دیپلماسی توئیتری در ایران
برتولد برشت زمانی گفت هنر آینهای برای انعکاس حقیقت نیست بلکه چکشی برای شکل دادن به آن است. با استفاده از این تعبییر میتوان گفت که در زمانه کنونی شبکههای اجتماعی نیز نه آینهای برای بازتاب دادن حقیقت بلکه چکشی برای شکل دادن به آن هستند.

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ برتولد برشت زمانی گفت هنر آینهای برای انعکاس حقیقت نیست بلکه چکشی برای شکل دادن به آن است. با استفاده از این تعبییر میتوان گفت که در زمانه کنونی شبکههای اجتماعی نیز نه آینهای برای بازتاب دادن حقیقت بلکه چکشی برای شکل دادن به آن هستند. در نظر بگیرید فیسبوک به عنوان یک شبکه اجتماعی بالغ بر 2 میلیارد عضو دارد! جمعیتی بیشتر از چین و هند! کاربران چه در کشورهای توسعهیافته و چه در حال توسعه و توسعه نیافته روزانه ساعتها در شبکههای اجتماعی به دنبال محتوا و یا در حال تولید محتوا هستند، از آن سو این مخاطبان هستند که محتوا را با لایکها و به اشتراکگزاریهای خود هدایت میکنند نه کمپانیهای بزرگ. البته نمیتوان گفت آنها نقشی ندارند اما اتفاقاتی همچون رسوایی کمبریج آنالکتیکا نشان داد که حتی همان کمپانیهای بزرگ نیز به دنبال تولید محتوا براساس سلیقه مخاطب هستند تا بتوانند افکار آنها را هدایت کنند. از آن سو شبکههای اجتماعی تبدیل به پای ثابت تحولات اجتماعی شدهاند. باربارا و همکارانش در دانشگاه استنفورد در تحقیقی که در سال 2018 انجام دادند، نشان دادند که اعضای کنگره و سنا بیشتر از آنچه پیرو رسانههای رسمی مانند نیویورک تایمز یا CNN باشند، سعی میکنند پیرو ترندها یا موجهای ایجاد شده در شبکههای اجتماعی باشند.
در این میان ایران و ایرانیان نیز مستثنی نبودند. شاید روزگاری کابران اینترنت به زحمت به چند میلیون میرسیدند اما با گسترش فناوری 3G و ظهور گوشیهای هوشمند، هم اینک بالغ بر ۶۰ میلیون ایرانی حضوری فعال در شبکههای اجتماعی و ارتباطی دارند. حتی این روزها شبکههای اجتماعی تبدیل به نخستین و تنها منبع دنبال کردن اخبار برای بخش بزرگی از جامعه شده است. اما در این میان توییتر داستان دیگری دارد. با وجود آنکه بر طبق آمار غیر رسمی فقط 5 میلیون ایرانی در این شبکه اجتماعی فیلتر شده حضور دارند، اما ترندهای سیاسی و اجتماعی از سطح میکرو و مزو این شبکه اجتماعی آغاز شده و به سطوح ماکرو اینستاگرام و تلگرام با 50 میلیون کاربر میرسد.
با این مقدمه خواستم فضایی کلی از تاثیر توئیتر بر سیاست ایرانی ترسیم کنم و البته زمینه را برای معرفی کتاب «دیپلماسی توئیتری در ایران (در مقطع خروج آمریکا از برجام)» از دکتر زهرا نژاد بهرام فراهم کنم. کتابی که یک فعال سیاسی شناخته شده به رشته تحریر در آورده و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه سابق مقدمهای بر آن نوشته است، قطعا خواندنی و حاوی نکات جالبی خواهد بود. اما دیپلماسی توئیتری اصطلاحی است که برای نخستین بار در سال 2009 در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت. به نظر نویسنده، توئیتر دیگر فقط ابزاری برای برقراری ارتباط نیست بلکه به شکل اختصاصی نیز وارد میدان دیپلماسی شده و درخصوص مسائل خاص این امکان را به بازیگران داده که با استفاه از کلمات و حتی نمایشگری چون هشتگ این مهم را به مخاطب خاص انتقال دهند .
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب میگوید:
روابط ایران و امریکا که پیش از توافق موسوم به برجام در تنگنای ارتباطی و موضوعی قرار داشت امروز مفری برای بیان دیدگاهها جستجو کرده که این مفر فرصت به چالش کشیدن سیاست های طرفین خصوصا با تصمیم یک جانبه امریکا برای خروج در بستر بررسی قرار گرفته است .
توییتر ابزاری دیپلماتیک برای طرفین شده و اکنون این ابزار کانون مطالعه را برای درک بهتر از دیپلماسی ارتباطی طرفین گردیده است . دراین کتاب تلاش بر این است با اتکا به بررسی توییت های سال 2018 میان رهبران دو کشور روایت های انها در دیپلماسی حاصل شود اما پیش از آن لازم است فضای زندگی اجتماعی و سیاسی در جهان و جایگاه قدرت تبیین گردد. این کتاب در واقع دارای دو بخش نظری و کاربردی است که در بخش نظری دیدگاهها ی گوناگون در خصوص قدرت و رسانه های نوین و جهان روایت های تبیین می شود و در بخش دوم به صورت کاربردی توییت ها و فضای توییتری با اتکا به ان مفاهیم نظری تبیین می شود.
در مورد نویسنده نیز باید عرض کنم دکتر زهرا نژادبهرام فرد شناخته شدهای برای اهالی سیاست در ایران است. این فعال اصلاحطلب سالها در مسئولیتهای گوناگون بوده و آشنایی خوبی با سیاست در ایران و البته دیپلماسی ایرانی دارد. این ارتباط نویسنده با context یا زمینه پژوهش یک امتیاز ویژه برای این کتاب به حساب میآید.
در انتها پیش از آنکه شما را دعوت کنم تا مقدمه محمدجواد ظریف بر این کتاب را مطالعه کنید، باید عرض کنم انتشارات جهان سیاست با همکاری فصلنامه مطالعات بینالمللی این کتاب را در ۲۱۲ صفحه منتشر کرده است.
بنابر گزارش دیده بان ایران؛ مقدمه محمدجواد ظریف بر این کتاب:
به نام خدا
دیپلماسی عرصه مهارت و هنر و دانش است. کارکرد دیپلماسی ایجاد فرصتهای تازه برای تامین منافع ملی با کمترین هزینه است؛ و به همین دلیل دیپلماسی حتی قبل از شکل گیری دولت-ملت به مفهوم وستفالیایی آن در ارتباطات بین جوامع و ملل مورد توجه و تأکید بوده است.
سابقه دیرین دیپلماسی نشانگر ضرورت جستجوی کم هزینهترین روشها جهت رسیدن به منافع ملی است؛ و این مهیا نمیشود مگر با گفتگو که نیازمند آمادگی برای شنیدن دیدگاههای مختلف، ادغام و درهم آمیختن نگرشها و رسیدن به راهکارهای جمعی و قابل پذیرش برای کنشگرانی با نگرشها و منافع متفاوت است.
دیپلماسی همواره ارتباط تنگاتنگی با منافع ملی و حاکمیت داشته است. تحولات جهانی روشهای پیگیری منافع ملی را دگرگون ساخته و حاکمیت را نیز به شکلی بنیادین متحول ساخته است. از این رو جایگاه، روشها و گونههای دیپلماسی نیز همواره در تحول و نوسازی بودهاست.
گرچه دیپلماسی حتی در زمان جنگ هم پایان نمییابد و برخلاف تصور عمومی جنگ پایان دیپلماسی نیست، اما نقش جنگ به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع ملی با دگرگونی اساسی مواجه گردیده و لذا ضرورت دیپلماسی نهادینهتر شده است. در دورانی از روابط بینالملل، جنگ ابزاری برای رسیدن به منافع ملی بود تا بدانجا که مفهوم حاکمیت و توانایی ورود به جنگ در حقوق بینالملل سنتی ارتباطی ناگسستنی داشت. اما پس از جنگ جهانی اول، دولتها دریافتند که جنگ – که بر خلاف قرنهای قبلی فقط در جبههها صورت نمیگرفت بلکه به جنگ تمام عیار تبدیل شده بود – دیگر ابزار مناسبی برای تأمین منافع ملی نیست. به همین دلیل در پیمان برایان-کلوگ یا توافق 1928 پاریس، جنگ را به عنوان ابزار سیاست خارجی ممنوع کردند. این درک سیاسی در منشور ملل متحد جلوه حقوقی قویتری یافت و جنگ جز در دفاع مشروع ممنوع شد.
ممنوعیت جنگ نه یک آرمانخواهی حقوقی بلکه تبلور یک واقعبینی سیاسی بود که شکل حقوقی گرفته بود. اینکه در 100 سال گذشته کمتر جنگی را سراغ داریم که با موفقیت – حتی نسبی – آغازگر جنگ به پایان رسیده باشد، نمایانگر این واقعبینی سیاسی است.
