کد خبر: 165832
A

فراستخواه: در ایران به جای گردش مغزها، فرار مغزها به وجود آمده است/آروین:دانشگاه به ماشین تولید مهاجران متخصص تبدیل شده است

دانشگاه از مهم ترین نهادهای تولید علم و نقش آفرین در توسعه ی پایدار است. اما این نهاد برای احیا و به روز شدن خود همیشه به فعال بودن فضای نقد و تحلیل و پژوهش و ارتقاء ساختار و وضعیت آموزش و نحوه جذب اساتید و دانشجو نیازمند است. بر همین اساس در نشستی با دو استاد دانشگاه دکتر مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و دکتر بهاره آروین عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس به بررسی و آسیب شناسی وضع موجود دردانشگاه ها پرداخته است.

 فراستخواه: در ایران به جای گردش مغزها، فرار مغزها به وجود آمده است/آروین:دانشگاه به ماشین تولید مهاجران متخصص تبدیل شده است

به گزارش سایت دیده‌بان ایران؛ دانشگاه از مهم ترین نهادهای تولید علم  و نقش آفرین در توسعه ی پایدار است. اما این نهاد برای احیا و به روز شدن خود همیشه به فعال بودن فضای نقد و تحلیل و پژوهش و ارتقاء ساختار و وضعیت آموزش و نحوه جذب اساتید و دانشجو نیازمند است. بر همین اساس در نشستی با دو استاد دانشگاه دکتر مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و دکتر بهاره آروین عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس به بررسی و آسیب شناسی وضع موجود دردانشگاه ها پرداخته است.

متن  نشست با این دو استاد دانشگاه را  می خوانید:

علم و آموزش یک امر اجتماعی است

در این سال ها بنا به گفته کارشناسان افت تحصیلی و علمی دانشجویان محسوس است. ارزیابی شما از این گزاره چیست؟ 

فراستخواه: انتظار از دانشگاه به اختیاراتی برمی گردد که به دانشگاه داده ایم یا بهتر است بگویم به اختیارات ذاتی که از دانشگاه و دانشگاهیان سلب کرده ایم. علم و آموزش یک امر اجتماعی است و نباید انتظار داشته باشیم، دانشجو فارغ از هر مساله ای در کلاس درس بنشیند و علم بیاموزد و سطح علمی مطلوبی داشته باشد. باید انگیزه های دانشجویان، نشاط اجتماعی، ابراز وجود آزاد، حس هویت و  خود اثربخشی و زندگی دانشجویی  آنها را در نظر بگیریم‌‌. از سویی دیگر، دانشگاه یکی از سیستم های اجتماعی است و چنانچه در سیستم های مجاور و فرایندهای قبل از دانشگاه مشکلاتی وجود داشته باشد در دانشگاه ودانشجو نیز خود را نشان می دهد.

مثلاً آموزش و پرورش از جمله این نهادهاست و باید بدانیم وضعیت مدارس تحت امر یک وزارتخانه چگونه است. همچنین باید از امید به آینده دانش آموزان باخبر باشیم و علاوه بر این، بررسی امکانات رفاهی خانواده ها به منظور رسیدگی به امکان تحصیلی فرزندانشان اهمیت دارد. به عنوان مثال اگر وضعیت اقتصادی جامعه به گونه ای باشد که ارزش های بقا برای شهروندان ایرانی اهمیت بیشتری پیدا کند و خانواده ها درآمد کافی و فراتر از خورد و خوراک نداشته باشند، قاعدتاً در پیشرفت و سطح علمی فرزندانشان هم اثر گذار است.

متاسفانه آموزش و پرورش در چارچوب یک ایدئولوژی دولتی کار می کند و این به اختیار مدرسه، معلم، نهادهای حرفه ای صنفی، نقش محله، اختیارات انجمن اولیا و صلاحیت حرفه ای معلمان لطمه می زند. خروجی های این وضع مدرسه است که ورودی دانشگاه را تنزل کیفی می دهد.

همچنین باید سرمایه اجتماعی دانشگاه را نیز در نظر گرفت. طبق پیمایش های دوره ای، یکی از بالاترین «اعتماد اجتماعی» خانواده ها طی دهه ها، همواره به دانشگاهیان و فرهنگیان بوده است(در مقایسه با اعتماد کم شان به گروه های دیگر مثل حاکمان و..)؛ حال سیاست های غلط حاکم بر آموزش عالی بلایی بر سر دانشگاه ها ودانشگاهیان آورده  ومی آورند که همین اعتماد جامعه حتی به دانشمندان و جامعه آکادمیک نیز دچار چالش های جدی شده است چرا که احساس می کنند دانشمندان و دانشگاهیان اختیاراتی ندارند.

اُفت تحصیلی نتیجه اسباب دلزدگی و سرخوردگی برای جوانان

وقتی «اختیارات» دانشگاه در برنامه ریزی و جذب هیأت علمی خود و دانشجو و «استقلال نهادی» اش سلب شود، طبق استانداردهای جهانی به افت کیفیت دانشگاه و سطح علمی دانشجو می انجامد. همچنین وقتی اسباب دلزدگی و سرخوردگی برای جوانان و عصبانیت ایجاد می کنیم و شوق ماندن در ایران از آنها را می گیریم، نتیجه اش افت تحصیلی می شود. بنابراین نگاه سیستمی کل نگر به ما کمک می کند متوجه شویم چرا افت علمی وجود دارد.

متأسفانه دانشگاه را در سطح «کارخانه شغل سازی» تقلیل داده ایم و همین مساله انگیزه علم‌آموزی و علم ورزی و زندگی دانشجویی را مخدوش کرده است. اگر گشودگی در حکومت و دولت، نسبت به متفکرین، دانشمندان، دانشگاهیان، رسانه ها و محققان باشد، راه حل برای مشکلات وضعیت موجود پیدا می شود. باید دولتِ یادگیرنده و شنوایی سیستماتیک حکومت نسبت به نهادهای اجتماعی و متفکران داشته باشیم و به نقد ساختارها، نهادها، سیاست ها و رویه های موجود اجازه بدهیم تا بتوانیم از سرمایه های انسانی ایرانی مان به درستی بهره ببریم.

مسائل دانشگاه، خاص جامعه ما نیست

خانم دکتر نظر شما درباره وضعیت امروز دانشگاه چیست؟

آروین: اگر بخواهیم مسائل دانشگاه را تحلیل و اولویت بندی کنیم، بهتر است دو دسته از مسایل را از یکدیگر تفکیک کنیم. یک دست از مسائل دانشگاه، خاص جامعه ما نیست و اصولاً دانشگاه در مفهوم و سنت خود در جهان دچار تحول شده است. اما یک دسته دیگر از مسائل دانشگاه، مسائل خاص جامعه ایران و خاص سنت دانشگاه در ایران است که به نظرم تفکیک این دو دسته در پیدا کردن راه حل برای مسائل دانشگاه می‌تواند راهگشا باشد.

یکی از اتفاقات در دهه اخیر، تحول در مفهوم دانش، آموزش و نهاد دانشگاه است. زمانی که اینترنت و دسترسی عمومی به دانش و منابع آموزشی و هوش مصنوعی دارید، قابل پیش بینی است که در آینده با این ابزار ها، مقوله آموزش تحول بنیادی خواهد کرد. چون بسیاری از تکالیف موجود دانشجویان ‌را، هوش مصنوعی در کمترین زمان ممکن تحویل می دهد و اساسا مفهوم دانش و آموزش را دچار تحول جدی خواهد کرد.

 

 

خیلی اوقات اکراه دانشجویان از پرداختن جدی به درس و دانشگاه به این دلیل است که آورده جدیدی برایشان ندارد و یا با خود می گویند، در بستر وب همه این آموزش ها هست و حتی بهتر از آن را پیدا می کنند و آموزشی که برایشان کاربردی باشد در جاهای دیگر برایشان در دسترس تر است و این ‌مساله چه بسا در رشته های فنی نمود بیشتری دارد.

نکته دوم جابجایی نیروی کار است. مساله ای که در رشته های فنی و مهندسی بسیار مطرح است و در سطح عمومی به‌عنوان مهاجرت نخبگان از آن یاد می‌شود، در سطح آکادمی، دورنمای ذهنی بسیاری از دانشجویان، اپلای کردن است و آماری که از مهاجرت کنکور های مان وجود دارد، همین مساله را نشان می دهد. در حال حاضر هم با مهاجرت پزشکان متخصص مواجه ایم. یک وجه آن شرایط کشور ماست که مساله جابجایی را تسریع می کند ‌.

اما جابجایی نیروی کار، یک امر جهانی است به خصوص بعد از کرونا که بازار کار، با کمبود نیروی کار مواجه شد و سطح دستمزدها به شکل خاصی تغییر کرد. مثلا در کشوری مانند هند، علی رغم اینکه اقتصاد بسیار رو به رشدی دارد، اما به نظرم یکی از بالاترین نرخ‌های مهاجرت متخصصان را دارد. چون وقتی به عنوان یک متخصص سطح دستمزدها را در کشورهای مختلف مقایسه می کنید، طبعا میل به جابجایی و مهاجرت به جایی پیدا می‌کنید که درآمدتان چند برابر شود. پس مهاجرت و جابجایی خاص کشور ما نیست. هر چند شرایط کشور ما، این مهاجرت و جابجایی را تشدید می کند. اما اگر این  مساله را پس‌زمینه یک مساله فراگیرتر و جهانی ببینیم، می توان به این فکر کرد که کشورهای دیگر چه راهکارهایی را برای تعدیل پیامدهای این مهاجرت گسترده نخبگان و متخصصان در پیش گرفته اند.

دانشگاه در ایران؛  زائده بوروکراتیک از دولت

اما در مورد مسائل خاص دانشگاه در ایران، یکی از ویژگی های خاص دانشگاه در کشور ما، این بوده که دانشگاه به عنوان یک ‌نهاد بروکراتیک یا به عبارتی به عنوان یک زائده بوروکراتیک از دولت وارد ایران شد، یعنی ما نتوانستیم آن سنت نهاد علم که در قرون میانه کشورهای مسلمان داشتند و یک نهاد مستقل و خود آیین بود، را به دوره جدید انتقال دهیم. در زمانی که دانشگاه شکل گرفت چه از زمان دارالفنون به‌عنوان اولین مدارس فنی، تا زمان تاسیس موسس عالی حقوق و علوم سیاسی  ، دولت با این ایده که من قرار است از خروجی این نهاد استفاده کنم، برای ساماندهی سازمان دانشگاه منطبق با نیازها و منویات خود تلاش می کند.

مهم ترین پیامد چنین نگاهی برای دانشگاه چیست؟

آروین: این سنت دانشگاه به عنوان زائده بروکراتیک دولت دو پیامد دارد -به ویژه در حوزه علوم انسانی- تلاش برای تبدیل آن به یک ماشین ایدئولوژیک تبلیغاتی وجود دارد  و انتظار دولت این است که اگر برای نهادی چون علم و دانشگاه در حال هزینه هستم، باید بتواند برای من مشروعیت بخشی داشته باشد، بتواند توجیه گری کند و بتواند آن سبک زندگی که دلخواه دولت هست را گسترش دهد و یا به قول رایج مسئولین، فرهنگسازی کنند. همین نگاه دولت است که در سیاست های مداخله جویانه در جذب اساتید دانشگاه و دانشجو اثرگذار است.

به نظرم چنین سیستمی معیوب خواهد بود و اساسا چنین خواست و انتظاری از دانشگاه نه ممکن است نه مطلوب، نه در زمان پهلوی تحقق یافت نه در زمانه فعلی،  دانشگاه در ایران علی ‌رغم همه آن خواست و آرزو برای بیرون دادن خروجی‌های مطلوب و موردپسند دولت، در حوزه فنی و تخصصی به ماشین تولید مهاجران متخصص در ایران تبدیل شده است.

در حیطه ایدئولوژی و تبلیغات هم طلب حکومت برای باز تولید فرهنگ و سبک زندگی مدنظر خود محکوم به شکست است. اگر چنین نبود نباید ۴۰ سال بعد و پس از انقلاب فرهنگی اویل دهه ۶۰،  دوباره صحبت هایی درباره ضرورت یک انقلاب فرهنگی دوباره شود چرا که دانشگاه بنا به ماهیت خود این امکان را ندارد که یک ماشین بازتولید فرهنگی شود. نهاد دانشگاه در ایران یک کارکرد ناخواسته هم دارد که برای آن برنامه ریزی نشده ولی جز مهم ترین کارکرد آن است به خصوص زمانی که اصطلاحاً دانشگاه توده ای می شود،  این کارکرد دانشگاه بسیار برجسته می گردد و آن کارکرد این است که دانشگاه اولین نهاد برای ورود به بزرگسالی و استقلال است و کسانی که تا دیروز به مدرسه می رفتند، با وارد شدن به دانشگاه قرار است، یاد بگیرند در جامعه به عنوان یک فرد مستقل، بالغ و بزرگسال چطور عمل کنند. این  کارکرد اجتماعی و غیررسمی دانشگاه چه بسا از کارکرد رسمی مهم تر است و اینجاست که دیگر نمی توان این کارکرد را چندان دستکاری کرد. چون تعامل آن با جامعه باعث می شود تا از جامعه تاثیر بپذیرد و تاثیر بگذارد و نمی توان انتظار یک خروجی واحد و یکنواخت را داشت.

مثال های زیادی از نیروهای دانشگاه داریم که زمانی از حامیان ایدئولوژی نظام موجود بودند، ولی به تدریج به منتقدان اصلی آن تبدیل شدند که به دلیل کارکرد دانشگاه بوده است. پس باید متوجه دست اندازی بروکراسی دولتی به حیطه دانشگاه باشیم که قسمت اعظم آن بروکراتیک است. اینکه ما جذب استاد و دانشجو را متمرکز به مرکز جذب وزارت علوم می کنیم و از طرفی دیگر می گوییم گروه های آموزشی در این امر دخالت نداشته باشند، خود این مساله یک رویه ایدئولوژیک و یک باطن بروکراتیک دارد و این یک سنت دیرینه در حوزه دانشگاه است و باید نگاه کنیم که چگونه می توان این مسائل را حل کنیم.

دانشگاه قلمرو مستعمراتی دولت و حاکمیت شده است

با توجه به اینکه دانشگاه یک امر اجتماعی است و از نهادهای مهم و برجسته برای ورود به بزرگسالی و استقلال است، وابستگی های دولتی دانشگاه چه آسیب هایی خواهد داشت؟

فراستخواه: متاسفانه، دانشگاه قلمرو مستعمراتی دولت و حاکمیت شده است. کار استاد دانشگاه، پژوهش، تدریس، تفکر آزاد و خلق دانش و هدایت دانشجویان در پایان نامه ها ورساله هاست ، اما دولت دانشگاه را مستعمره خود می داند و انواع و اقسام مداخلات سیستماتیک وسیاسی از مدیریت و برنامه ریزی درسی گرفته تا فضا و فرهنگ را به دانشگاه وارد می کند.

 

در ارتباط با بحث خانم دکتر عزیز سه ملاحظه به نظرم می رسد.نخست ؛ تصورم این است که قبل از انقلاب سیطره دولت برای دانشگاه در حد بروکراتیک بود، اما بعد از انقلاب یک سیطره ایدئولوژیک هم اضافه شد. به این معنا که قبل از انقلاب دانشگاه کنترل بروکراتیک می شد و دولت می خواست از آن استفاده کند، اما اختیارات معرفت شناختی استادان خیلی محل کنترل دولت نبود و در این امر که معرفت درست و غلط چیست، دخالت نمی کرد. در گذشته دانشگاه بروکراسی زده بود، اما کار علمی تحت سیطره یک ایدئولوژی حکومتی نبود. از سوی دیگر دانشمندان ومتفکران، آزادی اندیشه  داشتند. اصولا از گذشته های دور شاعرانی چون سعدی، حافظ و خیام را داریم و حاکمیت هیچ گاه به اینکه چرا هزلیاتی در شعرشان وجود دارد، دخالتی نداشته است. شعر سعدی و حافظ و ادبیات خیام وارد یک سری موضوعات ممنوعه و به اصطلاح امروز خط قرمزها می شدند، پس دانشمند ومتفکر باید در فکر  وبیان و قلم خود آزاد باشد. در فرهنگ ایرانی نوعی سعه و تنوع وجود داشت و خودآیینی اهل علم و دانشمندان و متفکران در گذشته پذیرفته بود.

نیازمند پژوهش آزاد از قدرت و آزاد از ایدئولوژی حاکم هستیم

پس به طریق اولی ازدانشگاهیان نیز انتظار می رفته که با تحقیق و پژوهش وتفکر مستقل خود در مقاله و کتاب و تدریس شان آزادانه سخن بگویند و نتایج پژوهش را راحت ابراز کنند. ما نیازمند پژوهش آزاد از قدرت و آزاد از یک ایدئولوژی حاکم هستیم. اما بعد از انقلاب علاوه بر کنترل بروکراتیک قبل از انقلاب، کنترل ایدئولوژیکی هم بر محتویات معرفت شناختی دانشگاه خصوصا در علوم انسانی واجتماعی و فرهنگی وارد شد و نهاد علم، اختیارات معرفت شناختی خود را از دست داده است. پس نمی توان روند قبل از انقلاب را با بعد از انقلاب در یک مسیر دید. در بعد از انقلاب ، دانشگاه تسخیر  شد و برنامه های دانشگاه  و جذب استاد و کتب درسی و فضای پردیس و زندگی دانشجو  با یک ایدئولوژی حاکم شکل گرفت و تا امروز هم ادامه دارد.

مشکلات دانشگاه را به تکنیک ربط ندهیم

اما ملاحظه دوم اینجانب دربارۀ صحبت های خانم دکتر عزیز این است که طبق مطالعاتم در هیچ کجای دنیا، فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث افت تحصیلی نشده است و فناوری به عنوان یک مولفه مهم برای ارتقای دانش و تقویت فردیت است و فناوری ها امروز تحرک بیشتری به حوزه علم و اندیشه می دهند. پس درست نیست فرافکنی بکنیم و مشکلات دانشگاه را که نوعا ناشی از سیاست حاکم است به تکنیک ارتباط بدهیم. به نظرم دانشگاهیان مستعدترین نیروها هستند که می توانند از عهده تکنیک بربیایند و می توانند به نقد تکنولوژی بپردازند که تا به امروز هم انجام داده اند. با استفاده از تکنولوژی دانشگاه می تواند به سیستم های آموزش تحول ببخشد.

دانشجو با امیالش به دانشگاه می آید

نهایتا ملاحظه سوم دربارۀ بحث خانم دکتر درباره مهاجرت و جابجایی نیروی کار است، که نباید این نکات سبب شود مشکل اصلی سیاسی وایدئولوژیک و حکومتی دانشگاه ودانشگاهیان در ایران  را فراموش کنیم. ما به خوبی تبعات و اثرات کنترل گری بر دانشگاه را شاهدیم. طبق تجربه زیسته دیده ام که طی چند دهه اخیر دانشجوی دختری در بدو ورود به دانشگاه، کیفش را بازرسی کردند و بعد اجازه ورود داده اند! طبیعی است که این دانشجو عصبی شود و آرامش روحی خود را برای خواندن و آموزش از دست می دهد؛ باید دقت داشته باشیم که دانشجو با امیالش به دانشگاه می آید.

