کد خبر: 108286
A

فائزه هاشمی: انتخاب جانشین برای آیت‌الله خامنه‌ای ربطی به این انتخابات ندارد/ اصلاح‌طلبان دشمنی بیشتری با من دارند تا اصولگرایان/ آمار کشته‌های سوریه در این ۱۰ سال بیشتر از آمار کشته‌های فلسطینی‌ها در یک قرن اخیر است

فعال سیاسی حوزه زنان گفت: من این انتخابات را از انتخابات‌های دیگر مهمتر نمی‌بینم. به نظرم این انتخابات هم یک انتخابات است مثل بقیه و به نظر من، جانشینی آیت‌الله خامنه‌ای یا آقای خامنه‌ای به این انتخابات ربطی ندارد. چون رهبری یک مسیر دارد و ریاست‌جمهوری مسیر دیگری و من متوجه ارتباط این‌ها با همدیگر نمی‌شوم. ضمن این که حالا ولایت فقیه بخواهد موروثی شود یا نشود هم اصلا قابل پیش‌بینی نیست و نمی‌دانیم. من از جایی شنیده‌ام که قرار است یک کمیته‌ای سه نفره برای رهبری تصمیم بگیرد.

فائزه هاشمی:  انتخاب جانشین برای آیت‌الله خامنه‌ای ربطی به این انتخابات ندارد/  اصلاح‌طلبان دشمنی بیشتری با من دارند تا اصولگرایان/ آمار کشته‌های سوریه در این  ۱۰ سال بیشتر از آمار کشته‌های فلسطینی‌ها در یک قرن اخیر است

به گزارش دیده بان ایران؛ فائزه هاشمی، فرزند آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، به تحلیل شرایط انتخابات پرداخت است  محور این گفت وگو انتخابات سیزدهم بود . 

بنابر گزارش دیده بان ایران؛ مشروح این گفت و گو در پی می آید: 

**من فکر می‌کنم اتفاقا شرکت نکردن مردم، یعنی حذف یک جمعیتی که به اصولگراها رای نخواهند داد و این باب میل آن‌ها است. به این دلیل که اگر آن جمعیت بیاید، آن‌ها انتخاب نمی‌شوند. مثل دوره قبل که آقای روحانی برنده شد و قبل از آن که آقای خاتمی انتخاب شد. ولی این که آقای کدخدایی گفته‌اند که مشروعیت انتخابات را زیر سئوال نمی‌برد، به نظر من حرف درستی است؛ چون در انتخابات مردم باید انتخاب کنند که رای بدهند یا ندهند. اگر نیایند، انتخابات از لحاظ قانونی مشکلی پیدا نمی‌کند؛ هر چند که یک نامزد با رای کمی پیروز شود. اما به نظر من «مشروعیت نظام» زیر سئوال می‌رود؛ چون کسانی که نمی‌آیند رای دهند، اعتراضی دارند و با رای ندادن می‌خواهند چیزی را بیان کنند. اگر درصد شرکت‌کنندگان ناچیز باشد، معنایش این است که مجموعه‌ای که نیامده‌اند رای بدهند، یک مشکلاتی دارند و اعتراضاتی هست که به نتیجه نرسیده‌ است و دیگر صندوق انتخابات را مهم نمی‌دانند که بتواند آن‌ها را به نتیجه برساند و رای اکثریت حاکم شود و آنچه اکثریت می‌خواهند اتفاق بیفتد. اگر رای و نظر مردم برای حکومت مهم باشد، یک چیزهایی باید تغییر کند. دلیل این که مردم نیامده‌اند رای بدهند این است که دنبال تغییر هستند، و با رای ندادنشان می‌خواهند چیزی را نشان دهند. اما اگر گردانندگان نظام برایشان مهم باشد، باید بدانند که خیلی چیزها در سیستم ممکن است زیر سئوال برود.

** اصلاح‌طلبان بر سر قدرت مناقشه ندارند؛ کاش که مناقشه داشتند. آن‌ها دنبال بقا هستند، آن هم با ضعیفترین شرایط. یعنی مرتب امتیاز می‌دهند و همراه می‌شوند، بدون این که امتیازی بگیرند. دنبال قدرت نیستند. دنبال ماندن در همان شرایطند و به صورت کامل همراه شده‌اند.

