کد خبر: 250796
A

داستان قتل غم‌انگیز جیمز گارفیلد؛ رئیس‌جمهوری که تاریخ فراموش کرد

در اواخر قرن نوزدهم، جیمز گارفیلد، رئیس‌جمهو آمریکا وعده پیشرفت و اصلاحات داد؛ اما تنها چهار ماه پس از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش، هدف گلوله قرار گرفت. گارفیلد آشکارا با نظام غنیمت‌خواهی، یعنی تقسیم پست‌های پردرآمد میان حامیان، مخالفت می‌کرد، اما گیتو به شدت به آن باور داشت. او انتظار داشت که گارفیلد، حال که رئیس‌جمهور شده، در ازای حمایتش یک پست کلیدی به او بدهد.

داستان قتل غم‌انگیز جیمز گارفیلد؛ رئیس‌جمهوری که تاریخ فراموش کرد

به گزارش سایت دیده‌بان ایران، در اواخر قرن نوزدهم، جیمز گارفیلد، رئیس‌جمهو آمریکا وعده پیشرفت و اصلاحات داد؛ اما تنها چهار ماه پس از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش، هدف گلوله قرار گرفت.

 
در سال ۱۸۸۰ ایالات متحده در دوراهی قرار داشت. آیا کسانی که پیش‌تر برده بودند سرانجام از حقوق کامل شهروندی برخوردار می‌شدند؟ آیا می‌شد نظام انتصاب حزبی، یعنی واگذاری مشاغل دولتی به وفاداران حزبی به جای شایسته‌ترین افراد، اصلاح شود؟
 
در گردهمایی ملی جمهوری‌خواهان در ماه ژوئن، جیمز گارفیلد به این پرسش‌ها پرداخت و با تاکید خواستار شد کشور به همه وعده‌های خود وفا کند.
 
با شنیدن سخنرانی پرشور او، صدها نماینده از جا برخاستند و با فریاد تأیید کردند، سپس خواستار شدند این نماینده کنگره از اوهایو نامزد آنان باشد.
 
گارفیلد تلاش کرد تا نامزدی حزبش را نپذیرد. او اصرار داشت که تمایلی به ریاست‌جمهوری ندارد. اما موج گسترده حمایت از گارفیلد که همچون آبراهام لینکلن از فقر به منصب مهمی رسیده بود و در جنگ داخلی، دلاوری‌هایی در جبهه از خود نشان داده بود، چنان قوی بود که قابل توقف نبود. در نوامبر ۱۸۸۰، او به عنوان بیستمین رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد.
 
آنچه در ادامه رخ داد، یکی از غم‌انگیزترین دوران در تاریخ ریاست‌جمهوری آمریکاست.
 
گارفیلد چهار ماه پس از آغاز به کار هدف گلوله قرار گرفت و در نهایت بر اثر عفونت جان سپرد. کندیس میلارد، نویسنده کتاب پرفروش «سرنوشت جمهوری: داستانی از جنون، پزشکی و قتل یک رئیس‌جمهور» به‌خوبی این ماجرا را روایت کرده است. این کتاب که برنده جوایز مختلفی شد، مبنای مستند دو قسمتی «قتل یک رئیس‌جمهور» بود که در سال ۲۰۱۶ از شبکه پی‌بی‌اس آمریکا پخش شد.
 
رویارویی با یک اگر بزرگ در تاریخ آمریکا
 
اکنون نتفلیکس میزبان اقتباسی بلندپروازانه و پرزرق‌وبرق از اثر میلارد است؛ «مرگ برق‌آسا»، یک درام چهار قسمتی به قلم مایکل ماکوفسکی با بازی مایکل شانون در نقش جیمز گارفیلد و متیو مک‌فیدن در نقش چارلز گیتو، مردی که او را به گلوله بست.
 
میلارد در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی می‌گوید: «امیدوارم سریال، یادآوری باشد که برای تغییر مسیر تاریخ همیشه نیازی به یک رویداد بزرگ نیست. در این مورد، ترکیب دیوانگی یک نفر با نادانی و جاه‌طلبی‌های سطحی فرد دیگری، یک ملت را به نابودی کشاند.
 
گیتو مدت‌ها پیش از تیراندازی به گارفیلد، نشانه‌هایی از اختلال روانی از خود بروز داده بود، اما در زمانه‌ای که روان‌پزشکی هنوز در مراحل اولیه بود، نه تحت درمان قرار گرفت و نه در جایی بستری شد.»
 
از سوی دیگر، دکتر ویلفرد بلیس، پزشکی متکبر که بر درمان رئیس‌جمهور پس از تیراندازی اصرار داشت، درمان‌های ضدعفونی نوین را به سخره می‌گرفت و از ابزارهای غیر استریل و حتی انگشت برهنه‌اش برای بررسی زخم کنار ستون فقرات گارفیلد استفاده می‌کرد. همان‌گونه که میلارد با جزئیات دردناک توضیح می‌دهد، مسئولیت مرگ گارفیلد به شکل مستقیم بر عهده بلیس است.
 
مایکل ماکوفسکی نسخه‌ای از کتاب «سرنوشت جمهوری» کندیس میلارد را خرید و همان شب آن را یک‌ نفس خواند. بلافاصله در ذهنش تصویر یک درام تلویزیونی شکل گرفت. او به بی‌بی‌سی می‌گوید: «با نویسنده تماس گرفتم و در ابتدا جوابش منفی بود. مجبور شدم او را متقاعد کنم که به من اعتماد کند.»
 
ماکوفسکی به تجربه قبلی خود در درام‌سازی رویدادهای واقعی استناد کرد. فیلم «آموزش بد» او بر اساس یک جنایت واقعی در سال ۲۰۱۹ برنده جایزه امی شد.
 
روایت داستان گارفیلد یعنی روبه‌رو شدن با یک «اگر» بزرگ تاریخی: اگر آن رئیس‌جمهور امیدبخش هدف سوءقصد قرار نمی‌گرفت، چه دستاوردهایی می‌توانست داشته باشد؟ ماکوفسکی می‌گوید: «او می‌توانست یکی از برجسته‌ترین رؤسای‌جمهور آمریکا باشد. ذهنی درخشان داشت. این‌که اکنون به یک پاورقی گمنام در تاریخ تقلیل یافته، یک تراژدی است.»
 
 
وظیفه اصلی ماکوفسکی این بود که از دل پژوهش عمیق میلارد درباره ترور، روایتی مناسب برای مخاطبان تلویزیون بیرون بکشد. کتاب «سرنوشت جمهوری» بخش‌هایی درباره جناح‌بندی در حزب جمهوری‌خواه، روش‌های ضدعفونی مورد ترجیح جوزف لیستر، جراح بریتانیایی، و اختراع اولیه دستگاه فلزیاب توسط الکساندر گراهام بل دارد؛ دستگاهی که در نهایت برای یافتن گلوله در بدن گارفیلد به کار رفت.
 
اما ماکوفسکی تصمیم گرفت تمرکز را بر مسیرهای متضاد گارفیلد و گیتو قرار دهد. او گفت: «هر دو مرد بسیار مشتاق بودند که شناخته شوند. یکی خود را به بالاترین مقام کشور رساند، در حالی که دیگری در پی عظمت بود و هرگز بدان نرسید.»
 
انگیزه قاتل
 
گیتو به‌نوبت در حرفه‌های وکالت، روزنامه‌نگاری و خطابه مذهبی شکست خورد. حتی در کمون آزادی جنسی که به آن پیوست نیز موفق نبود. چنان‌که میلارد روایت کرده است، هیچ زنی حاضر نشد با او هم‌خوابه شود.
 
با این حال، او همواره باور داشت که خداوند او را برای هدفی بزرگ برگزیده است. گیتو پس از نامزدی غیرمنتظره گارفیلد، به او دلبسته شد و در تابستان ۱۸۸۰ به نیویورک رفت تا نقش مهمی در پیروزی او در انتخابات عمومی ایفا کند. او کارکنان دفتر کمپین گارفیلد را آن‌قدر آزار داد که در نهایت اجازه یافت یک سخنرانی نامنسجم در حمایت از نامزد ایراد کند.
 
گارفیلد آشکارا با نظام غنیمت‌خواهی، یعنی تقسیم پست‌های پردرآمد میان حامیان، مخالفت می‌کرد، اما گیتو به شدت به آن باور داشت. او انتظار داشت که گارفیلد، حال که رئیس‌جمهور شده، در ازای حمایتش یک پست کلیدی به او بدهد.
 
نخستین انتخابش، سفیر در فرانسه بود. این مرد گرفتار توهم به واشنگتن سفر کرد و هر روز همراه انبوهی از متقاضیان پست‌های دولتی در کاخ سفید حاضر می‌شد.
 
او حتی یک بار در دفتر رئیس‌جمهور با گارفیلد روبرو شد و نسخه‌ای از سخنرانی انتخاباتی‌اش را به او داد که روی آن نوشته بود «کنسولگری پاریس» و این عبارت با خطی به نام خودش وصل شده بود.
 
در همین حال، گارفیلد برنامه‌ای بلندپروازانه برای دوران ریاست‌جمهوری خود آغاز کرد؛ از جمله نوسازی نیروی دریایی آمریکا، تلاش برای گسترش تجارت با آمریکای لاتین و دفاع از حقوق مدنی.
 
او فِردریک داگلاس، اصلاح‌طلب اجتماعی و برده سابق را به سمت رئیس ثبت اسناد در ناحیه کلمبیا منصوب کرد؛ نخستین آفریقایی‌تبار که به یک مقام برجسته فدرال رسید.
 
هم‌زمان، گارفیلد ناچار بود با راسکو کانکلینگ، سناتور جمهوری‌خواه نیویورک، مقابله کند؛ شاید قدرتمندترین سیاستمدار کشور، به لطف کنترل غیرمستقیمش بر درآمدهای پرسود گمرکی بندر نیویورک.
 
کانکلینگ نه از گرایش‌های پیشرو گارفیلد خوشش می‌آمد و نه از مخالفت او با نظام غنیمت‌خواهی. او پیش‌تر معاون خود، چستر آرتور، را به عنوان معاون رئیس‌جمهور به گارفیلد تحمیل کرده بود. کانکلینگ اکنون می‌کوشید انتخاب‌های گارفیلد برای کابینه را سد کند.
 
پس از آن‌که رفتار عجیب و فوران‌های ناگهانی گیتو مانع ورودش به کاخ سفید شد، او شروع به رفت ‌و آمد به دفتر جیمز بلین، وزیر خارجه کرد. یک روز، او مستقیماً از بلین درخواست کرد، اما پاسخ روشن و قاطع شنید: هرگز در دولت گارفیلد سمتی به او داده نخواهد شد.
 
بی‌پول و بی‌آینده، گیتو به پانسیون محقرش برگشت. همان‌جا، در حالی که روی تخت دراز کشیده بود، چیزی را تجربه کرد که بعدها «الهام الهی» نامید: گارفیلد بر خلاف معاونش جمهوری‌خواه «واقعی» نبود. در آن حالت توهم‌آلود، گیتو به این نتیجه رسید که وظیفه اوست گارفیلد را بکشد و آرتور را رهبر کشور کند.
 
متأسفانه، هدف قرار دادن رئیس‌جمهور کار سختی نبود. او همه‌جا بدون محافظ رفت‌وآمد می‌کرد، با آن‌که تنها ۱۶ سال پیش جان ویلکس بوث رئیس‌جمهور آبراهام لینکلن را کشته بود.
 
گارفیلد در نامه‌ای نوشت: «ترور را نمی‌توان بیش از مرگ برق‌آسا پیش‌بینی یا از آن جلوگیری کرد و بهتر است درباره هیچ‌یک نگرانی نداشته باشیم.»
 
پس از چند روز تعقیب گارفیلد، گیتو در ایستگاه راه‌آهن بالتیمور و پوتوماک در واشنگتن دی‌سی در دوم ژوئیه ۱۸۸۱ به او شلیک کرد.
 
عبارت «مرگ برق‌آسا» در ذهن ماکوفسکی ماند و عنوان مجموعه را شکل داد.
 
برخی بخش‌های فیلمنامه ماکوفسکی کاملاً وفادار به تاریخ‌ است و در بخش‌هایی داستان را با خلاقیت خودش تغییر داده است.
 
دیدار گیتو با رئیس‌جمهور در واقعیت، رسمی و کوتاه بوده، اما در بازآفرینی ماکوفسکی، این مرد روان‌پریش فرصتی می‌یابد تا همه تمنیات ناامیدانه‌اش را با گارفیلد در میان بگذارد.
 
ماکوفسکی امیدوار است تماشاگران تا حدی با گیتو با وجود جنایت هولناکش که در نهایت موجب اعدامش در روز ۳۰ ژوئن ۱۸۸۲ شد، همدردی کنند.
 
این فیلم‌نامه‌نویس می‌گوید: «راحت است که او را نادیده بگیریم. اما انزوای شدید او در جهان، طردهای مکرر، به‌وضوح بر او تأثیر گذاشت و هیچ سازوکاری برای کمک به او وجود نداشت. کشور در نهایت بهای آن را پرداخت.»
 
میراث گارفیلد
 
گارفیلد زیر مراقبت فاجعه‌آمیز بلیس با درد، تب و ناراحتی دائمی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و وقتی مرگ نزدیک شد، شروع کرد به فکر کردن درباره آینده.
 
میلارد روایت کرده که او از دوستی پرسید: فکر می‌کنی نام من در تاریخ بشر جایی داشته باشد؟»
 
 
گارفیلد واقعا تاثیر گذاشت. اندوه سراسری از قتل او در ۴۹ سالگی، خواست عمومی برای اصلاح خدمات کشوری را برانگیخت.
 
مردم فهمیدند که خشم گیتو هرچند از توهماتش نیرو گرفته بود از جایی شروع شد که شغلی را که حق خود می‌دانست، به او ندادند.
 
آرتور که به دنبال مرگ رئیس‌جمهورجانشین او شد، برای گارفیلد سوگوار شد. او از نظام فاسدی که او را بالا آورده بود، دست کشید. وقتی کنگره در سال ۱۸۸۳ قانون پندلتون را تصویب کرد تا معیارهای شایستگی برای استخدام در دولت فدرال ایجاد شود، آرتور آن را امضا کرد.
 
سی. دابلیو. گودیر، نویسنده زندگی‌نامه گارفیلد به نام «رئیس‌جمهور گارفیلد: از رادیکال تا وحدت‌بخش» نوشت: «این اصلاحات آغازگر حرفه‌ای شدن ساختار اداری دولت فدرال بود و تضمین کرد که تعامل و ارتباط آمریکایی‌ها با دولتشان از سیاست‌های شخصی تاثیر نگیرد. ثمرات این اصلاحات در نسل‌های بعدی قابل اندازه‌گیری‌ نبوده است.»
 
منبع: بی بی سی

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر