مرتضی مبلغ: در اکثر زمینه ها در مقابل دستگاههای رسمی کشور دستگاههای موازی شکل گرفته است/ قانونگذاری در جاهای دیگری صورت میگیرد
فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: درون حاکمیت تفکر واحدی وجود ندارد و همه تفکر خود را اجرا میکنند و تعارض در این رویکردها خنثیکننده حرکتهای مفید است و موجب میشود کار پیش نرود. متاسفانه در کشور در اکثر زمینه ها در مقابل دستگاههای رسمی کشور دستگاههای موازی شکل گرفته است که در نقطه مقابل و یا متفاوت با دستگاههای رسمی کشور کار می کنند. در قوه مقننه نیز همین اتفاق رخ داده است و قانونگذاری در جاهای دیگری صورت میگیرد و کار در خیلی جاها پیش نمی رود.

به گزارش دیده بان ایران؛ نشاط و شور سیاسی مردم در هر جامعهای و برای ارکان حاکمیت یک کشور اولویت و دغدغه اصلی محسوب می شود اما آنطور که پیداست مشارکت حداقلی مردم در انتخابات اخیر نتوانسته آنطور که باید هشدار دهد و پیام نارضایتی بخشی از جامعه را به مسئولین منتقل کند. در واقع مشارکت سیاسی مردم در سرنوشت کشور و تلاش آنها برای تاثیرگذاری و نهایتا حضور مردم پای صندوقهای رای نوعی رسمیت بخشی و رضایتمندی افکار عمومی نسبت به سیاستهای کلی را مطرح میکند و عدم مشارکت مردم هم خلاف آن را. در همین راستا احیای این سرمایه اجتماعی در شرایط فعلی از مهمترین موضوعات کشور است. گفت و گو با مرتضی مبلغ در ادامه می خوانید.
برخی در رابطه با مشارکت حداقلی مردم در انتخابات اخیر ابراز رضایتمندی کردند و این پدیده را پلی برای موفقیت در انتخابات میپندارند. تبعات مشارکت حداقلی و ادامه این روش را چگونه پیشبینی میکنید؟
برخی جریانات در کشور هستند بهخصوص طیف اصولگرا و تندروهای این جریان و تبعات آنها که متاسفانه به این نتیجه رسیدهاند که اگر مشارکت حداقلی باشد پیروزی آنها تضمین شده خواهد بود و با پشتوانه نظارت استصوابی وارد عمل میشوند وقتی به این منافع جناحی فکر شود منافع ملی فراموش میشود و پیش خود فکر میکنند اگر مردم کم مشارکت کنند هیچاشکالی پیش نمیآید و توجیه میکنند و پیروزی خود را تضمین میکنند.
*چه راهکاری را مناسب میدانید؟
بزرگترین مساله و راهبرد نظام و دستگاههای کشور باید این باشد که نشاط و شور سیاسی مردم و حضور و مشارکت حداکثری مردم اتفاق بیفتد هر بار ما با کاهش مشارکت روبهرو میشویم این علامت خطر و چراغ قرمز پررنگی است که باید برای همه مطرح شود. نه اینکه برخی از این اتفاق خوشحال شوند و بخاطر پیروزی خود از این وضعیت راضی باشند. ما با این وضعیت روبهرو هستیم متاسفانه برخی منافع جناحی و گروهی را ترجیح میدهند و کاهش مشارکت مردم برای آنها مهم نیست این چراغ خطر بزرگ مشاهده نمیشود و به راحتی از آن رد می شوند.
اگر همچنان در کشور و با توجه به نزدیکی به انتخابات 1400 احیای سرمایه اجتماعی صورت نگیرد ما را با چه پیامدهایی روبهرو خواهد کرد؟
مساله بسیار روشن است، بزرگترین پشتوانه نظام و تضمینکننده تداوم و اقتدار نظام پشتوانه حضور و مشارکت حداکثری مردم است. نظامی که پشتوانه مردمی گسترده و عمیقی داشته باشد به همان مقدار توانمندی و بقای بیشتری خواهد داشت. وقتی یأس بر مردم غلبه پیدا کند و سرخورده شوند و حضور آنها در صحنه ها کمرنگ شود به همان نسبت شاهد شکاف عمیقی بین حاکمیت و جامعه و مردم میشویم و سرمایه اجتماعی افت پیدا میکند و حاکمیت به همان نسبت از پشتوانه های خود محروم میشود این بزرگترین خطر برای حاکمیت و برای جامعه و کشور است این چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن عبور کرد. برخی توجیه میکنند و میگویند برخی کشورها مشارکت حداقلی دارند و به این صورت سر خود را زیر برف میکنند و به این طریق میخواهند از این خطر بزرگ عبور کنند. چیزی مهمتر از این موضوع نیست همه باید به علل و عوامل سرخوردگی مردم و ریشههای بوجود آمدن نارضایتیها بپردازند و با تغییر در رویکرد و تغییر در سیاستهای نادرست و اتخاذ راهبرد ها و سیاستهای کارساز و مدبرانه و با گشایش در امور مردم سعی کنند از این موضوع به شکل درستی عبور کنند و مجددا شور و نشاط سیاسی و اجتماعی به جامعه برگردد. در کل باید انتخاب اصلاحطلبان برای معرفی کاندیداها در انتخابات آتی با دقتی بالا صورت بگیرد.
با این حال کاهش سرمایه اجتماعی در جریان اصلاحات بیشتر به چشم می آید. چگونه میتوان تا انتخابات 1400 این وضعیت را بهبود بخشید؟
وقتی شکافی در کشور بوجود میآید همه آسیب میبینند وقتی مردم نارضایتی پیدا میکنند و سرمایه اجتماعی افول پیدا میکند تمامی کشور و تمام جریانات سیاسی و حتی خود مردم آسیب میبینند و مشکل بازتاب گستردهای دارد و شرایطی ایجاد میشود که نمیتوان کسی را مقصر واحد دانست. چهرههای توانمند شناخته شده و شناخته نشدهای بین اصلاحطلبان وجود دارد که همه آنها در مقاطعی در عرصههای عینی و عملی حضور داشتند و عملکرد آنها برای مردم مشخص است. نمونه کاملی به دوران رئیس دولت اصلاحات برمیگردد و رویکرد اصلاحات در قوه مجریه کشور کاملا مشخص است. به شهادت دوست و دشمن و با بررسی آمارهای موجود این دوران بهترین دوران سیاسی بعد از انقلاب بود. مدیران آن زمان هنوز هم در کشور هستند.
آقای روحانی میتواند با عملکرد خاص اعتماد از دست رفته مردم را در این زمان باقیمانده بازگرداند؟
در این شرایط فوقالعاده سخت است و نمیتوان توسط یک جریان و یک قوه اعتماد را برگرداند. چون در بسیاری از مراحل بین قوا اختلاف نظر وجود دارد. جریانهای مختلفی از بیتالمال ارتزاق میکنند و در مقابله با دولت هستند و علیه دولت جوسازی میکنند. دولت نیز روندی دیگر در پیش دارد. هر کدام از قوا راهی میرود و انسجام پایدار بین قوا وجود ندارد. سازوکارهایی که تعریف میشود کارآمدی لازم را ندارد و منجر به اجماع پایدار در نحوه برونرفت از چالشها نخواهد شد. از طرف دیگر فشارهای گستردهای از خارج به کشور وارد میشود و این فشارها عمدتا متوجه دولت میشود که مجری امور کشور است. کار در این وضعیت فوقالعاده سخت است مگر اینکه جریانها و مقامات مختلف در درون حاکمیت بپذیرند که هر کدام خطاهایی داشتند و در برخی از سیاست ها تجدیدنظر کنند. آن سیاستها منجر به ایجاد مشکل شده است حداقل در بخشهایی که به درون حاکمیت مرتبط است باید اصلاحاتی داشت و تجدیدنظر کرد و به هشدارها و تذکرات دلسوزان کشور توجه کرد. همچنین با عنایت به نقطه نظرات اندیشمندان و کارشناسان و صاحبنظران و کسانی که تجارب ارزندهای در کشور دارند نظر این طیف را بگیرند و بر اساس این نظرات عالمانه سیاستهای جدیدی در مناسبات بین قوا شکل بگیرد و راهبردها و سیاستهایی که حاکمیت باید برای برون رفت از این وضعیت اتخاذ کند اجرا شود و مردم باور کنند که اتفاقات مثبتی رخ میدهد و رویکردهای سازندهای شکل میگیرد و با مشارکت مردم سرمایه اجتماعی ارتقا پیدا میکند.
برای اینکه رئیسجمهور آینده بتواند موفق عمل کند گشایشهایی لازم است تحول در روابط بینالملل از اصلیترین آنهاست. اصلاح طلببودن یا اصولگرایی رئیسجمهور آینده در این مورد با سیاستهای فعلی چه تفاوت عملکردی ایجاد خواهد کرد؟
مسلم است که مدیران مختلف میتوانند کاراییهای متفاوتی داشته باشند مدیران توانمند و مجرب و دلسوز کشور و مردم عملکرد بهتری از خود نشان میدهند و این قابل کتمان نیست مسلما اگر وزیر و مدیر کل با جرات و شهامت باشند در هر شرایطی کار بهتری ارائه میدهند. ولی مسائل کشور فوق این موضوع است و یکی از مسائل مربوط به مدیریت کشور این مورد است. عمده مسائل کشور به عدم وجود یکپارچگی و یکدستی در درون حاکمیت بر میگردد ما شاهد یک دستی سازندهای درون حاکمیت نیستیم. درون حاکمیت تفکر واحدی وجود ندارد و همه تفکر خود را اجرا میکنند و تعارض در این رویکردها خنثیکننده حرکتهای مفید است و موجب میشود کار پیش نرود. متاسفانه در کشور در اکثر زمینه ها در مقابل دستگاههای رسمی کشور دستگاههای موازی شکل گرفته است که در نقطه مقابل و یا متفاوت با دستگاههای رسمی کشور کار می کنند. در قوه مقننه نیز همین اتفاق رخ داده است و قانونگذاری در جاهای دیگری صورت میگیرد و کار در خیلی جاها پیش نمی رود. ما امروز صدا و سیمای ملی داریم که ملی پیش نمیرود و یا خبرگزاریهای عظیمی که منتصب به جریانهایی هستند و بعضا آنچنان افراطی عمل می کنند که نمیتوان فهمید این صدا از داخل کشور است یا از مخالفین کشور مشکل اساسی ما این است. تا زمانی که این حل نشود مشکلات ما ادامه پیدا خواهد کرد و تشدید خواهد شد مهمترین کار و واجبتر از نان شب این است که برخی جریانها در عملکرد خود بازنگری کنند و خطاهای خود را در گذشته بپذیرند. هیچکسی نباید خود را از اشتباه مبرا بداند و تایید شود اتفاقاتی که رخ داده محصول اشتباهات ما در گذشته بودند، ولی نتیجه این اشتباهات به همه برمیگردد باید از طریق گفتوگو و بررسی و استفاده از نظر صاحبنظران و کارشناسان ارزشمند کشور در سیاستهای ناکارآمد و غلط تجدیدنظر کنند و اجماعی پایدار بر سر نحوه اداره کشور شکل بگیرد چالشهای اساسی کشور بررسی شود و نحوه برون رفت از آنها تصمیمگیری شود و سپس همه طبق قوانین تدوین شده عمل کنند اگر این اتفاق رخ بدهد به سرعت شاهد گشایش در جامعه خواهیم بود و مردم احساس خواهند کرد تحولات سازندهای رخ داده است. در غیر این صورت مشکلات ما ادامه خواهد داشت.
یکی از شکوفاترین دورههای ایران از نظر مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دولت اصلاحات بوده است، ویژگی این دوره چیست که هنوز هم بهعنوان یکی از بهترین دولتها یاد میشود؟
کشور در آن دوره در حوزه ارتباطات خارجی و سیاست خارجه در اوج عزتمندی بود و همه مردم در حافظه تاریخی خود شرایط آن دوران را حفظ کردهاند و همه مردم امروز آرزوی آن روزها را دارند. در کشورهای خارجی از رئیسجمهور کشور استقبال عظیمی میشد و در دعوت از رئیس دولت ایران به کشورهای پیشرفته رقابتی در جریان بود. بهدلیل تدبیری که در سیاست خارجی بود و بهدلیل سیاستهای تعاملی و سیاستهایی که منجر به کاهش خصومتها بود و باعث روابط سازنده بین کشورها شد. سیاستها در آن زمان هیجانی و ماجراجویانه نبود و کاملا تعاملی بود و ارتباطات سازندهای ایجاد شده بود و منافع ایران در سایر کشورها حفظ میشد و جریان مقاومت تقویت شده بود. از طرفی عزت ایران نیز حفظ شده بود و مناسبات سازندهای در جریان بود. اقتصاد پویایی شکل گرفته بود شاهد سرمایهگذاری در منطقه عسلویه بودیم که به تمدن صنعتی در آن منطقه منجر شد. بسیاری از شرکتهای ایرانی توانستند در کنار جذب این سرمایه های خارجی توانمند شوند. در داخل نیز حقوق اساسی مردم رعایت میشد و با نگاههای امنیتی مبارزه شد چنانکه در قتلهای زنجیرهای دیدم که دولت محکم ایستاد و اجازه نداد نگاههای امنیتی ادامه پیدا کند و با حذف و برخوردهای شدید اهداف خود را دنبال کند. نگاه به جامعه در راستای عمل به حقوق مردم بود و مردم حس میکردند دولت در خدمت مردم و کشور است. در آن زمان با وجود کارشکنیهای فراوان و بحرانسازیها تلاش زیادی صورت میگرفت چون مردم میدیدند که دولت با تمام قدرت از حقوق آنها دفاع میکند لذا اعتماد میکردند. بحث خودی و غیرخودی کنار گذاشته شده بود و شعار ایران برای همه ایرانیان گفتمان غالب روز بود. در سیاست فرهنگی گشایشی شد و هنرمندان و نویسندگان و شعرا احساس امنیت میکردند. چون رویکردها سازنده و گشایش بخش و منطقی بود با حفظ عزت نظام و مردم و رعایت خطوط قرمز واقعی نه خطوط قرمز ساختگی که توسط دیدگاههای متسلب ایجاد میشوند به اصول و قوانین عمل میشد. مردم زندگی طبیعی داشتند و حتی بحرانهایی که سیستم افراطی کشور ایجاد میکرد مورد تحمل مردم واقع میشد و مردم با رضایت به زندگی خود ادامه میدادند.
کشور در دوره اصلاحات در حوزه ارتباطات خارجی و سیاست خارجه در اوج عزتمندی بود و همه مردم در حافظه تاریخی خود شرایط آن دوران را حفظ کردهاند و همه مردم امروز آرزوی آن روزها را دارند. در کشورهای خارجی از رئیسجمهور کشور استقبال عظیمی میشد و در دعوت از رئیس دولت ایران به کشورهای پیشرفته رقابتی در جریان بود. بهدلیل تدبیری که در سیاست خارجی بود و بهدلیل سیاستهای تعاملی و سیاست هایی که منجر به کاهش خصومتها بود و باعث روابط سازنده بین کشورها شد. سیاستها در آن زمان هیجانی و ماجراجویانه نبود و کاملا تعاملی بود و ارتباطات سازندهای ایجاد شده بود.
منبع: آرمان