمی‌گردند. زمانی که مادر رفته بوده تا ماشین را بیاورد، در فضایی که دیگر تنش و شلوغی نبوده تیری به چشم مجید می‌خورد. درفشان اشاره می‌کند:« خود این جوان بارها گفته اگر من قصد داشتم اقدام خشنی مرتکب شوم مادر و خواهرم را همراه خودم نمی‌بردم و سر مزار رفتن هم اصلا جرم نیست. وقتی تیر به چشمم اصابت می‌کند، آنقدر غیر قابل باور بوده که اول تصور می‌کند پشه‌ای وارد چشمم شده و بعد خواهرش رد خون روی صورت برادر را می‌بیند. الان یکی از چشمانشان کامل نابینا شده. وقتی پرونده به دست افسر اطلاعات کمالشهر رسید با وجود تلخیهایی که خودش از آن روز بریاد داشت اما کاملا با بی‌طرفی بررسی کرد. البته آقای خادمی خیلی اصرار دارد که می‌خواهم بدانم چه کسی به چشم من شلیک کرده، اما به هرحال بابت این موضوع دستور قضائی دادند و پرونده در جریان است و دستور پرداخت نیز صادر شده است...»

محمد صفیاری: بی‌پناهی با چشمی نابینا

پیک موتوری که حالا یک چشمش را کامل از دست داده. محمد صفیاری مردی که در اعتراضات سال گذشته به دلیل اصابت تیر با صورتش، بینایی یک چشمش از بین رفته. درفشان در مورد سردرگمی این موکل خود که قصد دادخواهی و شکایت داشته، روایت می‌کند:« وقتی محمد به سراغ من آمد خودش اینطور روایت کرد که؛ در پارک شهر نشسته بودم و گریه می‌کردم، عابری رد شد و گفت چه شده است؟‌ گفتم من چشمم اینطور شده، هرکدام از این ساختمان‌های قضائی 15 خرداد که می‌روم به من می‌گویند به ما ربطی ندارد... بعد همان رهگذر شماره وکیل به او می‌دهد و به ما مراجعه کرد. وقتی به بازپرسی نظامی رفتیم، بازپرس گفت با وجود اینکه چنین مسئله‌ای طرح شده که باید به دادسرا عمومی بروید من به موضوع ایشان رسیدگی می‌کنم. الان با وجودی که موکلم می‌گوید هزینه درمان من را بدهند من می‌روم و برایم اهمیت ندارد چه کسی زده، اما پرونده دچار برخی پیچیدگی‌ها است. این مرد به پزشکی قانونی هم رفته و ساچمه داخل چشمش را دیدند و تحقیقات معلوم است. اما بازپرس اعلام کرده همچنان، شناسایی نشد که کدام یگان باعث این موضوع بوده؛ دادگاه نظامی هم گفته باید نماینده حقوقی سپاه و نماینده حقوقی فراجا، مستندات ارائه دهند. در حالی که موکل من هرچه می‌گفت برای من فرقی ندارد، و فقط هزینه درمان و دیه‌ام را بدهید، این روند ادامه پیدا کرده است. چون فقط بحث پرداخت دیه نیست.

اینجا هم به یکسری مشکلات حقوقی برمی‌خوریم چون هیچ ارگانی قبول نمی‌کند. الان قاضی گفته باید مشخص شود تیر پینت بال، ساچمه یا وینچستر بوده و توسط پزشک جراح باید مکتوب شود. اما در هر حال شهروند نباید قربانی این بروکراسی قرار گیرد.

میرحسام‌الدین ملکی: چهره‌ای مملو از جراحت

گلوله لانچر یا همان گاز اشک آور به سمت صورتش پرتاب می‌شود و همین باعث خرد شدن فک و دندان‌هایش می‌شود. شدت ضربه به حدی بوده که میر حسام الدین ملکی همچنان دندان‌هایش در حال سیاه شدن و افتادن است. طبق مدارک پزشکی او، آسیب به ریشه دندان تأثیر بسیاری داشته است. درفشان وکیل میرحسام الدین در مورد چالش‌های حقوقی این پرونده اشاره می‌کند:« بررسی این موضوع که آسیب به چه صورت به صورت ایشان وارد شده را به خود دستگاه قضا سپردیم تا اگر نیاز بود حتی تحقیقات محلی انجام دهند. در آخر موضوع به دادسرای عمومی رفت تا رسیدگی شود. و بلافاصله هم دادسرای عمومی دستور پرداخت دیه داد. با این حساب روند درمان ایشان ادامه خواهد داشت.»

داستان ساچمه

بینایی چشمانشان کامل تمام شده، جوان‌هایی که حالا از این نقطه به بعد را باید شکلی دیگر سیر کنند. شهلا اروجی در حین مصاحبه، از دادن جزئیات بیشتر این موکلینش بنا بر عدم هماهنگی قبلی سر باز می‌زند. تنها کلیاتی را ارائه می‌دهد که داستان مشترک دیگر آسیب دیدگان است. سه موکلی که باید با نابینایی خود دسته پنچه نرم کنند. اروجی در مورد وضعیت این سه موکل خود به شرق می‌گوید که:« موکلین بنده فعلا سه نفر هستند که چشم چپ یک نفر از این افراد کامل نابینا شده است و بعد از چندید عمل پزشکان گفتند باید چشم کامل تخلیه شود. چشم چپ یک نفر دیگر ده درصد بینایی دارد یعنی غالب بینایی خود را از دست داده است و فرد دیگر به طور کامل چشم راستش تخلیه شده است. در کنار این آنها دچار آسیب جزئی هم شدند. مثلا نفر اول سه ساچمه در سرش مانده که بیرون نیامده است. این آسیب‌ها در ماه مهر و آبان سال گذشته بر موکلین بنده وارد شده که این افراد همان موقع به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند، اما متأسفانه نتیجه بخش نبوده است. همین فردی که ده درصد بینایی‌اش برگشته خیلی شانس آورده و چهارمین عملش را اخیرا انجام داد. تا الان هزینه‌های درمان این سه نفر بر عهده خودشان بوده و از طرف هیچ نهادی کمک دریافت نکردند. البته روند پرونده‌ها به خوبی در حال بررسی است و حتی برخوردها در حین رفت و آمد به مراجع قضائی با این عزیزان خوب بود و آنها را تشویق می‌کردند که کار خوبی کردید شکایت قانونی مطرح کردید. امیدواریم در این مسیر بخشی از هزینه‌هایی که این افراد برای درمان که متحمل شدند برطرف شود و مهم‌تر از آن حاکمیت قانون است تا تمام نیروهای امنیتی و نظامی متوجه این موضوع باشند که قانون حاکم است و از کسی رفتار غیر قانونی سر نزند. در صورت سرپیچی هم برخورد قانونی وجود دارد، چون این برخوردها باعث می‌شود تا کم‌تر شاهد این مسائل باشیم.»

زندگی با چشمان بسته

حالا تاریکی سهم بیشتر آنها شده است، آنهای که شاید تعداد قابل توجه هم داشته باشند اما از ترس برخوردهای قهری، دست به شکایت در هیج مرجع قضائی نمی‌زنند. این در حالی ایست که طبق گفته‌های وکلای این گزارش روند رسیدگی به شکایت آسیب دیدگان چشم در سیستم قضائی در حال پیگیری است و پرونده هر کدام به شکل مجزا بررسی خواهد بود. بنابراین طبق گفته‌های این وکلا بخشی از هدف آنها از بیان این اظهارات در مورد پرونده موکلینشان این بوده تا دیگر آسیب دیدگان هم برای طرح رسیدگی در سیستم قضائی دست به کار شوند و روند درمان خود را همسو با این موضوع پیش ببرند و بتوانند خسارات مالی وارد شده را که مبالغ کمی نیست دریافت کنند.

منبع: امتداد

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر