چرا نوجوانان و جوانان دهههای ٧٠ و ٨٠ در اعتراض های اخیر شرکت داشتند ؟ /جامعه ایران نمایش تضاد نسل ها
سال ٩٣ بود که بیشتر از همه نام دهه هفتادیها و هشتادیها بر سر زبانها افتاد؛ وقتی «مرتضی پاشایی»، خواننده محبوب آن روزها درگذشت و برای خاکسپاریاش تعداد زیادی از هوادارانش که میانگین سنیشان حدود ١٨ تا ٢٥سال بود، به بیرون آمدند و خیابانهای تهران را قفل کردند. بعد از آن ماجرا، سخنرانیها و نشستهای مختلفی درباره این حضور و رفتار طرفداران پاشایی ایراد و برگزار شد و یکسال بعدش با گردهمایی دهه هشتادیها در خیابانها و پارکها، دوباره نحوه رفتار آنها زیر ذرهبین رفت. حالا و در سال ٩٦، یکبار دیگر حرف از دهه هفتادیها و هشتادیهاست؛

دیده بان ایران: حالا بیش از یک هفته از روزی که اعتراضات اخیر در مشهد شروع شد و به دیگرشهرها رسید، میگذرد؛ هفتهای پرالتهاب و پرسروصدا که کمکم رو به آرامی میگذارد. موضوعی که توجهها را بیشتر از همه جلب کرده، بیشتر از آنکه سیاسی یا اقتصادی باشد، اجتماعی است. نسلی معترض که سربرآورده است. توجه جامعهشناسان به میانگین سنی آنان و خواستههای شرکتکنندگان است. مسئولان میگویند؛ بیشتر آنها که در روزهای گذشته به خیابانها آمدهاند، جوان بودهاند و نوجوان؛ همانها که حالا چند سالی است با یک اصطلاح نامیده میشوند: «دهه هفتادیها و دهه هشتادیها».
سال ٩٣ بود که بیشتر از همه نام دهه هفتادیها و هشتادیها بر سر زبانها افتاد؛ وقتی «مرتضی پاشایی»، خواننده محبوب آن روزها درگذشت و برای خاکسپاریاش تعداد زیادی از هوادارانش که میانگین سنیشان حدود ١٨ تا ٢٥سال بود، به بیرون آمدند و خیابانهای تهران را قفل کردند. بعد از آن ماجرا، سخنرانیها و نشستهای مختلفی درباره این حضور و رفتار طرفداران پاشایی ایراد و برگزار شد و یکسال بعدش با گردهمایی دهه هشتادیها در خیابانها و پارکها، دوباره نحوه رفتار آنها زیر ذرهبین رفت.
حالا و در سال ٩٦، یکبار دیگر حرف از دهه هفتادیها و هشتادیهاست؛ نمونهاش همین دیروز که معصومه ابتکار، معاون زنان و خانواده رئیسجمهوری تحلیلش را درباره بازداشتشدگان حوادث اخیر که به گفته او اغلب جوانانند، اعلام کرد؛ او گفت که مطالبات جوانان نسل دهه ۷۰ و ۸۰ نیازمند شنیدهشدن است و باید حق پرسشگری و چالشگری آنها را به رسمیت شمرد: «ما به گفتوگوی عمیق بین نسلی نیازمندیم. حتما نیازمند شنیدن صدای نوجوانان و جوانان هستیم، زیرا برای شنیدن صدای نسل دهه ۷۰ و ۸۰ فرصت و فضای کافی نه در خانواده و نه در جامعه فراهم نکردهایم. البته اقدامات خوبی در آموزش و پرورش یا دانشگاهها برنامهریزی شده ولی کافی نیست. حتما باید صدای جوانان و نوجوانان شنیده شده و مطالبات آنها درک شود. این گفتمان با شنیدن شروع میشود؛ یعنی قبل از اینکه ما صحبت کنیم، باید صدای نسل دهه ۷۰ و ۸۰ را بشنویم.»
به گزارش ایسنا، ابتکار با بیان اینکه باید در رسانههای عمومی، فضای عمومی جامعه، دانشگاهها، آموزش و پرورش و خانواده برای جوانان و نوجوانان جایگاه قایل شویم، گفت که این نسل به فضای مجازی گرایش زیادی پیدا کرده است: «این درحالی است که فضای مجازی همانقدر که فرصتهای فوقالعادهای دارد، مقداری تهدید هم دارد که توانمندسازی جوانان برای استفاده صحیح از فضای مجازی بهترین راه برای مقابله با تهدیدات است.» به گفته معاون زنان و خانواده رئیسجمهوری؛ «برنامه گفتوگوی خانواده و گفتوگوی بین نسلها را در معاونت زنان و خانواده ریاستجمهوری برنامهریزی کرده و با قوت درحال اجرای آن هستیم. این طرح در ٥ استان شروع شده است؛ البته معتقدم این گفتوگوها باید از داخل خانوادهها شنیده شود. صدای جوانان و نوجوانان ابتدا در داخل خانواده شنیده شده و به رسمیت شناخته شود. جوانان و نوجوانان را نباید فقط بهعنوان یک عنصر فرمانبر در نظر گرفت بلکه باید حق پرسشگری و چالشگری آنها را به رسمیت شمرد.»
از طرف دیگر و در ادامه اظهارنظرها در اینباره، «روزبه کردونی»، مدیرکل سابق آسیبهای اجتماعی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی دیروز در یادداشتی برای «خبرآنلاین»، آنچه را در چند روز گذشته در کشور رخ داده است، دارای ابعاد مختلف دانست: «بیشک درحوزههای مسائل امنیتی و امکان تحریک و نقشآفرینی عوامل خارجی و نقش دستهای بدخواهان کشور در بروز این مسائل حتما از سوی مراجع مسئول پیگیری میشود، اما نکته مهم آن است که نباید نگاه تقلیلگرایانه و سادهاندیشانه به ناآرامیهای اخیر وجود داشته باشد و سطح آن به نزاعها و تسویهحسابهای سیاسی، موجسواری احزاب و اشخاص تقلیل یابد. از سوی دیگر، نباید و نمیتوان واکنشهای سیاستی را بر مبنای تحلیلهای ذهنی افرادی بنا گذاشت که هیچ شناخت دقیقی از چرایی و چگونگی بروز ناآرامیهای اخیر ندارند. نکته دیگر اینکه احتمالا یک دغدغه جدی مسئولان در روزهای آتی واکنش سیاستی مناسب در قبال حضور جوانان زیر ٢٥سال (دهه هفتادیها) در اعتراضات اخیر است. پیشنهاد مشخص این است قبل از آنکه با آنها گفتوگو شود و پروفایل اجتماعی- اقتصادی و دلایل و انگیزههای حضور آنها در خیابان از دیدگاه خود آنها مشخص شود، هیچ سیاست یا اقدامی تدوین نشود. به عبارت بهتر، گفتوگو با این جوانان مهمترین اقدام سیاستی است که در نخستین گام باید به صورت ساختارمند انجام شود.»
به نوشته او: «جمعبندی اینکه هرگونه واکنش سیاستی به اتفاقات دیماه ٩٦ باید با شناخت و فهم دقیق از ناآرامیهای اخیر آن هم متکی به اطلاعات و یافتههای جمعآوری شده از خود افراد شرکتکننده بهویژه جوانان شرکتکننده در خیابان باشد. سخن مشترک اکثر مسئولان و فعالان سیاسی در روزهای اخیر ضرورت شنیدن صدای مردم بوده است. برای شنیدن صدای مردم بهویژه جوانان باید یک ساختار تعیین شود. ساختاری شنونده که بتواند گفتوگو با دهه هفتادیها را پیش ببرد و سیاستهای مشخص متکی یافتههای به دست آمده تدوین کند.»
او در ادامه از شورش سال ٢٠١١ در انگلیس یاد کرده است: «شورش جوانان و نوجوانان در انگلستان بین روزهای ٦ تا ١٠ آگوست ٢٠١١ از شهر تاتنهام انگلستان آغاز و به سرعت به چندین شهر دیگر سرایت کرد. این شورش فقط در لندن بیش از ٣٠٠میلیون پوند خسارت به بار آورد و طی آن بیش از ٤هزار نفر دستگیر شدند و ٣٦٦ اقدام به خشونت اتفاق افتاد. مطالعات انجامشده پس از شورش نشان میداد ٧٠درصد بازداشتشدگان در قسمتهای حاشیهای و محروم شهر زندگی میکردند، بیش از ٦٠درصد مناطقی که دچار آشوب شدند، در زمره مناطقی بودند که بیشترین نرخ بیکاری و بیشترین آمار جویندگان کار را نشان میدادند. پس از این اتفاق، کامرون نخستوزیر وقت انگلستان این اتفاق را یک زنگ بیداری (Wakeup call) برای کشورش خواند و اعلام کرد؛ سیاستهای ویژه حمایتی برای ١٢٠هزار خانواده بسیار محروم و فقیر انگلستان اجرا خواهد شد.»
حضور جوانان در تجمعها بر مبنای ناامیدی است
آمار دقیقی از حضور جوانان و نوجوانان در تجمعهای سراسری روزهای گذشته وجود ندارد. با این حال در روزهای گذشته، مسئولان به صورت غیرمستقیم اعلام کردند که اغلب افراد شرکتکنندهها در تجمعات از گروه جوانان کشورند؛ جوانانی که پیش از این فرصتی برای شنیدهشدن حرفهایشان نداشتهاند. نیره توکلی، جامعهشناس است و حضور جوانان در تجمع روزهای گذشته را از نظر اجتماعی تحلیل میکند. او به «شهروند» میگوید با اینکه مشخص نیست تعداد جوانان دهه ٧٠ و هشتادی شرکتکننده در این تجمعها چقدر است، اما اگر اینطور باشد که اغلبشان جوانان این دو نسل هستند، باید گفت که حضور پررنگ آنها در تجمعها از روی ناامیدی است. او حرفهای دیگری هم میزند: «در تجمعهای اخیر، اظهارنظر زیادی از سوی روشنفکرها و گروههای آکادمیک بهویژه در داخل صورت نگرفت. همین هم باعث شد تا ما شاهد حضور گروههای دیگری در سطح جامعه باشیم که یکی از آنها جوانان هستند.»
اما اینکه چرا از میان تمام گروهها، جوانان بیش از همه تحتتأثیر قرار گرفتند و حضور پررنگی در تجمعها داشتند، موضوعی است که نیره توکلی بیشتر درباره آن توضیح میدهد: «آنچه در این تجمعها شاهدش بودیم، نبود تحلیلهای آکادمیکی از تجمعهاست. صداوسیما یکطرفه موضوع را بررسی میکند، خیلیها حتی پیش از این تجمعها، بر طبل ناامیدی کوبیدند و خواستند دولت را ناکارآمد نشان دهند و موضوع زلزله و آلودگی هوا مطرح شد. همین هم شد تا شورش راه بیفتد، شورش یعنی یک جنبش بیهدف و پر از شایعهها. حضور جوانان در تجمعها هم بر مبنای ناامیدی است. بر مبنای اینکه خواستههایشان با بیتوجهی مواجه شده. آنها آینده را سیاه میبینند. معتقدند که امتیازها به صورت نامساوی تقسیم میشود و در نهادهای فرهنگی ازجمله دانشگاهها، فساد شدیدی وجود دارد.» او معتقد است که جوانان، همان گروهی هستند که در همه مناسبتها حضور دارند. تجمعها هم از این ماجرا مستثنی نیست: «به همان نسبت که جوانان در انتخابات شرکت میکنند و باعث میشوند تا انتخابات پرشور برگزار شود، به همان نسبت هم حضورشان در تجمعها، سبب ایجاد شور و جنبش میشود. نوجوانان ١٦سال به بالا که تقریبا دهه هشتادی به شمار میروند، کسانی هستند که حتی اگر در انتخابات شرکت نکردهاند، اما کمک زیادی به برگزاری انتخابات داشتند. بدنه اصلی دانشگاهها و دبیرستانها، همین جوانان و نوجوانان است.»
این جامعهشناس میگوید: «در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، شاهد تحولات بینالمللی زیادی بودیم؛ مثل روی کار آمدن ترامپ و ایجاد دشمنیهای بینالمللی. در کنار آن، دشمنیهای داخلی را هم داشتیم. هر چند که با وجود همه این اتفاقها، دولت آقای روحانی بهخوبی عمل کرد، یعنی از امکانات محدود، بهترین استفاده را کرد، اما در پی تشدید آلودگی هوا و وحشت از وقوع زلزله، بیتوجهی به خواستههای مردم، متوقف نشدن ساختمانسازی در اوج روزهای آلوده و جو روانی ایجادشده ناشی از احتمال وقوع زلزله در تهران و احساس بیپناهی مردم در صورت چنین رخدادی باعث شد تا مردم معترض شوند.» به اعتقاد توکلی، رسانههای خارجی هم در این بین نقش مهمی ایفا کردند. آنها همواره سعی میکنند تا زندگی در دوره پهلوی را خوب جلوه دهند و انتقال اطلاعات نادرست و غیرواقعبینانه، باعث شده تا مردم تصور کنند زمان شاه، ایران وضع خوبی داشته، غافل از اینکه در آن دوره، مردم در چه شرایط اقتصادی سختی زندگی میکردند: «میگویند مردم به تنگ آمدهاند، مردم از شرایط بد اقتصادی به تنگ نیامدهاند، از تبعیضها، از شفاف نبودن موضوعها و شایعهها و. . . به تنگ آمدهاند.»