اما مهاجرت نیز لزوماً نمی تواند برای کشور مشکل آفرین باشد‌ البته اگر اجازه دهیم دانشگاهیان و دانشجویان ونخبگان مان در همه جای دنیا بچرخند ، کار وتحصیل بکنند و به کشور هم بیایند و بلیت هایشان دو طرفه باشد یعنی فرار مغزها رخ ندهد و در هر کجای دنیا هستند، بتوانند با مغزشان ارزش افزوده ای برای سرزمین خود ایجاد کنند.در دنیای جهانی شده امروز، نباید انتظار داشته باشیم که همه در ایران بمانند بلکه افراد می توانند در رفت و آمد باشند پس مشکل این است که در ایران به جای گردش مغزها ، فرار مغزها به وجود آمده است که باز به نحوه ادارۀ کشور و رفتار با اندیشمندان وجوانان بر می گردد، افراد تعلق سرزمینی شان را بناچار رها می کنند و به کشورهای دیگر می روند تا بتوانند فکری برای خود بکنند.

دانشگاه نمی تواند به یک بازو برای حاکمیت تقلیل داده شود

مهم ترین مساله و مشکل دانشگاه ما در کجاست؟

فراستخواه: مشکل دانشگاه بیش از اینکه متوجه خود دانشگاهیان باشد، مشکل سیاسی است و حاصل سیاستها وساختارهای غلط حاکم بر دانشگاه ها ودانشگاهیان است -البته این به معنای نفی نقد دانشگاه نیست- اما حکومت و دولت به جای اینکه از دانشگاهیان استفاده کند و آنها را چشم بینا بداند، بیشتر به عنوان بازو به آن‌ نگاه کرده است. دانشگاه نمی تواند به یک بازو برای حاکمیت تقلیل داده شود و حاکمیت بگوید برای درست کردن سد و تنظیم آب و هوا از شما استفاده کنیم. دانشگاه نه یک بازو بلکه یک ذهن نقاد و چشم تیزبین است .دانشگاه خودش مساله طرح می کند و علاوه بر علمِ ابزاری، علم انتقادی و تفسیری دارد.

از سوی دیگر طی این سالها ایران یک جامعه دانشگاهی شده است و دانشگاه به عنوان یک محصوره سازمانی نیست.دانش در ایران اجتماعی شده و این جامعه دانشگاهی، طراز مدیریتی و سیاسی خاص خود را می خواهد. متأسفانه در سیستم های رسمی ما، این انتظارات برآورده نمی شود و نوعی تعارض میان سیستم های رسمی حاکم با جامعه‌ی دانشگاهی شده به وجود می آید که باعث نوعی سوءتفاهم بزرگ و مناقشه بین جامعه و سیستم های رسمی شده است. تا زمانی که این‌ مسایل حل نشود، مساله دانشگاه به قوت خود باقی خواهد ماند.

در حال حاضر راهکار پیشنهادی شما برای حل مسائل دانشگاه چیست؟

فراستخواه: باید «علم» را به «عالمان» واگذار کنند. البته این فرصت برای دولت ها مقداری دیر شده است چون دانشگاه از چند جهت در حال آسیب دیدن است. اولین آسیب اینکه «شایسته گرایی» در جامعه لطمه خورده و مدیریت ها بر حسب شایسته سالاری حرفه ای و تخصص نیست. وقتی سیستم مدیریتی جامعه لطمه ببیند، بخش تقاضای به علمِ با کیفیت  نیز کاستی می گیرد. وقتی کشور بر اساس شایستگی های فنی و حرفه ای و بر اساس علم حرکت کند، نیاز برای علم و تقاضا برای دانشگاه ایجاد می شود و در این وضعیت دانشگاه تحرک و رونق پیدا می کند و بازار کار برای متخصصان به وجود می آید و انتظارات و تقاضای اجتماعی در محله و شهر و اجتماعات مدنی برای دانشگاه به وجود می آید. در چنین شرایطی، خود به خود دانشگاه می تواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.

دانشگاه وقتی پیشرفت می کند که در جامعه یک بخش غیر دولتی فعال هم در شکل بازار و هم در شکل مدنی و حرفه ای وجود داشته باشد؛ وقتی حکومت همه عرصه های جامعه از اقتصاد تا فرهنگ وهنر و عرصه مدنی را تحت کنترل خود می خواهد، دیگر زمینه مساعدی برای پیشرفت کیفی دانشگاه نخواهد بود، برعکس اگر جامعه فعال باشد نیاز به دانش احساس می کند، در اینجا دانشگاه قدر و منزلت یافته و تاثیر اجتماعی آن پیدا می شود.

