کد خبر: 159235
A
نقد کتاب توماس پیکتی

تاریخ بلند نابرابری

ما در یک حرکت تدریجی به سوی برابری هستیم. همانطور که نابرابری جنسی و نژادی را به چالش کشیدیم نابرابری اقتصادی را نیز می‌توانیم ریشه‌کن کنیم

تاریخ بلند نابرابری

به گزارش سایت دیده بان ایران؛  لابد این را شنیده‌اید که اگر مطلب یا موضوعی را به کمال فرا گرفته باشید باید قادر باشید آن را به خلاصه برای فردی که در آن موضوع سر رشته‌ای ندارد توضیح دهید. توماس پیکتی اقتصاددان شناخته‌شده هم کار مشابهی کرده است. اگر بخواهم اقتصاددانانی که از نابرابری می‌نویسند را نام ببرم قطعا نفر اول پیکتی است. شاهکار او «سرمایه‌داری در قرن بیست و یکم» به بیش از 30 زبان ترجمه شده است. اما حالا پیکتی تلاش کرده تا 3 کتاب را که مجموعا 3 هزار صفحه هستند، در یک کتاب کوچک به نام «تاریخ کوتاه برابری» خلاصه کند. این سه کتاب عبارتند از: «درآمدهای بالا در سدۀ بیستم» (2001)، «سرمایه در سدۀ بیست‌ویکم» (2013) و «سرمایه و ایدئولوژی» (2019).

اما همان ابتدا یک ایهام در نام کتاب وجود دارد؛ چرا «تاریخ کوتاه برابری»؟ در جواب باید گفت نویسنده استدلال می‌کند که از اواسط قرن هجدم و ظهور تغییرات اجتماعی در اروپا و سایر نقاط جهان مثل انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتی و ...، جهان وارد یک حرکت تدریجی به سمت کاهش نابرابری در عرصه‌های گوناگون شده است. در واقع نویسنده تاریخ جهان را به دو بخش تقسیم می‌کند بخش نخست تاریخ بلند نابرابری است که از ابتدای تاریخ بشر تا میانه قرن هجدهم ادامه یافته است و بخش دوم همان تاریخ کوتاه برابریست که بیش از 250 سال از شروع آن می‌گذرد.

در این دوره کوتاه علاوه بر انقلاب‌ها و شورش‌ها و....، بحران‌های اقتصادی اغلب در حکم نقاط عطفی عمل می‌کنند که در آنها درگیری‌های اجتماعی متبلور و روابط قدرت بازتعریف می‌شوند. اخیرا همه‌گیری جهانی کووید-19 شروع به براندازی یقین‌های مختلفی کرد که مدت کوتاهی قبل غیرقابل انکار قلمداد می‌شدند

البته باید اذعان کرد که مسئله نابرابری همیشه مسئله اصلی بشر بوده و خواهد بود اما همانطور که پیکتی بیان می‌کند، در قرن بیستم بود که برای نخستین بار اقتصاددانان با انبوهی از اطلاعات روبرو شدند. ظهور شاخص‌هایی مثل شاخص توسعه انسانی و ضریب جینی در نیمه ابتدایی قرن بیستم یک تلاش جدی در جهت علمی کردن مسئله نابرابری بود.

