کد خبر: 240183
A

۱۵ سال زندان به جرم ربودن دختر مورد علاقه

مرد جوانی که به اتهام آدم‌ربایی قرار بود سالها از عمرش را در زندان سپری کند، پس از گذراندن نیمی از مدت محکومیت خود آزاد شد.

۱۵ سال  زندان به جرم ربودن دختر مورد علاقه

به گزارش سایت دیده‌بان ایران، مرد جوانی که به اتهام آدم‌ربایی قرار بود سالها از عمرش را در زندان سپری کند پس از گذراندن نیمی از مدت محکومیت خود آزاد شد.

این جوان هفت سال از ۱۵ سال محکومیت خود را گذرانده و به تازگی آزاد شده است. در ادامه مصاحبه با او را بخوانید:

*  تو که ۱۵ سال زندان داشتی، چطور آزاد شدی؟

دو هفته پیش با عفو مشروط آزاد شدم و واقعاً خدا  را شکر می‌کنم.

*کی و چرا زندانی شدی؟

سال ۹۷ به جرم آدم‌ربایی دستگیر و به ۱۵ سال حبس محکوم شدم.

* درباره ماجرایی که باعث شد به زندان بری، بیشتر توضیح بده.

سال ۹۷ با دختری دوست شده بودم. بعد از مدتی رابطه‌ ما به مشکل خورد و او گفت که دیگر نمی‌خواهد با من ادامه بدهد. من عصبانی شدم و یک روز با او قرار گذاشتم، سوارش کردم و تهدیدش کردم که باید با من ازدواج کند. بعد بردمش خانه و حدود یک شبانه‌روز او را نگه داشتم تا بفهمم چرا می‌خواهد رابطه‌ را را تمام کند. آن موقع بود که گفت به خاطر آشنایی با یک نفر دیگر می‌خواهد از من جدا بشود. من هم گفتم باید با آن طرف بهم بزنی. در نهایت آن دختر توانست فرار کند. بعد هم رفت شکایت کرد و من دستگیر شدم.

* آن موقع چندسال داشتی؟

۲۹ سالم بود.

* خودت را چطور توصیف می‌کنی؟

آن موقع اصلاً آدم درستی نبودم. خیلی دعوایی بودم، درگیری زیاد داشتم و رفتارم اصلاً درست نبود. اما الان توبه کردم و خیلی تغییر کردم.

* در زندان چه اتفاقاتی برایت افتاد که این‌قدر تغییر کردی؟

زندان خیلی جای سختی است. یک بار حالم بد شد، فشارم افتاد و فکر کردم دارم می‌میرم. همان موقع با خودم فکر کردم که باید تغییر کنم. یک‌بار دیگر هم آنقدر ناامید شده بودم که تصمیم گرفتم با قرص خودم را بکشم، ولی زنده ماندم. آن دو تا تجربه مرگ باعث شد تصمیم بگیرم زندگی کنم و آدم بهتری باشم. توی زندان شروع کردم به درس خواندن و کار تأسیسات یاد گرفتم. حتی کارهای خیر انجام دادم و به بقیه کمک کردم.

* چه کسی نقش زیادی در آزادی‌ تو داشت. در این مورد چیزی می‌توانی بگویی؟

مادرم فرشته‌ است! باید مجسمه‌اش را از طلا بسازم. خیلی تلاش کرد که رضایت شاکی را بگیرد. خود شاکی هم رضایت داد و این خیلی در ختم به خیر شدن پرونده‌ام کمک کرد. اصلاً فکر نمی‌کردم آزاد بشوم، خسته شده بودم، ولی مادرم هیچ‌وقت ناامید نشد.

* زندگی در زندان چطور بود؟

من در زندان تهران بزرگ بودم. زندگی در زندان وحشتناک است یک بار جلوی چشمم یک زندانی را از دادگاه آوردند، چون به حبس طولانی محکوم شده بود، سکته کرد و همانجا فوت شد. این چیزها آدم را خیلی به فکر می‌برد و می‌شکند.

* حالا که آزاد شدی، چه برنامه‌ای برای آینده داری؟

همان موقع که توی زندان بودم نذر کرده بودم اگر آزاد بشوم، بروم مشهد زیارت. به محض آزادی هم رفتم و خیلی حس خوبی داشت. حالا دارم درس می‌خوانم و کار تأسیسات را ادامه می‌دهم. می‌خواهم زندگی درستی داشته باشم و دیگر به گذشته برنگردم.

منبع: سایت جنایی

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر