بلاگرها و شبکههای اجتماعی چگونه روان مردم را نشانه میگیرند؟/ پهلوان روانشناس اجتماعی: نوجوانان؛ قربانیان خاموش اینستاگرام و تیکتاک/ جامعه جوان به سمت کرهای شدن حرکت میکند/ چالش "آدمهای سمی را حذف کن" و "بلاک کن" تاب آوری جامعه جوان را پایین آورده
در جهانی که گوشیهای هوشمند و اپلیکیشنها روزانه ساعتها از وقت ما را به خود اختصاص میدهند، بلاگرها و اینفلوئنسرها بیش از هر زمان دیگری بر سبک زندگی، ذهن و حتی سلامت روان ما اثر میگذارند. این تأثیر همیشه مثبت نیست؛ گاهی ویرانگر است.

دیدهبان ایران- مهشید جعفری: در جهانی که آدمها ساعتها از روز خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانند، بلاگرها دیگر فقط روایتگر نیستند؛ آنها هدایتگر ذهن، احساس و حتی تصمیمات ما شدهاند، زندگی های پر زرق و برق، تفریحات لاکچری، پوشیدن لباسهای برند و تصویرسازی از زندگی سراسر عاشقانه مرواریدهایی هستند که هر روز توسط بلاگرها برای مردم به نمایش درمیآیند، اما پشت این لبخندهای بیوقفه، چه بر روان ما میگذرد؟ آیا واقعاً فقط سرگرمی است یا نسخهای مدرن از فشار روانی جمعی را تجربه میکنیم؟.
وقتی فالو کردن از تفریح به اعتیاد تبدیل میشود
هر کلیک، هر لایک، هر اسکرول در اینستاگرام و تیکتاک شاید بیاهمیت بهنظر برسد، اما مطالعات روانشناسی میگویند اینها مثل دوزهای پیدرپی دوپامین، ذهن را درگیر میکنند؛ بلاگرها که روزی با «بیان تجربیات شخصی» شروع کردند، حالا سازنده رؤیاها و مقایسههای مخرباند.
این روزها بلاگرها دیگر چهرههایی دور از دسترس نیستند؛ آنها هر روز و هر ساعت با ما حرف میزنند، از روتین صبحگاهیشان میگویند، غذایشان را نشان میدهند، پشت تریبون خود مردم را هدایت میکنند تبدیل به الگو میشوند و صورت زندگی خود را به اشتراک میگذارند.
این نزدیکی مجازی، نوعی وابستگی روانی ایجاد میکند که در مواردی از رابطه با یک دوست واقعی هم قویتر است بلاگرهای کتابخوان، معلمان روانشناسی، مادران فعال در زمینه فرزندپروری یا حتی ورزشکاران الهامبخش، گاهی خلأهایی را پر میکنند که آموزش رسمی به آن نپرداخته؛ آنها میتوانند انگیزهبخش باشند، مخاطب را به سمت رشد فردی سوق دهند یا باعث شناخت بهتر خودش شوند؛ اما چالش اصلی، جایی شروع میشود که مخاطب، تصویر زندگی بلاگرهای روزمره را با واقعیت زندگی خود مقایسه میکند و از صحبت های فردی تاثیر میپذیرد و اظهار نظرهای غیر کارشناسی فردی را گوش میدهد که هیچ تخصصی ندارد.
روانشناسان این پدیده را مقایسهگری مزمن مینامند؛ حالتی که در آن فرد، پیوسته خود را در سطحی پایینتر از دیگران میبیند.
یکروی سکه انگیزه و امید روی دیگر زندگی زیر فشار خوشبختی دیگران
روانشناسان اصطلاحی تحت عنوان مقایسهگری سمی دارند، این موضوع زمانی اتفاق میافتد که فرد، بدون آگاهی، زندگی خود را با نسخه ویراسته و تزئینشده دیگران مقایسه میکند؛ بلاگری که در کافه لوکس صبحانه میخورد، یا با همسرش ولنتاین میگیرد، ممکن است واقعاً خوشحال نباشد؛ اما مخاطب از پشت صحنه این موارد اطلاعاتی ندارد و فقط میبیند و رنج میبرد و حسرت میخورد.
این روزها کمتر بلاگری بدون فیلتر ظاهر میشود؛ نرمافزارهای زیباسازی چهره، بدن، نورپردازی صحنه و تدوین حرفهای، واقعیتی فریبنده و دستکاریشده میسازنند اما ذهن مخاطب این فریب را نمیبیند؛ او خودش را با نسخهای غیرواقعی از دیگری مقایسه میکند.
صحبت های بلاگری که یک ماه بعد از سفر خارجی لاکچری خود طلاق میگرد و اعتراف میکند که هیچکدام در جریان زندگی شخصی و دعواهای او و همسرش در مسافرت نبودهاند و شاهد عاشقانه ای دروغین بودهاند گواه آن است که تمامی آن رفتارهای عاشقانه و سبدهای گل نمایشی فریبنده برای ویو، لایک و کامنت بوده است.
ماجرا زمانی عجیب میشود که یک بلاگر در پاسخ به سوالم درباره اینکه در ماه چقدر هزینه سبد گل میکند میگوید برای هیچکدام هزینه ای نمیکند چون یا تبلیغ است یا اجاره ای این بلاگر میگوید گاهی برای مراسم های بزرگ مثل تولد یا ولنتاین سبد گلی را در قبال یک تگ استوری اجاره میکند و پس از گرقتن فیلم و عکس آنرا پس میدهد.
نوجوانان؛ قربانیان خاموش اینستاگرام و تیکتاک
نوجوانانی که هنوز در مرحله شکلگیری شخصیت هستند، بیش از همه تحت تأثیر بلاگرها قرار میگیرند. الگوبرداری بیفکر از سبک گفتار، مصرفگرایی، جراحیهای زیبایی یا روابط بیثبات، نسلی سردرگم و بیپشتوانه میسازد.
پژوهشهای مؤسسه Yale (۲۰۲۳) نشان میدهد نوجوانانی که روزانه بیش از ۳ ساعت محتوا از بلاگرها مصرف میکنند، ۴ برابر بیشتر در معرض اختلالات اضطرابی از جمله اختلال تصویر بدن (Body Dysmorphia)،افسردگی پنهان، عقدهی فقر و بیعرضگی درونیشده، فومو (ترس از عقبماندن از زندگی دیگران) قرار دارند.
وقتی کودکی ۱۰ ساله به جای معلم یا والدین، از یک ولاگر آرایشی یاد میگیرد که زیبایی مهمترین ارزش است، یا نوجوانی با دیدن روابط عاشقانه ، ولخرجیها و «بچه پولدار بازی» بعضی بلاگرها احساس بیارزشی میکند، یعنی جامعه با شیب تندی به سمت افسردگی یا فراموشی ارزش ها است.
بلاگرها، قربانی یا مسئول؟
البته بسیاری از بلاگرها هم در این گرداب گم شدهاند؛ فشار برای تولید محتوا، رقابت برای دیدهشدن، و وابستگی مالی به تبلیغات باعث میشود آنها هم به نوعی گرفتار اضطراب دائمی باشند، آنها حتی برای تبلیغ از فرزندان خود را هم وارد بازی میکنند روزی با زایمان زودرس در تاریخ رند با جان آنها بازی میکنند و روزی دیگر رای تبلیغ کودکان خود را مجبور به اجرای نمایش مقابل دوربین میکنند و به جای آنکه فرزندان خردسال در دنیای خود باشند مجبور به کار برای ارمغان آوردن لایک و ویو برای پیج والدینشان هستند.
اما آیا این باعث میشود از مسئولیت اجتماعی بلاگرهاچشمپوشی کنیم؟ قطعاً نه، بسیاری از بلاگرها با دریافت پولهای کلان، محصولات بیکیفیت، قرصهای غیرمجاز، عملهای زیبایی مشکوک یا حتی سبکهای زندگی مصرفزده را تبلیغ میکنند وقتی از یک بلاگر پرسیدیم آیا قرص های لاغری در روند کاهش وزن او تاثیر داشته است یا خیر ؟ با خنده ای گفت اصلا از آن قرص ها مصرف نکرده و اسکرین شات های رضایت محصول را نیز به او داده اند تا تبلیغ کند و جالبتر زمانی شد که از او پرسیدم پس چرا اعلام کردی قرص ها را مصرف کردهای و گفت این روش کار است.
بازی با جان دیگران برای چند تبلیغ
این تبلیغات در جامعهای که درگیر مشکلات اقتصادی و روانی است، نمک روی زخم مردم است در بسیاری از کشورها، تبلیغات فریبنده یا ترویج سبک زندگی مضر توسط اینفلوئنسرها و بلاگرها مشمول محدودیتهای قانونی است. اما در ایران، هنوز قانون شفافی درباره مسئولیت اجتماعی یا حقوقی بلاگرها وجود ندارد و نه نظام مجوز شفافی هست، نه نظارت جدی ؛ که نتیجه این موضوع، بازار پر از محتوای فریبنده، تأثیر روانی بیمحابا و نسل جوانی است که زیر بار مقایسه، دروغ و نمایش له میشود.
نگاه جامعهشناختی به تأثیر اینستاگرام بر سبک زندگی کودکان، نوجوانان و خانوادهها
سحر پهلوان نشان فوق دکتری روان شناسی و استاد دانشگاه در گفتگو با خبرنگار سایت دیدهبان ایران؛ به بررسی تأثیر اینستاگرام بر سبک زندگی کودکان، نوجوانان و خانوادهها پرداخت و گفت: از چند جهت میتوان به این موضوع پرداخت. در مرحله اول، وقتی صحبت از "دهکده جهانی" میشود، یکی از مهمترین ابزارهای این دهکده اینترنت است. در این میان، فضای اینستاگرام یکی از پرکاربردترین و تأثیرگذارترین پلتفرمهاست. ما باید بپذیریم که این تغییر تکنولوژی، هم جنبههای مثبت دارد و هم جنبههای منفی. از جنبههای مثبت آن، آشنایی با سبک زندگی، افکار، تغذیه، پوشش، پیشرفتها و نوع نگاه جوامع مختلف است. اما روی دیگر این سکه، آسیبهایی است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
وی در ادامه افزود:ما در جامعهای زندگی میکنیم که دارای بستری از ارزشهای اعتقادی و فرهنگی خاص خود است. یعنی در حالی که نیمنگاهی به جوامع مدرن داریم، اما فضای سنتی در بسیاری از خانوادههای ایرانی هنوز هم پایدار است؛ و به نظر من، این پایبندی کاملاً درست و ارزشمند است.
این روانشناس اجتماعی با اشاره به تأثیرات فضای مجازی در دوران کودکی گفت:ماجرا از دوره کودکی آغاز میشود. مادری ممکن است در اینستاگرام ببیند که برای تولد فرزندان دیگران تم خاصی دارند، از تنپوشهای عروسکی استفاده میشود، دیجی دعوت میکنند و هزینههای گزافی صرف میشود. اینها باعث میشود تا مفهوم اصلی تولد که باید شادی کودک و آموزش مفاهیم مثبت باشد، جای خود را به نمایش و تجمل بدهد. در حالی که میشود با یک فضای ساده و صمیمی، احساس و هیجان خوبی را برای کودک ایجاد کرد. ما حتی میبینیم که برخی بازیگران و فوتبالیستها برای فرزندانشان تولدهای بسیار سادهای میگیرند.
او سپس به دوره نوجوانی اشاره کرد و اظهار کرد :در این دوره، نوجوان به دنبال هویتیابی است. جذب گروههای موسیقی، بهویژه گروههای کرهای، باعث شده که بچهها طبق ساعت کرهای بیدار شوند، غذای کرهای بخورند و لباسهای مشابه بپوشند. در این بین، بسیاری از کودکان، نوجوانان و حتی بزرگترها سواد رسانهای لازم را ندارند و نمیدانند که اطلاعاتی که میبینند تا چه حد واقعیت دارد.
چالش های اینستاگرامی در دوران تشکیل هویت نوجوان
پهلوان نشان ادامه داد:وقتی نوجوان در حال شکلگیری هویت خود است و محتواهایی مانند سبک غذا، پوشش یا آزادیهای جوامع دیگر را میبیند، این سؤال در ذهنش شکل میگیرد که "چرا من نه؟" در حالی که هیچ درکی از تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی ندارد. او ممکن است از دیدن نوجوانی که در اینستاگرام با پدر یا مادرش قلیان میکشد، یا دابسمش میگیرد، یا چالشهایی مانند "با من آماده شو برای مدرسه" شرکت میکند، تصور کند که در حال محروم شدن از آزادیهایی است که دیگران دارند. این باعث میشود که فشارهایی را بر خانواده برای تغییر محیط آموزشی وارد کند، بیآنکه بداند آیا این فضا با فرهنگ خانوادگیاش همخوانی دارد یا خیر.
او با تأکید بر تأثیر مخرب بلاگرهای بیتخصص گفت: ما در معرض محتواهایی هستیم که توسط افرادی تولید میشود که در زندگی شخصی و حرفهای موفق نبودند، تحصیلات عالی ندارند اما شروع به دادن توصیههای روانشناسانه میکنند. عباراتی مانند "آدمهای سمی را حذف کن"، "بلاک کن"، "هیچکس حق نداره ازت فلان انتظار رو داشته باشه" باعث تضعیف مفاهیمی مثل تابآوری، تحمل ابهام و حل مسئله میشود. این توصیهها حتی میتوانند زندگی زناشویی یا روابط والد-فرزندی را دچار بحران کنند.
تجویز نسخه کنسل توسط بلاگرهای بی تخصص
این روانشناس گفت: این بلاگرها از تکنیکهای تبلیغاتی و نفوذ کلام بهخوبی استفاده میکنند. آنها با زبان رسا و مثالهای ملموس، حرفهایشان را باورپذیر میکنند. همین باورپذیری میتواند باعث شود که یک فرد بلافاصله بهمحض دیدن یک نشانه در رابطهاش، تصمیم به قطع رابطه بگیرد. یا تفکرات نادرستی مانند اینکه "اگر برای من گل نخرید، اگر کادو نگرفتی، پس کنسل" را رواج دهند. در این فضا، حتی آشناییهای دوستی بدون شناخت یا فرصتهای مجدد بیمنطق بهصورت احساسی تبلیغ میشوند، بدون آنکه هیچ بررسی یا آسیبشناسی واقعی انجام شود.
او با بیان اینکه وقتی دقیقتر میشویم در زندگی شخصی این بلاگرها، حتی از طریق فضاهایی که افشاگری بیشتری دارند و اطلاعات بیشتری راجع به این افراد داریم، میبینیم که این فقط روبنای یک ساختمان زیباست گفت: اما وقتی وارد این ساختمان میشویم، ممکن است آن کهنه بودن، ترکها و شکستها بیشتر دیده شوند. به نوجوانان توصیه میکنیم که وقتی از آنها سوال میکنیم که دوست دارید در آینده چه شغلی داشته باشید، برخی از آنها میگویند بلاگر. چرا که این شغل را راحتترین راه میبینند که هم سرگرمکننده است و هم میتواند درآمد بالایی داشته باشد. اما ما با این چالش روبرو میشویم که به نوجوانان بگوییم در انتخاب رشته و شغل باید ارزشهای اجتماعی و جایگاه خود را در نظر بگیرند.
او در ادامه گفت: درست است که میگوییم برای مردم زندگی نمیکنیم، ولی در واقع داریم با مردم زندگی میکنیم. این خیلی جمله مهمی است. باید شغلی را انتخاب کنیم که در عین حال که جایگاه اجتماعی مطلوب برای ما ایجاد کند، درآمد با ثباتی هم داشته باشد. در بلاگری این ثبات وجود ندارد. پیجها ممکن است از دست بروند، اسپانسرها ممکن است نباشند، و این افراد ممکن است روزی منفور شوند. اینها مسائلی هستند که باید در آموزشها به نوجوانان و کودکان گوشزد کنیم که آیا تاب و تحمل شنیدن انتقادهای نابجا را دارند یا نه. فضای بلاگری به شدت با این مسائل درگیر است.
پهلوان نشان افزود: دنبال کردن چنین صفحاتی در واقع مهر تاییدی بر این رفتارها میزند. اگر ما از این فضا آسیب میبینیم، باید متوجه شویم که چه فشارهایی به کودکان و نوجوانان وارد میشود و چقدر انتظارات غیرمنطقی ایجاد میکند که روابط ما را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین نباید این صفحات را دنبال کرد. در حقیقت، این افراد هم به عنوان بلاگر، یک سری اسپانسر دارند که هزینههایشان را تأمین میکنند. حتی در موفقترین حالت، آنها هزینهای برای تبلیغاتی که میکنند نمیپردازند.
او تأکید کرد: برای مقابله با این فضا، باید به کودکان و نوجوانان سواد رسانهای بیاموزیم. باید یاد بدهیم که هر چیزی را از هر کسی قبول نکنند. مثلاً وقتی کسی نسخهای برای آنها تجویز میکند، باید از خودشان بپرسند که صلاحیت این فرد چیست و چطور میتوانند تشخیص دهند که نسخهاش برای آنها مناسب است.
تشکیل انتظارات غیرمنطقی توسط بلاگرها
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: یکی از نکات مهم این است که باید ببینیم نیازهای واقعی خود را در زندگی، مانند هدیه گرفتن یا جشن تولدها، از چه زاویهای میبینیم. آیا اگر برایمان گل خریدند یا خریداری نکردند، این برای ما اهمیت دارد؟ این مسائل در فضای بلاگری گاهی با انتظارات غیرمنطقی شکل میگیرد که باعث میشود کودک یا نوجوان در آینده انتظاراتی غیرواقعی از دیگران داشته باشد.
او افزود: در فضای بلاگری، به نوعی همهچیز به نمایش گذاشته میشود. اگر چیزی کم باشد، کنسل میشود. اگر ماشین فرد پراید باشد، دیگر جذابیتی ندارد. این باعث میشود که نوجوانان در روابط خود و در مناسبتها فقط به دنبال تطابق با آنچه در فضای بلاگری میبینند، باشند.
پهلوان نشان در نهایت گفت: ما باید به نوجوانان یاد بدهیم که هیچ شغلی بدون چالش و ریسک نیست. بلاگری به عنوان یک شغل میتواند دارای نوسانات و ریسکهای زیادی باشد. به همین دلیل باید در آموزشهای خود به نوجوانان توجه کنیم که به دنبال شغلی با ثبات و پایدار باشند و یاد بگیرند که در هر شرایطی، انتظارات غیرمنطقی و فشارهای اجتماعی را به درستی مدیریت کنند.
واقعیت این است که ما دیگر با رسانه روبهرو نیستیم، ما درون رسانه زندگی میکنیم. بلاگرها آمدهاند که بمانند، اما اگر ندانیم چه میبینیم، چرا میبینیم و چطور میبینیم، این فالوکردنها، ما را از خودمان دور میکند.
زندگی واقعی، پشت لنز نیست؛ کنار آدمهای واقعی، بدون فیلتر، بدون تدوین، با همهی فراز و فرودهایش زیباست.
منبع: دیده بان ایران