**در مورد این که سال‌ها است مردم ایران نماینده‌ای در قدرت ندارند، این حرف را من قبول ندارم؛ چون اتفاقا هر دفعه انتخاباتی برگزار شده است، به هر حال نمایندگان مردم در مجلس در شورای شهر و ریاست جمهوری یا خبرگان رهبری رفته‌اند، ولی در این چهار سال اخیر بعد از رفتن بابا است -که نبودن ایشان این قدر به نظر من موثر بوده- اصلاحات یک جوری مسیرش را گم کرده است. در چهار سال اخیر است که نمایندگان ملت یا پایگاه اصلاحات ارتباطشان با مردم را قطع یا خیلی کمرنگ کرده‌اند و به آن مطالبات توجه ندارند و متاسفانه سعی کرده‌اند مسیر دیگری را بروند: دور شدن از مردم و نزدیک شدن به حاکمیت.

**من یک جوری اصلاحات به طرف بن‌بست را می‌بینم؛ یعنی احساس می‌کنم هر کس، هر تلاشی می‌کند که به اصلاحات لازم برای تغییراتی که نیاز است برسد، برای حکمرانی و حکومتداری، برای حقوق مردم، برای توسعه اقتصادی، برای مدیریت و خیلی چیزهای دیگر، آن اصلاحات کم‌کم دارد به بن بست می‌رسد وگرنه انسداد سیاسی را لفظ خیلی مناسبی برای این قضیه نمی‌دانم. ولی اتفاقا همین رای ندادن معنی‌اش این است کسانی که نمی‌خواهند رای بدهند، دارند می‌بینند که اصلاحات انگار دارد به بن‌بست می‌رسد. هرچه مردم تلاش می‌کنند، آن اتفاقی که باید بیفتد، حتی یک درصد کوچک، هم نمی‌افتد.

**من این انتخابات را از انتخابات‌های دیگر مهمتر نمی‌بینم. به نظرم این انتخابات هم یک انتخابات است مثل بقیه و به نظر من، جانشینی آیت‌الله خامنه‌ای یا آقای خامنه‌ای به این انتخابات ربطی ندارد. چون رهبری یک مسیر دارد و ریاست‌جمهوری مسیر دیگری و من متوجه ارتباط این‌ها با همدیگر نمی‌شوم. ضمن این که حالا ولایت فقیه بخواهد موروثی شود یا نشود هم اصلا قابل پیش‌بینی نیست و نمی‌دانیم. من از جایی شنیده‌ام که قرار است یک کمیته‌ای سه نفره برای رهبری تصمیم بگیرد؛ در صورت نیاز به جانشینی. ولی معنی آن این نیست که هر کسی الان رئیس‌جمهور شود، بر فرض اگر آقای رئیسی الان رئیس‌جمهور شود، قرار است در آینده رهبر شود. ممکن است این اتفاق بیفتد ولی این که حالا حتما اینطور باید باشد و این لازمه آن قضیه است، این ارتباط را خیلی نمی‌بینم. بحث‌هایی هم که اینجا مطرح است، خیلی این نکات را این گونه برجسته نکرده است.

**تغییر قانون اساسی هم بعد از بازنگری که در سال ۱۳۶۸ یعنی ۱۰ سال بعد از انقلاب انجام شد، خیلی سخت شده است. یعنی همه چیز آن منوط به نظر رهبر است. ایشان باید موافقت بکنند. ایشان کمیته آن را مشخص می‌کنند. ایشان باید موضوعات را مشخص کنند. این که چه چیزهایی بعد از این که کمیته بررسی کرد تغییر کند، باز ایشان باید تایید بکنند و بعد به همه‌پرسی و رای مردم می‌گذارند. شواهدی وجود ندارد که نهاد رهبری در آینده هم ادامه پیدا نکند. این که آیا این نظام می‌تواند به کار خود ادامه بدهد، بله به نظرم من می‌تواند. چرا که ایران پر از پول است و از در و دیوارش پول می‌ریزد و تا زمانی که پول وجود دارد، این نظام و سیستم می‌تواند به کار خود ادامه دهد.

**ما الان مدیر درست و حسابی خیلی کمتر داریم. مدیران باعرضه و متخصص و کارشناس ما، استثنا هستند و در مورد سپاه همانطور که شما هم گفتید همین است. متاسفانه الان تقریبا می‌توانیم بگوییم که همه چیز یک جوری آخرش به سپاه برمی‌گردد و آن‌ها هستند که هم در اقتصاد، هم در مسائل اجتماعی و هم در مسائل سیاسی و قوه قضائیه و برخورد با سیاسیون و در هر موضوعی، رد پایشان هست. این هم برخلاف قانون اساسی است و هم بر خلاف تمام سیستم‌هایی که باید می‌بود و الان نیست.  اصلا یکی از دلایلی هم که باز این مشکلات معضلات و سوء مدیریت‌ها هست، دخالت‌های خود سپاه در موضوعات است که نمی‌گذارد موارد از کانال اصلی و حقیقی خود به جریان بیفتد.

**اولویت، اصل میدان به جای دیپلماسی است. متاسفانه الان سال‌ها است که سیاست خارجی ما به یک سیاست تهاجمی تبدیل شده است تا سیاستی همراه با تعامل سازنده، همه‌جانبه و بر اساس اصول حقوق بین المللی با سایر کشورها. البته من همه تقصیر را هم نمی‌توانم گردن سپاه بیندازم. در خصوص خراب شدن روابط ایران با عربستان، به نظرم این کم‌کاری در خود دولت هم بود و آن تلاشی که باید برای این قضیه صورت می‌گرفت، به خصوص آن موقع که بابا هنوز در قید حیات بود، انجام نشد. در واقع یک جوری در این موضوع فرصت‌سوزی شد. حالا خوشبختانه یک گفت‌وگویی آغاز شده است. به چه نتیجه‌ای برسد نمی‌دانم ولی احتمال می‌دهم اگر خود اصولگرایان ریاست‌جمهوری را به دست بگیرند که البته خواهند گرفت، با شرایط فعلی شاید آن قضیه هم حل شود. چون یکی از مشکلات ما این است که چه کسی می‌خواهد چه کاری را انجام دهد و به نام چه کسی تمام شود. به نام دولت تمام شود، به نام اصلاح طلبان تمام شود، به نام آن بخش اصولگرای حاکمیت تمام می‌شود، خیلی از موانعی که می‌گذراند، به این چیزها برمی‌گردد. آقای ترقی یک وقتی گفته بود که اگر قرار است مذاکره با آمریکا صورت بگیرد، این کار اصولگرایان است. شاید حالا به سمتی بروند که موضوع روابط را با عربستان حل کنند. زیرا این مهم است. 

**تجربه نشان داده است که ما معمولا جایی که تحت فشار قرار بگیریم، تا حدودی رفتارهایمان را اصلاح می‌کنیم. مسائلی که در خصوص برجام وجود دارد و گفت‌وگوهایی که برای برگشت آمریکا به برجام دارد اتفاق می‌افتد، این هم در همان چارچوب می‌تواند حل‌وفصل شود. اعتقادم این است که جاهایی که فشار بین‌المللی زیاد شود و آثارش روی ایران، خود را نشان بدهد، ما تغییر سیاست داده‌ایم؛ ولی این که فکر کنید در حالت عادی این اتفاق می‌افتد، من خیلی امید ندارم. شما باید بپذیرید که یک شرایط نابهنجاری وجود دارد که بعد تصمیم بگیرید که تغییر سیاست بدهید. شما سخنرانی اکثر این مقامات را که ببینید جوری سخنرانی می‌کنند که انگار اینجا الان گل و بلبل است، ما همینطور در اوج قدرت و رشد و توسعه و پیشرفت و اخلاق و فرهنگ و همه چیز هستیم و دنیا دارد سقوط می‌کند، کشورهای توسعه یافته مشکلات عدیده دارند و ما در اوج هستیم و آن‌ها همه در پایین. بنابراین اگر این دید را قبول داشته باشند که دیگر خیلی دلیلی برای این که بخواهند سیاست‌ها را تغییر بدهند، باقی نمی‌ماند.

**اسرائیل غاصب؛ متجاوز و جنایتکار است. من در مورد غصب فلسطین بگویم. ما تاریخ را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم چقدر بخش‌هایی از ایران گرفته شده، مثلا در قرارداد ترکمنچای، قرارداد گلستان و جنگ‌های مختلف وگرنه ایران که به این اندازه نبوده است. یا الان می‌بینیم که روسیه شبه جزیره کریمه را یک جوری غصب کرده است. حالا ما اگر روی غصب سرزمین این قدر حساسیت داریم، چطور می‌توانیم با روسیه اینقدر خوب باشیم و آنجا برای ما مهم نباشد ولی اینجا برای ما خیلی مهم باشد. می‌گویند اینجا مسلمانان هستند. من یک سئوال می‌خواهم بپرسم: آمار کشته‌های سوریه بعد از این بهار عربی و برای حفظ بشار اسد که در سوریه که اول به عنوان مستشار آنجا بودیم و بعد به عنوان مدافعان حرم آنجا بودیم، چقدر است؟ آنجا انگشت اتهام به سمت ما کم نیست که الان به آن کاری ندارم. خودمان هم این‌ها را قبول کردیم و اعلام رسمی هم داشتیم.

**اگر ما آمار کشته‌های سوریه را در این کمتر از ۱۰ سال نگاه بکنیم خیلی بیشتر از آمار کشته‌های فلسطینی‌ها در طول یک قرن اخیر در نتیجه تجاوز و غصب و اشغال سرزمین فلسطینی‌ها و جنایت‌های اسرائیل است. اگر مسلمان‌کشی بد است پس چطور ما توانسته‌ایم در جایی قرار بگیریم که این همه مسلمانان سوری کشته شده‌اند؟ یعنی ما یک جوری دچار تناقض‌هایی هستیم. این سیاست حمایت از مردم فلسطین یا غصب سرزمین فلسطین خیلی به دل من نمی‌نشیند زیرا اگر ما بخواهیم با ظلم و جنایت مقابله کنیم، باید خودمان عملکرد خوبی داشته باشیم که بتوانیم آنجا حرفی برای گفتن داشته باشیم. ما خودمان عملکردمان خراب است. ما خودمان اوضاعمان خرا‌بتر از اسرائیل است؛ در اتهاماتی که به ما وارد است در همراهی با کشته شدن سوری‌ها یا اتفاقاتی که در یمن افتاده است.

**اگر ما بخواهیم از حقوق فلسطینی‌های سنی دفاع کنیم، چرا اول به حقوق سنی‌های داخل ایران خودمان نمی‌پردازیم؟ آن‌ها در این کشور حقوق برابر ندارند. من نمی‌فهمم چرا با این وصف ما باید این سیاست را دنبال کنیم و فکر می‌کنم ما داریم روزبه‌روز شرایط فلسطین را هم بدتر می‌کنیم. یاسر عرفات در فلسطین شخصیت کمی نبود. او به طرف صلح رفت اما ما حتی یاسر عرفات را هم کنار گذاشتیم و کاسه داغتر از آش شدیم و با حمایت از جهاد اسلامی و حماس، سیاست‌ها را به سمت دیگر بردیم. این‌ها به نظر من با هم نمی‌خواند. برایم قابل قبول نیست که سیاست‌هایی که ما در رابطه با فلسطین و اسرائیل داریم، سیاست‌هایی صادقانه‌ و واقعا برای مبارزه با ظلم و جنایت است. در طول تاریخ این همه کشورها تجزیه شده‌اند، در هم ادغام شده‌اند و این همه حساسیت وجود نداشته است. من فکر می‌کنم در حال حاضر اگر واقعا دل ما برای مردم فلسطین می‌سوزد، باید به سمت دو کشور رفت. الان سیاست‌های جهانی را هم که نگاه می‌کنیم، هم کشورهای مسلمان، هم سازمان ملل و هم دیگر کشورها تاکید می‌کنند از این فرصت آتش‌بس برای رفتن به سمت پدید آوردن دو کشور فلسطین و اسرائیل که بتوانند در کنار همدیگر زندگی کنند، استفاده کنیم. الان بیشتر از ۷۰ سال است که دارند می‌جنگند. خب چه شد؟ به کجا رسیدند؟ نمی‌شود هر چیزی را برای بارها و بارها و بارها آزمایش کرد. البته این به شرطی محقق می‌شود که غربی‌ها هم روی اسرائیل فشار بیاورند تا این قضیه بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ را جدی بگیرد و به نتیجه برساند تا آن اتفاق تشکیل دو کشور رخ دهد.

**من فکر نمی‌کنم جمهوری اسلامی از فلسطین چیزی بخواهد. چون ما مرتب داریم آنجا چیزهایی را می‌دهیم و خرج می‌کنیم و از قضیه فلسطین چیزی به ما نمی‌رسد. ولی یک چیزهایی انگار هویت جمهوری اسلامی شده است. مرغ یک پا دارد. اگر انگار ما آن‌ها را نداشته باشیم، جمهوری اسلامی نیستیم و ما برای حفظ هویت خودمان می‌خواهیم این سیاست را همانگونه دنبال کنیم وگرنه محمود عباس و قبل از آن یاسرعرفات، به هرحال این‌ها بیشتر دنبال این بودند که بتوانند صلح ایجاد بکنند و فلسطین را به سرانجام برسانند. به نظر من بیشتر هویت است و بیشتر مصرف داخلی دارد تا ما بتوانیم یک جوری همیشه در «وضعیت حساس کنونی» باشیم که بتوانیم این سیاست‌های امنیتی و این‌ها را ادامه بدهیم وگرنه هیچ دلیلی وجود ندارد. تا الان هم این قضیه برای ما منفعتی نداشته و فقط هزینه‌های ایران را بالا برده است. همانطور که رابطه نداشتن با آمریکا جزو هویت ما شده و ما بی هیچ دلیلی داریم روی این سیاست غلط هزینه می‌دهیم و کل سرنوشت مردم خودمان را روی این قضیه قربانی کردیم. تجارت و اقتصادمان را هم قربانی آن کردیم. موضوع فلسطین هم همین است.

**در مورد انتخابات سخت است پیش بینی شود که چه کسی می‌ماند و چه کسی رد صلاحیت می‌شود که در نهایت بدانیم رئیس جمهور آینده کیست. ۵۲ نفر از مقامات فعلی ثبت نام کرده‌اند. البته شورای نگهبان یک سری شرایط را تعریف کرد به صورت غیر قانونی که کسانی می‌توانند کاندیدای ریاست جمهوری باشند که وزیر بوده باشند استاندار بوده باشند، شهردار تهران یا کلان شهرها بوده باشند و از این شرایط گذاشت، خوب ممکن است بعضی از مقامات که این شرایط را نداشته‌اند رد صلاحیت بشوند.

**چند بار هم آقای کدخدایی در مصاحبه‌هایی که از ایشان پرسیدند گفتند نه خانم‌ها مشکل شرعی حقوقی، فقهی و قانونی ندارند و می‌توانند کاندیدا باشند خوب وقتی این شرایط را گذاشتند که حتما کاندیدای الان باید وزیر بوده باشد یا استاندار بوده باشد و یک سری مقامات را نام بردند خوب یکی باید بگوید آقای کدخدایی، شورای نگهبان، شماها گذاشتید زن‌ها وزیر بشوند، شماها گذاشتید زن‌ها استاندار بشوند و حتی آقای روحانی به وزارت کشورش گفت که چندتا خانم را به عنوان فرماندار منصوب شوند، این قدر اعتراض کردند برخی از علما که ادامه ندادند. در صورتی که ما در قرآن ملکه سبا را داریم که یک خانم است و قرآن این قدر از او تمجید کرده است و رئیس یک کشور بوده است چه برسد به فرماندار و استاندار. نه گذاشتند زن‌ها استاندار شوند و نه گذاشتند زن‌ها وزیر شوند حالا شرط گذاشته‌اند که کاندیدای ریاست جمهوری باید وزیر باشد.

**فکر می‌کنم گیر کردند در این قضیه که خانمی کاندیدا نشود و خوشبختانه خانم شجاعی کاندیدا شد و آمدند این شرایط را گذاشتند که اگر خانمی کاندیدا شد و شرایط غیر از وزیر داشت تایید نکنند. شنیدم که خانم وحید که شرایط وزارت را داشت می‌خواستند کاندیدا شوند که شاید به ایشان هم گفته‌اند نشوند که ناچار به تایید خانمی نشوند.

