کد خبر: 15799
A

امیرواعظ آشتیانی: انتخابات به دوردوم کشیده شود روحانی می بازد/ ما در این مملکت قوانین سفت و محکم فراوانی داریم، مجریان این ها را تعطیل می کنند

شما بارها دیدید در دولت‌های گذشته،‌ اصلا برنامه‌ها را قبول نداشتند، می‌گفتند ما این برنامه را قبول نداریم، این برنامه نقص دارد، آن را اجرا نمی‌کنیم، این معنی‌اش چیست؟ البته برنامه، وحی منزل نیست که بگوییم قرآن است، ولی در عین حال این نشان دهنده این است که سلیقه دولت‌های ما می‌خواهد اعمال شود و من هم به عنوان یک همشهری در این کشور یا هموطن متاسفم می‌شوم که چرا مجریان قانون ما قانون را اجرا نمی‌کنند، چرا نماینده من در مجلس مقاومت نمی‌کند؟ اگر مقاومت نیز بکنند اسمش را می گذارند چوب لای چرخ دولت گذاشتن!

امیرواعظ آشتیانی: انتخابات به دوردوم کشیده شود روحانی می بازد/ ما در این مملکت قوانین سفت و محکم فراوانی داریم، مجریان این ها را تعطیل می کنند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ امیر واعظ آشتیانی، فعال سیاسی اصولگرا و از اعضای دومین دوره شورای شهر تهران، در گفت و گو خود با روزنامه قانون در مورد موضوعات روز، همچون آخرین فعالیت‌ها و تغییر و تحولات انتخاباتی جریان اصولگرا، اقدامات جبهه یاران انقلاب در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 96 و بررسی عملکرد دولت و همچنین قیاس دولت روحانی با احمدی نژاد پرداخته است که مشروح این مصاحبه را در ادامه می خوانید.

به نظر می‌رسد اصولگرایان هنوز به آن‌وحدتی که باید نرسیده‌اند، نظر شما در این‌باره چیست؟

به طور حتم در تمام جناح‌های سیاسی، تشتت نگاه وجود دارد ولی مهم این است که در انتخابات به یک نگاه واحد برسند. هر گروهی که می‌خواهد وارد عرصه انتخابات شود (انتخابات شوراها، مجلس یا ریاست جمهوری) هرچه به اتحاد نزدیک‌تر باشند، ضریب موفقیت‌شان از نگاه اتحاد و وحدت، بیشتر خواهدشد. البته فاکتورهای زیادی برای موفقیت وجود دارد ولی یکی از فاکتورهای حایز اهمیت، همین وحدت است. زیرا در خانواده اصولگرایی، تشکل‌ها و احزاب مختلفی وجود دارد. شاید دیدگاه‌ بعضی افراد سیاسی یا اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بایکدیگر تفاوت داشته باشد ولی وقتی بحث وحدت و اتحاد می‌شود، افراد باید سعی کنند که نگاه‌ها را تجمیع و یک نگاه واحد داشته باشند،چون می‌خواهند وارد عرصه بزرگی شوند.

اگر این اتفاق نیفتد ضریب موفقیت کاهش پیدا کرده، آرا پراکنده شده و این موقعیت برای رقیب فراهم می‌شود که بتواند از یک انسجام بهره ببرد. فرض را بر این بگیریم هر دو یا سه جناح اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدال- البته ما امروز تعریفی از این اعتدال نمی‌بینیم- اگر به انسجام و وحدت نرسند انتخابات پراکنده می‌شود. یعنی گروهی برنده می‌شود که با حداقل آرا پیروز می‌شود و این زیبنده نیست. ولی در عین حال، اینکه اصولگرایان چرا در انتخابات 92 در ارتباط با ریاست‌جمهوری یا انتخابات 94 مجلس وحدت نداشتند،به تضاد دیدگاه موجود بازمی‌گردد.

فراموش نکنیم،مردم می‌خواهند ببینند تیم بعدی که به میدان می‌آید، دارای چه ادبیات و برنامه‌ای است که به آن اقبال نشان دهند. ولی در ظاهر، یک ضرب‌المثل وجوددارد که به واقعیت نزدیک است و آن اینکه هیچ بدی نرفته که جایش خوبی بیاید. ما که جوان بودیم وقتی این حرفا را می‌شنیدیم، تعجب می‌کردیم می‌گفتیم یعنی چی؟ باید روز به روز شرایط بهتر شود و در عین حال وقتی که گروهی می‌روند گروه دیگری با یک نگاه جدید، برنامه‌ها را اجرا کنند؛ ما خیلی ایده‌آل نگاه می‌کردیم در صورتی که این‌طور نیست. واقعیتی که در دنیای سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی شده وجود دارد این است که می‌گویند اداره یک کشور و سازمان یا یک تشکل، مثل یک دوی امدادیست که گروهی تلاش می‌کنند آن را به سرانجام برسانند و بعد به گروه بعدی تحویل دهند. ولی برای ما این گونه نیست، به صورت دوی امدادی عمل نمی‌کنیم. ما در ظاهر روی تردمیل این کار را انجام می‌دهیم. گاهی این تردمیل برقش می‌رود و می ایستیم.

پیش‌بینی شما این است که لازمه فعالیت تشکیلاتی یا سیاسی این است که نظرات مختلفی وجود داشته باشد و به وحدت برسند. به نظر شما در این چند ماه باقی‌مانده به انتخابات این اتفاق در جریان اصولگرایی خواهد افتاد؟

عقل سلیم می‌گوید شما در کار سیاسی چه در انتخابات و چه فارغ از این مسائل، همیشه یک تشکل و گروه یا یک جمع باید آسیب‌شناسی‌های مربوط به شکست‌ها را ارزیابی و دلایل موفقیتش را نیز تحلیل کند که چه فاکتورهایی را مدنظر قرار داده که به موفقیت رسیده و آن را استمرار دهد.

تشکل‌هایی موفق هستند که همواره، هم حریف و هم عملکرد خود را رصد می‌کنند، باید نقاط ضعف‌شان را به قوت تبدیل کنند، نقاط قوت‌شان را قوام بدهند و نکات جدیدی را اضافه کنند. من کمتر چنین نگاهی را در تشکل‌های سیاسی می‌بینم، تشکل‌های سیاسی ما، درست زمان انتخابات فعال هستند و بخشی از آن‌ها موسمی می‌آیند و می‌روند؛ این‌گونه کار حزبی جواب نمی‌دهد و شاید یکی از دلایلی که احزاب و گروه‌ها در کشور ما نتوانستند مخاطب جذب کنند، همین نگاه است.

من دفاعی از گروه یا تشکل خاصی نمی‌کنم ولی در میان این احزاب حاضر، حزب موتلفه وقتی کنگره می‌گذارد، تعداد قابل توجهی در کنگره‌اش جمع می‌شوند. ولی باز فکر می‌کنم چنین تشکلی با این فضا، پتانسیل بیشتری می تواند داشته باشد ولی احزاب دیگر را نگاه کنید، چه در گروه اصولگرایان چه اصلاح‌طلبان، نمی‌توانند آن موفقیتی که مد‌نظر است و میتینگ‌هایی که می‌توانند داشته باشند را برپا کنند.

این مشکلات همه نشات گرفته از این است که نه ساختار مناسب در تشکیلات سیاسی تشکل های ما به آن معنا وجود دارد و نه کار کارشناسی در این قضیه انجام می‌شود. ما کار کارشناسی را خلاصه کردیم در افراد سیاسی؛ یعنی افراد سیاسی راجع به همه مسائل نظر می‌دهند! تصور و برداشتم این است که از هر عاملی که بتواند چتر همه جانبه وحدت را در خانواده اصولگرایی پهن بکند، باید استقبال کرد.

امروز جبهه ای تحت عنوان جبهه مردمی ایجاد شده که بخش قابل توجهی از احزاب و گروه‌های مختلف در جبهه اصولگرایی از آن استقبال کردند و این خوب است؛ولی مشروط بر اینکه هم ساختارمند و هم تشکیلاتی و تخصصی باشند. وقتی تنوع ایجاد می شود، مردم به محصولی که با نگاه و شرایط نو با توجه به تکنولوژی ساخته شده، علاقه‌مند می‌شوند. در گروه‌ها و احزاب نیز همین‌گونه است. اگر گروه‌ها بخواهند همواره با نگاه خاص حرکت کنند و به فضای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کشور نگاهی نداشته باشند، بدون شک نه استقبالی از آن‌ها می‌شود و نه علاقه‌مندی نسبت به آن وجود خواهد داشت.

اگر تشکل‌ها بخواهند در مورد موضوعی مستمر، یک موضوع را تکرار بکنند، خودشان می‌دانند که داخل این هاونگی که دارند می‌کوبند چیزی در نمی‌آید و به طور حتم باید نگاه‌شان را تغییر بدهند. اصولگرایان نیز همین‌گونه هستند و فرقی نمی‌کند. ما باید با توجه به شرایط امروز فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و همچنین نیازهای جامعه حرکت کنیم تا بتوانیم نبض جامعه را داشته باشیم. اگر گروه‌ها سیاسی نبض جامعه را از دست بدهند سهمی که در جامعه دارند را از دست خواهند داد.

شما از چتر و محور وحدت در میان اصولگرایان صحبت کردید، جمنای تازه‌کار می‌تواند چنین نقشی را داشته باشد؟

اگر من جزو تئوریسین‌های این فعالیت‌ها بودم به طور حتم بعد از انتخابات مجلس، این کار را شروع می‌کردم.

یعنی یک سال قبل؟

بله؛چون این کار استفاده از زمان است. زودتر وارد انتخابات می‌شدیم و مذاکراه با بزرگان را شروع می‌کردیم. این می‌توانست به آنچه امروز رسیدیم کمک بکند تا چند گام جلوتر باشیم، ولی تا اینجای قضیه در همین مقطع که انجام شده، می‌بینم که سرعت کار خوب است ولی باید کسانی که در حقیقت فرمان دست‌شان است به درستی هدایت کرده و در عین حال سرعت مناسب را برای خودشان تنظیم کنند.

به اعتقاد من در این شرایط باید مدیریت زمان باشد تا فرصت را از دست ندهند. اطمینان دارم گروه‌های دیگری نیز که خارج از دایره اصولگرایی هستند، این کار را می‌کنند. چون زمان اندک است و دلیلی ندارد از امروز همه بگویند که کاندیدای ما فلانی یا دیگری است. اگر گروه‌ها می‌خواهند موفق شوند باید یک تئوری تعریف شده عملیاتی چه در ارتباط با شورای شهر و چه ریاست جمهوری داشته باشند. تجربه نشان داده هیچ‌کدام از رییس جمهورهای ما به رییس‌جمهور شدن‌شان باور نداشته و برای همین برنامه‌ای نداشتند. اگر تشکل‌های سیاسی ما با این تصور که پیروز انتخابات هستند در تمامی مباحث از جمله اقتصاد، صنعت، مسائل سیاسی، فرهنگی، نیروی انسانی، سیاست خارجی و داخلی و غیره برنامه داشته باشند وضعیت بهتر می‌شود.

به تعبیر من تشکل‌ها، احزاب و یک دولت باید به لحاظ نظری یک استراتژی داشته باشند. چه اشکالی دارد گروه‌ها و احزاب در صورت پیروزی در انتخابات یک استراتژی داشته باشند و بتوانند بگویند ما، هم نیروی انسان و هم برنامه داریم و برنامه‌مان نیز مبتنی بر چشم انداز بیست ساله کشور است. من می‌خواهم گریزی بزنم به مجلس شورای اسلامی، وقتی می‌خواهند یک وزیر را به مجلس معرفی کنند می‌گویند وزیر، برنامه‌هایش را ارائه دهد، یعنی چی؟ مگر کشور برنامه ندارد که وزیر می‌خواهد برنامه ارائه دهد. مگر ما نمی‌گوییم برنامه توسعه پنج ساله داریم پس این برنامه برای چیست؟ وزیر مکلف است برنامه را اجرا کند. این نشان می‌دهد که ما معنا و مفهوم برنامه را نمی‌دانیم. شما بررسی کنید ببینید امروزه در دنیایی که در ارتباط با اداره حکومت، اصول مدیریتی را اجرا می‌کنند، وزرا چگونه معرفی می شوند؟ وزیر فلان کشور وقتی می‌آید پارلمانش، فقط می‌گوید من این برنامه‌ها را سرعت می‌دهم؛ یعنی به دنبال کوتاه کردن زمان در اجراست، نه به دنبال این که بیاید بگوید من این برنامه را قبول دارم یا ندارم.

شما بارها دیدید در دولت‌های گذشته،‌ اصلا برنامه‌ها را قبول نداشتند، می‌گفتند ما این برنامه را قبول نداریم، این برنامه نقص دارد، آن را اجرا نمی‌کنیم، این معنی‌اش چیست؟ البته برنامه، وحی منزل نیست که بگوییم قرآن است، ولی در عین حال این نشان دهنده این است که سلیقه دولت‌های ما می‌خواهد اعمال شود و من هم به عنوان یک همشهری در این کشور یا هموطن متاسفم می‌شوم که چرا مجریان قانون ما قانون را اجرا نمی‌کنند، چرا نماینده من در مجلس مقاومت نمی‌کند؟ اگر مقاومت نیز بکنند اسمش را می گذارند چوب لای چرخ دولت گذاشتن!

در دوران شهرداری احمدی‌نژاد و قالیباف، مدیریت شهری با برنامه پیش رفت؟

ما آقای احمدی‌نژاد را انتخاب کردیم ولی هیچ‌گاه در مدتی که شهردار بود در موارد نقص سکوت نمی کردیم. من در نطق‌های پیش از دستورم مسائلی را تذکر می دادم ومعتقد بودم که منافع شهر و منافع مردم را نباید گره بزنیم به اینکه آقای شهردار را دوست داری یا رفیقت است! شهردار و رییس جمهور که انتخاب می شود، بزرگ‌ترین خدمت را باید کسانی که به او علاقه دارند بکنند و بزرگ‌ترین خدمت این است که اگر نقص و مشکلاتی وجود دارد، با شجاعت، مسائل مطرح شود؛ و ما این مسائل را خوب یاد نگرفتیم.

ما فکر می کنیم اگر رییس جمهور یا شهردار انتخاب کردیم باید چک سفید امضا به وی بدهیم و از اصول حرفه ای و اخلاقی فارغ شویم و هر کاری که انجام داد را تایید کنیم؛ نه، این منطق ندارد. این فارغ از رای مردم و جفا در حق مردم است. حق مردم زمانی عملی می شود که شما به آن فردی که خودت رای اعتماد دادی چه رییس جمهور، چه شهردار و چه وزیر و هر کسی که کار اجرایی دارد، اگر نقصی نیز وجوددارد با شجاعت باید به او تذکر داد. ما نباید چشممان را ببندیم و یک سری مسائل را نبینیم که این تضییع حق الناس است.

از این جهت که شما رای مردم را گرفتید که برای مردم حرف بزنید، استیفای حقوق مردم بکنید؛ نه اینکه رای را گرفتید که از یک کارگزار یا از یک مسئولی حمایت کنید.

گفتید نطق ها ، تذکرات و سوال های مختلفی در آن سال ها داشتید، آیا از پاسخ هایی که می گرفتید قانع می‌شدید؟ آیا شهردار تهران به حرف اعضا و شورا گوش می داد؟ آیا برای اداره بهتر شهر تاثیر می پذیرفت ؟

در دوران احمدی نژاد، هر آنچه را که من چه در نطق پیش از دستور و چه به صورت شفاهی طرح می کردم، او با قاطعیت پیگیری می‌کرد. در شورا مصوبات محلی و شهری انجام می‌گیرد که این مصوبات باید مبتنی بر مقرراتی باشد که ناقض قوانین ملی نباشد و متولی این موضوع نیز فرمانداری است که مصوبات شورا را کنترل می کند تا ناقض قوانین ملی نباشد. در شوراها مقررات یا قوانینی تصویب می‌شود که شهرداری باید مجری‌اش باشد. این قوانین نیز تحت عنوان لایحه یا طرح است. وقتی این تصویب می شود یکی از وظایف مهم شورا و یکی از وظایف مهم مجلس شورای اسلامی نظارت است که آیا این قوانین اجرا می‌شود یا خیر؟

ما در این مملکت قوانین سفت و محکم فراوانی داریم، مجریان این ها را تعطیل می کنند، انجام نمی دهند؛ علتش نیز یا عدم اطلاع‌شان است یا بلد نیستند چگونه انجام بدهند، یا اینکه می گویند شدنی نیست.