علم حاصل یک چرخه خلاق تقاضا و عرضه است، ولی ما تقاضای آزاد جامعه به دانش و دانشگاه را مخدوش ساخته ایم چون به جای بازار مستقل مولد در ایران، یک بازار رانتی دولت با انحصارات خاص بوده و خیلی چیزها در قبضه دولت بوده و سپس خواستند آن شرکت ها را خصوصی کنند که تبدیل به شرکت های خصولتی و رانتی شده، در نتیجه جامعه خلاقیت لازم اقتصادی را ندارد.

 

وقتی اقتصاد دانش بنیان، به خاطر سیطره دولت لطمه ببیند ، شایسته گرایی در مدیریت هم نباشد و سلب اختیارات از نهادهای مدنی بشود و اصناف تحت قبضه چارچوب بالا هستند، اختیارات دانشگاه محدود شده و در تصرف دولت قرار می گیرد. دیگر چه انتظاری می توانیم از دانشگاه ،دانشجو و استاد داشته باشیم  چون تقاضای به دانش و تفکر اصیل را مخدوش ساخته ایم. پس عرضه دانش و تفکر هم افول می کند. در حال حاضر می توانیم از «علم معطل» در ایران سخن بگوییم. یعنی زمینه ای وجود ندارد که از علم ایرانیان استفاده کنند. پس تاکید این است که دانشگاه را به متخصصین و دانشگاهیان واگذار کنند و دانشگاه قلمرو مستقلی باشد که بتواند به جامعه و به خود دولت در اداره عقلانی کشور کمک کند. ما از پدر ومادرها از قدیم شنیده ایم که «اَلعُلما حُکام علی المُلوک»؛ به این معنا که دانشمندان باید بالا دست دیوانسالاران باشند، اما امروز دیوانسالاران بر دانشمندان سیطره پیدا کرده اند. متاسفانه این رویه باعث شده یک سیستم سُفله پرور ایجاد شود و گروه های فرصت طلب که شایستگی‌های اخلاقی و اجتماعی چندانی ندارند از این وضعیت استفاده کرده و مدام این چرخه معیوب رابطه دولت و دانشگاه را بدتر و پیچیده می کنند و مانع از سرازیر شدن دانشگاه به شهر و حل مسائل کشور و جامعه می شوند.

«خود آیینی و استقلال علم»؛ شرط شکوفایی علم

راهکار شما درباره بهتر شدن مسائل خاص دانشگاه های ما چیست؟

آروین: من هم با صحبت های آقای‌ دکتر درباره واگذاری امورات دانشگاه به خود دانشگاهیان موافقم. اگر  از منظر جامعه شناسی علم به این مساله بپردازیم سوال محوری این است که چه شرایط اجتماعی باید برقرار باشد تا شکوفایی علم امکان پذیر شود؟ آن شرایط اجتماعی این است که «خود آیینی و استقلال علم» محقق شود و به ویژه از سوی میدان قدرت این استقلال و خودآیینی به رسمیت شناخته شود.

تاریخ علم نشان داده چون علم یک ساختار اجتماعی دارد کنجکاوی های شخص دانشمندان در خدمت منافع عمومی و جامعه قرار می گیرد و اینگونه نیست که فکر کنیم دانشگاهیان یک جزیره منتزع می شوند که به کار کسی نیایند. اتفاقاً وقتی به حال خود گذاشته می شود، شکوفایی علمی رخ می دهد.

 

دانشگاه نقطه آغاز تغییر و ورود به بزرگسالی است و هر نوع تغییر اجتماعی را ابتدا در دانشگاه می بینیم، چون جامعه پذیری که افراد برای ورود به مشاغل مختلف می بینند، در دانشگاه است. پس استقلال دانشگاه، تقدم منطقی بر همه اصناف دارند، چون قرار است زبر بنای زیست اجتماعی را فراهم کند. نه تنها آموخته های دانشگاه مهم است، بلکه آموخته های اجتماعی هم برمی سازد و به این دلیل مهم است که دانشگاه مصادره دولتی نشود. راهکارهای دکتر فراستخواه بسیار خوب است اما اجرا نمی شود و قانع کردن افرادی که در بستر امور هستند، کار ساده ای نیست.

دولت هنوز امکان مصادره دانشگاه را نیافته است

چرا خودآیینی دانشگاه مهم است؟

آروین: دانشگاه را از معدود نهادهای واسطی می دانم که هنوز توسط دولت امکان مصادره دو قبضه آن را نیافته است. هر چند دولت بسیار تلاش می کند، این کار را انجام دهد و همان سنت و تحولات بین المللی هم به کمک او می آیند، ولی همچنان دانشگاه می تواند این نقش مستقل را ایفا کند.

مثلاً دولت به طور نسبی توانسته رسانه را به سیطره خود درآورد و رسانه مستقل در کشور کم است. دانشگاه نهاد واسط بین جامعه، شهروندان و حکومت است. اگر این نهاد واسط را مصادره کنید، شکاف بین توده مردم و حاکمان بزرگتر می شود. کما اینکه وقتی رسانه را حذف کردید، این اتفاق افتاد‌. شاهد بودیم، مردم نامعقول ترین شایعات را در سال گذشته از رسانه‌های خارجی دریافت کردند و پذیرفتند چون دست رسانه های ما خالی شده بود‌. دولت با عدم تحمل نیروهای واسط، توسط نیروهایی که خود را نوکر دولت نمی دانند و در خدمت منفعت عمومی هستند، به این مساله دامن زد.

دانشگاه نقطه اتصال ما به جامعه است

هجمه به دانشگاه از سر وقایع ۶ ماهه دوم سال 1401 آغاز شده است. دولت انتظار داشت که دانشگاهیان در آن برهه از نظم‌ موجود، دفاع کنند. در حالیکه به نوعی خود دانشجویان و اساتید جلودار معترضین بودند در حالی که اگر فضای سیاسی و منتقدانه سالهای قبل از کرونا را در دانشگاه داشتیم، بعید است فضا تا این حد رادیکال می شد . در تمام زمان اصلاحات و پس از آن در دولت دوازدهم، دانشگاه منتقد دولت بود و بیشترین انتقادات مطرح می شد، اما فضا رادیکال نبود. با مصادره دانشگاه، اساتید و دانشجویان به‌عنوان کنشگران مرزی را حذف می کنیم و حذف آنها، تبعات سهمگینی بر جا خواهد گذاشت. چرا که دانشگاه نقطه اتصال ما به جامعه است. توجه به این نکته لازم است که افراد کجا تمرین تشکل یابی را انجام می دهند؛ یکی از معدود نهادهایی که در جامعه وجود دارد و اصطلاحاً امن است، دانشگاه ها هستند.

نکته بعدی اینکه، جوانان و دانشجویان چون هنوز مسئولیت های بزرگسالی را بر عهده ندارند، دنبال منفعت عمومی هستند. لذا اولین تشکل یافتگی آن هم معطوف به پیگیری خیر و منفعت عمومی، در میان دانشجویان و دانشگاه است. مصادره فضای دانشگاه به معنای از بین بردن چنین پتانسیلی در کشور است. چنین کاری یادآور حذف رسانه های مستقل در زمانه‌ی بحران است که مردم هم به درستی با دو نوع روایت سیاه و سفید رو به رو هستند که به هیچ کدام باور و اعتماد ندارند.

بسیاری از کشورهایی که مهاجر فرست هستند و اختلاف دستمزدهای نیروی کار در آنها با کشورهای مقصد مشهود است مثل چین و هند، از یک اعتماد متقابلی بین نیروی مهاجرت کرده و حاکمان و سیستم موجود برخوردارند. اما در کشور ما اعتماد در  هر دو طرف از دست رفته است‌. نیروی مهاجرت کرده به بازگشت اعتماد نداشته و بیم دارد که در صورت بازگشت به کشور مشکلاتی برای او به وجود آید. از سوی دیگر حکومت به اساتید، نخبگان و دانشجویانی که تحصیلات و رفت و آمد به خارج از کشور دارند، با سوءظن‌نگاه می کند در حالی که باید این امر به یک اعتقاد متقابل تبدیل شود. در این صورت می توانیم از بسیاری از تجربیات متخصصانی که از کشور خارج شده‌‌اند، بهره مند شویم.

اگر به واسطه رفع تحریم ها، محدودیت های مالی – بین المللی ایجاد شده برای افراد و خانواده ها برطرف شود، اتفاقات مثبتی برای کشور رخ خواهد داد. خیلی از مهاجران ایرانی به خاطر شرایط اقتصادی از کشور می روند و در عین حال مهاجرت را به خاطر دور شدن از خانواده بهینه نمی دانند. این افراد اگر بتواند از ثمره دست رنج خود در داخل کشور برای افزایش رفاه خانواده شان استفاده کنند، به رشد اقتصادی کشور هم کمک می کنند. در نتیجه می توان به نیروی کار مهاجرت کرده به عنوان یک فرصت نگاه کرد، به ویژه چون تحت تاثیر یک موج جهانی است، می شود، مانند دیگر کشورهایی که با مساله مشابهی مواجهند از این تهدید، کمی فرصت خلق کرد.

آقای دکتر گویا در این باره نکته ای دارید…

فراستخواه: بله. مفهوم «دیاسپورا» در دنیا بسیار مهم است و ایرانیان دور از وطن پراکنده در دنیا که هویت ایرانی دارند، در کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعۀ موفق زندگی وکار وکوشش می کنند.  دیاسپورای ایران بسیار چالاک و نیرومندی است و می تواند برای ایران، دیپلماسی بین المللی و نوعی نفوذ، اقتدار و اعتبار بین المللی ایجاد کند. تحقیقات نشان داده که تعلقات سرزمینی ایرانیان به کشور و هویت ملی خود از بالاترین تعلقات دیاسپوراهای دنیاست. یعنی مهاجران ایرانی هم ثروتمند هستند و هم سطح تحصیلات شان از دیگر مهاجران بالاتر است به گونه ای که می توانند برای ایران نوعی سرمایه ملی، مشروعیت زا و مشروعیت بخش باشند.

تجربه ای که من دارم نشان می دهد سیاستهای ما برخلاف بهره وری از سرمایه ایرانیان مقیم خارج است ، اگر یک همکاری جدی بین یک دپارتمان دانشگاهی با یک دپارتمان خارجی بخواهید، به هیچ وجه نمی توانید موفق باشید. حتی اگر بخواهیم از اساتید ایرانی مهاجرت کرده برای یک رساله یا پایان نامه استفاده کنیم، ورودشان به کشور با هزار مانع روبروست،  نگاه امنیتی و سیاسی هم که روی همه موضوعات سایه انداز شده است‌. بنابراین نمی توانیم در یک رساله دانشجویی از همکاران ایرانی که در خارج از کشور هستند، بهره ببریم و این عوامل نشان می دهد که دست و بال دانشگاه را محدود کردیم.

خانم دکتر ارزیابی شما درباره بازگشت دو طرفه ایرانیان خارج از کشور چگونه است؟

آروین: به نظرم نگاه به ایرانیان خارج از کشور قابل تغییر است و حکومت باید اعتماد لازم را ایجاد کند، اما در حال حاضر نه تنها اعتماد را ایجاد نمی کنیم بلکه اگر مقدار اعتمادی هم وجود داشته، آن را با حساسیت بی دلیل و تدابیر امنیتی از بین می بریم. همین نگاه می تواند انگیزه و تمایل ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت به وطن را از بین ببرد.

دانشگاه مطمئن ترین نهاد در دسترس دولت و حاکمیت

به نظر شما راه اعتماد دولت ها و حاکمیت به نهاد دانشگاه چیست؟

فراستخواه: حاکمیت و دولت خوب است دست کم متوجه این موضوع باشد که دانشگاه مطمئن ترین نهاد در دسترس آنهاست. حتی می توان به جرئت گفت که دانشگاه ها در همه جای دنیا یکی از نهاد های نسبتا محافظه کار هستند و همین می تواند نوعی فرصت برای دولت ها باشدکه از توصیه های علمی دانشگاهیان استفاده کنند. حتی انقلاب های بزرگ علمی، گاه در دانشگاه اتفاق نمی افتاد و بیرون از  University ها دامن زده می شود. دانشگاه کار علمی می کند و باسنت های علمی و ضوابط روش شناختی سرو کار دارد و نوعی محافظه کاری در علم ورزی در دانشگاه ها وجود دارد. به سبب سنت ها و سلسله مراتبهای علمی در دانشگاه حتی هر نوآوری نمی تواند به این سادگی پذیرفته شود. به همین خاطر دانشگاه مطمئن ترین نهادی است که دولت ها می توانند به او اختیار عمل دهند. چون دانشگاه زبان کمتر ایدئولوژی وجدلی و بیشتر علمی و برهانی دارد و زبان علمی با تحقیق و داده و روایی نتایج سر و کار دارد، در نتیجه باید به این نهاد اختیارات لازم داده شود.

معتقدم دانشجویان، سازمان یافته ترین گروه جوان کشور می باشند که در دسترس دولت هستند چرا که دولت آمار رفت وآمد و رشته آنها را دارد بنابراین دولت دست کم به اینها اجازه بدهد نشاط اجتماعی و جنب وجوش انتقادی خاص دانشجویی شان را داشته باشند.

 

دانشگاهیان در طرح مساله وانتقاداتی که می کنند بیشتر ملاحظات علمی دارند و دنبال تحقیق و پژوهش هستند. دانشگاهیان برخلاف فعالان سیاسی که معمولا دنبال جدل سیاسی هستند، در پی بیان تفکر وتحقیق و دیدگاه های نظری و نخبگی  وحاصل تحقیقات مستند ومستدل خود هستند. نقد و مطالبه دانشگاه زبان خاص خود را دارد و مانند یک جامعه سیاسی اپوزیسیونی نیست و نوعا منضبط است و Discipline خاص خود را دارد. جای تأسف است که حکومت از دانش ابزاری، تفسیری و علم انتقادی دانشگاه، نه تنها استفاده نکرده بلکه آن را پس زده است.

در جامعه دانشگاهی شده امروز، سطح بهره وری از دانش و دانشجویان و اساتید این سرزمین  ثمر بخش نبوده و استفاده ای از آنها نشده است. گویی حاکمیت در این سالها نوعی کفران نعمت سرمایه فکری وانسانی ملی کرده و سبب شده تا از بسیاری از کشورهای منطقه و همسایه، عقب بمانیم.

منبع: شفقنا

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر