جزییات تجاوز ۷ مرد به دختر تهرانی/ متهمان بازداشت شدند
دختر ۱۵ ساله تهرانی پس از فرار از خانه مورد تجاوز گروهی قرار گرفت.

روزنامه هفت صبح نوشت: پریا در برخورد با امدادگران گفت:«حدود دو سالی میشود که پدر و مادرم از همدیگر جدا شدند و از همان موقع قرار شد که من و برادر ۹ سالهام با پدرمان زندگی کنیم. اما پدرم هم به تنهایی از پس مراقبت از ما برنمیآمد و برای کارهای روزمره زندگیمان از مادربزرگمان یعنی مادر خودش کمک میگرفت.
مادربزرگم زنی مسن و بیحوصله است و هر شب با غرولند و گلایه از ما به پدرمان شکایت میکرد. پدرم هم میگفت عرصه زندگی بر جانش تنگ شده است و هر بار که احساس میکند نافرمانی یا خطایی از من سر زده به شدت کتکم میزند. من از این وضعیت خسته شدهام و دیگر دلم نمیخواهد در این خانه به این وضع زندگی ادامه دهم.»
امدادگران اورژانس اجتماعی گفتههای پریا را مورد صحت سنجی قرار دادند و بالاخره به این نتیجه رسیدند که پریا بدسرپرست است. با اثبات این موضوع که پدر پریا توانایی نگهداری از او را ندارد، این دختر ۱۵ ساله تحت سرپرستی بهزیستی درآمد و برای ادامه زندگی به یکی از مراکز بهزیستی منتقل شد.
پریا مدتی در آن مرکز زندگی میکرد تا اینکه از آنجا هم فرار کرد و زمانی که از بهزیستی بیرون رفت در حال پرسه زنی در خیابان بود. او بیهدف مقابل یک مسجد ایستاده بود و به رفت و آمد مردم زل زده بود که در همان حال یک جوان سوءاستفادهگر پریا را تحت نظر قرار داد و به او نزدیک شد.
این مرد جوان به نام شاهرخ با پریا طرح دوستی ریخت و به او گفت میتواند در خانهاش به پریا جا و مکان دهد. پریا هم که دید او از در دوستی و رفاقت وارد شده به او اطمینان کرد و همراهش به خانه رفت. شاهرخ با پریا رابطه جنسی برقرار کرد و یکی دو روز بعد از او خواست که چند ساعتی نزد یکی از دوستانش بماند تا او برای کاری برود و برگردد. غافل از اینکه شاهرخ با همدستی دوستش نقشه سیاه تجاوز به پریا را طراحی کرده بودند. زمانی که پریا با دوست شاهرخ تنها شد به نیت شوم او پی برد و خیلی سریع از خانه آن مرد فرار کرد.
تجاوز گروهی
پریا بعدا تعریف کرده و گفت:«وقتی شاهرخ از خانه دوستش خارج شد متوجه نگاههای چندش آور دوستش شدم.او قصد داشت به من نزدیک شود اما من خیلی سریع از آنجا بیرون دویدم و فرار کردم.بعد به شاهرخ زنگ زدم و گفتم که دوستت قصد آزار و اذیت من را داشت.
احساس کردم شاهرخ از شنیدن این حرف من با اینکه حالم خیلی بد بود و ترسیده بودم؛چندان تعجب نکرد. توقع داشتم ناراحت شود اما خیلی عادی برخورد کرد و من از این رفتارش خیلی ناراحت شدم و گفتم دیگر به خانهات نمیآیم.در خیابانها سرگردان بودم که تصمیم گرفتم بار دیگر به خانه پدرم بروم.»
پریا به خانه پدری خود رفت اما شاهرخ دست بردار نبود و باز هم در تماس با او سعی کرد که دختر نوجوان را فریب دهد.در حالی که این بار نقشه هولناکتری در انتظار پریا بود. پریا در توضیح تماس دوباره شاهرخ گفته بود:«وقتی به خانه پدرم رسیدم باز هم شاهرخ به من زنگ زد و گفت تو اشتباه میکنی، من در جریان نیت دوستم نبودم.
نمیدانم او چه قصدی داشته و اگر مطمئن شوم حتما حسابش را میرسم. شاهرخ با چرب زبانی من را قانع کرد که بار دیگر به دیدار او بروم. برای همین من با او قرار گذاشتم و پنهان از پدرم از خانه بیرون رفته و سر قرار با شاهرخ رفتم.شاهرخ به بهانه بیرون رفتن من را به باغی در حاشیه شهر برد و آنجا به همراه چند نفر از دوستانش هفت نفری به من تجاوز کردند.»
شکایت بهزیستی
پریا با حال وخیم به بیمارستان منتقل شد و اقدام به طرح شکایت از شاهرخ و دوستانش کرد اما وقتی پدرش موضوع را فهمید شکایت را پس گرفت و به هر هفت نفر رضایت داد.در همین حال مسئولان بهزیستی هنوز پیگیر سرنوشت پریا بودند و زمانی که متوجه شدند این دختر در بیمارستان است بالای سر او آمدند. این بار بهزیستی با طرح شکایتی از آن هفت نفر مدعی رسیدگی به پرونده شد و در گزارش شکایت خود اظهار کرد که این دختر نوجوان تحت سرپرستی بهزیستی بوده و باید به این شکایت رسیدگی شود.
همچنین خواستار سلب حضانت دائمی از پدر پریا شدند. به این ترتیب رسیدگی به پرونده در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران آغاز شد.در حالی که شاهرخ و تعدادی از دوستانش شناسایی و بازداشت شدهاند تحقیقات در این پرونده برای طی روال قانونی ادامه دارد.