**با شرایط فعلی آقای لاریجانی تازه آمده‌اند، اما آقای رئیسی دو سال است که رئیس قوه قضائیه شده‌اند و در این مدت دارند برای انتخابات ریاست جمهوری کار می‌کند. اینقدر که آقای رئیسی سفر رفت، گفتگو کرد و حرف زد و حرف‌هایی زد که عمدتاً هم عملی نشد و بیشتر شعار بود تا واقعیت که برای ریاست جمهوری کار می‌کرد. تا اینجا طبق نظر سنجی‌ها به نظر می‌آید آقای رئیسی بالاتر است. البته آقای احمدی‌نژاد هم آرا خوبی دارد ولی احتمال می‌دهیم آقای احمدی‌نژاد هم تایید نشود.

**فکر می‌کنم با این شرایط انتخابات تبدیل شود به دو قطبی لاریجانی و رئیسی، و با شرایط فعلی به نظر نمی‌آید اصلاح‌طلبان کاندیدای جدی داشته باشند و آن کسانی که به اصلاح طلبان رای می‌دهند به نظر می‌آید پای صندوق‌های رای نروند. با این حساب بین آقای لاریجانی و آقای رئیسی به نظر می‌آید آقای رئیسی برنده است اما باز نمی‌شود قطعی گفت چون آقای لاریجانی وارد رقابت شده است.

**آینده سیاسی من مشخص است. وقتی تحمل تدریس مرا در دانشگاه ندارند، به من اجازه می‌دهند که وزیر شوم یا پستی بگیرم؟ نه، من اصلا آینده سیاسی برای خودم متصور نیستم، حتی اگراصلاح طلبان سرکار باشند. ضمن آن که اصلاح‌طلبان بیشتر دشمن هستند تا اصولگرایان. وقتی من به اصلاح‌طلبان انتقاد می‌کنم به خصوص به بی‌عملی‌شان در طول چهار سال گذشته الان از اصولگرایان دشمنی بیشتری با من دارند. البته حتما در جریان هستید آقای احمدی‌نژاد به من پیشنهاد معاون اولی داده بودند ولی خوب من نپذیرفتم هرچند ایشان تایید صلاحیت نخواهند شد که بخواهند معاون اولی را به من بدهند. آینده سیاسی از این نظر که به عنوان یک سیاست مدار اظهار نظر بکنم و فعالیت‌های اینگونه داشته باشم، من به عنوان سیاستمدار منتقد و اپوزوسیون فکر می‌کنم که من همینطور هستم و همین طور هم خواهم بود. این روند و این روش ادامه پیدا می‌کند.

**یک پیش بینی دیگری هم که دارم اگر خود اصولگرایان ریاست جمهوری را هم بگیرند و اگر یک آدم عاقل داشته باشند. اگر مثل دوره آقای احمدی‌نژاد بخواهد تکرار شود پیش‌بینی من درست از آب در نمی‌آید، اما اگر آقای لاریجانی انتخاب شود شاید اتفاقی بیفتد. چون به هر حال آقای رئیسی سوابقشان مشخص است و در قوه قضائیه هم در این دوسالی که بودند عملاً حرف زیاد بوده اما عمل نبوده و بیشتر شعار و نمایش بوده تا عمل. اگر اصولگرایان یک رئیس جمهور عاقل داشته باشند و آقای لاریجانی باشد خودشان همه این کارها را انجام می‌دهند، چون دیگر مهم نیست به نام کی تمام شود و می‌توانند شرایط کشور را به سمتی ببرند که دوباره محبوبیت به خودشان برگردد و خودشان بتوانند نبض جامعه را در دست بگیرند. اگر واقعا این کار را انجام بدهند به نظر من ایرادی ندارد، انجام بدهند ولی مشکلات مردم را حل کنند تا مردم راحت باشند در آرامش در رفاه و در شرایط پیشرفت وتوسعه و آزادی باشند. ما هم می‌پذیریم اما باید اصولگرایان تغییر اساسی داشته باشند.

منبع: ایندپندنت

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر