ارگان مطبوعاتی دولت: خبر میانجی گری عربستان میان ایران و آمریکا نادرست است
ارگان اطلاع رسانی دولت نوشت: صراحت و شفافیت دستگاه دیپلماسی ایران درباره ابهامات میانجیگران و امکان هرگونه دیدار و گفتوگویی رویهای است.
به گزارش سایت دیده بان ایران ارگان مطبوعاتی دولت نوشت:آنچه مهم به نظر میرسد این است که در حال حاضر مرکز و کانون مشکل به صورت دقیق چیست و کجاست؟ به دیگر سخن، صورتبندی مسئله میان ایران و آمریکا باید چگونه باشد تا نزدیکترین فاصله از واقعیات میدانی لحاظ شود؟ کدام یک از دو گزاره زیر صورتبندی دقیقی از مسئله ارائه میکند؟ «ایران و آمریکا برای آغاز مذاکرات نیازمند میانجی هستند» یا ایران و آمریکا برای آغاز مذاکرات نیازمند درکی مشترک از این فرایند هستند»، پذیرش هریک از این صورتبندیها، تحلیلگران سیاسی و رسانهای را به مسیر متفاوت برای حل چالش و مسئله هدایت خواهد کرد.
صراحت و شفافیت دستگاه دیپلماسی ایران درباره ابهامات میانجیگران و امکان هرگونه دیدار و گفتوگویی رویهای است که برای درک بهتر دلایل آن شاید نیاز باشد به این بخش از اشارات بقائی در نشست خبری توجه کنیم: «اصلا مساله، مساله میانجیگری و واسطهگری نیست؛ مسئله به رویکرد و سیاست آمریکا بازمیگردد. آمریکا در موضوع مذاکره جدیت لازم را ندارد و نگاه آن به مذاکره، به جای تکیه بر یک امر متعارف دیپلماتیک مبتنی بر داد و ستد، بر پایه دیکتهکردن است. مادامی که آمریکا بر این رویکرد اصرار بورزد، مذاکرهای معنادار شکل نخواهد گرفت. بنابراین موضوع میانجی، یک بحث ثانویه است. ما با عربستان رابطه بسیار خوبی داریم و برای این رابطه ارزش قائل هستیم. از عربستان و سایر کشورهایی که با دغدغهمندی نسبت به صلح و ثبات منطقه تلاش میکنند ظرفیتهای خود را برای کاهش تنشها به کار بگیرند، قدردانی میکنیم»
ترامپ در تداوم سیاست صلح از طریق قدرت خود، درپی دستیابی به حداکثری از خواستههایی است که در برهههای مختلف نتوانست آنها را به دست آورد. به نظر میرسد بُرد موشکی ایران، مدیریت حضور منطقهای و غنیسازی صفر سرتیتر این خواستههای حداکثری است و مذاکرات مورد نظر رئیسجمهور آمریکا، نه درباره حقوق و منافع دو طرف و نه حتی درباره این خواستههای حداکثری که بیشتر درباره نحوه انجام و تحقق این خواستههای دیکته شده از سوی ایران است.
طرح خواستههای حداکثری و عبور پلکانی از آنها در طول جلسات چانهزنی، شگرد قدیمی اما کاربردی تاجران در جهان است، شیوهای که رئیسجمهور آمریکا هم به سبب سالها تجارت به خوبی به آن آشناست اما آیا این شیوه برای معامله با مفهوم خاصی چون ایران، کارساز خواهد بود؟ سکون کنونی در روندهای دیپلماتیک حکایت از آن دارد که این راه دستکم درباره ایران به مقصد نخواهد رسید. ناممکنی تحقق این خواستهها را میتوان از دو نگاه روانی و امنیتی مورد بررسی قرار داد.
نگاه صرفا ابزاری به موضوع گفتوگو به عنوان پروسهای برای حداکثرسازی منافع خود، همان روندی است که تهران آن را دیکته کردن خواستهها توصیف میکند، روندی که نه تنها در سیاست خارجی بلکه در تمام نظم و نظام، جامعه و فرهنگ ایرانیان پدیدهای مذموم و مکروه شمرده میشود. بخشی از هویت سیاسی تصمیمگیران در ایران، دستکم در ۴۰ سال گذشته بر مبنای ایستادن در برابر هرگونه دیکته و زوری از سوی بیگانه تعریف و تثبیت شده و عبور و عدول از آن و پذیرش این دیکته، به نوعی استحاله هویتی خواهد بود. هر دولت، سرزمین و نیروی «دیگری» درصدد این استحاله از هر طریقی برآید، راه به جایی جز تنش و تخاصم نخواهد برد.
دریافت و درک این انگاره روانی در سیاست ایران، میتواند راهگشای بنبست موجود باشد اما اگر ترامپ و دولتش نه در سخن که در عمل، پیگیر و خواستار توافقی برای صلح باشند. واقعیت آن است که نشانهای روشن از این پیگیری حداقل تا لحظه نگارش این گزارش از کاخ سفید دیده نمیشود و تهران را بیش از گذشته بر این باور خود نزدیکتر میکند که هدف اعلامی با اقدام اعمالی فاصلهها دارد و این فاصله باید با هوشیاری بیش از همیشه مورد رصد باشد.
روزنامه الاخبار لبنان در خبری ادعا کرد: «ترامپ اختیار مدیریت مذاکرات ایران و آمریکا را به بن سلمان داد. ولیعهد سعودی سپس با سران ایران تماس گرفت تا جلسهای بلندپایه میان مقامات تهران و ریاض در پاریس برگزار شود.»