پارکهای علم و فناوری؛ موتور محرک نوآوری و توسعه اقتصادی ایران
در سالهای اخیر، تحول فناورانه جهان و دگرگونی در منطق رشد اقتصادی به گونهای رخ داده است که نوآوری نه فقط عامل کمکی، بلکه موتور اصلی توسعه شده است.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ در سالهای اخیر، تحول فناورانه جهان و دگرگونی در منطق رشد اقتصادی به گونهای رخ داده است که نوآوری نه فقط عامل کمکی، بلکه موتور اصلی توسعه شده است. در چارچوب نظری رشد اقتصادی درونزا و فراتر از الگوهای کلاسیک، تحقیق و توسعه (R&D) دیگر صرفا نتیجه عوامل بیرونی نیست؛ بلکه محصول سازوکارهای درونی اقتصاد، تعامل میان دانش، بنگاه و سیاست عمومی است. به گفتۀ محمدنبی شهیکی معاون فناوری و نوآوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری «در چارچوب نظری رشد درونزا، نوآوری و تحقیق و توسعه (R&D) نه نتیجه عوامل بیرونی، بلکه حاصل سازوکارهای درونی اقتصاد و تعامل میان دانش، بنگاه و سیاست عمومی است.»
در ایران، نهادهایی چون پارکهای علم و فناوری در زمرۀ بازیگران اصلی این تحولاند. بر اساس آمار مربوطه، اکنون در کشور حدود ۵۹ پارک علم و فناوری، ۲۹۵ مرکز رشد و ۲۳ پردیس فناوری فعالیت دارند که برخی از آنها موفقیتآمیز عمل کردهاند و برخی دیگر همچنان با ناکامی و کمبود اثر مواجهاند. ساختارسازی تخصصی و وزن دادن نهادی به این نهاد مهم در عرصه فناوری کشور، میتواند چارچوب نظری رشد درونزا را ایجاد و موتور محرّک نوآوری … را فراهم آورد.»
با این حال، چالشهای بنیادینی بر سر راه تبدیل این پتانسیلها به رشد اقتصادی پایدار و درونزا وجود دارد. یکی از مهمترین آنها شکاف میان «تأسیس کمی» نهادها و «عملکرد کیفی» آنهاست. به گفته گزارشها، پارکهای علم و فناوری در ایران عمدتاً فضای استقرار فراهم کردهاند؛ اما نقشهای کلیدی چون تجاریسازی، شبکهسازی، خدمات فنی تخصصی، پیوند دانشگاه–صنعت، تأمین مالی نوآورانه، و ایجاد مدارهای باز نوآوری به شکلی نهادینه نشدهاند.
بهعنوان نمونه، مطالعات نشان میدهند که افزایش پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد میتواند به رشد اقتصادی کشور کمک کند. یک پژوهش تأکید میکند که با افزایش این نهادها، شرکتهای دانشبنیان بیشتری شکل میگیرند، بهرهوری ارتقا مییابد، و بازارهای صادراتی باز میشوند. همین گزارشها نیز به این نکته مهم اشاره دارند که «پارکها باید در کنار ایفای نقش سنتی خود یعنی ارائه فضای استقرار، خدمات تخصصی و شبکهسازی را در نظر بگیرند.»
همچنین سمیه قربانی مدیر پارکها و مراکز رشد و نوآوری جهاددانشگاهی با تأکید بر بُعد خدماتی و شبکهای پارکها معتقد است: «ایجاد شبکههای فنی و اقتصادی در پارکهای علم و فناوری … سبب میشود شرکتها تمایل بیشتری به حضور در پارکها داشته باشند؛ شبکهای که بتواند از طریق کاهش هزینههای تحقیق و توسعه، موجب صرفهجویی اقتصادی برای شرکتها شود.» برای نمونه، خدماتی مانند فبلبها، زیرساختهای ابری، دادهکاوی، هوش مصنوعی، مهندسی معکوس و مستندسازی تخصصی، از ضروریات هستند.
اگر بخواهیم تصویر کلی را بازسازی کنیم، میتوان گفت: ایران اکنون در شرایطی قرار دارد که هم با فرصت مواجه است و هم با تهدید. فرصت از آن جهت که تحولات فناورانه دو دهه گذشته دیگر صرفاً انباشت منابع فیزیکی یا سرمایه انسانی نیست؛ بلکه بر مدار خلق، جذب و تجاریسازی دانش و نوآوری قرار دارد. جهانی شدن بازارها، دیجیتالی شدن فرآیندها، افزایش سرعت نوآوری، همگی باعث شدهاند کشورها با «پنجره فرصت توسعه» روبرو شوند — یعنی مقاطع زمانی که ورود فناوریهای نوین، مسیرهای تازهای برای جهش اقتصادی میگشاید. دکتر شهیکی این نکته را چنین بیان میکند: تحولات فناورانه دو دهه اخیر … دیگر تنها به معنای انباشت منابع فیزیکی، سرمایه انسانی و انباشت موجودی سرمایه نیست، بلکه این تحولات دیگر بر مدارِ تولید و جذب دانش و نوآوری استوار هستند.
همزمان، چالشهایی هم وجود دارد که اگر به آنها پرداخته نشود، این پنجره فرصت ممکن است بسته شود. برخی از مهمترین آنان عبارتاند از: پایینبودن بهرهوری، وابستگی اقتصاد به منابع طبیعی، شکاف بین دانشگاه و صنعت، فقدان شبکههای نوآوری باز، کمبود تأمین مالی مخاطرهپذیر، و ضعف خدمات تخصصی در پارکها. در این میان، نقش پارکهای علم و فناوری کلیدی است. اما برای آنکه این نقش به فعلیت برسد، لازم است چند تحول بنیادین صورت گیرد.
نخست، تغییر نقش پارکها از نهاد حمایتی به نهاد «مولد دانش و نوآوری» و آزمایشگاهی برای سیاستگذاری نوآوری. یعنی پارکها نه فقط محل استقرار شرکتها، بلکه مراکز تولید و تجاریسازی دانش باشند؛ محیطی برای آزمایش ایدهها، شکستهای سریع، یادگیری مستمر همان روند تخریب خلاق.
دوم، اتصال ساختار پارکها به سیاست صنعتی کشور. پارکها باید در زنجیره ارزش فناوری و صنعت کشور جای بگیرند، نه صرفاً بهعنوان مجرایی جداگانه؛ باید توانمندیهایشان در راستای خوشههای فناوری منطقهای و فناوریهای پیشرفته تجدید شود.
سوم، تقویت بازیگران زیستبوم نوآوری: شتابدهندهها، سرمایهگذاران مخاطرهپذیر، نهادهای تأمین مالی نوآورانه (SPV، PE، CVC، سکوی تأمین مالی جمعی)، مراکز همآفرینی، خدمات مالکیت فکری، شبکهسازی میان شرکتها.
چهارم، تقویت تعامل دانشگاه–صنعت و پذیرش مدل «نوآوری باز» (Open Innovation). در این مدل، بنگاهها و نهادها نباید نوآوری را در مرزهای درونی خود محصور کنند، بلکه باید در تعامل مستمر با دانشگاهها، استارتآپها، مراکز تحقیقاتی و سایر ارکان زیستبوم نوآوری قرار گیرند. در تایید این وضعیت شهیکی معاون علمی وزارت علوم معتقد است: الگوی «نوآوری باز» … بر این فرض استوار است که بنگاهها و نهادها نباید نوآوری را در مرزهای درونی خود محصور کنند، بلکه باید در تعامل پیوسته با دانشگاهها، استارتآپها، مراکز تحقیقاتی و سایر ارکان زیست بوم نوآوری طراحی کنند.
پنجم، عدالت منطقهای و تمرکززدایی. شبکه خدمات پارکها باید کشورگسترده باشد و شرکتهای فناور در سراسر استانها بتوانند از آن بهرهمند شوند، نه اینکه فقط استقرار در تهران یا چند استان خاص معنا پیدا کند. این تقسیم وظایف و قطببندی خدمات میتواند از تمرکززدایی، ارتقای توزیع جغرافیایی فرصتها، و رشد متوازن صنعتی در کشور حمایت کند. قربانی در این زمینه مینویسد که «دسترسی به خدمات در سراسر کشور ممکن میشود و دیگر ضرورتی ندارد شرکتها برای رشد خود صرفاً در تهران مستقر شوند».
اگر این اصلاحات پیگیری شوند، میتوان امید داشت که پارکهای علم و فناوری ایران به کانونهای درخشان نوآوری ملی بدل شوند؛ جایی که دانش تجویزی خلق میشود، تخریب خلاق در آن فعال است، و نهایتاً پنجرههای تازهای از توسعه صنعتی و اقتصادی در افق ایرانزمین گشوده میشود. آنگاه توسعهای پایدار متولد میشود که نه صرفاً بر پایه منابع طبیعی، بلکه بر بنیان اندیشه، تجربه و خلاقیت ایرانی استوار است.