تقی آزادارمکی: بایدن، اوباما نیست/ صدای رادیکالها در فضای هیجانی بیشتر شنیده میشود
جمـــهوری اســـلامی در ابـــتدا هم ضداستعماری بود. در ابتدای انقلاب مسأله ما تنها آمریکا نبود و استعمار بود. اگر به سخنان امام دقت کنیم متوجه میشویم مسأله ایشان استعمار، استبداد و ارتجاع بوده است. مسیر انقلاب نیز در مقابله با این سه موضوع طراحی میشود. با این وجود در یک مقطع زمانی که انقلاب پیروز میشود و آمریکا در مقابل انقلاب قرار میگیرد آمریکا برای انقلابیون به مصداق استعمار قلمداد میشود.

به گزارش دیده بان ایران؛ در توسعه متوازن یک جامعه، مسائل داخلی و خارجی به یک اندازه باید مورد توجه قرار بگیرند و باید بین این دو رویکرد، یک نظم و هارمونی منطقی وجود داشته باشد. این در حالی است که در دهههای گذشته این نظم و هارمونی در ایران از بین رفته و مسائل داخلی به شکل شکنندهای تحتتأثیر سیاست خارجی ایران قرار گرفته است. بسیاری از کشورهای انقلابی با گفتمان فراملی پس از مدتی گفتمان خود را یا به شکل تغییر دشمن یا تعریف جدیدی از دشمن تغییر دادهاند و راه جدیدی در پیش گرفتهاند. برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با دکتر تقی آزادارمکی، جامعهشناس گفتوگو کرده است. دکتر آزادارمکی در این زمینه معتقد است: «در ابتدای انقلاب مسأله ما تنها آمریکا نبود و استعمار بود. اگر به سخنان امام دقت کنیم متوجه میشویم مسأله ایشان استعمار، استبداد و ارتجاع بوده است. مسیر انقلاب نیز در مقابله با این سه موضوع طراحی میشود. با این وجود در یک مقطع زمانی که انقلاب پیروز میشود و آمریکا در مقابل انقلاب قرار میگیرد آمریکا برای انقلابیون به مصداق استعمار قلمداد میشود. در گذشته انگلیس به دلیل دخالتهایی که در ایران کرده بود مصداق استعمار تلقی میشد. با این وجود پس از انقلاب این رویکرد تغییر کرد و آمریکا به مثابه استعمار در نظر گرفته شد. البته آمریکا نیز بیتمایل نبود که در مقابل ایران قرار بگیرد. آمریکا نیز به یک دشمن خارجی نیاز داشت که بتواند خود را قهرمان نشان دهد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
برای پیشرفت یک جامعه باید مسائل داخلی و خارجی به صورت متوازن در کنار هم قرار گیرند. در جامعه ایران چقدر این توازن وجود دارد؟
این وضعیت تقریبا در همه کشورهای جهان وجود دارد. به عنوان مثال ترامپ مسائل داخلی آمریکا را به سیاست خارجی این کشور گره زده است. ترامپ در چهار سال گذشته براساس رویکردی که نسبت به کشورهای خارجی داشته سیاستهای داخلی خود را تنظیم کرده است. حتی در دوران مبارزات انتخاباتی خود نیز برخورد با ایران، چین، کرهشمالی و روسیه و خروج از برجام را جزئی از دستاوردهای دولت خود در چهار سال گذشته به شمار آورده بود. این رویکرد به مسأله هویت بازمیگردد که جوامع چگونه دولتهای خود را برساخت میکنند. نکته دیگر در این زمینه به اهمیت یک کشور در معادلات بینالمللی باز میگردد. اگر ایران را با کشورهایی مانند عراق، مصر و حتی پاکستان مقایسه کنید متوجه میشویم ایران جایگاه بینالمللی بالاتری نسبت به این کشورها دارد و در معادلات بینالمللی تأثیرگذارتر است. اگر به اتفاقات اخیر مصر نگاه کنیم متوجه میشویم پس از ماجرای موسوم به بهار عربی و فرازونشیبهای سیاسی، که در این کشور رخ داد، این تغییرات به اتفاقات محلی تبدیل شد و خیلی زود اهمیت خود را از دست داد. وضعیت ایران در سطح منطقه و جهان کاملا متفاوت است. این موضوع نیز به سابقه تمدنی، فرهنگی و تاریخی ایران بازمیگردد و به انقلاب شیعی در ایران بازنمیگردد؛ البته انقلاب نیز در این زمینه تأثیرگذار بوده است. در نتیجه جایگاه ایران هم از نظر تاریخی و هم از نظر بینالمللی مهم قلمداد میشود. به همین دلیل ایران در معادلات بینالمللی دارای اهمیت است و در آینده نیز خواهد بود. برای همین همه روسایجمهوری که در ایران روی کار میآیند، یکی از مهمترین برنامههای خود را در زمینه سیاست خارجی تدوین میکنند.
چرا سیاست خارجی ایران بیش از دیگر کشورهای جهان درگیر آمریکا شده است؟ آیا این اتفاق نیز دارای ریشههای تاریخی است؟
جمـــهوری اســـلامی در ابـــتدا هم ضداستعماری بود. در ابتدای انقلاب مسأله ما تنها آمریکا نبود و استعمار بود. اگر به سخنان امام دقت کنیم متوجه میشویم مسأله ایشان استعمار، استبداد و ارتجاع بوده است. مسیر انقلاب نیز در مقابله با این سه موضوع طراحی میشود. با این وجود در یک مقطع زمانی که انقلاب پیروز میشود و آمریکا در مقابل انقلاب قرار میگیرد آمریکا برای انقلابیون به مصداق استعمار قلمداد میشود. در گذشته انگلیس به دلیل دخالتهایی که در ایران کرده بود مصداق استعمار تلقی میشد. البته آمریکا نیز بیتمایل نبود که در مقابل ایران قرار گیرد. آمریکا نیز به یک دشمن خارجی نیاز داشت که بتواند خود را قهرمان نشان دهد. با این وجود موفق به چنین کاری نشد. در چنین شرایطی یک ایدئولوژی در ایران شکل گرفت که آمریکا در کانون آن قرار داشت. به همین دلیل نیز از این ایدئولوژی کوتاه نمیآید و گمان میکند اگر کوتاه بیاید این ایدئولوژی تمام میشود. لذا هر اتفاقی که در آمریکا رخ میدهد در مناسبات اجتماعی و فرهنگی داخل ایران دخیل است. در نتیجه آمدن یا رفتن، اوباما، ترامپ و بایدن در مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایران تأثیرگذار است. در چنین شرایطی اگر آمریکا فرو بریزد یا این دشمن تغییر کند یا تغییر روش بدهد مناسبات اجتماعی ما نیز متناسب با سیاست خارجی تغییر خواهد کرد.
چرا اگر دشمنی با آمریکا از بین برود ایدئولوژی شکل گرفته هم دچار اصلاحاتی میشود؟
اگر جابهجایی در دشمن صورت بگیرد یا تعریف دشمن تغییر کند این ایدئولوژی دچار اصلاحاتی خواهد شد. این ایدئولوژی نیز با ایدئولوژی کلی انقلاب متفاوت است. در ایران پدیدهای به نام «ارتجاع»، «جهل» و «تنظیم روابط با غرب» وجود دارد. بنده معتقدم ورژن جدیدی میتواند شکل بگیرد که نگاه متفاوتی نسبت به این مسائل و مسائل آینده داشته باشد. به عنوان مثال در چین هنگامی که مائو قدرت را در اختیار داشت یک نوع نگاه به امپریالیسم وجود داشت؛ اما پس از مائو نگاه دیگری به امپریالیسم در این کشور به وجود آمد. در این دوران معنای سیاسی امپریالیسم جای خود را به معنای اقتصادی آن میدهد. در زمان مائو دشمنی سیاسی با امپریالیسم وجود دارد و در این مقطع زمانی کشورهای همجوار چین به مرور زمان کمونیست میشوند. این در حالی است که پس از مائو به یکباره چین تعریف جدیدی از دشمنی ارائه میکند و به سمت جهش اقتصادی حرکت میکند. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که همان نظام سیاسی و همان افراد تصمیمگیر همچنان وجود دارند. با این وجود عناصر درونی این ایدئولوژی جابهجا شده و چین در حال حرکت در مسیر جدیدی است. به همین دلیل نیز ما با تغییر مفهوم دشمن احتمالا مسیر جدیدی را در پیش میگیریم. در چنین شرایطی عناصر درونی ایدئولوژی نیز تغییر میکند و این احتمال وجود دارد که در مسیر توسعه اقتصادی یا توسعه فرهنگی حرکت کند. نکته دیگر اینکه در تاریخ معاصر، ایران در نهایت یک دوره ایران فرهنگی مهم خواهد داشت و بر سایر گفتمانها غلبه خواهد کرد. ایران فرهنگی به معنای سرزمین فرهنگی، که ایرانیان در تاریخ خود در آن زیست میکردند و همچنان نیز به فرهنگ ایرانی عشق میورزند. آمریکا تلاش میکند این اتفاق در ایران رخ ندهد و ایران به سمت توسعه فرهنگی و اقتصادی حرکت نکند. اگر این اتفاق رخ بدهد ایران بازارهای بزرگ اقتصادی در منطقه و جهان پیدا میکند. به همین دلیل نیز آمریکا نمیخواهد چنین اتفاقی در ایران بیفتد.
چین برای ایدئولوژی اولیه خود آلترناتیو داشت یا ایجاد کرد.
آلترناتیو در ایران نیز وجود داشته است. به عنوان مثال اگر به دیدگاههای رهبری توجه کنیم ایشان علاوه بر اینکه موضعی یکسان درباره آمریکا دارند اما دغدغه ساماندهی فرهنگی در درون کشور را هم دارند. برخی این موضوع را به مثابه ایدئولوژی در نظر گرفتهاند. این در حالی است که دغدغه ایشان در این زمینه متوجه اخلاق، فرهنگ، ادبیات، شعر، فلسفه، علم و دانش است. این دغدغهها نوعی ساماندهی فرهنگی است؛ ترکیبی که در شرایط کنونی در زمینههای شعر و موسیقی وجود دارد نیز موکد همین مدعاست. جامعه در حال ارائه ورژن جدیدی است که رویه فرهنگی دارد. این وضعیت درباره اقتصاد نیز وجود دارد. موضوعاتی مانند اقتصاد مقاومتی، اقتصاد مولد و اقتصاد کار از جمله مواردی هستند که ورژن جدیدی از اقتصاد ایران فردا را مشخص میکنند. با این وجود لازمه داشتن همه اینها داشتن یک دولت قوی و یک نظام سیاسی است که از جنبههای مختلف قدرتمند باشد. غرب نیز به این موضوع آگاهی دارد. به همین دلیل نیز تلاش میکند این اهداف در ایران محقق نشود. بنابراین، ایران را تحریم کرده و تحتفشار قرار میدهد. این در حالی است که ایران باید در مسیر ایران فرهنگی یا ایران اقتصادی یا ترکیبی از این دو قرار بگیرد. اگر در این مسیر قرار بگیرد وضعیت به شکل دیگری رقم خواهد خورد.
به هر حال در معادلات بینالمللی به همان اندازه که چالشها دارای اهمیت است فرصتها نیز دارای چنین وضعیتی هستند. این در حالی است که عناصری در ایران وجود دارند که نگاه یکسانی به چالشها و فرصتهای بینالمللی دارند. به عنوان مثال نگاه این عده به چالش ترامپ مانند فرصت بایدن است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
ما باید بپذیریم که در جمهوری اسلامی یک گستره وسیع سیاسی از منتهیالیه راست تا منتهیالیه چپ وجود دارد. متأسفانه برخی از رسانهها وجه رادیکال را در جامعه بازنمایی میکنند. چنین فضایی نیز بیشتر هیجانی است. در چنین فضایی وجه میانی بیشتر به سمت گفتمانسازی حرکت میکند. به عنوان مثال هنگامی که موضوع برجام مطرح بود موافقان و مخالفان برجام به صورت رادیکال عمل میکردند. هنگامی که نتایج برجام مثبت بود موافقان رادیکال مانور رسانهای میدادند و هنگامی که ضعفهای برجام آشکار میشد مخالفان رادیکال فضا را در اختیار میگرفتند و به شکلی رفتار میکردند که از ابتدا نسبت به آینده برجام آگاهی داشتهاند. در فضای هیجانی صدای رادیکالها بیشتر شنیده میشود. این در حالی که میانهروها و چهرههای معتدل در وسط بازی قرار گرفتهاند و متأسفانه نمایندهای نیز در بین رسانهها ندارند. مثلا برنامه بیستوسی فضای رادیکال راست را نمایندگی میکند. این در حالی است که در فضای مجازی شرایط به شکلی است که رادیکالهای چپ مانور بیشتری میدهند. بنابراین در تصمیمگیریها میانهروها تعیینکنندهتر هستند. با این وجود صدای رادیکالها شنیده میشود اما صدای میانهروها خیر.
چرا افکار عمومی و اقشار مختلف اجتماعی به صورت جدی نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را پیگیری میکردند؟ ریشه جامعهشناختی این اتفاق کجاست؟
مردم ایران به دنبال این بودند که مناسبات اجتماعی و سیاسی خود را براساس تغییراتی که در نظام سیاسی آمریکا رخ میدهد، تنظیم کنند. مردم ایران به دنبال این بودند که بین ترامپ دوم یا بایدن اول یکی را انتخاب کنند و براساس آن مناسبات اجتماعی خود را سامان بدهند. پس از انتخابات مشخص شد باید از ترامپ دوم عبور کرد و بایدن اول را در دستور کار قرار داد. نکته مهم اینکه بایدن، اوباما نیست و برخی که عنوان میکنند وی مانند اوباماست، اشتباه میکنند. وی معاون اوباما بوده و دارای رویکرد خاص خود است. به همین دلیل باید بازی خود را آغاز کند تا ما بتوانیم براساس بازی بایدن، بازی خود را تنظیم کنیم. هنوز بایدن اول کلید نخورده و دهان خود را باز نکرده که مشخص شود چه اقداماتی را انجام میدهد. با این وجود پس از شکست ترامپ در انتخابات، قیمت دلار و سکه در ایران به یک وضعیت ثبات نسبی رسید. از بین ترامپ و بایدن یکی میخواست با ایران جنگ کند و دیگری عنوان میکند قصد جنگ ندارد و تلاش میکند با گفتوگو مشکلات را حل کند. آیا تفاوت بین این دو رویکرد دارای اهمیت نیست؟ بدونتردید این موارد مهم است. در مقابل کسی که قصد تنش و جنگ دارد باید نیروهای نظامی خود را ساماندهی کنید؛ این در حالی است که در مقابل کسی که قصد گفتوگو و مذاکره دارد باید نیروهای اجتماعی خود را ساماندهی کرد. به همین دلیل باید به دنبال آرایش جدیدی در مقابل بایدن باشیم. به همین دلیل نیز نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برای دولت و مردم دارای اهمیت بود. مردم پس از نتایج این انتخابات، مناسبات خود را برای آینده تنظیم خواهند کرد. این موضوع برای نظام سیاسی نیز دارای اهمیت بود و نظام سیاسی نیز باید رویکرد جدیدی در مقابل آمریکا به ریاستجمهوری بایدن در نظر بگیرد.
منبع: آرمان