کد خبر: 25260
A

تفاوت سیاستهای رفاهی در ایران وغرب

سیاست گذاری اجتماعی در ده‌های گذشته نقش مهمی را در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی بازی کرده است به عنوان مثال در انگلیس دو حزب معروف کارگری و محافظه کار را در نظر بگیریم که خواهیم دید چگونه این دو حزب بزرگ در انگلیس توانسته‌اند بیشترین کرسی‌ها را در پارلمان به دست آورند وآن چیزی جز دادن وعده‌های مختلف رفاهی به مردم و نحوه دیدگاه آن‌ها به مسایل اجتماعی است که تمامی این‌ها از همان مکتب علمی نشأت می‌گیرد که به آن باور دارند.

تفاوت سیاستهای رفاهی در ایران وغرب

 دیده بان ایران: نرگس مهری سیاست گذاری‌های اجتماعی و رفاهی در ایران متفاوت از آن حرکتی است که ده‌ها سال پیش در اروپای غربی به راه افتاد. مسائل رفاهی و اجتماعی در ایران از منظر قانون اساسی بسیار کامل و دقیق نوشته شده اما در عرصه عمل کوتاهی‌های بسیاری را مشاهده می‌کنیم. 

 سیاست گذاری اجتماعی در ده‌های گذشته نقش مهمی را در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی بازی کرده است به عنوان مثال در انگلیس دو حزب معروف کارگری و محافظه کار را در نظر بگیریم که خواهیم دید چگونه این دو حزب بزرگ در انگلیس توانسته‌اند بیشترین کرسی‌ها را در پارلمان به دست آورند وآن چیزی جز دادن وعده‌های مختلف رفاهی به مردم و نحوه دیدگاه آن‌ها به مسایل اجتماعی است که تمامی این‌ها از  همان مکتب علمی نشأت می‌گیرد که به آن  باور دارند. 

 باید دقت داشته باشیم که نظام‌های رفاهی موجود در دنیا با توجه به گونه و نظام‌های فکری سیاست گذاری می‌شوند به عنوان مثال شوروی سابق بر پایه مکتب مارکسیسم، کمونیسم را به وجود آورد که به ادعای ایشان هدفشان ایجاد #برابری بود برابری در منابعی که نفی مالکیت خصوصی است و هیچ چیز در دنیا به هیچکس تعلق ندارد (اشتراکی) در این مکتب فکری باید ببینیم آیا تعریف درستی از برابری شده است؟ آیا تجربهٔ کمونیسم در کشورهایی چون شوروی سابق و‌جمهوری خلق چین و... موفقیت آمیز بوده است؟ و آیا این سیاست گذاری‌ها نتیجه‌ای مطلوب داشته است؟ 

 شاهد بودیم که کمونیسم برخاسته از مارکسیسم نتوانست برابری که مدعی آن بود را برآورده کند و بعدهاخودعامل ایجاد حکومت‌های دیکتاتوری شد که نتیجه‌اش کشته شدن هزاران انسان بیگناه بود. 

 نگاهی مختصر به سیاست‌های اجتماعی یکی یا بهتر است بگوییم قدرتمند‌ترین کشور دنیا یعنی ایالات متحده نشان می‌دهد مبنای نظری این کشور بر اساس لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم بنا نهاده شده که بر اساس آن۱) گرفتن مالیات نوعی دزدی محسوب می‌شود زیرا این عمل نقض کننده #حقوق_فردی است، ۲) پیشرفت باید بر پایه لیاقت و استعدادهای فردی شکل بگیرد که هم می‌تواند منجر به انحصار طلبی در بازار و هم کشف استعداد‌ها و خلاقیت‌های گوناگون شود. 

 نوع دیگری از سیاست گذاری‌ها را می‌توان در آلمان و انگلیس تحت عنوان محافظه کاری مشاهد نمود در نگاه این نوع نظام رفاهی سنت‌ها و خانواده از ارزش بالایی برخوردار هستند و قوانین طوری نوشته می‌شوند تا این سنت‌ها و ارزش‌ها حفظ بشوند جامعه را بر فرد مقدم می‌دانند بنابراین بر تشکیل انجمن‌های محلی و اصناف و سازمان‌های مردم نهاد تاکید می‌ورزند. 

