«عشق ابدی» یا جلوهای زرد از روابط پوشالی؟! / گراوند، جامعهشناس: وقتی جوانان، تجربه زیسته خود را در آثار داخلی نمیبینند، به سراغ تماشای تولیدات خارجی میروند/ پدریان، جامعهشناس: سست شدن روابط، نشانهای از شکست در انتقال هنجارهای اجتماعی بین نسلی است
برنامه «عشق ابدی» که از پلتفورم یوتیوب پخش میشود، به شکلی سطحی به روابط عاطفی و تا حدودی مسائل جنسی موجود در جامعه ایران میپردازد و تلاش کرده است که در این موارد، تابوشکنی کند و با انتخاب شرکتکنندگانی از داخل کشور که بهتازگی مهاجرت کردهاند، روابط عاطفی و مسائل جنسی زیر پوست جامعه را آنطور که خودش میپسندند، روایت کند. این در حالی است که این برنامه یک کپیبرداری از برنامههای عامهپسندی است که پیش از این در کشورهای غربی و بهویژه در ترکیه ساخته شدهاند .اردشیر گراوند، جامعهشناس در گفتوگو با دیدهبان ایران تاکید دارد که بیتوجهی به زیست واقعی جوانان در تولیدات داخلی سینما و تلویزیون، باعث شده است که در این زمینه، میدان را به رقبایی واگذار کنیم که در حال فرهنگسازی برای نسل جدید ما هستند. او معتقد است که مردم بهویژه جوانان و نوجوانان متولد دهههای ۸۰ و ۹۰ که تجربه زیستهشان تفاوت معناداری با روایتهای رسمی دارد، بیشتر روایتهایی را باور میکنند که با دانستهها و تجربههای روزمرهشان در زندگی اجتماعی و خانوادگی تطابق داشته باشد./ مرتضی پدریان، جامعهشناس نیز در گفتوگو با خبرنگار ما، روایتهای عشقی برنامه «عشق ابدی» را مرتبط با واقعیتهای جامعه ایران میداند و تاکید دارد که عدم پایبندی نسل جدید به هنجارهای اجتماعی بهویژه در زمینه روابط عاطفی، ناشی از تطبیق نداشتن این هنجارها با نیازهای نسل جوان و نوجوان و البته انتقال نیافتن مناسب هنجارها از نسلهای قبلی به نسلهای بعدی است. او همچنین ابتذال عشق و سست شدن هنجارهای مربوط به روابط زن و مرد را نشانهای از شکست در حفظ و انتقال هنجارهای اجتماعی بین نسلها میداند.

دیدهبان ایران؛ عرفان بیوکنژاد: «عشق ابدی» مجموعهای در پلنفرم یوتویوب است که جوانان ایرانی ساکن ترکیه را دورهم جمع میکند و میان آنها به بهانه پیدا کردن «عشق» یک رقابت احساسی ایجاد میکند. این برنامه که مجری آن «پرستو صالحی» است، توسط یک سرمایهگذار ترکیهای ساخته شده، اما ایده آن جدید نیست، چراکه نمونههای آمریکایی، انگلیسی و ترکیهای آن قبلها تولید و منتشر شدهاند، اما هیچ کدام از ارزش محتوایی بالایی برخوردار نبودند و جزو محصولات درجه دوم یا سوم تلویزیونی محسوب میشدند. منتقدان و حتی کارشناسان کمترشناختهشده نیز بهشدت این آثار را مورد نقد منفی خود قرار دادهاند، زیرا تنها هدف چنین برنامههایی، تولید محتوای زرد و جذب مخاطب به هر قیمتی است.
یکی از دلایلی که خبرنگار دیدهبان ایران به سراغ این موضوع رفته، توجه ویژه جوانان و نسل زد ایرانی به برنامه «عشق ابدی» است. در جامعه ما که هنجارها و ارزشهای اجتماعی نقش تعیینکنندهای در تنظیم رفتارها و کنشهای افراد دارد، ناکامی در انتقال درست این چارچوبها به نسلهای جدید و همچنین ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای واقعی این نسل، زمینهساز بروز اختلالات و گسستهای اجتماعی شده است. این شکاف فرهنگی و اجتماعی موجب شده است که جوانان برای یافتن تصویری جدید از زندگی خود به آثار فرهنگی خارجی روی آورند و هنجارهای نوینی شکل بگیرد که گاه با ساختارهای رسمی جامعه در تضاد است. چنین روندی، چالشی اساسی را پیش روی جامعه و فرهنگ ایرانی قرار داده است که مستلزم بازنگری در نحوه روایت و آموزش ارزشها و هنجارهای اجتماعی است.
جوان ایرانی روایت خودش را در سریالهای ترکیهای میبیند
در همین راستا اردشیر گراوند، جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار دیدهبان ایران ضمن تحلیل وضعیت فرهنگی و رسانهای کشور به بررسی دلایل استقبال جوانان ایرانی از سریالها و فیلمهای خارجی بهویژه ترکیهای پرداخت و با اشاره به ضعفهای جدی تولیدات داخلی، تأکید کرد که جوانان امروز در پی بازتاب خود و واقعیت زیستهشان در روایتهای فرهنگی هستند؛ روایتی که به گفته او، سینما و تلویزیون ایران از آن غفلت کرده و به همین دلیل، نسل جدید به تماشای تولیدات خارجی روی آورده است.
وی در توضیح بیشتر در این زمینه گفت: در خلأ تولید فیلمها و سریالهایی در داخل کشور که با واقعیتهای جامعه تطبیق داشته باشد، کاملاً طبیعی است که مردم به سمت آثار خارجی گرایش پیدا کنند؛ فیلمها، سریالها و برنامههایی که یا واقعیاند یا تصویری نزدیک به آنچه در جامعه میگذرد را ارائه میدهند. مردم بهویژه نسل جوان، به دنبال آثاری هستند که بتوانند تجربه زیسته خود را در آن ببینند و تایید شوند، چون اساساً انسان میل به شنیدن و دیدن و خواندن چیزهایی دارد که با ذهنیتش هماهنگ است.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: مردم بیشتر آن روایتهایی را باور میکنند که با دانستهها و تجربههای روزمرهشان در زندگی اجتماعی و خانوادگی تطابق داشته باشد. بنابراین وقتی سینما و تلویزیون داخلی، قادر به ارائه چنین تصویری نیست، مخاطب به سمت آثاری میرود که آن احساس آشنایی را در او تقویت کند. این گرایش بهویژه در نسل جوانتر یعنی متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ که تجربه زیستهشان، تفاوت معناداری با روایتهای رسمی دارد، نمود بیشتری پیدا کرده است.
وی با انتقاد از فاصلهای که میان تولیدات داخلی و واقعیتهای اجتماعی وجود دارد، اظهار کرد: روابط میان دختران و پسران، سبک زندگی، شکل تعاملات اجتماعی و حتی نحوه مواجهه با مسائل جنسی، امروز در بخش بزرگی از جامعه ایرانی بهویژه در میان نوجوانان و جوانان، با آن چیزی که در روایت رسمی یا در آثار تولید داخل عرضه میشود، تفاوت بنیادین دارد. همین شکاف است که مخاطب را به سمت دیدن سریالها و برنامههایی سوق داده است که سبک زندگی واقعیتری ارائه میکنند؛ مثل آثار ترکیهای.
بیتوجهی به زیست واقعی جوانان، میدان را به رقبای فرهنگی واگذار میکند
گراوند در بخش دیگری از صحبتهای خود تأکید کرد: امروز محصولات ترکیهای در تمام اقشار جامعه ایران از طبقه متوسط تا پایین مخاطب جدی دارند. حتی میتوان گفت برخی از این آثار در ایران، طرفدارانی دارند که اگر بیشتر از خود ترکیه نباشند، قطعاً کمتر هم نیستند. این نشان میدهد که نوع قرائت این آثار از مسائل خانوادگی، روابط زن و مرد، تعاملات اجتماعی و حتی بحرانهای عاطفی، نزدیکی زیادی به واقعیت جامعه ما دارد؛ چیزی که از سینما و تلویزیون رسمی ما انتظار میرود اما سالهاست تحقق نیافته است.
وی ادامه داد: اساساً مردم به دنبال دیدن «اینهمانی» هستند؛ تصویری از خودشان، از زندگیای که دارند یا آرزویش را دارند. وقتی این تصویر را در آثار داخلی پیدا نمیکنند، طبیعی است که به نمونههای خارجی پناه میبرند. جوان امروز، نه فقط تماشاگر، بلکه جستوجوگر معنا و هویت در آثار فرهنگی است. اگر این نیاز دیده نشود، آن را در هر جای دیگری که بتواند، جستوجو میکند.
گراوند بخش مهمی از این گرایش را به مسائل جنسی و عاطفی مرتبط دانست و گفت: جوان و نوجوان همیشه و در همه ادوار به روابط انسانی با جنس مخالف توجه داشته و دارد. این بخش، بخشی جداییناپذیر از زیست انسان است. در جامعه ما، در غیاب آموزشهای دقیق و مهارتمحور برای مواجهه با این نیاز، فیلمها، سریالها و برنامههای تلویزیونی به یک مرجع تربیتی و عاطفی تبدیل شدهاند. حتی اگر گاه محتوای آنها سادهانگارانه یا کلیشهای باشد، بازهم مخاطب ایرانی از آن استقبال میکند، چون حس میکند در آن دیده شده است.
وی یادآور شد: اساساً زندگی بشر سه ضلع دارد؛ تحصیل و فعالیت، روابط اجتماعی و مسائل جنسی. در حالی که ما تنها بر ضلع اول تمرکز کردهایم و دو ضلع دیگر را یا انکار میکنیم یا سانسور. همین سانسور، خود به سانسور واقعیت منجر شده است و فاصله فرهنگی را هر روز بیشتر میکند.
جوانان ما از روایتهای رسمی عبور کردهاند
گراوند با اشاره به روند تولیدات گسترده ترکیه در زمینه فیلم و سریال بهویژه آثار عامهپسند، گفت: در سالهای اخیر، ترکیه با سرمایهگذاری فرهنگی سنگین، نهتنها بازار منطقه را در دست گرفته، بلکه بهنوعی در حال شکل دادن به یک سبک زندگی منطقهای با محوریت رسانه است. در ایران هم با توجه به سادگی دسترسی جوانان به این سریالها از طریق یوتیوب، شبکههای ماهوارهای و دیگر ابزارهای رسانهای، این نفوذ فرهنگی بهصورت مستقیم و بدون واسطه اتفاق افتاده است. این آثار رایگاناند، جذاباند و مهمتر از همه، ممنوع نیستند.
او هشدار داد: وقتی مخاطب داخلی، روایت واقعی خودش را در فیلمها، سریالها و برنامههای تلویزیونی خارجی پیدا میکند و روایت رسمی همچنان در تلاش برای تکرار کلیشههای غیرواقعی است، در واقع ما میدان را به رقبایی واگذار کردهایم که در حال فرهنگسازی برای نسل جدید ما هستند. این وضعیت میتواند در بلندمدت به بحران هویتی، بیاعتمادی به تولید ملی و از بین رفتن مرجعیت فرهنگی داخلی بینجامد.
این جامعهشناس در پایان تصریح کرد: بازسازی اعتماد فرهنگی، نیازمند بازگشت سینما و تلویزیون ایران به واقعیت است. ما باید از پردهبرداری از واقعیت نترسیم؛ زیرا این تنها راه جلب اعتماد و توجه نسل جدید است. جوان ایرانی نیاز دارد که دیده شود، نه این که مدیریت شود.
روابط عاطفی ناپایدار، ناشی از انتقال نیافتن هنجارها از نسلهای قبلی به نسلهای جدید است
مرتضی پدریان، جامعهشناس نیز در گفتوگو با خبرنگار دیدهبان ایران به تحلیل چرایی کاهش پایبندی جامعه به هنجارها و نُرمهای اجتماعی پرداخت و آن را ناشی از ضعف در فرآیند جامعهپذیری و عدم تطابق این هنجارها با نیازهای روز جامعه بهویژه نیازهای نسل جدید دانست.
وی در توضیح بیشتر گفت: هنجارها و نُرمهای اجتماعی به عنوان چارچوبهای نظمدهنده به رفتارها و کنشهای اعضای جامعه، باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند تا فرآیند جامعهپذیری به شکل صحیحی انجام شود و نظم اجتماعی حفظ شود. هرچه جامعه از این هنجارها و نُرمها فاصله بگیرد و کنشگران اجتماعی از آنها دور شوند، آنومی و بینظمی بر جامعه حاکم میشود.
این جامعهشناس تأکید کرد: مسأله مهم دیگر، کارآمدی و پاسخگویی هنجارها به نیازهای اجتماعی است. اگر هنجارهای به ارث رسیده از نسلی به نسل دیگر، نتوانند نیازهای جدید و خواستههای نسل حاضر را پاسخ دهند، شکسته میشوند و جامعه وارد مرحله هنجارگریزی و جایگزینی هنجارهای نوین میشود.
پدریان در این زمینه به موضوع روابط عاطفی و رفتارهای عاشقانه در جامعه اشاره کرد و به دیده بان ایران گفت: ابتذال عشق و سست شدن هنجارهای مربوط به روابط زن و مرد، نشانهای از شکست در حفظ و انتقال هنجارهای اجتماعی بین نسلها است. جامعه ما، مهد داستانهای عاشقانه کلاسیکی مثل شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون است؛ آثاری که دارای نمونههایی از هنجارهای پایدار در روابط عاطفی هستند که به معنای پایبندی یکطرفه به عشق و نفی جایگزینی است.
وی همچنین توضیح داد: اگر کسی به یک رابطه عاطفی پایدار معتقد باشد، حتی اگر در جامعه امروز، هزاران گزینه برای جایگزینی معشوق پیش رویش قرار گیرد، بازهم حاضر نیست کوچکترین بخش از عشق واقعی خود را با هیچکدام از آنها عوض کند. این وفاداری به یک عشق پایدار، نمادی از هنجارهای موفق و پایدار است که ما در جامعه امروز دچار فروپاشی آن شدهایم.
پدریان علت اصلی این فروپاشی را در ضعف فرآیند جامعهپذیری و انتقال هنجارها از نسلهای قبلی به نسلهای جدید دانست و تصریح کرد: عدم انتقال صحیح هنجارها و نرمها به نسلهای جدید و ناتوانی هنجارها در پاسخگویی به نیازهای نوین، باعث بروز اختلال در نظم اجتماعی شده است که یکی از نمونههای این اتفاق را در روابط عاطفی ناپایدار مشاهده میکنیم.
وی در پایان یادآور شد: این موضوع یک چالش بنیادین جامعهشناختی است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد تا بتوان از بروز بحرانهای اجتماعی بزرگتر جلوگیری کرد.
منبع: دیدهبان ایران