الهه قربانی عدم امنیت و خشونت شده/ افزایش امنیت اجتماعی و خیابانی باید مطالبه ملی شود
روزنامه نزدیک به علی اکبر ولایتی در گزارش امروز خود نوشت افزایش امنیت اجتماعی و خیابانی باید مطالبه ملی شود.

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ روزنامه نزدیک به علی اکبر ولایتی در گزارش امروز خود نوشت چهارم خردادماه بود که عکس دختر جوانی با نام «الهه حسیننژاد» در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد که خبر از گمشدن او و به خانه برنگشتنش داشت. بعدازاین بود که پلیس آگاهی تحقیقات خود را برای یافتن این دختر جوان آغاز کرد و مردم نیز در شبکههای اجتماعی هر روز پیگیر ماجرای او بودند. هر روز تکنیکهای پیشرفته مختلفی برای پیدا کردن و ردیابی او در رسانهها مطرح میشد؛ از ردیابی تلفن همراه، تا بررسی نقطهای و چککردن دوربینهای شهری و جادهای که او را قرار بود به خانه برساند اما نرسانده بود. هر روز اطلاعات تازهای از الهه به گوش میرسید. محل کارش در یک سالن زیبایی، برادر معلولش که قرار بود بهخاطر او الهه خودش را زودتر به خانه برساند تا از او نگهداری کند و همچنین مسیر و خطوط حملونقلی که او را از منطقه آزادی تهران به محل زندگیاش در اسلامشهر ببرد. اما هیچخبری از الهه نبود تا اینکه در نهایت قاتلش دستگیر و پیکر بیجان او در حاشیه تهران با ضربات سخت چاقو به سینهاش پیدا شد. ماجرای تلخ الهه را که 10 روز است در صدر فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی کشور قرار گرفته است میتوان از ابعاد مختلفی بررسی کرد؛ ماجرایی که در عین تلخی بسیار زیاد نکات مهمی را چه از جنبه فرهنگی و چه از جنبه اجتماعی و حکمرانی بررسی کرد.
حس عاطفی در جامعۀ ما سنگین است
ماجرای الهه حسیننژاد را بهخوبی میتوان با ماجرای گمشدن «یسنا» دختربچه گلستانی مقایسه کرد. در ماجرای یسنا خبر وارد شبکههای اجتماعی شد و به یکباره مسئله یسنا و گمشدنش تبدیل به یک «امر ملی» شد، امر ملی که یکباره تمام ایران به گوشه شمال شرقی خودش چشم دوخت و همه تجهیزات و لوازم لازم برای پیدا کردن دختر گلستانی بسیج شدند. در نهایت یکی از چتربازان یسنا را در علفزاری پیدا میکند و چون ماجرا در این حد گسترده و بزرگ میشود دزدان یسنا دیگر نه فقط با یک پدر و مادر روستایی، بلکه با خانوادهای به نام «ایران» روبهرو هستند و مجبور میشوند یسنا را رها کنند. در جشنواره فیلم فجر سال گذشته نیز فیلم سینمایی با نام «ناتوردشت» ساخته «محمدرضا خردمندان» الهامگرفته از این داستان ساخته شد. ماجرای الهه نیز از همین قرار است اگرچه پایان شیرینی همچون یسنا ندارد؛ اما نشان میدهد دختر اسلامشهری یکباره عضوی از خانواده تمام ایرانیان شد و احساسات همه ایرانیان را درگیر کرد. بعد از خبر پیداشدن جنازهاش و دستگیری قاتل نیز احساسات یک ملت جریحهدار شد و ایرانیان باز هم نشان دادند که حس عاطفی بسیار قوی در این شرایط دارند. چهرههای مختلفی در شبکههای اجتماعی پیامهایی را که پیشازاین الهه گمنام با اکانت شخصیاش برایشان فرستاده بود را فرستادند و یک ایران برایش عزادار شد. این موضوع اگرچه درون خود تلخی بسیار زیادی دارد؛ اما نشان میدهد نوعدوستی در ایرانیان همچنان پرشور و فعال است.
افزایش امنیت اجتماعی و خیابانی باید مطالبه ملی شود
الهه دختر 24ساله اسلامشهری قربانی عدم امنیت و خشونت شده است. باید رد خون او را به شکل عمومی در مطالبه برای افزایش امنیت و برخورد هرچه جدیتر با اراذل و اوباش داشت و از هر اقدامی که در این زمینه صورت میگیرد حمایت کرد. ماجرای الهه جدای از بحث جنسیت او خشونت علیه زنان یک مسئله عمومی است. جرایم خیابانی ممکن است به دلیل عدم بازدارندگیهای قانونی و جدی در این باره باشد. مشابه ماجرای الهه را چندی قبل در قتل مظلومانه «امیرمحمد خالقی» دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه تهران در کوی دانشگاه نیز دیدهایم. جوان مظلومی که برای ازدستندادن لپتاپش مقاومت کرد و متأسفانه جان خود را از دست داد و قربانی خشونت خیابانی شد. در چند روز گذشته بحثهایی درباره قصاص قاتل الهه در خصوص پرداخت نصف دیه توسط خانواده الهه مطرح شده و حتی جامعه را دچار مسئله کرده که چرا این مابهالتفاوت وجود دارد. اما این بحث اگرچه امروز یکی از مطالبات است و باید برای بازدارندگی هرچه بیشتر بهخصوص برای زنان و دختران فکری اندیشیده شود و مسائل شرعی و قانونی آن مجدد موردبررسی قرار گیرد، اما اقدام پیشگیرانه و مطالبه ملی باید در جهت افزایش امنیت برای عموم و به شکل معکوس عدم امنیت برای اراذل و بزهکاران خیابانی باشد. بهخصوص آنکه استعلام از وضعیت قاتل الهه نشان میدهد وی پیشازاین سابقهدار نیز بوده و باوجود سوءسابقه همچنان ابایی از جرم و حتی قتل نداشته و دست به چنین اقدام خشونتباری برای سرقت از الهه زده است.
سیستم قضایی و قهریۀ کشور باید مقتدرانه وارد شود
هرچه پلیس و سیستم قهریه باید برای مردم ایجاد آرامش و امنیت کند باید برای مجرمان و بزهکاران فضای رعب و وحشت ایجاد کند تا بتواند از وقوع جرم در سطحی پیشگیری کند. در چند وقت اخیر نیروی انتظامی اقدامات خوبی برای دستگیری اراذلواوباش انجام داده که در رسانهها نیز خبری شده است؛ اما این موضوع باید قویتر، جدیتر و با پیوست رسانهای مقتدرانه از پلیس انجام گیرد. باوجودآنکه چنین حوادث دلخراشی در جامعه رخ میدهد؛ اما در برخی بزنگاهها که متجاوزان و بزهکاران در آستانه مجازات توسط سیستم قضایی کشور قرار میگیرند، کمپینهای «نه به اعدام» و حمایت از قاتلان یکباره جا باز میکنند و از سوی رسانههای ضدایرانی نیز موردحمایت قرار میگیرند. کمپینهایی که با بهانه انساندوستی و بدوی بودن حکم اعدام شکل میگیرند؛ اما خودشان به بدویترین شکل ممکن در زیر پوست خود از متجاوز و قاتل حمایت میکنند و قصد تضعیف نیروهای نظامی و امنیتی کشور را دارند. تکرار این کمپینها میتواند به بزهکاران این آرامش خاطر را بدهد. امروز فرصت آن است دراینخصوص اطلاعرسانی و روشنگری لازم صورت گیرد که مجازاتهای اسلامی برای امنیت اجتماعی کشور و پیشگیری از دستدرازی بزهکاران و قاتلان بالقوه شکل گرفته است تا جان و مال مردم در مملکت اسلامی حفظ شود تا آرامش روانی جامعه با این دست از اخبار به هم نریزد.
ساماندهی وضعیت حملونقل عمومی در مناطق حاشیهای
بعد از خبر قتل الهه و مطرح شدن این موضوع که او بهجای تاکسی سوار یک ماشین شخصی شده است تا به خانه برسد، بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی که ساکن محلههای حاشیهای تهران بودند درباره این موضوع و ترسهای هر روزهشان صحبت کردند. بسیاری نوشتند آنها ناچارند از ماشینهای سواری شخصی استفاده کنند؛ چراکه تاکسیهای خطی در سالهای اخیر به دلیل پررنگشدن تاکسیهای اینترنتی کمرنگ شدهاند یا اصلاً در محلهشان حضور ندارند. خطوط حملونقل عمومی مثل اتوبوس و مترو نیاز در این مناطق حضور ندارد و حتی استفاده از تاکسیهای اینترنتی برای مردم این منطقه که اغلب از لحاظ مالی ضعیف هستند اصلاً مقرونبهصرفه نیست. برخی حتی آموزشهایی نیز برای امنیت بیشتر در استفاده ناچاری از ماشینهای شخصی نوشتند و از تجربیات تلخشان گفتند تا با اطلاعرسانی جلوی حوادث بیشتر گرفته شود. موضوعی که سینا کلهر جامعهشناس نیز در شبکه اجتماعی خود به آن اشاره کرد. کلهر در پستی در صفحه شخصی خودش در ایکس نوشت: «حداقل همدردی با خانواده مرحومه خانم حسیننژاد و ساکنان جنوب و جنوب غرب شهر، ایجاد فوری خطوط حملونقل عمومی در محلههایی است که حتی از یک خط تاکسیرانی رسمی محروماند. دسترسی امن و راحت، کمترین حق شهروندی است.»
استفاده از تکنولوژی و ایدههای جدید برای ایجاد امنیت
اگرچه در سالهای اخیر حضور تاکسیهای اینترنتی سیستم حملونقل خطی را ضعیف کرده است؛ اما به نظر میرسد توانسته کلمه «دربست» را از ادبیات و زندگی شهری مردم حذف کند و مردم دیگر ترجیح نمیدهند در خیابان خودشان دنبال ماشین و خودرو بگردند. در بسیاری از شهرها تاکسیهای اینترنتی توانستهاند سروسامانی به اتفاقات اینچنینی بدهند و حداقل استرس مردم را در این زمینه کاهش دهند تا هم شماره راننده و مشخصات و همچنین رزومه او در برخورد با مسافرین موردبررسی قرار بگیرد و بلافاصله در صورت بزه احتمالی از هر سمتی چه مسافر و چه راننده بتوان ردیابیهای لازم را انجام داد. این موضوع میتواند با شرایط مناطق حاشیهای نیز بهروز و ساماندهی شود و نیازمندیهای لازم سنجیده و راهحلهایی متناسب با وضعیتهای مختلف مناطق اندیشیده و بعد اجرایی شود. بررسی سوابق رانندگان و مشخصبودن وضعیت زندگی و لزوم سکونت آنان در شهری که در آن فعالیت میکنند از موارد بسیار مهم است که به نظر میرسد در این مورد کوتاهیهایی صورت گرفته است.
2 مسیر اشتباه که جریان اجتماعی شکلگرفته را دچار انحراف میکند
در علتیابی ماجرای قتل الهه حسیننژاد به بهانه سرقت تلفن همراه او یک خط تولید محتوایی از سوی برخی کاربران و حتی جامعهشناسان مطرح شد که میتواند الگو و آدرس غلط محتوایی بسیار جدی در این زمینه باشد و افکار عمومی را از آنچه که باید به آن بیندیشد و در پی آن باشد و بهجای ایجاد یک حرکت اجتماعی صحیح و درست و پویا منحرف و منفعل کرده و ماجرا را به بدترین شکل ممکن توجیه کند. مسئله اقتصادی هیچگاه نباید در قامت توجیهگر اعمال وحشیانه و ناهنجاریهای اخلاقی قرار بگیرد. آن هم در زمانی که یک سرقت به شکل عادی رخ نداده؛ بلکه یک جنایت انسانی روی داده است. توجیه این اتفاقات با مسائل اقتصادی تنها گمراهکردن احساسات مردمی و پراکنده کردن آنها از مطالبات درست و منطقی است. خشونت و رفتار غیرانسانی و خوی حیوانی با هیچ بهانهای قابلتوجیه نیست. بعد از اعلام خبر قتل الهه و قرارگرفتن عکسهای او در صدر رسانهها و واکنشهای زیاد به این خبر برخی نوشتند که چرا قتل دختر اسلامشهری باید در این حجم موردتوجه قرار گیرد؛ اما قتل زهرا میرزایی فعال حوزه زنان با ظاهر محجبه کمتر موردتوجه برخی از افراد و چهرهها قرار گرفت و درباره اهانتهای ضدانقلاب سکوت کردند. قیاس اشتباهی که دیگر مسیر انحرافی را در جریان اجتماعی بعد از قتل الهه باز میکند و جز ایجاد شکاف اجتماعی و دمیدن به برخی اختلافنظرها هیچ عایدی ندارد. ماجرای قتل مظلومانه زهرا میرزایی یکی از فعالان اجتماعی حوزه زنان در سطح رسانهای و دانشگاهی همه افکار عمومی از اقشار مختلف سیاسی و اجتماعی را تحتتأثیر خود قرار داد. شهیندخت مولاوردی، معاون اسبق امور زنان و خانواده ریاستجمهوری در زمان دولت حسن روحانی نیز با گرایشهای اصلاحطلبی تندوتیز قتل خانم میرزایی را تسلیت گفت و باز هم روی لایحه منع خشونت علیه زنان که در آستانه معطلی 14سالگی است گوشزد کرد. آخرین پست زهرا میرزایی در شبکه اجتماعی ایکس که جریان سیاسی و فکری متفاوتی از خانم مولاوردی داشت نیز به همین موضوع اشاره میکند و حتی ماجرای قتل وی دوباره بررسی این لایحه را به مسئولان کشور گوشزد کرد. اما آنچه از بعد رسانهای ماجرای خانم میرزایی را متفاوت میکند از این منظر است که ماجرای قتل وی توسط یکی اقوامشان در منزل با خبر دستگیری قاتل همزمان و به شکل ضربتی اطلاعرسانی شد و ماجرا معلق نماند. بلافاصله مصاحبه با قاتل و انگیزه او از سوی رسانهها همراه با چگونگی قتل نیز منتشر شد و بعد از آن نیز خانواده خانم میرزایی برای شفافسازی بیشتر و جلوگیری از حواشی مصاحبه مفصلی با یکی از خبرگزاریها انجام دادند و ابعاد ماجرا از منظر رسانهای سهروزه روشن شد.
اما ماجرای گمشدن الهه حسیننژاد 10 روز پیش رسانهای شد و 10 روز تمامی مردم و رسانهها پیگیر دختر 24ساله اسلامشهری بودند و حتی عکس او را برای اطلاعرسانی منتشر میکردند تا معمای گمشدن دختری که هیچکدام از دوربینهای شهری نتوانستند او را ثبت کنند تبدیل به یکی از اخبار مهم رسانهها شود. از طرفی معضل اجتماعی که باعث قتل الهه شد، جامعیت بسیار بالا و لحظهای دارد و برگرفته از یک معضل شهری و حاوی تفاوت طبقه اجتماعی است. افراد زیادی تجربه خفتگیری و سوارشدن اجباری در ماشینهای شخصی را با اضطراب داشتهاند و ناامنی حاصل از آن را تجربه کردهاند که تعداد زیادی از آنها را در چندروز گذشته دراینخصوص اشتراک گذاشتهاند، از همین رو همهگیری و بعد اجتماعی ماجرای الهه در شبکههای اجتماعی هر لحظه در حال بزرگشدن است و مطالبه اجتماعی حاصل از آن نیز قویتر و پرجمعیتتر خواهد بود؛ چون ماجرا و خطرات آن را هر لحظه و هر روزه احساس میکنند. موضوعی که در نمونه خانم میرزایی اگرچه دارای شگفتی رسانهای بیشتری است و با همه مظلوم واقعشدن مقتول اما جامعیت بالایی بهخصوص در فرهنگ ایرانی ندارد. به شکل کلی قیاسهای اینچنینی که قصد در دستهبندی و تفکیک مردم دارد دقیقاً آن چیزی است که موردعلاقه جریانهای ضدایرانی است. جریانهایی که دوست دارند بهخصوص در مواقع بحران صف مردم را از یکدیگر جدا کنند و دوگانهسازی ساختگیشان را به خورد مردم بدهند. دمیدن در این دوگانههای ساختگی دقیقاً حرکت در مسیر دلخواه جریانهای ضدایرانی و آشوبطلب است.