سوسیالیسم بعد‌ها توسط چپ گرایان میانه رو به علل گوناگونی چون وابستگی‌های رفاهی افراد و... تعدیل شد اما باز هم مانند جامعه اشتراکی حق بر اساس نیاز به افراد داده می‌شد اما با این تفاوت که دیگر مثل سوسیالیست‌های تندرو مالکیت خصوصی نفی نشد اما مالیات از افراد متمول گرفته می‌شد و بیشتر این مواضع تا حدودی باعث افزایش سطح رفاه محروم‌ترین افراد جامعه شد. 

 اما یکی از مهم‌ترین مباحث که در اوائل مطلب نیز به آن اشاره‌ای کردم سیاست گذاری‌های غلط اجتماعی در ایران است در واقع می‌توان گفت نظام فکری منسجمی در ایران برای نگارش و اجرای این برنامه‌های رفاهی در نظر گرفته نشده با الاخص در مورد کودکان. 

 تصور می‌شود که نگاه قانون به کودک نگاهی منفعلانه است نه کنشگرانه یعنی کودکی که قدرت فکر ندارد پس بنابراین اگر مورد آزار و اذیت هم قرار گرفت قانون محکمه پسندی برای نجات او وجود ندارد، یا در مورد کودکان کار و خیابان آیا دولت‌های ما برای این کودکان آموزش و بهداشت و محیط اجتماعی که در آن رشد می‌یابند قوانینی وضع می‌کنند؟ یا بهتر است بگوییم این کودکان را به دست سرنوشت تلخ خویش‌‌ رها می‌سازند؟ 

در این میان نقش سازمان‌های خیریه چیست؟ آیا با کمک‌های مالی به کودکان و خانواده می‌توان از کاهش آسیب در آن‌ها جلوگیری کرد؟ این خود علت وابستگی رفاهی این خانواده‌ها به سازمان هاخواهد بود؟ 

 آیا سیاست‌هایی که در بخش پرداخت یارانه انجام شد توانست معضل فقر را در کشور حل کند؟ یا مسکن مهر توانست حاشیه نشینی را کاهش دهد؟ 

⭕️ یکی دیگر از مشکلات مسائل رفاهی در ایران انجام کارهای سلیقه‌ای است بدین معنی که هر کس آنطور که دوست دارد قوانین را اجرا می‌کند. 

 در مورد زنان و سالمندان این مسائل حمایت‌هایی صورت می‌گیرد، اما آیا این سیاست‌ها کافی است؟؟؟ 

اگر زنان ایرانی توانسته‌اند بیشتر از مردان به مدارج علمی بیشتری دست یابند آیا به موازات آن نیز می‌توانند به مقام‌های عالی اداری، کشوری و... دست پیدا کنند؟ 

و از همه مهمتروجود نگاه تبعیض آمیز جنسیتی است که در تمامی کشورهای دنیا دیده می‌شود که می‌توان گفت تقریبا زنان دربیشتر کشورهای دنیا با این مساله دست و پنجه نرم می‌کنند. 

 در ایران بسیاری از جوانان وجود دارند که با وجود داشتن مدارک بالای تحصیلی همچنان به دنبال شغل هستند آیا دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی تدابیری برای این جوانان بیکاری که هرساله به تعدادشان افزوده می‌شود اندیشیده است؟ چه بسا که این جوانان عزیز حتی از داشتن بیمه‌های تامین اجتماعی نیز محروم می‌باشند

 آیا تدابیری برای کالازدایی از شغل پزشکی شده است تا شاید راهی برای تامین بهتر بهداشت برای اقشار کم درآمد یا محروم باشد؟؟ 

آیا در جهت توانمند سازی جوانان، زنان برنامه ریزی انجام شده است؟ 

 در آموزش و پرورش ما که وظیفه‌اش تعلیم و تربیت کودکانی خلاق ونوآور بوده تلاشی در جهت کشف استعدادهای کودکان انجام شده یا همانطور با روش‌های خشک گذشته استعدادهای کودکان هرز می‌رود؟؟؟ 

یا رفاه خانواده که اولین و مهم‌ترین مکانی است که کودک اجتماعی بودن و احساس امنیت را در آنجا درک می‌کند تامین شده است؟ 

 جواب تمامی این سوالات با کمی اغماض و سرپوش منفی است که اگر مثبت بود مطمعنا مدارس ما، پزشکی ما، علم ما،.... می‌توانست در حد بالا‌ترین کشورهای دنیا قرار بگیرد البته نمی‌خواهم در این مطلب تمامی این مشکلات را به دولت‌ها واگذار کنم زیرا فرهنگ خود مردم نیز در شکل گیری گفتمان جامعه نقش دارد و طبیعتا سیاست گذاری‌ها بر اساس گفتمان غالب جامعه شکل می‌گیرند.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر