کد خبر: 28835
A

گتوسازی به مثابه ابزار کامیابی خودکامگی

دیروز توفیق شرکت در نشست علمی «تنوع فرهنگی و همبستگی ملی» از منظر زرتشتیان ایران را داشتم که از سوی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی برگزار شده بود. از سخنان دکتر کتایون مزداپور، دکتر پروا نمیرانیان، دکتر اردشیر بهمردی و دکتر پدرام سروش پور، بهره مند شدم. سروش­پور در بیان تاریخ گذشته زرتشتیان به نکته­‌ای اشاره کرد که این یادداشت به آن مربوط می­شود و آن این که در دوره حکومت صفویه و به ویژه سال­های سلطنت شاه سلطان حسین، جداسازی پیروان ادیان از بدنه جامعه به شکل گیری «گبرمحله‌­ها» انجامید و همین نیز پیامدهای ناگواری برای پیوستگی هویتی آنان با جامعه ایرانی آن روز ببار آورد.

گتوسازی به مثابه ابزار کامیابی خودکامگی

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران؛ دکتر سید علیرضا بهشتی در یادداشتی به نقد فرهنگ حاکم بر گتو سازی  ها پرداخته است

متن یادداشت در ذیل آمده است: 

دیروز توفیق شرکت در نشست علمی «تنوع فرهنگی و همبستگی ملی» از منظر زرتشتیان ایران را داشتم که از سوی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی برگزار شده بود. از سخنان دکتر کتایون مزداپور، دکتر پروا نمیرانیان، دکتر اردشیر بهمردی و دکتر پدرام سروش پور، بهره مند شدم. سروش­پور در بیان تاریخ گذشته زرتشتیان به نکته­‌ای اشاره کرد که این یادداشت به آن مربوط می­شود و آن این که در دوره حکومت صفویه و به ویژه سال­های سلطنت شاه سلطان حسین، جداسازی پیروان ادیان از بدنه جامعه به شکل گیری «گبرمحله‌­ها» انجامید و همین نیز پیامدهای ناگواری برای پیوستگی هویتی آنان با جامعه ایرانی آن روز ببار آورد.

به یادم آمد که چنین رفتاری در حکومت عثمانی، امپراتوری­های مسیحی در اروپا و بعد از آن در دنیای مدرن نیز تکرار شده و می­شود. اگر حکومت آپارتاید در آفریقای جنوبی پس از سال­ها مبارزه سیاهپوستان و سفیدپوستان ضدتبعیض نژادی به رهبری مردانی چون اسقف توتو و نلسون ماندلا به پایان رسید، اسرائیل، تازه‌­ترین و زنده­‌ترین نمونه چنین شیوه حکمرانی در عصر حاضر به شمار می­رود که علیرغم انتقادهای جهانی و داخلی، هنوز هم بر همان سیاق عمل می­کند. آنچه این روزها درباره مسلمانان رُهینگیا می­شنویم را هم باید از همین جنس و سنخ دانست.

در تاریخ می­خوانیم که در سال ۱۵۳۶ به دستور پاپ، یهودیان ساکن ونیز را مجبور کردند در محله بسته‌ای زندگی کنند که در کنار یک ریخته‌­گری بزرگ چدن که در زبان ایتالیایی «گتو» نامیده می­شود قرار داشت. امروزه اصطلاح «گتوسازی» در علوم سیاسی واژه­‌ای شناخته شده است که به سیاست­هایِ جداسازی اجباری مبتنی بر دین، مذهب، نژاد و جنسیت اطلاق می­شود.

گتوسازی، موجب تفرقه­‌ی میان شهروندان می­شود و همین نیز حکومت را برای خودکامگان آسان­تر می­سازد. برای خودکامه، پایداری و شیوع نگاه­های ناشی از خشم و تنفر و انزجار شهروندان از یکدیگر کافی است تا با خیالی آسوده، به چپاولگری خود مشغول باشد. خودکامه با بهره‌­گیری از ابزارهای زر و زور و تزویر، به صحنه‌­آرایی و تصویرسازی از نظام تحت حکومتش به عنوان قدرقدرتی شکست­‌ناپذیر، پایدار و مقبول اکثریت جامعه مشغول می­شود و شهروندان متنفر و متفرق را به حال خود وا می­گذارد تا یا به معیشت خود مشغول باشند یا به عشرت. در همین راستا شهروندان گتوسازی شده، هرگاه که به فکر اصلاح امور جامعه­‌شان بیفتند یا عزم مقاومت در مقابل سیاست­های استثمارگرانه خودکامه کنند، عاجزانه در می­یابند که همراهانشان جماعتی متشتت و پراکنده‌­اند که به جز لحظاتی کوتاه، تاب در کنار یکدیگر ایستادن را ندارند.

در اینجا باید پرسید که آیا زیان­های ناشی از گتوسازی تنها دامنگیر جوامع و اقلیت­های فرهنگی می­شود؟ شواهد تاریخی نشان می­دهد که چنین نیست؛ چرا که این شیوه، سر از سلسله پایان‌ناپذیر «خودی» و «غیرخودی» سازی­هایی در می­آورد که فرجامی جز کاهش همبستگی ملی و سرانجامی جز افزایش آسیب‌­پذیری در مقابل تهدیدهای خارجی و بحران­های داخلی ندارد. کافی است برای نمونه، تاریخ سقوط اصفهان در زمان شاه سلطان حسین صفوی را از این منظر بازخوانی کنیم. مباحث مبسوط درباره اهمیت سرمایه اجتماعی -به عنوان یک ضلع توسعه در کنار دو ضلع دیگر یعنی سرمایه اقتصادی و سرمایه انسانی- تفسیر و تعلیل مناسبی از پیامدهای هولناک و گاه جبران­ناپذیر گتوسازی ارائه می­کند.

با این همه، حکومت­های خودکامه غالباً چنان مفتون اثرات کوتاه مدت این شیوه حکمرانی می­شوند که اثرات میان مدت و بلندمدت آن را نادیده می­گیرند. در زمان ما، محمدرضا پهلوی با بهره­‌گیری از ثروت بادآورده نفت (که پس از جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل به خزانه­‌ی کشور سرازیر می­شد)، تکیه بر نیروهای اطلاعاتی خود در ساواک، تمسک به کمک­ها و همراهی ابرقدرت­های شرق و غرب و سرمست از سرکوب مخالفان داخلی و تحت کنترل در آوردن منتقدان دور و نزدیک خود، فریفته چنین سرابی شده بود. اعلام نظام تک­حزبی با عنوان «رستاخیز ملت ایران»، خیالپردازی برای رسیدن به «تمدن بزرگ»، ایفای نقش «ژاندارم منطقه» (که اعزام نیروی نظامی به ظُفار گام نخست آن به شمار می­رفت) و رجزخوانی به عنوان «جزیره ثبات»، قطعات گوناگونی از تصویر خودساخته چنین سرابی به شمار می­روند. از همین روست که سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»، تیغ دودَمی است که موجب انحطاط و زوال مُلک و ملت می­شود.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر