کد خبر: 177984
A

علی واعظ، استاد دانشگاه جورج تاون: با بازگشت ترامپ شاهد افزایش فشار بر ایران خواهیم بود

علی واعظ، استاد دانشگاه جورج تاون: شاهد افزایش جدی درگیری‌ها و فشار بیشتر بر ایران در دوره ترامپ خواهیم بود. به‌خصوص با توجه به نقشی که او در ترور آقای سلیمانی بازی کرد، نمی‌توان تصور این را داشت که هیچ مقامی از سوی جمهوری‌اسلامی و آمریکا، حاضر به رسیدن به یک توافق با طرف مقابل باشند. به‌زعم من، ما در دوره ترامپ، احتمالا در ایران شاهد این خواهیم بود که با توجه به بسته‌بودن درِ دیپلماسی هسته‌ای و افزایش تهدیدها در سطح منطقه، بحث حرکت به سمت بازدارنده نهایی -تسلیحات هسته‌ای- جان تازه‌ای بگیرد.

علی واعظ، استاد دانشگاه جورج تاون: با بازگشت ترامپ شاهد افزایش فشار بر ایران خواهیم بود

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ بحران غزه از یک‌سو و درگیری نظامی در دیگر سو، شرایط منطقه را آبستن تنش‌های غیرقابل پیش‌بینی کرده‌است. با علی واعظ، مدیر برنامه ایران در گروه بین‌المللی بحران در مورد وضعیت منطقه و برنامه ایالات متحده امریکا با توجه به مساله غزه و انتخابات پیش‌روی این کشور صحبت کردیم. او معتقد است که بایدن دنبال بازگرداندن سیاست به صحنه بحران اسراییل و فلسطین است اما این سیاست بسیار ایده‌آلیستی به نظر می‌رسد.

واعظ استاد وابسته دانشگاه جرج‌تاون و مؤسسه سیاست خارجی مدرسه مطالعات بین‌المللی جانز هاپکینز است.

متن  گفت‌وگوی امتداد با علی واعظ را در ادامه بخوانید.  .

بعد از اتفاقی که منجر به مرگ سه سرباز امریکایی در مرز اردن و سوریه شد، بسیاری گمانه‌ها بر این قرار گرفت که امریکا حمله تلافی‌جویانه‌ای خواهد کرد. اکنون که این مصاحبه را انجام می‌دهیم و بعد حدود یک هفته، به تازگی اقدام تلافی‌جویانه‌ای از سوی امریکا انجام شد. ناگفته پیداست که منطقه آبستن تنش‌ است. در گام اول تحلیل تان را با ما در میان بگذارید که اکنون منطقه در چه وضعیتی قرار دارد؟ علت تعلل امریکا در واکنش مورد انتظار چیست؟ چرا دولت بایدن سریع دست به اقدام نزد؟ تحلیل چنین اقدامی حتما در شناخت سیاست طرف مقابل تاثیر‌گذار است.  

مسلما، دو عامل را می‌توان برای توجیه تاخیر در پاسخ ایالات متحده به کشته شدن سه سرباز خود در منطقه در نظر گرفت. نخست اینکه؛ از سویی، مذاکرات مربوط به آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها در پاریس جریان داشت و به امید رسیدن به نتیجه با شدت بیشتری دنبال می‌شد. همچنین، دولت بایدن نمی‌خواست که با بالا رفتن دامنه تنش‌ها در منطقه، این مذاکرات از روی ریل خارج شوند.

از سوی دیگر بایدن به دنبال این بود که گزینه‌ای را برای پاسخ نظامی در تلافی کشته‌شدن سه سرباز آمریکایی در مرز اردن و سوریه پیدا کند که منجر به بالا گرفتن درگیری‌ها -به شکل بیش از حد- نشده و واشنگتن را در یک درگیری مستقیم با تهران قرار ندهد. به‌هر حال، هم آمریکا و هم ایران در چند ماه گذشته بر این موضوع تاکید داشتند که به دنبال بدل‌شدن جنگ نیابتی به یک جنگ مستقیم نیستند و حتی در پی گسترش درگیری‌ها هم نخواهند بود.  

بنابراین، دولت ایالات متحده، باید گزینه‌ای را انتخاب می‌کرد که ضربه‌ای به ایران زده و بازدارندگی را -از دید خودشان- احیا کند، بدون اینکه این مسئله، منجر به درگیری مستقیم بین دو کشور شود. به نظر می‌رسد که هر دوی این عوامل باعث شدند تا چند روزی در اقدام تلافی‌جویانه آمریکا تاخیر ایجاد شود.  

در ایران یک گمانه و پیش خبر بین فعالان فضای رسانه‌ای و حتی مردم عادی بسیار تکرار می‌شود و آن‌هم گزینه «جنگ شد» است. خب طبیعی است که این تفکر، منجر به اضطراب گسترده در جامعه و فضای اقتصاد و کسب و کار می‌شود. اساسا شما چقدر احتمال می‌دهید که دامنه تنش‌ها در منطقه به داخل ایران کشیده شود؟ یا به سیاق‌ گذشته در مناطقی که حوزه نفوذ شناخته می‌شود، ادامه یابد؟ 

 مسلما در شرایطی که دو طرف خواهان جنگ مستقیم نیستند، نمی‌توان به طور قطع از این مسئله سخن گفت که درگیری صورت نخواهد گرفت. چرا که شرایط منطقه‌ای، دو طرف را در وضعیتی قرار داده که نه ایران، استطاعت این را دارد که عقب‌نشینی کند و نه آمریکا. به این معنی که اگر ایران در شرایطی که اسرائیل در حال ادامه جنگ در غزه بوده و روزانه صدها انسان بیگناه کشته می‌شوند و اوضاع وخیمی از نظر انسانی در این باریکه ایجاد شده به عنوان دولتی که خود را پرچم‌دار حمایت از فلسطین می‌داند، هیچ اقدامی انجام نداده و متحدین خود در منطقه را هم از اقدام باز بدارد، عملا اعتبار محور مقاومت زیر سوال خواهد رفت. حتی از نظر تهران، این خطر از لحاظ راهبردی وجود دارد که طرف مقابل، ایران و متحدینش را در شرایط ضعف دیده و آن‌ها بخواهند اقدامات بیشتری در تضاد با منافع محور مقاومت انجام دهند.  

از سوی مقابل، آمریکا هم نمی‌تواند در شرایطی که منافع این کشور و اماکن دیپلماتیک و نظامی آن دائما مورد هدف قرار می‌گیرند به هیچ اقدامی دست نزده و به‌عنوان بزرگترین قدرت نظامی حاضر در منطقه –به‌عنوان مثال- توقف کشتیرانی در یکی از مهم‌ترین آبراه‌های بین‌المللی دریای سرخ- را به نظاره بنشیند.  

از طرف دیگر، شرایط انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا دائما باعث شده تا جمهوری‌خواهان، بایدن را متهم به ضعف کرده و گناه متحدین ایران در منطقه را بر گردن رئیس جمهور بیاندازند. این مسئله، فشار بیشتری بر دولت آمریکا ایجاد می‌کند که دست به اقدامات تلافی‌جویانه بزند. به‌خصوص زمانی‌که سربازان آمریکایی کشته می‌شوند و این مهم، عبور از یک خط قرمز برای واشنگتن محسوب می‌شود.  

مسئله اصلی این است که در شرایطی که دو طرف روی یک نردبان تنش قرار گرفته و به سرعت در حال بالا رفتن از آن هستند، حتی اگر انگیزه سیاسی ورود به یک درگیری را نداشته باشند، نهایتا ممکن است که در شرایطی قرار بگیرند که با یک سوءمحاسبه، این درگیری اجتناب‌ناپذیر شود.  

برخی کارشناسان اکنون وزنه بحران غزه در منطقه را سنگین‌تر از همه اتفاقات دیگر می‌دانند و معتقدند نحوه پایان این بحران می‌تواند دورنمای منطقه را تعیین کند. استراتژی که ایالات متحده از ابتدای بحران غزه در منطقه دنبال کرده را چطور ارزیابی می‌کنید؟ امریکا در جریان غزه دنبال چه چیزی است؟  

به نظر می‌رسد که دولت بایدن از ابتدای درگیری‌ها در غزه به دنبال این بوده که با یک حمایت تقریبا بدون شرط از اسرائیل، بتواند شروطی را بر نحوه اقدامات نظامی اسرائیل در این منطقه اعمال کند و نهایتا از این بحران به‌عنوان یک فرصت استفاده کند. این رویکرد به این انگیزه دنبال شده که آمریکا بتواند با این حربه در اسرائیل، یک دولت میانه‌رو تر بر سر کار بیاورد.  

چرا که دولت کنونی نتانیاهو در تل‌آویو با گسترش افقی درگیری‌ها در درگیری روزانه با حزب‌الله قرار داشته و واشنگتن را نیز با متحدین تهران در منطقه دست به یقه کرده است. هم اینکه افزایش عمودی سطح تنش‌ها، شرایطی را ایجاد کرده که جنگ به پایان نرسد. به‌نظر می‌رسد امروز دولت بایدن سیاست خود را به سمت یک آتش‌بس زمان‌دار پیش برده است.  

به این امید که به هر میزان که این زمان، طولانی‌تر بشود، فرصت بازگشت سیاست به مناسبات داخلی در اسرائیل فراهم شده و در آن شرایط، نتانیاهو که محبوبیت بسیار کمی در این کشور دارد، زمام امور را از دست بدهد و البته در پی این اتفاق نیز، انتخابات جدید صورت بگیرد. در چنین صورتی، امید به این است که دولت جدیدی در اسرائیل بر سر کار بیاید تا دولت بایدن بتواند با آغاز یک روند سیاسی، اوضاع را به پیش از جنگ غزه متصل کند. اوضاعی که عادی‌سازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی را دنبال می‌کرد. به این معنا که بتواند از طریق امتیازدهی اسرائیل به فلسطین برای تشکیل یک دولت مستقل از کشورهای عرب برای بازسازی غزه و نیز، برقراری روابط دیپلماتیک با تل‌آویو استفاده کند.  

شرایطی که در حال حاضر ایجادشده به گمان من، این برنامه را بیشتر به یک برنامه ایده‌آلیستی یا غیرواقع‌بینانه تبدیل می‌کند. چرا که در کوتاه‌مدت با توجه به حمایت گسترده‌ای که برای ادامه جنگ از سوی مردم اسرائیل وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که دولت بایدن بتواند به اهداف خود دست یابد. ضمن اینکه، وضعیت انسانی ایجاد‌شده در غزه نیز، هزینه سیاسی عادی‌سازی را برای کشوری مانند عربستان تقریبا به سطح غیرقابل پذیرشی رسانده است.

در مورد حمایت امریکا از اسراییل و اهداف آن، برخی معتقدند که مبالغه می‌شود ولی برخی آن‌را گره خورده به سیاست امریکا می‌دانند. آنچه در این بین وجود دارد تخریب نقش افرینی امریکا و تخریب چهره مدافع حقوق بشر امریکا است که به شدیدترین شکل در حال پایمال شدن در غزه است. بایدن چه هدفی را در پیش خواهد گرفت تا از یک سو انتخابات را نبازد در دیگر سو، بتواند نتانیاهو را کنترل کرده و منطقه را از این تنش روزافزون دور کند؟ یا اساسا این بحران بدون نقش آفرینی امریکا و با بازیگران منطقه‌ای قابل حل و فصل هست؟

به هر حال، مسئله اسرائیل به سیاست داخلی در ایالات متحده گره خورده است. به این معنا که هم بسیاری از کسانی‌که از حزب دموکرات، پشتیبانی مالی می‌کنند و هم از لحاظ مباحث سیاسی موجود در آمریکا، سرنوشت این جنگ، تقریبا به سرنوشت انتخابات در این کشور گره خورده است. از یک سو، بایدن بنا ندارد تا در شرایطی قرار بگیرد که از طرف جمهوری‌خواهان متهم شود به اینکه ضعف او در مقابل ایران و اتفاقی که در هفتم اکتبر رخ داد، باعث شده تا شرایط برای اسرائیل بدتر شود. از سوی مقابل نیز نمی‌خواهد تمام آن مباحث گفتمانی که دولت او دنبال می‌کرد -یعنی؛ پشتیبانی از دموکراسی و قوانین بین‌المللی- از بین رفته و رای نسل‌های جوان‌تر، مسلمانان و اعراب در برخی از ایالات -که از نظر انتخاباتی رقابت نزدیکی با ترامپ در آن وجود خواهد داشت- را از دست بدهد.

 بنابراین، یک توازن بسیار دشواری پیش روی بایدن برای برقراری وجود دارد و تا به حال سعی کرده این کار را از طریق فشارهای پشت صحنه به اسرائیل پیش ببرد و البته توفیقی نیز در آن نداشته است. چرا که نتانیاهو با استفاده از ابزار اتحاد شکننده در دولت خود، توانسته در مقابل خواسته‌های دولت آمریکا مقاومت کند.

 البته، مقامات دولت بایدن معتقدند که همین اندازه کمک‌های محدود بشردوستانه‌ای هم که به غزه رسیده، اگر به خاطر فشار آمریکا نبود، صورت نمی‌گرفت و دولت نتانیاهو، شرایط بسیار وخیم‌تری را ایجاد می‌کرد. ولی دولت بایدن متوجه هزینه سیاسی و اعتباری این جنگ برای خودش بوده و به دنبال این است که در اسرع زمان بتواند آن‌را متوقف کند تا فضا برای بازگشت سیاست به صحنه فراهم شود.  

از سوی دیگر، نتانیاهو، هر انگیزه‌ای را در ذهن دارد تا بتواند با طولانی کردن زمان جنگ، منتظر تغییر رژیم در واشنگتن باشد. چرا که نتانیاهو می‌داند که با بازگشت ترامپ، همه فشارها در قبال او برداشته خواهد شد. به‌هر حال، باید دید که از نظر زمانی، کدامیک از این ساعت‌ها زودتر به صدا در خواهد آمد. آیا جنگ زودتر به یک مرحله حتی آتش‌بس موقت خواهد رسید یا اینکه انتخابات آمریکا زودتر از سر رسیده و تعیین خواهد کرد که آینده این جنگ چه خواهد شد. با این همه، اگر جنگ از الان تا ماه نوامبر ادامه پیدا کند، ضربه سهمگینی به بایدن در انتخابات خواهد زد و حتی می‌تواند به قیمت دور دوم ریاست جمهوری او تمام شود.

  شما فکر می‌کنید بحران غزه روی انتخابات ریاست جمهوری امریکا تاثیر خواهد گذاشت و سبد رای جمهوری خواهان را پر خواهد کرد؟ 

باید در نظر داشت که حتی در حزب جمهوری‌خواه با وجود ادبیات خشن و جنگ‌طلبانه، مردم آمریکا و حتی آن پایه حامیان اصلی ترامپ از جنگ‌های آمریکا در خاورمیانه خسته هستند. حتی دونالد ترامپ نیز در دوران زمامداری خود بر وعده پایان‌دادن به جنگ‌های بی‌پایان آمریکا در این منطقه بر سر کار آمد و امروز نیز هنوز ذهنیت اصلی او، معطوف به این است که واشنگتن نباید وارد درگیری‌های بیشتری در خاورمیانه شود.

 بنابراین، عملا هر دو حزب آمریکا -جدا از ادبیات متفاوت‌شان- در نهایت به دنبال یک چیز هستند و آن هم، کمرنگ‌تر کردن نقش نظامی این کشور در منطقه است. چرا که به خوبی می‌دانند حمایتی از سوی مردم آمریکا برای این کار وجود ندارد. اما این مسئله به این معنی نیست که از این ماجرا در انتخابات آمریکا استفاده نخواهد شد. ترامپ، قطعا بایدن را متهم به سازشکاری در مقابل ایران کرده و حتما خواهد گفت که همین سازشکاری سبب تشویق حماس شد تا در هفتم اکتبر به اسرائیل حمله کند. هم اینکه، خواهد گفت که در زمان روی کار بودن او، بحران‌هایی نظیر جنگ غزه و جنگ در اوکراین اتفاق نمی‌افتاد. البته در هر دو مورد، این یک موضوع اشتباه بوده و در طول دوران ریاست جمهوری ترامپ نیز بحران کم نبود و اقلا تهران و واشنگتن در این دوران، سه بار تا مرز یک درگیری نظامی جدی پیش رفتند.  

بازگشت ترامپ به عرصه سیاست در امریکا، چه بر سر منافع ایران در منطقه خواهد آورد؟ 

ترامپ با وجود اینکه خودش به دنبال افزایش بحران با ایران نبوده و حتی برای حصول به یک توافق با تهران استقبال می‌کند، افرادی را در دور و بر خود دارد -که ممکن است که با روی کارآمدن مجدد او به قدرت برگردند- که به هیچ وجه با ایران کنار نیامده و به دنبال تغییر رژیم و بازی با حاصل جمع صفر با ایران هستند. ترامپ هم –همان‌گونه که در دوره اول ریاست جمهوری او دیدیدم- در جزئیات وارد نشده و بنابراین، نمی‌توان در کلیات، مدیریت درستی داشته باشد. از همین رو نیز، نمی‌توان خوشبین بود که در دوره ترامپ، شرایط بهتری ایجاد شود.

 به گمان من، ما شاهد افزایش جدی درگیری‌ها و فشار بیشتر بر ایران در دوره ترامپ خواهیم بود. به‌خصوص با توجه به نقشی که او در ترور آقای سلیمانی بازی کرد، نمی‌توان تصور این را داشت که هیچ مقامی از سوی جمهوری‌اسلامی و آمریکا، حاضر به رسیدن به یک توافق با طرف مقابل باشند. به‌زعم من، ما در دوره ترامپ، احتمالا در ایران شاهد این خواهیم بود که با توجه به بسته‌بودن درِ دیپلماسی هسته‌ای و افزایش تهدیدها در سطح منطقه، بحث حرکت به سمت بازدارنده نهایی -تسلیحات هسته‌ای- جان تازه‌ای بگیرد.

  به عنوان سوال آخر، شما هیچ امیدی به احیای برجام دارید یا آن‌را سندی می‌دانید که به تاریخ خواهد پیوست؟ اگر برجام احیا شده‌بود، وضعیت رابطه ایران و آمریکا به شکل فعلی بود یا متفاوت بود؟

 حتی در همین مرحله هم می‌توان گفت که برجام به تاریخ پیوسته، علت اصلی هم این است که فرمول اصلی که در بینه برجام بود؛ یعنی محدودیت‌های هسته‌ای زمان‌دار در مقابل امتیازات اقتصادی به طور کلی منتفی شده است. یعنی، برنامه هسته‌ای ایران به قدری پیش رفته و تهران به میزانی به دانش بازگشت‌ناپذیر دست یافته که محدودیت‌های زمان‌دار، دیگر برای غرب ارضاکننده نخواهد‌بود. می‌دانیم که ایران نیز، محدودیت‌های بلندمدت را نخواهد پذیرفت.

 از نظر اقتصادی نیز، غرب نشان داده که توانایی ارائه رفع تحریم موثر و بازگشت‌ناپذیر به ایران را ندارد. از همین رو، می‌توان گفت که به یک فرمول کاملا متفاوت نیاز است. از سوی دیگر، پنج بعلاوه یک، یک مفهوم غیرقابل احیا است. چرا که اختلافاتی که بین غرب و روسیه وجود داشته و حتی تنش‌های موجود میان پکن و واشنگتن، این گروه را از لحاظ قابلیت اینکه بتواند، هم مسائل هسته‌ای را از غیرهسته‌ای جدا و هم همکاری بر سر منافع مشترک شکل دهد به طور کلی به بن‌بست رسانده است.  

بنابراین در بهترین سناریو، حتی اگر بایدن دوباره بر سر کار آمده و حاضر به مذاکره مجدد با ایران باشد -به فرض اراده در طرف مقابل-رسیدن به یک توافق، بسیار مشکل خواهد بود. با وجود اینکه در گذشته، توافق‌ها و رفع تحریم‌هایی که میان ایران و آمریکا صورت گرفته، معمولا در دوره دوم ریاست جمهوری یک رئیس‌جمهور دموکرات بوده، اما در سال 2025 اوضاع متفاوت خواهد بود.

 در ایران، انتخابات ریاست جمهوری در تابستان همان سال برگزار شده و تاریخ انقضای قطعنامه 2231 که امکان استفاده از مکانیزم ماشه و بازگشت تحریم‌ها به حالت قبل را می‌دهد در اکتبر همان سال به پایان خواهد رسید. بنابراین، هر دو طرف با محدودیت‌هایی در آن سال مواجه خواهند بود. به اضافه اینکه ایران در سال 2025، اهرم‌های به مراتب بیشتری از نظر پیشرفت‌ها در برنامه هسته‌ای -نسبت به سال 2015- در اختیار خواهد داشت.

 برجام توافقی بود که تقریبا 90 درصد از سیاستمداران آمریکا، آن‌را یک توافق بد می‌دانستند. بنابراین، دستیابی به یک توافق که در داخل ایالات متحده قابل پذیرش باشد، بسیار دشوار خواهد‌بود. در عین‌حال، همان عاملی که جلوی احیای برجام در 2022 را گرفت، یعنی عدم اطمینان تهران به تضمین واشنگتن برای ماندن در توافق در سال 2025 هم وجود خواهد داشت و این، یک مسئله بدون راه حل است.

 امید بر این بود که شاید از فرصتی که در سال 2024 به وجود آمده، لااقل برای تعامل و اینکه چه توافقی می‌تواند در آینده منافع دو طرف را به میزان بیشتری تامین کرده و از پایداری و پایایی بیشتری برخوردار باشد، می‌شد استفاده کرد. اما جنگ غزه و بحران‌هایی که بین تهران و واشنگتن در این مدت پیش آمده، حتی این امکان را سلب کرده است. به همین لحاظ، متاسفانه به هیچ وجه نمی‌شود در شرایط کنونی خوشبین و امیدوار بود. 

منبع: امتداد

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر