?>
کد خبر: 222416
A
یادداشت؛

روایتی شخصی از یک فاجعه قابل پیش‌بینی

جواد حیدریان؛ روزنامه‌نگار نوشت: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، با حکم رئیس وقت فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران، به عنوان سرپرست روابط عمومی این فدراسیون منصوب شدم...

روایتی شخصی از یک فاجعه قابل پیش‌بینی

جواد حیدریان؛ روزنامه‌نگار 

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، با حکم رئیس وقت فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران، به عنوان سرپرست روابط عمومی این فدراسیون منصوب شدم. تجربه‌ای کوتاه اما پرفشار که تنها پنج ماه به طول انجامید. روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، درست ۹ سال بعد، حادثه‌ای تلخ و غم‌انگیز در همان فدراسیون، بار دیگر مرا به گذشته برد: تصادفی در محدوده پیست اتومبیل‌رانی ورزشگاه آزادی، جان حمیدرضا درجاتی، عکاس باسابقه و شریف ورزشی را گرفت. این یادداشت، تلاشی است برای ثبت یک روایت شخصی و شاید گامی در جهت شفاف‌سازی چرایی وقوع چنین فاجعه‌ای.

در آن دوره کوتاه، مهم‌ترین وظیفه‌ام علاوه بر پوشش رسانه‌ای فعالیت‌های فدراسیون، هماهنگی حضور خبرنگاران و عکاسان ورزشی در پیست‌ها بود. مسابقات – چه موتورسواری و چه اتومبیلرانی – همواره با استقبال خوبی مواجه می‌شدند و عمده خبرسازی‌های فدراسیون نیز حول همین رویدادها می‌چرخید.

با این حال، همواره این پرسش در ذهنم بود: فلسفه وجودی این فدراسیون چیست؟ چرا شور و اشتیاق رانندگان و عکاسان برای شرکت در مسابقاتی که نه در سطح ملی و نه در سطح بین‌المللی چندان اعتباری نداشتند، تا این حد بالاست؟

زیرساخت‌های فدراسیون در همان زمان هم فرسوده و ناایمن بودند؛ امروز اما، به گفته دوستان و آشنایان مطلع، شرایط حتی به‌مراتب بدتر شده است. در همان پنج ماه کوتاه، بارها و بارها نگران وقوع حادثه‌ای ناگوار بودم. لااقل در آن زمان، تایرهای فرسوده‌ای با رنگ‌آمیزی سطحی، حدفاصل پیست و محدوده استقرار عکاسان را جدا می‌کردند. امروز اما، طبق تصاویر منتشرشده از روز حادثه، حتی همین حداقل‌ها هم وجود نداشت؛ تنها یک گاردریل فرسوده که نتوانست ناجی جان حمیدرضا درجاتی باشد.

پیست‌ها همچنان به شدت غیراستاندارد، خودروها دست‌کاری شده و ناایمن، و نیروهای اجرایی فاقد آموزش حرفه‌ای و تخصصی لازم برای برگزاری مسابقات هستند. اگرچه تجربه عملی باعث شده برخی از این نیروها در اجرای مسابقات موفق به نظر برسند، اما واقعیت آن است که اتکای صرف به تجربه و علاقه، بدون برخورداری از دانش و تخصص، پیامدی جز وقوع حادثه ندارد.

فرهنگ حاکم بر این فدراسیون، فرهنگی است بازدارنده، که در برابر هرگونه اصلاح و تغییر مقاومت می‌کند. استعفای من در آن زمان، واکنشی بود به همین فضای فرساینده و رویکردهای غیرحرفه‌ای و اقتدارگرایانه برخی مدیران و دبیران کانون‌ها؛ رویکردهایی که نه‌تنها مانع رشد و تحول، که حتی تهدیدی برای امنیت اصحاب رسانه بودند – تجربه‌ای که بسیاری از خبرنگاران و عکاسان نیز با آن مواجه شده‌اند.

در مدت کوتاه حضورم در فدراسیون، به‌روشنی دریافتم که بقای این ساختار بیشتر بر پایه‌ی ارتباطاتش با صنایع خودرویی و منافع اقتصادی حاصل از واردات تجهیزات و ادوات موتورسواری استوار است، تا بر پایه اصول حرفه‌ای، آموزشی یا تربیت قهرمانان ملی.

امروز، ۹ سال پس از آن تجربه، با اطمینان می‌توانم بگویم که آن فضا نه تنها تغییری نکرده، بلکه در مسیر تخریب و بی‌سامانی بیشتری قرار گرفته است. ساختار معیوب، نیروهای ناکارآمد، و فضای فرهنگی مسمومی که در آن منافع شخصی بر جان انسان‌ها اولویت دارد، بستری را فراهم کرده که در آن فاجعه نه یک اتفاق نادر، بلکه نتیجه‌ای محتمل و قابل پیش‌بینی است.

با نهایت تأسف و اندوه، درگذشت تلخ حمیدرضا درجاتی را به جامعه عکاسان ورزشی، خانواده محترمش، و به‌ویژه دوست و همکار گرامی‌ام، سرکار خانم سارا طالب‌زاده، تسلیت می‌گویم. امیدوارم این حادثه، سرآغازی برای یک بازنگری جدی در عملکرد و ساختار فدراسیون‌های ورزشی کشور باشد.

پیشنهاد می‌کنم گروهی مستقل و متخصص برای بررسی وضعیت موجود، ارزیابی سطح ایمنی، امکانات و نظام مدیریتی فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی، و همچنین سایر فدراسیون‌های پرریسک ورزشی تشکیل شود. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا ممکن است حادثه‌ای دیگر، عزیزی دیگر را از ما بگیرد.

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر