فاطمه هاشمی: قبل از انقلاب مامان من با خانواده های زندانیان خیلی ارتباط داشت. خبرها را بین زندان و خانواده ها رد و بدل می کرد. کمک های بابا به خانواده های زندانیان را مادرم می برد تحویل می داد. بابا وقتی که برای بار دوم از سربازی فرار کرد، مادرم باعث شد که دیگر دنبال بابام نیامدند. زن شجاع و نترسی بود. در خانه هم که ساواکی ها می آمدند دائم با آنها دعوا می کرد و به شاه هم بد و بیراه می گفت. می گفتند ما دیگر به خانه آقای هاشمی نمی رویم، یک زن بداخلاقی دارد که همیشه ما را دعوا می کند.