مردم مطالبات دموکراتیک دارند
با همه اینها، توکلی علت تجمعهای مردم را مسائل اقتصادی نمیداند و حرفهای رئیسجمهوری را تأیید میکند که وضع اقتصادی مردم نسبت به دورههای قبل بد نیست، اما بر این نظر است که مردم مطالبات دموکراتیک دارند که بیپاسخ مانده است: «از نظر من مطالبات دموکراتیک نقش اول را در این تجمعها ایفا میکند. این موضوع نشان میدهد که مردم و ازجمله جوانان نیاز به پاسخگویی دارند. شفاف نبودن و تبعیض را هم باید به این موضوعها اضافه کرد. همه این اتفاقها منجر به ناامید شدن مردم میشود. این ناامیدی درست از همان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. هر چند که در دور اول انتخابات دولت یازدهم هم شاهد این روند مأیوس کردن مردم بودیم، یعنی نهادهایی بودند که سعی داشتند نقش انتخابات را کمرنگ نشان دهند و بگویند که با انتخابات هیچ اتفاقی نمیافتد و هیچ شرایطی تغییر نمیکند. زمانی که چنین موضوعاتی مطرح میشود، یعنی قرار است خیلی از مسائل پنهان بماند.»
قدرت ریسکپذیری بالاتر و محافظهکاری کمتر
احمد بخارایی، عضو انجمن جامعهشناسی ایران در گفتوگو با «شهروند» اعتقاد دیگری در اینباره دارد. او در ابتدای حرفهای خود، آمار ٩٠ درصدی مسئولان را به سه دلیل مورد تردید قرار داد: «نخست اینکه تجربه نشان داده است که ارایه آمار قطعی در این زمینه زمانبر است، چون ممکن است فردی دستگیر شود و وزارت کشور هم از دستگیری او مطلع نباشد. این در حالی است که لزوما آمارهای رسمی، دقیق نیست چون همیشه بین قدرت و نظام اجتماعی فاصلههایی وجود دارد.» او دلیل سوم را هم اینگونه شرح داد: «شهود ما از این تجمعات میگوید، مشارکتکنندگان شامل سنین مختلف میشوند. ممکن است کسانی که سنشان زیر ٢٥سال است نسبت به دفعات قبل بیشتر باشد، اما اینکه حدود ٩٠درصد آنها زیر ٢٥سال باشند، نظر درستی نیست.»
بخارایی البته توضیحات بیشتری درباره این احتمال که افراد دهه ٧٠ و ٨٠ بیشتر در میان معترضان دیده شدهاند، میدهد: «به هر حال یک جوان قدرت ریسکپذیری بالاتر و محافظهکاری کمتری نسبت به دیگران دارد، ضمن اینکه ممکن است سریعتر هیجانی شود. طبیعی است که راحتتر میتوانید این سنین را در صحنه ببینید، اما لزوما معنی آن، این نیست که افرادی که در سنین بالاتری هستند، راضی باشند. ممکن است افراد دیگر هم نارضایتیهایی داشته باشند، اما به دلیل ریسکپذیری و کمبودن قدرت ریسکپذیری بهراحتی پا به خیابان نگذارند و جوانان در سنینی که فرصت، جرأت و جسارت بیشتری دارند پا به عرصه وجود بگذارند.» به گفته این جامعهشناس: «پس اینطور نیست که کسانی که نمیآیند راضی هستند. دوم اینکه ٢٥سال، سن کمی نیست و ١٠سال از بلوغ آنها گذشته است. مشکلات بیکاری در این سنین بیشترین حد را دارد و اینها نشانگر واقعیتهای اجتماعی نیاز به اشتغال است. این واکنشها اظهار نیاز را نشان میدهد چون اینها آیندهسازان کشور هستند. جوان بودن این جمعیت اهمیت موضوع را کاهش نمیدهد، اتفاقا اهمیت آن را دو چندان میکند. نه فقط اینها نماینده ندارند، سنین دیگر هم ندارند. در جامعه ما که جامعه مدنی شکل نگرفته است که سنین بالاتر تریبون داشته باشند.»
به اعتقاد او، حکومت باید بداند امسال نسبت به ١٠سال قبل شرایط فرق کرده است: «نگرش، فکر و الگوهای افراد متفاوت شده است. برای این افراد توصیههای فکری، فرهنگی و حتی اقتصادی که از ٤٠سال قبل وجود داشته است باید بازنگری شود. درصد قابل توجهی از مردم علامت سوال جدی در مقابل قدرت حاکم و استراتژیهایش گذاشتند. نمیشود اینها را از صحنه حذف و با راهپیماییهایی که از سوی مردم علیه مردم شکل میگیرد، این مسائل را حل کرد، چون حذف این افراد یا در مقابل هم قرار دادن مردم بدترین حالت است و حرکتهای اعتراضی را زیرزمینی میکند؛ حرکتهای زیرزمینی در آینده حادتر میشود، بنابراین راهحل این است که درها را باز کنند و بگذارند این انرژی نهفته تخلیه شود، در غیر اینصورت روزبهروز بیشتر میشود و اینها کوتاهمدت و دورهای است.»
منبع: شهروند