آنطور که باید به شعارهای داده شده در زمینه استفاده از جوانان و بانوان در امور کشوری عمل نشده است
هرچند که بسیاری از مطالبات زنان و جوانان به عنوان کنشگرهای اصلی جامعه که از قضا بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و آن طیفی هستند که روحانی را قبول دارند، آنطوری که باید و شاید پاسخ داده نشده اما من معتقدم دولت یازدهم و در رأس آن شخص رئیس جمهور در مجموع توانسته اند علیرغم همه محدودیت ها ، موفق عمل کنند

متولد سال 1360 در شهر سنندج است- کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دارد اما از سن 18 سالگی فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را آغاز کرد و جزو اولین مشاوران جوان استاندار کردستان و از موسسان اولین تشکل در حوزه زنان بود. طی این سالها سمتهای مختلفی را برعهده داشته و اکنون نیز به عنوان مدیرکل مشارکتهای مردمی بهزیستی کشور مشغول فعالیت است. او بعد از سالها فعالیت در عرصههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انتقاداتی را نسبت به بکارگیری جوانان و بانوان در این حوزهها دارد و معتقد است؛ آنطور که باید به شعارهای داده شده در زمینه استفاده از جوانان و بانوان در امور عمل نشده است.
در این موضوع، مدیر کل سابق فرهنگی وزارت کار، تعاون و رفاه داشته که به بررسی چالشها و محدودیتهای پیش روی مدیریت زنان و جوانان پرداخته شده و مشروح آن در پی می آید:
با توجه به سابقه فعالیتهایی که طی سالها در زمینه جوانان و بانوان داشتهاید، اکنون فضا را برای فعالیت این قشر از جامعه چگونه میبینید؟
هرچند که بسیاری از مطالبات زنان و جوانان به عنوان کنشگرهای اصلی جامعه که از قضا بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و آن طیفی هستند که روحانی را قبول دارند، آنطوری که باید و شاید پاسخ داده نشده اما من معتقدم دولت یازدهم و در رأس آن شخص رئیس جمهور در مجموع توانسته اند علیرغم همه محدودیت ها ، موفق عمل کنند. البته عامل اصلی برآورده نشدن مطالبات زنان وجوانان را نمی توان صرفا به رئیس جمهور مرتبط دانست چراکه ایشان در سیاستهای کلی، شعارها و صحبتهای خود بارها متذکر شدند که به قولها و شعارهایی که در زمان انتخابات به مردم داده پایبند هستند. اما به نظر می رسد برخی اعضای دولت و معاونین وزارتخانه ها نسبت به این مهم توجیه نشده اند چرا که زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی کشورمان به خصوص در سطوح میانی و کلان برای حضور تاثیر گذار زنان و جوانان فراهم نیست و این مساله ممکن است این استنباط را ایجاد کند که شاید اگر موقعیتی هم فراهم شود، بیشتر انتصابات براساس رانت سیاسی و یا وابستگی خانوادگی افراد اعمال شود و اگر غیر از این باشد و پشتوانه محکمی نداشته باشی با هر اختلاف نظر و دیدگاهی این زنان و جوانان هستند که حذف می شوند.
اشارهای کردید به عدم وجود زیرساختها در سطوح میانی برای حضور بانوان و جوانان در مشاغل سطح بالا، منظورتان از این زیرساختها چیست؟
زمانی که یک خانم هستید باید ده برابر یک آقا تلاش کنید تا بتوانید خود را ثابت کنید حتی نمیتوانی در کارنامه خود یک مورد اشتباه داشته باشی در حالی که بارها اتفاق افتاده که بسیاری از مدیران مرد با وجود مشکلات مختلف از جمله مالی صرفا از سمت خود جابه جا شده و با برخورداری از رافت، این فرصت را داشتند که اشتباهشان را اصلاح کنند و آینده کاری شان تحت تاثیر قرار نگرفته است اما در مورد خانمها این طور نیست، در حالی که بر اساس آمار خانم های مدیر در سراسر جهان کمترین نرخ فساد را دارند که ایران هم از این قاعده مستثنی نیست اما نه تنها فرصتهای برابر برای انتصاب زنان مدیر در کشور وجود ندارد بلکه صرفا یک بهانه کافیست تا موقعیت کاری یک زن مدیر متزلزل شود. سالهاست که برخی مدیران سطوح کلان کشور نه درگفتار بلکه در عمل به دنبال بهانهای هستند که بگویند خانمها نمیتوانند کارهای کلان اجرایی انجام دهند در حالی که نه شرع ما و نه اخلاق و نه علم مدیریت این اجازه را می دهد که مدیران کلان ما چنین بیاندیشند و عمل کنند. بنده به عنوان یک فعال اجتماعی حوزه زنان نسبت به انتصابهای انجام شده سالهای اخیر انتقاداتی دارم، بعد ازگذشت چهل سال از عمر انقلاب اسلامی هنوز هم که هنوز است بیشترانتصابات زنان صرفا براساس ارتباطات خانوادگی و سیاسی اعمال می شود نه بر اساس شایستگی افراد البته نمی خواهم بگویم همه انتصابات این گونه بوده است و و مدیران زن ما هیچ کدام توانمند و شایسته نبوده اند خیر قطعا چنین نیست و زنان توانمند ومدبری هم داشته ایم که متاسفانه آن گونه که شایسته تکریم و احترام بوده اند به آنها توجه نکرده ایم به عنوان مثال خانم دباغ یار و امین امام ، کسی که می تواند فرمانده سپاه باشد نماینده دیپلماسی ایران باشد چرا هیچوقت به وزارت نرسید ؟ در تمام سالهای گذشته هیچ جناح و حزبی به این زن مقتدر و مدیر رجوع نکرد واقعیت این است که اگر زنی صرفا بر اساس شایستگی خودش به جایگاهی رسیده است در مدت کوتاهی و ناجوانمردانه از سیستم مردسالارانه دولتی حذف و یا این که برای دوام و بقای شغلی ناگزیر است که بسیار منفعلانه عمل کرده و در واقع صرفا تابلویی برای نشان دادن حضور و مشارکت زنان در کشور ما باشد متاسفانه این موضوع صرفا به پوزیشن های دولتی برنمی گردد بلکه حتی در چینش اعضای هیات موسس و شورای مرکزی احزاب ایرانی درون حاکمیت هم رانت و شبکه های سیاسی و خانوادگی ایفای نقش می کنند . گاهی اوقات نیز می بینیم افراد دانشگاهی را بدون در نظر گرفتن تجارب آنها در امور اجرایی و مدیریتی به برخی سمتها می گمارند که نباید فراموش کنیم به صرف داشتن تحصیلات آکادمیک یک شخص نمیتواند مدیر اجرایی خوب و قوی باشد. بسیاری از استاد تمام هایی که برای مناصب انتخاب میشوند صرفا تئوریسینهایی هستند که میتوانند استادان خوب دانشگاه ها باشند و نه الزاما یک مدیر خوب. طی 30 سال گذشته با وجود اینکه در بسیاری از نقاط اسم بانوان و جوانان را مطرح کردهایم اما در عمل نتوانستهایم از تجربیات این افراد استفاده کنیم. در دوره اصلاحات ما پارلمان ملی جوانان را داشتیم و بسیاری از جوانان در آن دوره برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آموزش دیدند که با روی کار آمدن دولتهای نهم و دهم سرمایه های انسانی ما براحتی هدر رفت و اصلا معلوم نشد این همه هزینه از بیت المال که شامل تشکیل جلسات متعدد و انتشار کتاب و بروشور و.....و کار کارشناسی و..... وقت وانرزی که از جوانان گرفتیم چه شد؟؟؟ واقعا دوست دارم بدانم چرا هیچ تحقیق میدانی بر روی جوانان عضوموسس پارلمان جوانان ،شبکه ملی جوانان و شوراهای دانش آموزی آن زمان نشد آیا اصلا این تجربه تجربه موفقی بود یا دردراز مدت به سرخوردگی آنها انجامید؟ و اگر ناموفق بوده است چرا با روی کار آمدن هردولتی با اسامی مشابهی به تکرار مکررات می پردازیم آنهم بدون نتیجه مشخص! متأسفانه با تجربه ای خودم دارم فکر می کنم بزرگترها و تأثیرگذاران عرصه سیاست کشورمان که معمولا نسل اولی های انقلاب هستند از مطالبات جوانان و بانوان به صورت ابزاری و فقط در بزنگاههای انتخاباتی استفاده میکنند و انگیزه واعتقاد لازم را برای عملیاتی کردن وعده هایشان ندارند
*شما به گفته خودتان از سن 18 سالگی وارد عرصه سیاست شدید و در این راه بسیار تلاش کردید آیا شما هم برپایه پیشینه خانوادگی و ارتباطات توانستید به این سطوح شغلی برسید؟
من صرفا به لطف خدا و با تلاش و گاه پررویی! خودم (با خنده) تا اینجا آمده ام البته انسانهای خوبی هم مانند آقای ربیعی وزیر کار و تعاون و یا قائم مقام ایشان به بنده اعتماد کردند و شرایط حضورم را در عرصه مدیریتی فراهم کردند اما واقعیت این است که در کشور ما که هنوز هم تابوهای جنسیتی و موانع فرهنگی وجود دارد شما هرچقدربیشتر رو به جلو حرکت کنید با شدت بیشتری به دیوارهای بتنی برخورد میکنید زیرا علاوه بر تنگ نظری های خاص جامعه ما که ریشه در نبود فرصت برابر برای همه اقشار جامعه برای پیشرفت است اگرپشتوانه خاص خانوادگی و یا سیاسی نداشته باشید علیرغم آنکه عملکرد خوبی هم داشته باشید اما با کوچکترین اختلاف نظر و بهانه ای حتی اگرمحق هم باشید یک جاهایی مجبورید کنار بکشید و لازم به ذکر است که بگویم من کارمند رسمی سازمان بهزیستی بوده و در دولتهای نهم و دهم به دلیل طرز فکرم و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که در زمان اصلاحات داشتم به لحاظ کاری نه تنها رشد نکردم بلکه آسیب هم دیدم اما دیگران چون از شرایط سختی که بر من گذشت مطلع نیستند معمولا قضاوت درستی ندارند هرچند که قلبا معتقدم جوانان شایسته زیادی هستند که حتی به اندازه من هم فرصت نداشتند تا به چشم بیایند و صد البته لیاقت بیشتری هم دارند .
به شخصه اعتقاد دارم که لازم است سیاست گذاران و مسوولان کشور دلها واز همه مهم تر فضای فکریشان را با نسل سوم و چهارم و.... انقلاب همراه کنند چراکه آینده این نظام و کشور در گرو تعلیم ، انتقال تجارب و ارزش ها به آیندگان است نیاز به گفتمان اجتماعی احترام مدار بین نسل های اول و دوم و سوم انقلاب اجتناب ناپذیر است و چنانچه به این مهم بی توجه باشیم در آینده ای نه چندان دور با بحران مواجه خواهیم شد.
* دستاوردهای دوره اصلاحات را در مورد حضور بانوان و جوانان چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهم راجع به حوزه زنان و جوانان و قیاس دولتهای بعد از انقلاب صحبت کنم به عنوان یک جوان دهه شصتی فضای سیاسی و اجتماعی دو دهه اخیر برای من بیشتر مانوس است در دوره اصلاحات اقدامات بسیار خوبی در حوزه بانوان و جوانان انجام شد و نمیتوان انکار کرد، هرچند که در دوره احمدینژاد نیز شاهد حضور وزیر زن و یا استفاده از جوانان در پوزیشن های کلان مدیریتی بودیم اما چنین اقداماتی که بیشتر جنبه پوپولیستی داشت و فرصتها را تبدیل به تهدید کرد مثلا استفاده از جوانان بی تجربه و فاقد تحصیلات دانشگاهی و مرتبط در سطوح کلان مدیریتی که با عملکرد نه چندان موفق آنان همراه بود و یا نحوه برخوردی که با خانم دستجردی به عنوان وزیر دولت دهم شد و حدود اختیارات ایشان و... همه این مسایل دستاویزی شد تا عقلا و ریش سفیدان دولت یازدهم علیرغم خواست قلبی رییس جمهور فضای لازم را به زنان و جوانان ندهند.
*اکنون اوضاع فرهنگی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم عرصه فرهنگی کشورمان مظلوم واقع شده است. 16 ساله بودم که مقام رهبری موضوع تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، در آن زمان فکر می کردم که موضوع مورد اشاره ایشان ایجاد محدودیت برای جامعه و بخصوص جوانان است . من راجع به مقوله آزادی نیز دیدگاه تند و گاه افراطی داشتم اما با گذشت زمان متوجه شدم همانگونه که من دغدغه های فرهنگی ایشان را به اقتضای جوانی وحال و هوای آنروزها نفهمیدم با گذشت بیش از بیست سال این سطحی نگری در بین مسوولین و متولیان عزیز حوزه های فرهنگی هم وجود دارد زمانی که مدیر کل فرهنگی وزارت کار بودم به اقتضای کارم شروع کردم به مطالعه و بررسی دغدغه های مورد اشاره ایشان آنجا بود که از زاویه دیگری به مقوله فرهنگ نگاه کردم و صریح می گویم برداشت من از صحبتهای ایشان بگیر و ببند و لغو کنسرت و بی ادبی و هتاکی به هنر و هنرمند و حوزه های فرهنگی نبود. با مثالی عینی و ملموس صحبتم را ادامه می دهم همین اواخر با تعدادی از دوستان تحصیل کرده و آذری زبان خودم صحبت میکردم، در میان صحبتهای روزانه و متداول دوستانم متوجه شدم که سریال های مورد علاقه خود را در یک شبکه ماهواره ای دنبال می کنند. اصرار آنها برای یاد گرفتن لهجه استانبولی برایم عجیب بود محل مورد علاقه آنها در تبریز که از نظرشان خیلی شیک و لوکس بود به لحاظ معماری و چیدمان شبیه فلان پاساژ در استانبول بود این ففقط به دوستان آذری زبان من ختم نمی شود من خودم اصالتا کرد هستم و می توانم بفهمم چرا همشهری های من بیشتر شبکه های کردی زبان ماهواره را می بینند و این جای تاسف است و تاسف برانگیزتر این که دوستان تهرانی و روشنفکر من وقت بیشتری برای تحلیل های سیاسی و اجتماعی شبکه های من و تو ویا بی بی سی می گذارند صادقانه می گویم در طی این سالها دغدغه های هوشمندانه شخص اول نظام که اتفاقا خیلی از متولیان حوزه فرهنگی داعیه پیروی بی چون و چرا را از ایشان دارند فدای منفعت طلبی ها و دعواهای سیاسی و جناحی شد بدون این که مصالح کشور در نظر گرفته شود . سوال اینجاست در طی سالهای گذشته چه قدر توانسته ایم در انتقال آرمان های انقلاب و ارزش های نظام به فرزندانمان موفق عمل کنیم ؟ البته نمی خواهم بگویم چنین خطای فاحشی را متولیان حوزه فرهنگی کشور به عمد مرتکب شده اند اما دوستانمان چرا این قدر شجاعت ندارند که بخاطر این اهمال و قصور صادقانه از مردم عذرخواهی کرده و با میدان دادن به جوانان درصدد جبران برآیند؟
*آیا تبیین دغدغه های فرهنگی مقام معظم رهبری در کشور را تنها بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد میدانید؟
خیر، این موضوع تنها بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست، شورای عالی انقلاب فرهنگی هم نتوانسته نقش خود را به درستی در این زمینه ایفا کند و چند دستگی فرهنگی در کشور به وجود آمده است یعنی یک استان برای خود یک حاکمیت فرهنگی مجزا ایجاد کرده و....این اختلاف نظرها و هرج و مرج فرهنگی باید توسط یک گفتمان اجتماعی مردم محور حل شود. توجه به علایق مردم ، نیازها و مطالبات زنان و جوانان بیش از هرزمان دیگری اولویت دارد . به وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی پیبشنهاد می کنم متولی این گفتمان در میان تمام اقشار جامعه بوده وبا بررسی وضعیت کنونی جامعه، توجه به علایق و ذائقه مردم ، نقش یک وزارتخانه پیشگام را در مدیریت فرهنگی جامعه داشته باشند.
امام خمینی (ره) به عنوان یک مرجع شیعی و بنیانگذار انقلاب در طول مبارزات خودشان ، نیازهای جوانان را درک کرده ومقتضیات سنی و نیازهای جامعه را مد نطر داشتند .رهبر انقلاب سالهاست که جلسات شعر خوانی و دیدار با اهل قلم را در برنامه های خود دارند به جرات می گویم کلید واژه ایشان در سخنرانی های بیست سال اخیر ایشان دو کلمه جوان و تاثیر گذاری فرهنگی بوده است. متولیان حوزه فرهنگی کشور - اعم از وزارت ارشاد، دستگاههای دولتی و خصوصا نهادها و مراکزی که مجموعا بودجه عمده فرهنگی سهم آنها می شود - باید پاسخگو باشند که بودجه میلیاردی صرف شده از بیت المال چگونه هزینه شده است که نه مطالبات رهبری نه قشر هنرمند و فرهنگی کشور و نه حتی مردم برآورده نشده است؟! معتقدم در ابتدای راه می بایست از مراجع عظام کمک بخواهیم تا تعدادی از مسولان فرهنگی کشور را توجیه کنند. کار فرهنگی نیاز به مدارا ، گفتمان اخلاق مدار و توجه به مقتضات زمان دارد. برای نهادینه کردن فرهنگ می بایست به دلها مسلط شد از آنجا که هرگونه اظهارنظر در عرصه فرهنگی میتواند تبعات خاصی برای کشور داشته باشد می بایست یک پایگاه واحد و راهبردی برای تصمیمگیری در زمینه امور فرهنگی وجود داشته باشد که آن هم نیاز به کار کارشناسی، میدانی، روانشناسی و جامعه شناسی دارد و بهترین جا برای راهبری این مهم وزارت فرهنگ و اترشاد اسلامی است.
*تحصیلات شما در حوزه روانشناسی بوده آیا این وجه از علم در فرهنگسازی توانسته موثر باشد و یا اینکه مغفول مانده است؟
شاید یکی از دلایلی که باعث شده به حوزه فرهنگی علاقمند باشم این است که فکر می کنم علم روانشناسی ابزار مهمی برای تغییر رفتار و نگرش افراد جامعه است و از قضا این مهم در مدیریت فرهنگی کشورمان لحاظ نشده است. هر زمان که اسمی از فرهنگ میاید اذهان به سمت جامعهشناسی معطوف می شود در حالی که جامعهشناسی به تنهایی نمی تواند در حوزه فرهنگی نقش آفرینی کند . اگر فرد را به عنوان کنشگر اصلی جامعه در نظر بگیریم چگونه میتوان تحلیل جامعه شناسی را بدون روانشناسی افراد و تفاوتهای فردی آنان لحاظ کرد هرچند که جامعه شناسی نیز به اندازه روانشناسی در کشورما مهجور است. تجربههای موفق دنیا نشان داده که نهادینه کردن یک فرهنگ خاص نیاز به سالها کار مداوم دارد همانگونه که می دانید فرهنگ یک مجموعهای از آداب، رسوم، مذهب، هنر و... است که طی سالهای گذشته بیشتر فعالیتها روی حوزه مذهبی فرهنگ متمرکز بوده که به اعتقاد بنده در این حوزه هم کم کاری کرده ایم .اقدامات فرهنگی متمرکز بر مذهب صرفا نمی تواند چاپ بروشور و رساله و کتاب باشد ما بایستی بتوانیم ارزش های دینی و عقیدتی جمهوری اسلامی ایران را برای نسل آینده انقلاب با زبانی شیوا تاثیر گذار و مخاطب پسند بیان کنیم و برای این کار همه ابزار های فرهنگی بکارمان می آیند.
*از دیدگاه شما رئیس جمهور برای موفقیت در عرصه فرهنگی جوانان چه اقداماتی میتواند انجام دهد؟
آقای روحانی برای حضور در عرصه ریاست جمهوری شعار بسیار هوشمندانه ای را انتخاب کردند: "دولت تدبیر و امید". مردم هم با رصد شعارها و برنامه ها و سخنرانی های ایشان به دولت تدبیر و امید رای دادند چراکه امید داشتند اتفاقات خوبی در کشورمان بیفتد. منکر تلاش ها و زحمات دولت یازدهم و شخص رییس جمهور نیستم اما انتظاری که از ایشان می رود این است که فقط تدبیر امور را مدنظر قرار ندهند چراکه امید بزرگترین محرک برای کشور جوان ماست. به طور حتم موانع و مشکلاتی پیش روی دولتمردان کشورمان برای تحقق وعده های دولت یازدهم وجود دارد اما این که فضا یی برای گفتمان دو طرفه مردم و دولت به وجود نیامده ضعف بزرگی ست که لازمه آن ترمیم تیم اطلاع رسانی دولت و تلاش برای برقراری کانال های ارتباطی مردم –دولت است در ادامه به عنوان یک کارشناس روانشناسی یادآوری می کنم که "امید" یک بحث روانشناختی و یک سازه انتظاری است ، بنابراین می بایست در این برهه زمانی تمام هم و غم دولت، دادن امید و انگیزه به مردم باشد.