فعال سیاسی اصولگرا: ما باید تکلیف خود را با واژه "مشروعیت" حکومت روشن کنیم
شاید در سالهای ٨٤ و٨٥ جریان اصولگرا به دلیل اینکه در قدرت بود و کسی چون آقای احمدینژاد از دل این جریان بیرون آمده بود، بیشتر نیاز به بازسازی داشت تا به امروز.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران ناصر ایمانی فعال سیاسی اصولگرا در روزنامه اعتماد نوشت: منشأ اختلافنظرهایی که طیفهایی چون طیف آقای لاریجانی با جریان اصولگرا پیدا کردند، در دولت آقای احمدینژاد بود. در واقع آسیبی که آقای احمدینژاد به جریان اصولگرا زد به مراتب بیشتر از آسیبی بود که به جریان اصلاحطلب زد؛ در واقع اصلا آسیبی به جریان اصلاحطلب نزد بلکه باعث تقویت آنان شد ولی آسیب جدی به جریان اصولگرا وارد کرد که البته مقصر آن خود اصولگرایان بودند.
از زمان آقای احمدینژاد بخشی از جریان اصولگرا با بدنه زاویه پیدا کردند؛ البته نه اینکه به طرف اصلاحطلبها رفته باشند بلکه از اصولگراها دور شدند. اکنون که اصولگرایان ضرورت بازسازی درونی را درک کردهاند، بازگرداندن این طیفهای اثرگذار به جریان اصولگرا کاملا اهمیت دارد. تاکنون در جریان اصولگرا تلاشی برای جذب این افراد نشده است. اساسا در جریان اصولگرایی جذابیت کم است و تلاش برای ایجاد جذابیت هم کم است. اصولگرایان موضوعات را حذفی نگاه میکنند، نگاه نسبی ندارند. به عبارت دیگر افراد یا صد هستند یا صفر. همین نگاه هم باعث شده که برخی از طیفهای اصولگرا که واقعا هم اصولگرا هستند کنار زده شوند. تاکنون هم تلاش برای جذب اینها یا رفع دلخوری از آنان نشده که این نقطه ضعف اصولگرایان است.
در همین حال باید این نکته را یادآور شد که جریان اصولگرا در سالهای اخیر حرکتهایی به لحاظ تاکتیکهای سیاسی برگزید که گرچه کامل نبود ولی رو به جلو بود؛ مثلا استراتژی که جمنا داشت به نظر من بسیاری از اصولش درست بود؛ گرچه دراجرا دارای نواقصی بود. این مدل را میشود بازسازی کرد. از جمله اشکالاتی که این مدل داشت این بود که نتوانست تمام سلایق اصولگرایی را زیر یک سقف جمع کند و برخی اعمالنظرها توسط برخی جریانها پسندیده نبود. علاوه بر این افرادی برای مدیریت جمنا انتخاب شدند که صحیح نبود و باید افراد صاحبنظرتری انتخاب میشدند.
جریان اصولگرا باید یک بازنگری جدی در گفتمان خود داشته باشد. در نخستین قدم هم باید نوع نگاه اصولگرایان به تئوری دولت اسلامی مورد توجه و بازنگری قرار گیرد. اصولگرایان باید بالاخره مشخص کنند که در دیدگاه آنان مشروعیت الهی و مردمی چه جایگاهی دارد؟ نقش مردم را در نظام اسلامی چگونه میبینند؟ اگر مردم دیدگاههایی داشته باشند که در برخی موارد با اهداف ارزشی یک دولت اسلامی تطابق نداشته باشد، چه باید بکنند؟ اگر در برههای مردم کمتر با اصول اعتقادی آنان همراهی داشتند چه باید بکنند؟ آیا باید سکوت کرد یا باید با خواست مردم هماهنگ شد؟ تا کجا باید با خواست مردم هماهنگ شد؟ اگر در یک مقطع زمانی احساس شد که مردم با مبانی آنان فاصله سیاسی گرفتند، باید خودشان را اصلاح کنند یا جریان اقلیتی شوند که به خاطر اختلاف دیدگاهش با مردم نمیتواند در صحنه بماند؟ و اینکه تا چه حد میتوان از ماهیت خود تنزل کنند؟ همه اینها مسائلی است که جریان اصولگرا برای بازسازی درونی باید به آن توجه کند و برای این سوالها جواب داشته باشد تا بتواند قدمهای بعدی را بردارد.
هرچند همانطور که در سطور بالا تاکید شد بازسازی جریانهای سیاسی یک امر دایمی و همیشگی است و ارتباطی به راس قدرت بودن یا نبودن هم ندارد اما امروز جریان اصولگرا به بازسازی جدی نیاز دارد و در گام اول باید تعریف دقیقی از گفتمان سیاسی خود به مردم ارایه کند.