اگر شدنی نیست چرا اصلاحیه نمی‌دهید تا مسیرش را طی کند، بیاید دولت، از دولت برود مجلس و اصلاح شود. یکی از وظایفی که یک عضو شورای شهر و یا نماینده مجلس دارد این است که ببیند قوانین درست اجرا می شود یا نه؛ ما وظیفه مان را انجام می دهیم؟ حتی ما در بحث نظارت هم دوباره نگاه خودی و غیرخودی داریم؛ در صورتی که این قسمی که هم اعضای شورای شهر و هم نمایندگان مجلس می خورند وظیفه دارندکه به آن عمل کنند.

شما در دوره مسئولیت‌تان نظارتی بر شهردارها داشتید؟

به نظر من در آن دوره نظارت انجام گرفت، ولی نواقصی نیز وجود داشت. نمی خواهم رویایی حرف بزنم ولی در عین حال اگر نمایندگان مجلس و شورا نسبت به وظیفه نظارتی شان جدیت بیشتری داشته باشند، ضریب عمل‌نکردن به قوانین بسیار کاهش پیدا می کند. ولی اگر مجریان احساس کنند که نظارتی وجود ندارد، آن‌ها خودشان با دست خودشان بعضی از قوانینی که فکر می کنند حوصله اجرایش را ندارند آرام آرام متروک کرده و به فراموشی می‌سپارند.

به نظر شما در شهر‌تهران در چند سال گذشته تا چه میزان بی قانونی صورت گرفته‌است؟

ما مدیریت‌مان تابع یک سیستم تعریف شده نیست. برای رسیدن به اصول مدیریتی، در ابتدا نیازمند مدیران حرفه ای و کارآمد هستیم. در کشور ما به تنها موضوعی که توجهی وجود ندارد مقوله مدیریت به عنوان یک حرفه است. شما بارها با این کلمه مواجه شده‌اید که می‌گویند، قحط‌الرجال است! شما فکر می کنید ما قحط‌الرجال داریم؟ ما مدیران فهمیده و آگاه که می‌توانند اثرگذار باشند فراوان داریم ولی هنگامی که شما در یک گروه، باند و طایفه ای، فردی را به عنوان مدیر انتخاب می‌کنید به محدودیت می رسید و ناخودآگاه وقتی به محدودیت می رسید به سراغ افراد دسته چهارم و پنجم می روید و در تمام دولت ها این اتفاق افتاده است.

در برخی مجادلات سیاسی، اگر دشمن هزینه سنگینی می کرد تا ما حرف‌هایی را بزنیم، آن‌قدر که خودمان خطاب به یکدیگر حرف زدیم آن‌ها هزینه نکردند.

یک دولت می گوید ویرانه تحویل گرفتم، یک دولت می گوید مخروبه تحویل گرفتم، این ادبیات از کجا می آید؟ نشان دهنده چه واقعیت تلخی در عرصه سیاسی و مدیریتی کشور است؟ آیا تاسف ندارد؟ در هر مقام و مسئولیتی باشند زحمات سی و هفت ساله افراد مختلف را زیر سوال می بریم. اگر برخی رودرو فحاشی کنند بهتر از این حرف ها و اتهاماتی است که رد و بدل می شود.

به نظر شما تیمی که در حال حاضر در مدیریت شهر تهران با شهردار تهران همکاری می‌کند، عملکرد قوی دارد؟

شما این قضاوت را بگذارید مردم انجام بدهند. از اینکه من بگویم که چه کسی موفق بوده یا نبوده مشکلی حل نمی شود، چه بسا امکان دارد بنده به تایید صحبت کنم، خوانندگان شما بگویند که این چه استدلالی است. من به عنوان جزوی از این جامعه اگر انتقاد کنم که چرا وضع این گونه است، اول باید این انتقاد را از خودم داشته باشم که در انتخابم دقت نکردم و اگر می بینم وضع خوب است باید به خودم تبریک بگویم که انتخابم انتخاب درستی بوده است.

نظر شما در رابطه با ترکیب دولت یازدهم چیست؟

دولت فعلی متشکل از بخشی اصلاح طلب و برخی از کارگزاران است، این‌ها با یکدیگر باید کنار بیایند زیراکه یک مقدار شاکله‌های فکری‌شان به یکدیگر نزدیک است.

یعنی شما معتقدید دولت فعلی دولت فراگیری نیست؟

خیر فراگیر نیست. شما انتخاب رحمانی فضلی را مد نظر قرار ندهید. وزیری که حتی نمی‌تواند استانداران خود را انتخاب کند و از جاهای دیگر تعیین می شوند. این در حالی است که می‌گویند شما در انتخاب استانداران و فرمانداران، ضعیف عمل کردید و این طیف باقی مانده دولت قبل است. البته ایرادی ندارد وقتی مدیری عملکرد خوبی دارد ابقا شود. در این دولت، اصلاح‌طلبان زیاده خواهی دارند و فکر می کنند که این دولت متعلق به آن‌هاست. برای همین، موضع‌گیری های محکمی ندارند وبه گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی سعی دارند یکی به میخ بزنند و یکی به نعل!

نظر شما در رابطه با این ادعایی که بیان می شود و برخی، هرکسی که با آن‌ها هم نظر نیست را غیر انقلابی می‌خوانند، چیست؟

انقلابی بودن معنایش یک گروه یا یک طیف خاص نیست. هر کسی می تواند در این ماموریت با ادبیات خاص خودش در ارتباط با حفظ ارزش های انقلاب و کشور، یک فرد تاثیرگذار باشد.

گزینه‌هایی که اصولگرایان برای رقابت در انتخابات ریاست‌جمهوری معرفی می‌کنند را کارآمد می‌بینید؟

باید شاخصه‌هایی برای انتخاب گزینه مناسب وجود داشته باشد و جریان‌هایی نیز طبق همین موضوع، کاندیداهایی را معرفی کنند که بتوانند بیشترین امتیاز را بیاورند تا در انتخابات موفق شوند و اگر غیر از این باشد به نفع آقای روحانی تمام خواهد شد.

به نظر شما اصولگرایان، استراتژی تعدد نامزد و شکست روحانی در دور دوم را در دستور کار دارند؟

من این موضوع را نه رد و نه تکذیب می‌کنم. ولی آقای روحانی متاسفانه نتوانسته است نظر قاطبه مردم را در این 4 سال جذب کند و به نظر من،اگر روحانی شانس بیاورد به دور دوم می‌رود و اگر به آن عرصه رقابت نیز برسد، در آن دوره رای نخواهد آورد. جریان اصولگرا به دنبال یک شادابی انتخاباتی، حضور حداکثری و رقابتی‌کردن انتخابات است. بدون شک طیف‌های دیگر نیز با همین نگاه می‌خواهند وارد شوند.

برای انتخابات شوراها لیست واحد دارید؟

ما لیستی برای شورای شهر داشتیم و افرادی را معرفی کردیم.

سرلیست تان چه کسی بود در آن لیست؟

اسامی بماند برای بعد!

فکر می‌کنید که تجربه انتخابات مجلس برای شورا تکرار شود؟ آیا باز هم مردم به صورت لیستی رای خواهند داد یا خیر؟

من فکر می‌کنم اتفاقی که برای ساختمان پلاسکو افتاد، نگرش مردم را نسبت به موضوع مدیریت شهری تغییر داد. مردم به هر جهت به این باور رسیدند که در انتخابات شورا باید ضریب دقت‌شان را بالا ببرند. به نظر من شاید مردم 50درصد لیستی و 50 درصد بنا به تشخیص خود رای دهند.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر