علم چه میگوید؛ آیا میتوان به کمک دانش ستارهشناسی آینده زندگی افراد را پیشبینی کرد؟
«امسال بین مارس یا مریخ و پلوتون یک مثلث دیده میشود؛ یعنی بین ستاره جنگ و خونریزی و پلوتون که سیاره رنج و سختی و دنیای بعد از مرگ است. اینها حالا با سیاره نپتون یک مثلث تشکیل دادهاند و این چارت نجومی نشان میدهد که باید منتظر یک حادثه مهم باشیم؛ چیزی مانند زمین لرزه.»
به گزارش سایت دیدهبان ایران، بعد از درگذشت پاپ فرانسیس، جستوجوهای اینترنتی درباره نوستراداموس، منجم و طالعبین فرانسوی قرن شانزدهم، افزایش چشمگیری یافت. این نخستین بار نیست که پیشگوییهای او همزمان با رویدادهای مهم جهانی، دوباره مطرح میشود. اما چرا نام این پیشگو پس از گذشت قرنها همچنان زنده است؟ میشل دو نوتردام، که با نام نوستراداموس شناخته میشود، پزشکی فرانسوی بود که بیماران مبتلا به طاعون را درمان میکرد. او همچنین منجم آماتوری بود که در سال ۱۵۵۵ کتاب «پیشگوییها» را منتشر کرد. این مجموعه شامل ۹۴۲ رباعی رمزآلود بود که ادعا میکرد در آن وقایع آینده، به ویژه رویدادهای فاجعهبار را پیشبینی کرده است.
اینها بخشی از سخنان فردی است که مدعی است میتواند با مطالعه حرکت سیارات، آینده زمینیان را پیشبینی کند. برخی حتی میگویند که میتوانند بطور مشخص، آینده زندگی فردی و حرفهای اشخاص را پیشبینی کنند؛ مثلا میگویند که آیا ستارههای دو نفر برای زندگی مشترک با هم جفت هستند یا خیر.
برخی به این سخنان، صرفا به عنوان یک سرگرمی مینگرند و برخی واقعا به طالعبینی و پیشبینی آینده بر اساس حرکت و موقعیت اجرام آسمانی، باور دارند.
اما آیا واقعاً علم ستارهشناسی میتواند آینده زندگی انسانها را پیشبینی کند؟
ستارهشناسی یا اخترشناسی (Astronomy) به دنبال مطالعهٔ علمیِ اجرام آسمانی (ماه و ستارگان، سیارات، سیارکها، دنبالهدارها و کهکشانها) و در مجموع پدیدههایی است که بیرون از جوّ زمین وجود دارند.
ستاره شناسی، علمی تقریبا بیکران بر پایهٔ قوانین فیزیک و ریاضیات همچنین روشهای مشاهده با ابزارهای پیشرفته مانند تلسکوپ است و یک علم تجربی پذیرفتهشده محسوب میشود. در طول قرنها، دامنه ستارهشناسی گستردهتر شده و زمینههای علمی دیگری مانند اخترفیزیک را هم در بر گرفته است و به هیچ وجه درگیر موضوعاتی مانند تأثیر ستارگان بر روابط عاشقانه انسانها نیست.
اما طالعبینی (Astrology) یک سیستم باور و یک نظام اعتقادی است که نمیتوان آن را با روشهای علمی یا آزمایش تأیید کرد. این سیستم بیش از ۵ هزار سال قدمت دارد و در فرهنگهای مختلف، از مصر باستان تا بابل و یونان رواج داشته است. طالع بینی ادعا میکند موقعیت ستارگان و سیارات، بر سرنوشت و شخصیت انسان اثر دارد و سعی دارد آینده زندگی افراد را با اتکا به تفسیرهای نمادین و بدون سنجش علمی شرح دهد و این ادعاها از نظر علمی قابل اثبات نیست.
به عبارت دیگر، با وجود شباهت در نام و ارتباط هر دو با ستارگان و فضا، ستارهشناسی بر مشاهده و اندازهگیری واقعیتها متکی است و طالعبینی بر تفسیرهای نمادین و گاه مبهم. حتی نامهای طالعبینی مانند نشانههای زودیاک، برگرفته از صور فلکی و تقسیمات «تاریخی» آسمان است و ارتباط مستقیمی با «موقعیت واقعی ستارگان» ندارد.
ایده طالعبینی با اتکا به علم ستارهشناسی به هزاران سال قبل برمیگردد. در مصر باستان، چین، بابل و یونان، مردم از ستارگان و صور فلکی برای برنامهریزی کشاورزی، پیشبینی رویدادها و حتی تصمیمگیریهای سیاسی استفاده میکردند.
در یونان باستان، ۱۲ نشانه زودیاک طراحی شدند که بعدها در طالعبینی هم استفاده شد. با این حال، این سیستم بر پایه ریاضیات و ستارهشناسیِ واقعی نیست و بیشتر ریشه فرهنگی و نمادین دارد.
صورتهای فلکی و نشانههای زودیاک چیستند؟
صورتهای فلکی، گروهی از ستارگان هستند که با کنار هم قرار گرفتن، شکل یا الگویی مشخص را تشکیل میدهند؛ مثلاً به شکل حیوانات یا اشیای مختلف. اگر تا به حال به آسمان شب خیره شده باشید، احتمالاً برخی از صورتهای فلکی مشهور مانند شکارچی (Orion) یا دب اکبر (Ursa Major) را دیدهاید.
در مجموع ۸۸ صورت فلکی وجود دارد و پژوهشها نشان میدهند که این الگوها بیشتر اتفاقی هستند؛ اما همچنان برای دانشمندان ابزاری مفید به شمار میآیند تا بتوانند درباره موقعیت ستارگان با یکدیگر صحبت کنند.
منظور از نشانههای زودیاک نیز کمربندی خیالی در آسمان است که مسیر حرکت خورشید را به ۱۲ بخش تقسیم میکند؛ هر بخش با یک صورت فلکی خاص مرتبط است. برج تولد شما بر اساس بخشی از زودیاک تعیین میشود که خورشید در روز تولدتان در آن قرار داشته است.
به این ترتیب وقتی کسی از برج تولد یا نشانه زودیاک خود صحبت میکند، در واقع به یکی از ۱۲ نشانه «دایرهالبروج» اشاره دارد.
در طالعبینی مبتنی بر ستارهشناسی باور بر این است که برج تولد شما میتواند بر شخصیت، روابط و حتی آینده شغلیتان تأثیر بگذارد. هر نشانه مربوط به بازهای از تاریخهاست که در جدولهای زودیاک میتوان آن را یافت.
با این وجود، در عالم واقعیت هنوز هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد برجهای فلکی بر شخصیت یا هوش انسان تأثیری دارند. دیگر اینکه با گذر زمان، موقعیت ستارگان نیز نسبت به نشانههای ثابتِ زودیاک تغییر کرده است که حاصل پدیدهای است به نام «پدیده پیشحرکت زمین».
به گفتۀ اودنوالد، ستارهشناس و مدیر بخش علم شهروندی در کنسرسیوم آموزش علوم فضایی ناسا، ایده اینکه دایرهالبروج از ۱۲ بخش ۳۰ درجهای تشکیل شده و خورشید در طول سال از هر بخش عبور میکند، توسط بطلمیوس قانونمند شد. در آن دوران، اولین روز بهار زمانی بود که خورشید در صورت فلکی حَمَل دیده میشد، و از همان نقطه، بقیه سال اندازهگیری میگردید.
اما از آن زمان تاکنون، زمین بهدلیل پدیدهای به نام پیشروی محوری (precession)، کمی در محور خود جابهجا شده است. بنابراین، تاریخهای امروزیِ نشانهها دیگر دقیقا با موقعیت واقعی صورتهای فلکی منطبق نیستند؛ در واقع، تقریبا یک نشانه به سمت غرب جابهجا شدهاند.
با وجود این، امروزه طالعبینان همچنان محاسبات خود را بر اساس نشانههای ثابت زودیاک انجام میدهند، نه موقعیت واقعی ستارگان. بهعبارت دیگر، اگر خورشید در روز تولد شما در «نشانه قوس» قرار داشته باشد، شما در طالعبینی یک قوس محسوب میشوید، حتی اگر خورشید در آسمان واقعی در جای دیگری باشد.
چرا مردم همچنان به طالعبینی اعتقاد دارند؟
با وجود رد علمی انواع طالعبینی، محبوبیت آن همچنان بالاست که عمدتا دلایل روانشناختی دارد:
اولین دلیل، چیزی است که «پیشگویی خودتحققبخش» نامیده می شود (self-fulfilling prophecy): گاهی ممکن است احساس کنید فال یا طالعتان دقیق است، اما این بیشتر به همین پدیده مربوط میشود. یعنی اگر کسی صبح فال خود را بخواند و در آن نوشته باشد که امروز باید با دیگران مهربان باشد، احتمالا در طول روز واقعا مهربانتر رفتار میکند؛ اما این رفتار ناشی از نوشته فال است، نه از موقعیت ستارگان.
دلیل دوم، واقعیتی روانشناختی است که تایید خودخواسته (Confirmation Bias) نامیده میشود: یعنی جستوجوی تفاسیری که با آنچه از قبل دوست داریم درست باشد، همخوانی دارد. مثلا اگر طالعبینی میگوید «شما امروز شانس دارید و روز خوبی میگذرانید»، آن را به خود یادآوری میکنید و اگر روزتان بد بگذرد، آن را نادیده میگیرید.
اودنوالد نیز میگوید: «آدمها جنبههای مثبت را بزرگ میکنند و منفیها را فراموش. ما همینطور ساخته شدهایم.»
دلیل سوم، جادوی پیشبینیهای عمومی و کلی (Barnum Effect) نام دارد: در طالعبینی معمولا جملات کلی و قابل تطبیق با اکثر افراد ارائه میشود، مثل «گاهی دلسوز هستید و گاهی مستقل». اکثر افراد فکر میکنند این توصیف دقیقاً درباره آنها گفته شده، در حالی که این حرفها برای بسیاری از افراد صادق است.
دلیل چهارم، اثر پلاسِبو و خودانگیختگی نام دارد: وقتی کسی به فال یا طالعبینی اعتقاد دارد، رفتارهایش تغییر میکند و این تغییرات میتواند تأثیری واقعی بر زندگی او داشته باشد، اما این نتیجه ستارهها نیست، نتیجه خودباوری است.
و در نهایت اینکه، نیاز به امنیت روانی یک فاکتور مهم است: زندگی پر از عدم قطعیت است و مردم دوست دارند احساس کنند میتوانند آینده را پیشبینی یا کنترل کنند. طالعبینی این «حس کنترل و امنیت» را موقتا فراهم میکند.
یک طالعبین حرفهای که تجربه سالها پیشگویی داشته، توضیح داده است که بیشتر مراجعان به دنبال شنیده شدن و تخلیه احساسات هستند، نه دریافت پیشبینیهای دقیق از ستارهها. او همچنین متوجه شده که حتی وقتی پیشبینیهایش به نظر دقیق میرسند، نتیجه تخیل و ذهن مشتری است، نه واقعیتهای نجومی.
مطالعات نشان دادهاند که حتی افراد تحصیلکرده و باهوش، مانند سیاستمداران و مدیران شرکتها، گاهی تحت تأثیر طالعبینی تصمیم میگیرند. این تأثیر به دلیل ناامنی و عدم قطعیت زندگی است، نه سطح هوش یا تحصیلات.
علم چه میگوید؛ آیا مغز انسان «قدرت پیشبینی» دارد؟
او که در دوران دانشجویی و صرفا برای سرگرمی شیوه خواندن کارتهای تاروت را آموخته بود، میگوید که وقتی چند بار با کارتهایش برای دوستانش فال گرفته، از سوی آنها پیشگو خوانده شده و حیرت دیگران از درستی پیشگوییهایش باعث شده که این راه را در زندگی در پیش بگیرد.
ناکامی او در تحصیلات دانشگاهیاش، باعث میشود که به این حرفه گرایش بیشتری نشان دهد. او سپس برای پیشرفت در کارش، در دورههای روانشناسی شرکت کرده و آموخته است که «اولین چیزی که به ذهنش میآید» را به مشتریانش بگوید. مربیاش به او گفته بود: «اولین افکار تو بیشترین قدرت پیشگویی را دارند، قبل از آنکه ذهن منطقی دخالت کند.»
او میگوید که اگرچه اکنون طالعبینها حتی از دادههای ناسا برای محاسباتشان استفاده میکنند، اما طرح طالعبینی آنها یک نقشه واقعی از آسمان نیست. بابلیها که طالعبینی را اختراع کردند، اعتقاد داشتند خورشید به دور زمین میچرخد و طالعبینهای مدرن هنوز از نمودارهای زمینمحور استفاده میکنند، انگار کوپرنیک هرگز وجود نداشته است و این تازه آغاز مشکلات علمی این حرفه است.
او آموخته بود که همه چیز به هم مرتبط است و هر چیزی نماد چیز دیگری است و میگوید که تفاسیر طالعبینی، متکی به یک اصل به نام «جادوی همنشینی» است؛ یعنی چیزهایی که شبیه هم هستند به هم مرتبط میشوند.
مثلا مریخ قرمز است، پس چیزهای قرمز مانند خون تحت سلطه آن هستند. خون چگونه به دست میآید؟ با بریدن، بنابراین مریخ با موضوعاتی چون جراحی و جنگ مرتبط است.
حرکات سیارات هم به همین شیوه تفسیر میشوند؛ مثلاً اگر زحل (سیاره محدودیتها) در حال گذر از خانه اول خود باشد، یعنی زندگی شما محدود خواهد شد. یا شاید فرصت بر عهده گرفتن مسئولیتهای بیشتر از شما سلب شود. یا شاید فردی سرد و انتقادی وارد زندگی شما شود.
«علاقه نسل هزاره به طالعبینی»
به گفته او، همه مشکلات مراجعه کنندگان را میشد به چند دسته تقسیم کرد: مشکلات عاطفی، مشکلات کاری، یا ترس از انجام تغییری بزرگ و ضروری در کار و زندگی.
او میگوید: «این داستانها را آنقدر شنیدم که اغلب میتوانستم لحظه ورود مشتری، حدس بزنم مشکلش چیست. مثلا جوانان دلشکسته، معمولا ترجیح میدهند با پیشگوها صحبت میکنند زیرا گفتن حرفهای خصوصی خود به دوستانشان را صلاح نمیدانند. به همین دلیل گاه به محض ورود یک جوان میگفتم: ولش کن، ارزشش رو نداره! و آنها با حیرت به من نگاه میکردند.»
او میگوید: «آموختم که هوش و تحصیلات همیشه در برابر خرافات پیروز نمیشود. زیرا بسیاری از مشتریان من، کارگزار بورس یا سیاستمدار بودند؛ یعنی با مسائلی روبهرو بودند که نتایج آنها قابل کنترل نبود... این عدم اطمینان است که مردم را به سوی باورهای شبهماورایی میکشاند، نه حماقت؛ پس تعجبی ندارد که نسل هزاره به طالعبینی علاقه دارد. آنها با هری پاتر بزرگ شدند و وارد اقتصادی ناپایدار شدند که آنها را به مشتریانی ایدهآل برای طالعبینی تبدیل میکرد.»
«همکاری ناآگاهانه طالعبین و مشتری»
این طالعبین که بصورت ناشناس صحبت کرده، میگوید راز موفقیت در طالعبینی در «واکنش مردم» نهفته است و «باور بیچونوچرای مردم به استعداد من». زیرا حتی برخی از مشتریان دائمیاش هم ادعا میکردند که او پیشبینیهای بسیار خاصی داشته است؛ اما واقعیت این است که او هرگز چنین چیزهایی را بر زبان نیاورده بود.
در واقع او داستانی کلی گفته بود و و ذهن مشتری به آن جزئیات جدیدی اضافه کرده بود. او میگوید: «تازه آنموقع بود که فهمیدم که فالگیری در واقع یک همکاری ناآگاهانه میان من و مشتری است.»
او همچنین به یک مشتری اشاره دارد که نمیدانسته در میان سه رشته دانشگاهیِ عکاسی، طراحی گرافیک یا طراحی صنعتی کدام را انتخاب کند.
طالع بین میگوید: «به او گفتم عکاسی را انتخاب کن. با چشمانی باز و متعجب نگاهم کرد و گفت: از کجا فهمیدی؟ و توضیح داد که عاشق عکاسی است، اما والدینش تأیید نمیکنند. نتوانستم حقیقت را به او بگویم که وقتی گفت عکاسی، لحن صدایت شادتر بود.... معلم روانشناسی من حق داشت؛ نشانههایی که پیش از آگاهی منطقی دریافت میکنیم، میتوانند دقیق و باارزش باشند.»
اعتقاد این طالعبین بر این است که «پیشگویی» در واقع فرآیندی روانی و اجتماعی است، نه ماورایی. مشتریان در جستوجوی راهحل نیستند، بلکه نیاز دارند شنیده شوند و از اضطرابشان کاسته شود. فالگیر با استفاده از نشانههای کلامی، زبان بدن، لحن صدا و تجربهاش از انسانها، پاسخی میسازد که برای مشتری معنادار به نظر میرسد.
به بیان سادهتر، آنچه «جادو» به نظر میرسد، در واقع ترکیبی از همدلی، مشاهده و روانشناسی شهودی است و «نیاز به معنا، امید و کنترل بر زندگی است که انسانها را به سوی طالعبینی و خرافات میکشاند».
او همچنین پیشبینی کرد که سرمایهگذاری شرکتهای فناوری روی اپلیکیشنهای طالعبینی آنقدر زیاد شود که درنهایت سیستمی از پیشگویی واقعی به وجود آید؛ زیرا انسانها قابلپیشبینی هستند. هرچه مردم بیشتر از توصیههای این برنامهها پیروی کنند، دقت این اپلیکیشنها در پیشبینی بیشتر میشود، و این چرخه، یک «زنجیر الکترونیکی و نامرئی دورشان میپیچد».
اما به هر حال، چنین برنامههایی فوقالعاده محبوب خواهند شد زیرا «وقتی کمی جادو و فریب روی هرچیزی بپاشی، میتوانی آن را به مردم بفروشی».