از سوی دیگر تحول در مفهوم حاکمیت به گسترش دیپلماسی انجامید. در زمانیکه دولتها کنشگران انحصاری در روابط جهانی بودند، دیپلماسی صرفاً در ارتباط رسمی – و یا حداکثر غیررسمی و نیمه رسمی -- میان دولتها تعریف میشد. با ورود کنشگران جدید – از شرکتهای چندملیتی و فراملی تا سازمانهای بینالمللی و از کنشگران امنیتی غیرحکومتی تا افکار عمومی و مردم عادی – به صحنه روابط بینالمللی، ضرورت تنوع دیپلماسی نیز پدیدار گشت و دولتها طوعاً یا کرهاً – و عموماً با اکراه و به ناچاری – پایان انحصار کنشگری خود را با شکل دادن به گونههای جدید دیپلماسی – چندجانبه، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، ارزشی و نهایتاً دیپلماسی عمومی -- پذیرفتند. در این میان نقشیابی افراد بشری در روابط بینالملل و ضرورت یافتن توجه به افکار عمومی – نه تنها در کشور خود بلکه در سایر جوامع – دولتها را متوجه اهمیت دیپلماسی عمومی و اهمیت روزافزون تأثیرگذاری بر قلبها و مغزها نمود.
با پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی، تصلب ساختاری روابط بینالملل نیز پایان یافت و کنشگران به شمول اعضای جوامع ملی نقش فزایندهای یافتند. این واقعیت در کنار انقلاب ارتباطات و جهانی شدن اطلاعات، دادهها و حتی احساسات اهمیت گفتگو و انتقال پیام به صورت گسترده و جهانی را دوچندان نمود. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انحصار خبری جهانی در دست چند غول رسانهای را تا حد قابل توجه و فزایندهای درهم شکست و به هر کنشگری این امکان را داد که نقش جهانی ایفا کند. برخی این واقعیت مدرن را زودتر دریافتند و برخی هنوز هزینه دیرفهمی تحولات جهانی و باقیماندن در فضای ناموجود جنگ سردی را میپردازند.
شاید بتوان گفت یکی از مهم ترین مشخصههای دیپلماسی نوین شفافیت آن نسبت به دیپلماسی سنتی است که پنهان و رازآلود بوده است. این عصر نوع دیگری از دیپلماسی را تجربه میکند که مبتنی بر آشکارسازی و روشنسازی است؛ چرا که فرصت دیده شدن و دیدن را برای دیپلمات و افکار عمومی فراهم میکند.
در عصر ارتباطات و اطلاعات فضاهای متعددی برای اطلاع رسانی وجود دارد و مفهوم زمان و مکان به حاشیه رانده شده است. ساکنان این فضا دیگر فقط خبرنگاران و علاقمندان نیستند بلکه به نوعی همه افراد جامعه جهانی دراین فضا ساکن هستند.
ازاین رو با توجه به اینکه جوامع در برابر کنش سیاستمداران و تصمیم سازان و تصمیم گیران حساس بوده و در انتظار پاسخ هستند، فضای رسانههای نوین بستری شده که دیپلماسی از نوعی پوست اندازی در قالب شکل گیری نوعی تعامل جهانی برخوردار شود. این مهم فرصت مناسبی را برای دیپلماسی ایجاد کرده که فضای تازه ای را برای گفتگو ایجاد کند؛ فضایی که کنشگران و افکار عمومی جهانی به نوعی ناظر آن هستند. همچنین بهره گیری از ظرفیتهای جدید ارتباطی با تکیه بر شبکههای مجازی امکان گفتگویی را ایجاد کرده که شاید پیش از این دشوار و درعین حال پر هزینه بود.
برجام پدیده ویژهای بود که تنها با درک تحول نظام بینالملل، مفهوم قدرت و حاکمیت، و کارکرد دیپلماسی قابل دستیابی بود و تنها از این منظر میتوان آن را به درستی درک و تبیین نمود. به همین دلیل نگرشهای مبتنی بر روابط متصلب جنگ سردی هیچگاه از عهده فهم برجام برنیامدند و تحلیلها و پیشنهادهای بیمایه و غیرواقعی ارائه دادند. خروج آمریکا از برجام – که مبتنی بر نگرش کهنهای بود که امروز حتی اکثر کنشگران غربی نیز بطلان آن را پذیرفتهاند – نیازمند شفاف سازی جایگاه توافق در روابط نوین بینالملل و جایگاه ایران در این توافق بود.
با توجه به نقش برجسته روایتها و روایتسازی در روابط نوین بینالمللی از یک سو و گستره حضور کنشگران جهانی در توییتر و حضور افکار عمومی دراین عرصه و استفاده بلا انقطاع ریس جمهور وقت امریکا (ترامپ) ازاین وسیله از سوی دیگر، بهره گیری از آن ضرورتی برای دیپلماسی ایران بود. ما باید از همه ظرفیتها استفاده می کردیم که به رغم مسوولیت ناپذیری رهبران سیاسی امریکا از غلبه روایت برساخته ترامپ و همدستانش جلوگیری کنیم.
لذا توییتر که پیش از این دوره نیز مورد استفاده بنده به عنوان وزیر خارجه درعرصه دیپلماسی بود، در کنار سایر عرصههای روایت پردازی به کار گرفته شد، تا تصویرپردازی و روایتسازی واژگونهای که در سطح جهان منتشر می شد، یکهتاز عرصه دادهها و احساسات جهانی نباشد و تصویری از ایران که آمریکای ترامپ به طور مداوم در جهت برساختن آن بود، اصلاح شود و روایت ایرانی نیز به جهان عرضه شود.
کتاب حاضر با زحمت نویسنده فرهیخته و همکاران پژوهشگر ایشان، با بررسی توییتهای مربوط به آمریکا و ایران در سال 2018، تصویری نوین از دیپلماسی ایرانی را تبیین نموده، که به دلیل رویکرد آکادمیک آن میتواند مورد استفاده همزمان پژوهشگران، دیپلماتها و برنامهریزان سیاست خارجی قرار گیرد.
مفاهیمی چون روایتسازی، اعتمادزایی، تغییر نگرشها و هویت که دراین کتاب از لابه لای توییتها استخراج شده از چالشهای جدیدی است که دیپلماتها به طور مداوم با آن روبرو هستند. طبیعی است که روایت ایران از خروج امریکا از برجام تنها روایت موجود نبود، اما روایتی بود که باید با بدل خودش که از سوی امریکا ارائه میشد رویاروی مینمود و بستر توئیتر یکی از بهترین عرصهها برای دستیابی به این ضرورت بود. هر چند این رسانه بخشی از عملیات دیپلماسی ایران بود، اما نشانگر ظرفیت تازهای برای دیپلماسی است که کشورهای جنوب در نوعی عدالت محیطی بتوانند از آن بهره ببرند. امری که پیشتر در عرصه رسانههای جریان اصلی دستیابی به آن دشوار مینمود.
رسانههای جریان اصلی در انحصار صاحبان قدرت بود. اما توییتر دردست همه است و این امکان را برای دیپلماسی ایران ایجاد کرد که از ان بهره ببرد. شاید رسانه جهانی که نام دیگر توییتر است، فرصتی کم نظیر برای بیان دیدگاهها و رویکردهای ایران در آن مقطع فراهم نمود که قابل تسری برای دیگر موارد نیز هست. لذا لازم است این عرصه مهم دیپلماسی بدرستی شناسایی و مورد بهرهبرداری قرار گیرد. یقیناً آموزش دیپلماتها برای بهره گیری از ظرفیت جهانی شدن ارتباطات و احساسات که فرصت بینظیری را در عرصه صلح ورزی و گفتگو در راستای منافع ملی گشوده است، فضای بیشتری را برای پیشبرد پایدار منافع ملی ایجاد خواهد کرد.
کتاب حاضر فرصتی برای بازخوانی دیپلماسی در فضای نوین جهانی و امکان مطلوبی برای جهت گیری شایسته و سودمند در آینده خواهد بود. آگاهی و همراهی کنشگران دولتی، نهادهای دانشگاهی، اندیشکدهها، اهالی رسانه و علاقمندان فرصتی کم نظیر برای دیپلماسی ایران امروز در روایتسازی مؤثر در فضای کنونی جهانی شدن اطلاعات و احساسات فراهم میکند؛ فضایی که به صورت فزایندهای با شفافیت آمیخته شده است. ضمن قدردانی از کوشش شایسته نویسندگان و پژوهشگران این اثر، به دانشجویان و کنشگران این حوزه توصیه میکنم از مطالب ارزشمند این کتاب برای تحلیل صحیح و کنشگری مناسب بهره گیرند.
محمد جواد ظریف
دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران
بهمن 1401