پیکتی نه مانند یک عملگرای صرف صحبت می‌کند و نه در فضاهای تئوریک و سوبژکتیو غرق می‌شود. او خیلی راحت بیان می‌کند که در مبارزه با نابرابری باید از دو دام متقارن اجتناب کرد: یکی نادیده گرفتن نقش مبارزات و روابط قدرت در تاریخ برابری. دیگری، برعکس، تقدیس و نادیده گرفتن اهمیت نتایج سیاسی و نهادی و نقش ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها در بسط آن‌ها. به عبارتی دیگر می‌گوید نباید در دعوای اندیشه و عمل و افتاد. درست است که شورش بردگان در سنت دومنیک در 1791 بود که به برده‌داری در آتلانتیک پایان داد نه بحث‌های آرام در سالن‌های پاریس؛ اما باید دانست که این ایده که فقط حضور اجتماعی خودجوش برای برانداختن نهادهای نابرابری‌طلب کافی است، یک توهم خطرناک است. در واقع مبارزات و روابط قدرت شرط لازم برای سرنگونی نهادهای نابرابری و قدرت‌های مستقر هستند، اما ابداً تضمین نمی‌کنند قدرت‌های جدیدی که جایگزینشان می‌شوند، همیشه به همان اندازه که ما امیدوار بودیم برابری‌طلب و رهایی‌بخش باشند. دلیل این امر هم ساده است. اگرچه به راحتی می توان ماهیت نابرابری‌طلب یا سرکوبگر نهادها و دولت‌های مستقر را محکوم کرد، اما توافق بر سر نهادهای جایگزین که امکان پیشرفت واقعی به سوی برابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در عین حال رعایت حقوق فردی را فراهم می‌کنند بسیار دشوارتر است.

در کنار دو موردی که در بالا برشمردم یعنی حرکت تدریجی به سوی برابری و لزوم همراهی اندیشه و عمل، پیکتی نکته مهم دیگری را نیز گوشزد می‌کند؛ اینکه نابرابری همیشه یک برساخت اجتماعی بوده است. به عبارتی دیگر وضعیت روابط قدرت بین گروه‌های اجتماعی مختلف و جهان‌بینی‌های درگیر، بستگی سطوح و ساختارهای نابرابری را تولید و بازتولید می‌کنند. اجازه دهید مثالی بزنم ساختار قدرت در نظام فئودالی نوعی از نابرابری را تولید می‌کرد که در آن یک ارباب در یک جایگاه رفیع مسئول جان و مال تعداد زیادی رعیت بود. در اروپای قرون وسطی هیچ دهقان آزادی نبود و هر کس خارج از شهرهای آزاد تحت لوای یک ارباب بود. این یک برساخت اجتماعی بود که رابطه ارباب و رعیت را مشخص می‌کرد. رعیت جایگاه ارباب را پذیرفته بود و ارباب نیز براساس این برساخت خود را مالک رعیت می‌دانست.

کتاب تاریخ کوتاه برابری ضمن آنکه سعی می‌کند ایده‌های اصلی خود را با آمارها و نمودارهای متعدد توضیح دهد، پر است از انتقادات فراوان نویسنده به فرایند نهادینه‌سازی نابرابری. برای مثال در فصل هفتم پیکتی ظهور طبقه متوسط موروثی را یک فاجعه می‌داند. ظهور این وضعیت یعنی افراد یک جامعه در یک نظام کاستی ناملموس قرار داشته باشند. نظامی که جایگاه افراد در آن تا حدود فراوانی از پیش مشخص است و امکان جابه‌جایی طبقاتی در آن وجود ندارد. پیکتی با آمار اقتصادی نشان می‌دهد که برای مثال روند توزیع ثروت در ایالات متحده از سال 1980 به بعد دچار افت جدی شده است. اروپا و آسیا نیز روندهای مشابهی را نشان می‌دهند.

در انتها باید عرض کنم که کتاب تاریخ کوتاه برابری تاکنون توسط انتشارات متعددی از جمله نشر روزنه و نشر نی ترجمه شده است. از میان این ترجمه‌ها فقط نشر روزنه نسخه ترجمه شده توسط محمدرضا فرهادی‌پور را در اختیار ما قرار داد و ما هم به سبب ادب لینک خرید از نشر روزنه را در انتهای کتاب آورده‌ایم. البته آقای سیدعلیرضا بهشتی لطف کرده و تخفیف 30% این کتاب را تا پایان تیر ماه برای مخاطبان تمدید کردند.

مشاهده و خرید کتاب مبارزه با نابرابری با 30% تخفیف

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر